ارتباط با اقوام و اطرافیان
وابستگیهای عاطفی زن و شوهر به خانواده های خود میتواند بر روابط زناشویی تاثیر سو بگذارد. در بسیاری از موارد، توجه زیاد زن و شوهر به پدر و مادر اسباب تکدر خاطر دیگری را فراهم میسازد. اقوام هم گاهی مسایلی برای فرزندان ازدواج کرده خود ایجاد میکنند. آن ها هم مانند فرزندانشان گرفتار احساس بیعدالتی، تعمیم مبالغهآمیز و تفکرات نمادین هستند(بک، ۱۹۸۸). والدین اگر حتی دخالت ظاهری نکنند به طور غیر مستقیم در زندگی فرزندشان مؤثر میباشند، چرا که افکار زن و شوهر و شخصیتشان تحت تاثیر افکار والدینشان شکل گرفتهاست و هر دو همان رفتاری را با همدیگر میکنند که از پدر و مادرشان گرفتهاند.
- مسایل ارزشی، عقیدتی و مذهبی
گاه ازدواج به علت ناآگاهی زن و شوهر از قابلیتهای ذهنی و یا در اثر آگاهی از نظامهای ارزشی و پایبندهای اخلاقی یکدیگر با مشکل مواجه میشود.پس از آنکه زن و شوهر به این نتیجه رسیدند که وجه مشترک چندانی با هم ندارند، پیوندهای زندگی زناشویی آن ها سست شده ممکن است در هم فروپاشد.
همسانی میان زن و شوهر از نظر مذهبی، سبب جذب و وابستگی هر چه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشوییشان میشود و برعکس ناهمسانی منشا کشمکشهای خانوادگی است. به عقیده وود[۱۰] هر قدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد، اختلافات و کشمکشهای آن ها بیشتر است. ناهماهنگی مذهبی علاوه بر ایجاد اختلاف بین زن و شوهر مشکلات بسیاری را نیز در روابط ایشان با والدین همسرشان ایجاد میکند(بلاچ[۱۱]، ۱۹۸۵).
- علایق و طرز تفکر
الیس(۱۹۸۶ به نقل از سلیمانیان، ۱۳۷۳) به نقش تفکر در رضایت و عدم رضایت زناشویی پرداختهاست. توافق زن و مرد در مورد مسایل مختلف زندگی نقش عمدهای دارد که این توافق متاثر از طرز تفکر و علایق آن دو میباشد و زوجها در زمینههای آزادی افراد در خانواده، تعهد فرزندان، تحصیل و تربیت فرزندان، مداخله اطرافیان و غیره با هم به یک توافق منطقی برسند. این توافق خصوصاً در مورد نحوه تربیت فرزندان حایز اهمیت است. در زمینههایی مانند نحوه گذراندن اوقات فراغت از قبیل سینما رفتن، شرکت در مجالس مذهبی، خواندن کتاب، گوش دادن به موسیقی و رادیو و غیره نیز باید توافقی نسبی حاصل گردد. اگر یکی از زوجها بدون در نظر گرفتن علایق طرف مقابل خود تعصب نشان دهد منجر به دلسردی و ناکامی طرف مقابل میشود. داشتن توافق نسبت به موضوعات مهم زندگی یکی از مسایلی است که در موفقیت و رضایت زندگی زناشویی نقش دارد.
- شخصیت
بلوم و مهرابیان[۱۲](۱۹۹۹، به نقل از فهیمی، ۱۳۸۰) مطالعهای را روی ۱۶۶ زوج ۲۰ تا ۸۵ سال انجام دادند. در این تحقیق شرکتکنندگان با بهره گرفتن از یک مقیاس رضایت زناشویی به گروههای با مزاج سلطهگر، خوشایند و برانگیزاننده تقسیم شدند. یافته ها نشان میدهد که افراد با مزاج خوشایندتر و سلطهگر گرایش به ازدواجهای شادتر دارند. همچنین، افرادی که با مزاج خوشایندتر اقدام به انتخاب همسر کردند، در ازدواجهایشان شادتر بودند.
استنبرگ و کراچک[۱۳] در سال ۱۹۸۴ مطالعهای را بر اساس مقیاس عشق ورزیدن را انجام دادند. این محققان طبق نتایج حاصل از این مطالعه عشق را به شکل زیر تعریف کردند:«عشق یعنی احساس عاطفی، شناخت و انگیزشی است که بر اساس ارتباط، مشارکت حمایت متقابل ابراز میشود». سپس در سال ۱۹۸۶ نظریه مثلث عشق[۱۴] را مطرح کرد. بر طبق این نظریه عشق دارای سه بعد است: بعد اول صمیمیت[۱۵]، بعد دوم هوس[۱۶] و بعد سوم تصمیمگیری[۱۷] یا تعهد[۱۸] میباشد(وزیری،۱۳۸۶).
نیومن و نیومن(۱۹۹۱) معتقدند که رضایت زناشویی به عوامل زیر بستگی دارد:
-
- سطح تحصیلات بالا،
-
- پایگاه بالای اقتصادی و اجتماعی،
-
- تشابه علایق، هوش و شخصیت زوجین،
-
- مراحل اولیه یا مراحل بعدی دوره حیات خانواده،
-
- هماهنگی و وفاق روابط جنسی و
- ازدواج دیرتر(برای زنان).
مطالعه بر روی سیستمهای اعتقادی[۱۹] و الگوهای تعاملی زوجهای خوشبخت نشان میدهد که آن ها ویژگیهای مشخصی دارند(کار[۲۰]، ۲۰۰۴) که عبارتند از:
-
- احترام،
-
- پذیرش بیشتر بودن تعاملها مثبت در مقایسه با تعاملهای منفی،
-
- متمرکز کردنتعارضها بر روی موضوعهای دقیق و مشخص،
-
- ترمیم روابط قطعشده،
-
- برخورد معقول با سبکهای متفاوت محاوره زنانه و مردانه و
- توجه کردن به نیازهای صمیمیت و قدرت.
رایس(۱۹۹۱) معتقد است که زوجها و خانواده هایی که کارکرد سالم دارند، الگوهای ارتباطی مناسبی دارند که به شرح ذیل است:
-
- صریح و روشن حرف میزنند، در بحثها خشک و انعطافپذیر نیستند، ضمن آنکه بی نظمی و آشفتگی در آن ها دیدهنمیشوند؛
-
- آن ها تلاش میکنند تا بیش از آنکه نارضایتی نشان دهند، با یکدیگر به توافق برسند و میتوانند بدون آسیب به دیگران، ابراز وجود کنند؛
-
- آن ها با هم دوستانه برخورد میکنند و بدون آشفته کردن دیگران، مخالفت خود را ابراز میکنند؛
-
- این خانواده ها عواطف متنوعی را به کار میگیرند و میتوانند خوشحالی یا ناراحتی خود را به هم ابراز کنند و
- آن ها با هم شوخی میکنند و به همدیگر میخندند.
آن ها به دیگران اجازه میدهند که حریم خصوصی داشتهباشند و ذهنخوانی نمیکنند(مارتین و مارتین[۲۱]، ۲۰۰۰).
چرخهی حیات خانوادگی یکی از حوزه هایی است که با توجه به رضایت زناشویی مورد پژوهش قرار گرفتهاست. پترسون(۱۹۹۰) در پژوهش خود نشان داد که الگوی رضایت زناشویی به شکل(U) است. در سالهای اولیه زندگی زناشویی رضایت زناشویی رو به کاهش میرود(با تولد یک فرزند) و بعدا در سالهای آخر زندگی زناشویی رضایت زناشویی بالا میرود(ترک فرزندان از خانه پدری). اما وان لانینگهام[۲۲]، جانسون[۲۳] و آماتو[۲۴](۲۰۰۰) در پژوهش خود نشان دادند که رضایت زناشویی در طول مسیر رابطه زناشویی رو به کاهش میگذارد(وان کروسیک، ۲۰۰۴).
پژوهش ساباتلی[۲۵] و بارتل- هارینگ[۲۶](۲۰۰۳) نشان داد که مسایل مربوط به چرخه حیات خانوادگی و رضایت زناشویی با خانواده هستهای شروع نمیشود، بلکه با خانواده اصلی (پدری) شروع میشود و در واقع تجربیات خانواده اصلی تاثیر زیادی بر سطح رضایت زناشویی دارد(وان کروسیک، ۲۰۰۴).
۲-۴- رویکرد زوجدرمانی شناختی- رفتاری
زوج درمانی شناختی- رفتاری(CBCT)، در دهه گذشته به عنوان رویکرد قدرتمند و مؤثر در زمینه مشکلات ارتباطی شکل گرفتهاست(داتیلیو و اپشتاین، ۲۰۰۳).
“
[شنبه 1401-09-19] [ 10:27:00 ب.ظ ]
|