" فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | نظریه مکاتب در مورد اضطراب – 9 " |
![]() |
“
-
- اختلال هراس با گذر هراسی
-
- اختلال هراس بدون گذر هراسی
-
- گذر هراسی بدون سابقه اختلال هراس
-
- فوبی خاص
-
- فوبی اجتماعی
-
- اختلال وسواسی جبری
-
- اختلال استرس پس از سانحه
-
- اختلال استرس حاد
-
- اختلال اضطراب منتشر
-
- اختلال اضطرابی ناشی از یک اختلال طبی عمومی
-
- اختلال اضطرابی ناشی از مواد
- اختلال اضطراب که به گونهای دیگر مشخص نشده است (گنجی، ۱۳۹۲).
البته شش طبقه عمده که DSM-IV-TR برای اختلالات اضطرابی ارائه کردهاست.
نظریه مکاتب در مورد اضطراب
اغلب نظریه های به دست آمده اضطراب که در مورد انسان مطرح شده بر پایه مطالعات حیوانی، از تجارب آزمایشگاهی به ویژه آنهایی که بر پایه نورفیزیولوژیکی است، به دست آمده است (شمس، ۱۳۸۷).
الف) نظریه زیستشناختی
همان طور که گفته شد نظریه های زیست شناختی در مورد اضطراب از مطالعات پیش بالینی روی مدلهای حیوانی اضطراب، مطالعه روی بیمارانی که در آن ها وجود عوامل زیستشناختی حتمی بود، معلومات فزاینده در مورد علوم اعصاب پایه، و اثر داروهای رواندرمان بخش حاصل شدهاند. یک قطب این تفکرات این فرض را مسلم میشمارد که تغییرات زیست شناختی قابل سنجش در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی حاصل تعارضهای روانشناختی است، قطب دیگر چنین فرض میکند که رخدادهای زیست شناختی قبل از تعارضهای روان شناختی پدید میآیند: هر دو موقعیت ممکن است در افراد خاص وجود داشته باشد، و طیفی از حساسیتهای زیستشناختی ممکن است بین افرادی که علائم اختلالات اضطرابی دارند موجود باشند (سیف، ۱۳۸۷).
به طور کل نظریه های فیزیولوژیک و نوروفیزیولوژیک در زمینه اضطراب بیشتر به این موضوع پرداختهاند که چه بخشهایی از دستگاه اعصاب مرکزی در هیجانها و خصوصاًً در ترس و اضطراب و وحشتزدگی در گیرند. نظریه فیزیولوژیک گری (۱۹۸۲ و ۱۹۸۷) بیشترین سهم را در توضیح اضطراب دارد. گری بر خلاف پانکسیب (۱۹۸۱) که نظام جنگ و گریز را مطرح میکند، نظام بازداری رفتار را به عنون پایه اضطراب در نظر میگیرد. نظام بازداری رفتار، رفتاری را سرکوب میکند که نتیجه نامطلوبی در پی خواهد داشت. وی پایه اضطراب را منطقه سپتور هیپو کامپ در نظر میگیرد که بین شناخت و هیجان نقش میانجی دارد. وی همچنین روی فرانکنیهای این منطقه به قطعه پیشانی و ترشح منو آمینر ژیکهای مرکز رسان از ساقه مغز متمرکز میشود. نظریه گری به تحقیقاتی که در زمینه داروهای ضد اضطراب انجام داده است، وابسته است (قاسمزاده، ۱۳۷۰).
مکانیسمهای زیربنایی اضطراب در حوزه عصب شناختی[۱] کمتر شناخته شده است. این مفهوم که اضطراب ذاتی است و محرکهای خنثی میتوانند با آن از طریق یادگیری همراه شوند از منابع مختلف به دست آمده است. برای مثال، داروین مطرح کردهاست که انسانها مجموعهای از رفتارهای ذاتی دفاعی دارند. جیمز و لانگه[۲] تغییرات اتوماتیک را معادل اضطراب میدانند. عملکرد تالاموس را مهم میداند و معتقد است که عملکرد تالاموس به طور همزمان قشر مغز و اعصاب محیطی را تحریک میکنند. مک لین[۳]، سیستم لیمبیک را اساس تشریحی هیجانها میداند. آیزنک (۱۹۸۱) معتقد است که افراد به طور قابل توجهی از لحاظ سطح برانگیختگی با یکدیگر متفاوتند. مخصوصاً، افرادی که سطح برانگیختگی قشر مغز آن ها پایین است (برونگراها[۴]) گرایش دارند که در جستجوی محرکهای بیشتری باشند، در حالی که درونگراها[۵] یا افرادی که سطح برانگیختگی قشر مغز آن ها بالا است به دنبال تحریکهای کمتری هستند. جنبه دوم نظریه ایزنک شامل ساختاری است که نوروتیزم خوانده میشود و شامل افرادی است که دارای یک سیستم فعال خود مختار هستند که به شدت فعالیت میکند و این افراد خوگیری کمتری پیدا میکنند. از این رو، اضطراب به عنوان نتیجه اولیهای از تعامل صفتهای فردی برانگیختگی قشر مغزی و نیز سیستم اعصاب خود مختار است که تحت تأثیر سیستم لمبیک قرار دارد. افرادی که دارای یک اختلال اضطرابی هستند گرایش به داشتن سطح بالایی از برانگیختگی قشر مغزی و نیز واکنشهای شدید سیستم عصبی خودمختار دارند (به نقل از پورافکاری، ۱۳۷۰).
یکی از جامعترین نظریه هایی که در مورد اضطراب به وسیله جفریگری[۶] (۱۹۸۲) بیان شده است، مدل دو سیستمی عاطفی انگیزش است. در این نظریه، دو ساختار در تنظیم بخش عظیمی از رفتارها دخالت دارند. اولین ساختار سیستم بازداری رفتاری است که نسبت به محرکهای جدید و بیزارکننده واکنش نشان میدهد و دومین ساختار شامل پاسخهای میانی مغز پیشین است که نسبت به محرکهای پاداش و غیر تنبیه گرایش نشان میدهد و ترکیب این دو سیستم باعث تنظیم بسیاری از رفتارهای ما میشود (به نقل از پورافکاری، ۱۳۷۹).
گلدبرگ[۷] (۱۹۸۲) نظریه دو سیستمیگری را بسط داد و مفاهیم جدیدی را به آن افزود. او معتقد بود که صفتهای ارثی شخصیتی بسیار زیاد وابسته به گذرگاههای انتقال دهنده عصبی مونوآمینرژیک هستند و به طور اختصاصی اضطراب با فعالیت سروتونرژیک همراه میباشد. به اعتقاد وی، افراد با اضطراب مزمن گرایش ذاتی به اجتناب و وابستگی کم به پاداش دارند و در جستجوی محرکهای جدید و تازه نیستند، از این رو نگرش او هم سیستم بیولوژیکی و هم سیستم شناختی را در بر میگیرد (به نقل از آمالی خامنه، ۱۳۷۳).
“
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-22] [ 01:45:00 ق.ظ ]
|