۱۰-چقدر به مراسم­های عروسی، تولد و لیمه و…می­روید؟

 

۳-۱-۷-۲-۳-۱-۴. شرمساری اجتماعی
تعریف نظری:
شرمساری اجتماعی جنبه دیگری از طرد اجتماعی است و در نطقه مقابل آنچه که آدام اسمیت"توانایی ظاهر شدن در جمع بدون شرم” (سن، ۲۰۰۰ ) و زندگی آبرومندانه( لابن، ۱۳۵۹: ۴۸ ) می­نامید، قرار دارد. طبق نظر ترنر[۱۹۲]( ۲۰۰۶ ) این جنبه از طرد، اشاره به خصیصه عمیقاً بی­اعتبارکننده یا نشانه بی­آبرویی و بدنامی اجتماعی دارد که در کانون توجه دیگران قرار می­گیرد و تعاملات خوشایند و آسان را برای فرد دشوار می­سازد(فیروزآبادی، ۱۲۹۲: ۸۷). لینک و همکاران[۱۹۳](۲۰۰۱) هم معتقدند که بدنامی اجتماعی، با مولفه­های برچسب­زنی، تفکر­قالبی، جدایی، طرد، فقدان منزلت و تبعیض همراه است و پدیده­ای مرتبط با قدرت است( همان).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریف عملیاتی:
میزان احساس شرمساری و بدنامی اجتماعی را با توجه به شاخص­ های پنهان نمودن فقر، بدنامی ناشی از حمایت نهادی، شرمساری حضور در جمع و رفتارهای طعنه­آمیز و کلاً با ۴ گویه سنجیده می­ شود همچنین در قالب طیف لیکرت شش گزینه­ای اصلاً، خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد مقیاس­بندی می­ شود .
جدول شماره(۳-۸): شاخص­ های متغیر شرمساری اجتماعی

 

مفهوم

 

شاخص

 

گویه

 
 
 

شرمساری حضور در جمع

 

بخاطر وضع زندگی­ام( سرو وضع ظاهری، خانه… ) پیش دیگران خجالت می­کشم.

 
 

شرمساری اجتماعی

 

بدنامی ناشی از حمایت نهادی

 

از اینکه اطرفیان بدانند تحت حمایت ارگان خاصی هستم احساس شرمساری می­کنم.

 
 
 

پنهان نمودن فقر

 

سعی می­کنم فقیر بودنم را پنهان کنم.

 
 
 

رفتارهای طعنه­آمیز

 

بخاطر نداری و تنگدستی­ام، دیگران با حرفها، متلک­ها و رفتارهای­شان مرا می­رنجانند.

 

۳-۱-۷-۲-۳-۲. متغیر واسط: احساس بی­انصافی

تعریف نظری
انصاف در لغت به معنای دادگری، عدل و داد کردن، راستی، به نیمه رسیدن و میانه­روی است(عمید،۱۳۶۰). در کل اصل مفهوم لغوی انصاف به معنای(نصف کردن، برابر نمودن)، یا به بیان دیگر به معنای یکسان‌نگری و یکسان رفتاری خود و دیگران، به‌گونه‌ای که انسان خود را چون دیگران و دیگران را همانند خود ببیند و در مورد خود و دیگران یکسان بیاندیشد و یکسان رفتار نماید(جمشیدی، ۱۳۸۰: ۱۶۶). مفهوم انصاف بخش جداناپذیری از جامعه است. همه انسان­ها دوست دارند که با آنها به صورت منصفانه رفتار شود و به طور معمول رفتار منصفانه را انتظار دارند. انصاف درک شده گستره­ای است که در آن فرد اعتقاد دارد که با او به نحو منصفانه رفتار شده است(خرم­دل، ۱۳۸۷: ۱۱۹ ). مطابق نظریۀ انصاف، مردم در تعاملات اجتماعی، بین خود و افراد دیگری که مرجع آنان هستند از لحاظ دو عامل عمده درون دادها و بازده­ها دست به مقایسه­هایی می­زنند. مطابق این نظریه حالت انصاف وقتی برقرار است که شخص احساس کند نسبت بازده­ها (دستاوردها) به درون دادهای(مشارکت­های) خودش با نسبت متناظر بازده­ها به درون داده ­های دیگری مساوی است. برعکس، اگر شخص ادراک کند نسبت بازده­ها به درون دادهای او با نسبت متناظر بازده­ها به درون­­دادهای دیگری مساوی نیست برای او یک حالت بی­انصافی به وجود می ­آید. حالت بی­انصافی ناشی از بازده (دستاورد) کم به واکنش هیجانی منفی(خشم) و حالت بی­انصافی ناشی از بازده (دستاورد) زیاد به واکنش هیجانی احساس گناه منجر میشود(خجسته مهر و شکرکن، ۱۳۹۳: ۷۵). در نظریه انصاف سه متغیر اصلی وجود دارد که در ادراک فرد از این که آیا در ارتباط سود برده یا ضرر کرده ­اند نقش دارد. این سه متغیر عبارتند از: سطوح انصاف، مساوات و پاداش. سطوح انصاف: به صورت نسبت آنچه فرد در ارتباط سرمایه ­گذاری می­ کند و آنچه از ارتباط دریافت می­ کند تعریف شده است. مساوات: یعنی درجه شباهت نسبت انصاف برای شرکاء. پاداش: یعنی اندازه مطلق منفعتی که فرد از رابطه به دست می ­آورد.( جعفری­نژاد و همکاران، ۱۳۹۱: ۱۶۱). دو بعد مهم انصاف، انصاف توزیعی و انصاف رویه­ای هستند : انصاف توزیعی اشاره­ای به عدالت ادراک شده در نتایج و پیامدهایی است که عاید افراد می­ شود و در مقابل انصاف رویه­ای، عدالت ادراک شده در باب ابزارها و رویه­هایی است که برای تخصیص پیامدها به افراد استفاده می­شوند در معنای دقیق­تر می­توان گفت که عدالت رویه­ای، معطوف به رویه­های تصمیم ­گیری، ابلاغ، اجرا و اجازه اعتراض و چون و چرا کردن در تصمیمات است(گل­پرور و اشجع، ۱۳۸۸). حضور ملاک­های اصلی انصاف رویه­ای، نظیر همسانی، التفات و ادب، توضیح، تصحیح پذیری و آگاهی بخشی به موقع در افراد ایجاد حالات عاطفی نظیر امید و شادمانی می­ کند و هر چه سطح بی انصافی منفی به سمت صفر میل می­ کند، به همان میزان سطح رضایت از مزایا بالاتر می­رود. در حوزه انصاف افراد نسبت برون­داد ـ درون­داد خود را با نسبت افراد دیگر مقایسه می­ کنند، اگر نتیجه این مقایسه منجر به آن شود که نسبت­های افراد مرجع دیگر از نسبت خود فرد بزرگ­تر شود، به طور طبیعی افراد دارای حالت بی انصافی منفی می­شوند. طبیعی و منطقی است که با حرکت میزان بی­انصافی منفی ادارک شده به سمت صفر، سطح رضایت از مزایا بالاتر برود چرا که بر اساس نظریات مربوط به این حوزه(دویچ، ۱۹۸۵) حرکت بی­انصافی منفی به سمت صفر، یعنی رسیدن به انصاف ادارک شده(گل­پرور و وکیلی، ۱۳۸۸: ۱۴۳). در مصاحبه های صورت گرفته با زنان سرپرست خانوار مشخص شد که نسبت به وضعیت طردشدگی و محرومیت خود احساس بی­انصافی می­ کنند آن­ها معتقد بودند در هر رابطه­ای، از فعالیت­های اقتصادی گرفته تا روابط دوستانه با اطرافیان با تمام تلاش از خود مایه گذاشته­اند اما در نهایت نه تنها پاداشی بدست نیاورده­اند بلکه از تمام حقوق اجتماعی و مادی محروم هستند و در کل آنچه که از هر رابطه­ای نصیب آن­ها می­ شود چه حقوق، دستمزد و مزایای جانبی باشد و چه قدردانی و احترام متقابل و همکاری، غیرمنصانه است. بنابراین با توجه به نتایج مصاحبۀ صورت گرفته می­توان انصاف را تناسب وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار با توجه به معیار شایستگی و تلاش تعریف کرد در نتیجه در این قسمت با توجه به نتایج استخراج شده از مصاحبه­ ها به تعریف عملیاتی احساس بی­انصافی می­پردازیم.
تعریف عملیاتی:
با توجه به نتیجۀ مصاحبه­ ها با جمعیت هدف، برای اندازه ­گیری احساس بی­انصافی، وضعیت اقتصادی و اجتماعی را مورد سنجش قرار می­دهیم. وضعیت اقتصادی را با شاخص درآمد و مسکن… و با یک گویۀ کلی سنجیده شده است و وضعیت اجتماعی هم با شاخص قدردانی و احترام متقابل و همکاری و با با یک گویۀ کلی سنجیده شده است و در طیف شش گزینه­ای کاملاً مخالفم(کد ۰)، مخالفم(کد ۱)، تا حدی مخالفم(کد ۲)، تا حدودی موافقم(کد ۳)، موافقم(کد ۴)، خیلی موافقم (کد ۵) مقیاس­بندی می­ شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...