کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آبان 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو

 



یکی از اسرار وجود آیات متشابه در قرآن مسأله‌ی آزمایش مؤمنان است. به این بیان که: «اگر همه‌ی آیات قرآن محکم و معانی معینی داشت، همه خوب می‌فهمیدند و مطابق فهم خود می‌پذیرفتند. اما آیات متشابه سبب می‌شود تا ایمان مؤمنان به غیب و تسلیم‌اشان در برابر حق، آزموده شود و روشن شود که درباره‌ی چیزهایی که خود نمی‌فهمند و درک درستی از آن ندارند، به چه اندازه حاضرند از پیامبر۲ بپذیرند. زیرا ایمان کامل آن است که با تسلیم توأم باشد و این تسلیم باید آزموده شود.»[۳۰۵] وجود متشابهات در قرآن کریم معیاری است برای سنجش ایمان ناب مؤمنان از کسانی که کژی به دل دارند، چنان‌که به نصّ قرآن کریم، کژدلان برای فتنه‌جویی از متشابهات پیروی می‌کنند.[۳۰۶] اما مؤمنان در برابر غیب و حق تسلیم‌اند و آن‌چه را که نسبت به حقایق فراتر از ماده درک نمی‌کنند می‌پذیرد.[۳۰۷]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۶- رسیدن به علوم در سایه‌ی متشابهات
یکی از حکمت‌ها و رازهای آیات متشابه، دست‌یابی قرآن‌پژوهان به علوم مختلف است. زیرا «متشابه دارای تأویل است که رسیدن به آن نیازمند فراگیری علوم مختلفی مانند صرف و نحو، لغت، معانی، بیان و اصول فقه است؛ از این رو متشابهات قرآنی زمینه‌ی تخصص را در علوم و فنون فراهم می‌آورد.»[۳۰۸]
آیت‌الله جوادی آملی در ردّ این فلسفه چنین می‌نویسد: «این جواب باطل است زیرا اولاً این هدف را آیات محکمات نیز می‌توانند فراهم کنند و ثانیاً متشابهات دست‌آویز فتنه جویان‌اند نه وسیله‌ی بالندگی علوم و ارتقای تخصص».[۳۰۹]
۷- وجود متشابهات سبب اجر بیشتر بندگان
یکی از فلسفه‌های ذکر شده برای وجود متشابهات، اجر بیشتر بندگان است؛ به این بیان که: «وجود متشابهات باعث می‌شود که مسلمین در به دست آوردن حق و جستجوی آن، رنج بیشتری برده و در نتیجه اجر بیشتری به دست آورند.»[۳۱۰]
۸- حکمت متشابه از دیدگاه فخر رازی و رشیدرضا
وجه دیگری که در تبیین راز وجودی آیات متشابه ذکر شده، دیدگاه فخر رازی و محمد رشیدرضا است. این دو عالم بر این وجه تأکید دارند که: «انبیاء برای همه‌ی مردم برانگیخته شده‌اند و مردم از نظر هوش متفاوتند؛ از طرفی معارف اسلام در قیاس با فهم مردم یکسان نیست. لذا برخی از معارف به گونه‌ای است که تنها خواص از راه کنایه می‌فهمند و بقیه‌ی مردم باید به آن ایمان آورده، علم آن را به خدا واگذار کنند.»[۳۱۱]
در انتها متذکر می‌شویم که چون آیات متشابه از سوی خداوند به این صورت که تشابه داشته باشند، نازل نشده‌اند، بلکه تشابه به دلیل ختم نزول قرآن به سطح فهم مردم پدید آمده، لذا نیاز نیست حکمتی بر آن مترتب باشد، البته این مطلب در قسمت حکمت وجود آیات متشابه از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی به تفصیل روشن خواهد شد.
در ضمن برخی از این موارد که از سوی عالمان به عنوان حکمت متشابهات مطرح شده، حکمت نیست، مثلاً در موردی که با عنوان «جذب مخالفان» آمده، نعوذ بالله خداوند که نخواسته است مردم را بازیچه قرار دهد و برای جذب آن‌ها دست به انزال متشابهات بزند، بلکه همان‌طور که گذشت، تشابه را خدا ایجاد نکرده است. در مورد «محدودیت الفاظ و عبارات دنیایی» و دیدگاه فخر رازی هم این‌که، این موارد قبلاً به عنوان منشأ متشابهات از سوی علما مطرح شده بود.
۳-۷-۱-دیدگاه آیت‌الله معرفت در حکمت وجود آیات متشابه در قرآن
«وقوع تشابه در قرآن کریم به عنوان یک کتاب آسمانی جاوید، امری اجتناب ناپذیر است؛ زیرا قرآن، مفاهیمِ جدید را در قالب زبان عربی که زبان اعرابِ دور از تمدنِ جزیره‌العرب بود، عرضه نمود، در حالی‌که واژه‌های لغت عرب، بیشتر برای افاده‌ی معانی کوتاه و سطحی وضع شده بود و گنجایش معانی گسترده و عمیق را نداشت. از طرفی، قرآن ملتزم بود در بیان معارف خود، الفاظ محدود لغت عرب و شیوه‌های کلامی آن را به کار گیرد، لذا برای بیان معانی والا راه کنایه، مجاز و استعاره را پیمود. این روش، از یک‌سو مفاهیم قرآنی را به ذهن عامه‌ی مردم نزدیک می‌نمود؛ زیرا مفاهیم، در قالب‌های لفظیِ شناخته شده به آنان ارائه می‌شد، ولی از سوی دیگر، ذهن آنان را از معنای واقعی دور می‌ساخت؛ زیرا واژه‌ها و قالب‌های تعبیریِ رایج در زبان عربی از انعکاس درست آن مفاهیم والا قاصر بود. این امر مهم‌ترین عامل تشابه ذاتی در تعبیرات قرآنی است که در مسائل پیچیده‌ی کلامی قرآن از قبیل: مبدأ و معاد و جبر و اختیار وجود دارد.»[۳۱۲]
«یک گروه از متشابهات، تشابه عرضى است که بر قرآن تحمیل‏شده است. این گروه از آیه‏هاى متشابهه برابر با اسلوب و شیوه‏هاى متعارف عرب‏ بیان شده و خالى از هرگونه غموض و پیچیدگى بوده، در آغاز هرگز ایجاب شبهه‏ نمى‏کرده است. سپس در پى درگیرى‏هاى عقیدتى و فکرى که در میان گروه‏هاى‏ مختلف مسلمانان رخ داد، فاجعه‏‌ی «تشابه‏» دامنگیر بسیارى از آیات قرآن گردید.
وجود گروه دوم متشابهات ـ تشابه اصلى ـ کاملاً طبیعى مى‏نماید، زیرا این‌گونه‏ تشابه در اثر بیان معانى ژرف توسط الفاظ متداول عرب ـ که براى معانى سطحى‏ساخته شده ـ پدید آمد. قرآن در افاده‌ی معانى عالیه راهى پیموده که هم براى عامه‏‌ی مردم جنبه‌ی اقناعى داشته باشد و هم علما و دانشمندان را متقاعد سازد؛ لذا در بیانات خود، بیش‏تر فن خطابه و برهان را به هم آمیخته، از مشهورات و یقینیات، هر دو، یک واحد منسجم ساخته است. با آن‌که در ظاهر، این دو فن از هم متنافرند، میان‏ آن‏ها سازش داده است، و این خود، یکى از دلایل اعجاز قرآن به شمار مى‏رود.
ابن‌رشد اندلسى ـ دانشمند و فیلسوف معروف ـ (متوفاى سال ۵۹۵)، در این‏ زمینه مى‏گوید: مردم، در برخورد با تعالیم عالیه‌ی شریعت، ‏سه دسته‏اند:
دسته‌ی اول، کسانى‏اند که از حکمت متعالیه برخوردار بوده، صاحب فکر و اندیشه‏اند، در برخورد با حوادث استوار و با متانت رفتار مى‏کنند.
دسته‌ی دوم، عامه‌ی مردم هستند که طبقه‌ی جمهور را تشکیل مى‏دهند. اینان ممکن ‏است چندان با علم و دانش، سر و کارى نداشته باشند اما طبعى سلیم، نیتى پاک و دلى تابناک دارند.
دسته‌ی سوم، میانه‌ی این دو قرار دارند، نه از طبقه‌ی علماى راستین به شمار مى‏روند و نه خود را از جمهور مردم به حساب مى‏آورند. خود را از سطح همگانى برتر و در ردیف دانشمندان مى‏دانند، در صورتى‌که صلاحیت عرض اندام در آن عرصه‌ی والا را ندارند.
تشابه، صرفاً درباره‌ی دسته‌ی سوم است، زیرا دانشمندان، در سایه‌ی دانش ‏سرشار خود و با اندیشه و متانت ‏شایسته‌ی خویش که در راه رسیدن به حقایق مبذول ‏مى‏دارند، هرگز تشابهى بر سر راه آنان قرار نمى‏گیرد. طبقه‌ی جمهور، با ذهن صاف و ساده‏اى که دارند، هیچ‏گاه شبهه‏اى در تعالیم شریعت احساس نمى‏کنند، زیرا به ‏ظاهر الفاظ و تعابیر بسنده کرده، نگرانى به خود راه نمى‏دهند.
تعالیم شریعت، هم‌چون غذاى سالم و پاکیزه براى بدن‏هاى سالم و طبع‏هاى ناآلوده، نافع و مفید خواهد بود، که بیش‏ترین مردم را تشکیل مى‏دهند. گرچه براى برخى که در اقلیت‏اند زیان آفرین مى‏گردد، چنان‌چه خداوند فرموده: (…وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ )(بقره/۲۶)، یعنى در سایه‌ی تعالیم الهى گمراه نمى‏گردد، جز کسانى که از مرز طبیعى مردمى بیرون زده‏اند. این حالت، صرفاً در برخى از آیات، براى برخى از مردم رخ مى‏دهد و در آیاتى است که از عالم ماوراى حس سخن گفته، که در عالم ‏شهود همانندى ندارد. لذا براى تقریب به اذهان، از نزدیک‏ترین چیزى که بتواند شاهد و مثالى باشد تا واقع را ارائه دهد، استفاده کرده است. همین امر سبب گردیده‏ تا برخى به ظاهر مثال اخذ کرده، تصور کنند آن‌چه در تعبیر آمده عین واقع است، از این‏ رو در حیرت و شک باقى مى‏مانند. متشابهات که موجب شبهه مى‏گردند، از این قبیل هستند. ولى نه براى دانشمندان و نه براى طبقه‌ی جمهور، زیرا اینان از سلامت طبع و صحت نفس برخوردارند، غذاى سالم برایشان کاملاً نافع و مفید مى‏افتد. ولى بیرون از این دو دسته کسانى‏اند مریض، که نفسى ناسالم دارند، غذا هر چند کامل و سالم باشد، بر مذاق اینان لذت بخش و نافع نخواهد بود. لذا خداوند فرموده: (…فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ…) (آل عمران/۷)، اما کسانى‌که در دل‏هایشان انحراف است، براى فتنه‌جویى و طلب تأویل ‏آن (به دل‌خواه خود)، از متشابه آن پیروى مى‏کنند. اینان، همان ارباب جدل و صاحبان مکتب‏هاى کلامى مى‏باشند، و نیز مى‏گوید: شریعت در تعالیم و برنامه‏هاى خویش، روشى در پیش گرفته تا طبقه‌ی ‏جمهور بهره‏مند شده و هم دانشمندان پذیرا باشند. از این ‏رو قرآن الفاظ و عبارت‏هایى به کار برده که براى هر دو گروه قابل درک باشد. عامه‌ی مردم به ظاهر مثال ‏بسنده کرده، گمان مى‏برند مورد مثال چیزى همانند آن و نزدیک به آن مى‏باشد و به ‏همین اندازه قناعت کرده و پیش‏تر نمى‏روند و دانشمندان نیز حقیقتى را که در طى ‏مثال نهفته دریافت مى‏کنند. و اگر تأمل کنى خواهى یافت که شریعت‏ با آن‌که براى مردم در افاده‌ی ‏این‌گونه معانى به مثال پرداخته و راهى جز این وجود نداشت تا آنان را به پذیرش وادارد، در عین حال علما را بر دقایق و اسرار این‌گونه تعابیر واقف ساخته، حقایق را برایشان مکشوف نموده است.»[۳۱۳]
۳-۷-۲-دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی در حکمت وجود آیات متشابه در قرآن
«گفتنی است که حکمت انزال متشابه، اشتمال قرآن بر لطایف ادبی و نکات فصاحت و بلاغت و مانند آن نیست، زیرا همین قرآن با همین اسلوب و اصول، از قلوب ملکوتیان گذشته و به قلب انسان کامل معصوم نشسته و هیچ لون تشابه و نام متشابه را در خود نداشته است؛ همانند آب باران که تا به سطح زمین نرسد و به هم متصل نشود و سیل نسازد کف نمی‏گیرد و از سوی دیگر، آیات محکم قرآن نیز همه‏ی این اصول یاد شده را داراست؛ ولی از لون تشابه منزّه است.»[۳۱۴]
« قرآن کریم، آیات متشابه را دست‏آویز فتنه‏انگیزان می‏شمرد. قرآن کتاب «هدایت»[۳۱۵] و «نور»[۳۱۶] است و خود را به (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْل )(طارق/۱۳ـ۱۴)، و نیز (…تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ… )(نحل/۸۹)، می‏ستاید و در صدد رفع هر گونه ابهامی است، پس چرا باید آیات متشابهی در آن باشد که زمینه‏ی فتنه و گمراهی را فراهم سازد و مستمسک ظلمت‏طلبان فتنه‏جو شود؟»[۳۱۷]
در پاسخ به این سؤال نقل و نقدهای علامه طباطبایی۶ را آورده[۳۱۸] و در ادامه می‌نویسد: « در نظام تکوینی، برخی از امور «مبدأ ضروری» و بعضی «لازم مبدأ ضروری» هستند که از قسم اول به «مقصود بالذات» و از قسم دوم به «مقصود بالعرض» یاد می‏شود. مسئله‏ی محکم و متشابه در نظام تدوین، با این قانون همراه است؛ یعنی فوائدی که بر تشابه آیات خاص مترتب است از قسم اول یعنی مقصود بالذات ـ نیست بلکه از قسم دوم است ـ یعنی مقصود بالعرض است ـ چنان‏که خود تشابه نیز مقْضی و مَرضی بالعرض است. از این‏جا می‏توان گفت دلیلی بر تعیّن یا تعیین یا حصر فوائد تشابه در امور یاد شده در پاسخ‏های گذشته نیست و می‏شود همه‏ی آن‏ها با حفظ اولویت، بعضی از برکات تشابه به شمار آیند و از ادله‏ی نقلی که فوائد اشتمال قرآن بر متشابه را برمی‏شمارند هرگز برنمی‏آید که امور یاد شده در ردیف علّت‏های ذاتی و اوّلی آن‏اند، زیرا میان فائده و غایت فرق است، چنان‏که غایت بالذات و غایت بالعرض نیز غیر از هم‏اند.
فوائد مزبور، برخی مشترک بین آیات متشابه و اخبار متشابه‏اند؛ مانند ضرورت تدبّر، پژوهش، رجوع به عالمان دینی و …؛ و بعضی مختص به آیات متشابه‏اند؛ هم‏چون ضرورت رجوع به اهل‏بیت عصمت و طهارت%.»[۳۱۹]
«بررسی دقیق سخنان متقدّمان و متأخران در زمینه‌ی سرّ اشتمال قرآن بر متشابه، روشن می‏کند که رأی علامه طباطبایی۶ تحوّلی است در تفسیر؛ نه نظریّه‏ای در ردیف دیگر نظریات، زیرا همه‌ی آرای دیگران بر این استوار است که متشابه را نیز مانند محکم خدای سبحان نازل کرده است؛ امّا ایشان سراسر قرآن را محکم می‏داند و متشابه را برگرفته از فکر بشرِ غیرِ معصوم می‏شمارد: همان‏گونه که باران پیش از رسیدن به زمین و ایجاد سیل، کفی همراه ندارد و تنها از حرکت و خروش آب است که سیل پدید می‏آید و سرانجام نیز با جریان همین آب، کف باطل از میان می‏رود و آب سودمند به حال بشر بر جا می‏ماند: (…فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ… )(رعد/۱۷)، خدای سبحان هم محکمات را فروفرستاده است، نه متشابهات را. گم‌کردگان راه می‏پنداشتند خداوند متشابه را نازل کرده است، از این‏ رو به توجیه اشتمال قرآن بر متشابه پرداختند؛ امّا به نظر استاد، علامه طباطبایی۶ سراسر قرآن کریم محکم است و هنگام رسیدن به نشئه‌ی فکر بشرِ غیر معصوم، تشابه می‏یابد، پس استاد۶ در این مسأله نیز همانند دیگر مباحث قرآنی، ره‌آورد جدیدی دارند.[۳۲۰] اتقان رأی ایشان آن‏گاه روشن می‏شود که همه‌ی تفاسیر بررسی شود. ایشان در این زمینه یک مقدمه و پنج اصل بیان می‏کنند و سپس از آن‏ها ده نتیجه می‏گیرند.»[۳۲۱]
آیت‌الله جوادی آملی در جای دیگر می‌نویسد: «مقام رفیع قرآن کریم از لفظ و مفهوم منزّه است؛ امّا برای سخن گفتن با مردمی که اصول، لغت، فرهنگ و سنّت‏های گوناگون دارند، رساندن پیام (…عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ… )(انعام/۷۳)، در سطح حسّ و شهود، اگر به عربی مبین باشد که دارای کنایات، استعارات، تشبیهات، مجازات و مشترک لفظی و معنوی است، وجود متشابهات و بالعرض فتنه‏جویی بیماردلان را در پی خواهد داشت، وگرنه خداوند هرگز آیه‏ی متشابه نفرستاده است و چون «متشابه» زیان‏بار است، باید آیات دیگری بر آن‏ها سایه‏افکن باشند، تا مردمان مادی‏اندیش که قدرت تجرید در آنان ضعیف است، مطالب نامحسوس را به دیده‏ی حسّی ننگرند.
در نشئه‏ی مجرّدات، باطل راه ندارد و در نشئه‏ی طبیعت، چاره‏ای جز در هم آمیختن حق و باطل نیست. در این نشئه، نه حقّ ناب هست و نه باطل محض. خدای سبحان عالمی را که حقّ محض باشد، آفریده است؛ مانند عالم فرشتگان؛ ولی جهانی که باطل محض باشد، هرگز!
از طرفی در نشئه‏ی طبیعت و قلمرو حرکت، وجود حق محض میسّر نیست، از این ‏رو با هر حقّی، کف باطلی هم هست: (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ) (رعد/۱۷)؛ فیض هستی مانند بارانی است که خدا می‏فرستد که اگر هر قطره‏ای جاری از آن در جای خود قرار گیرد و سیلی پدید نیاید، کفی همراه نخواهد داشت؛ امّا از آن‏جا که دنیا نشئه‏ی حرکت است، قطره‏های جاری سیل را پدید می‏آورند و هر دره و بیابانی به گستره‏ی خود، از این سیل بهره می‏گیرد و بر اثر حرکت، کفی نیز پدیدار می‏شود. در نگاهی سطحی تنها کف دیده می‏شود که چشمگیرتر است و همان باطلی است که حقّی را همراه ندارد و از بین رفتنی است و آب که حق و ماندنی است، در باطن است و دیده نمی‏شود.
در محدوده‏ی جهان طبیعت چنین است؛ ولی با گذر از عالم طبیعت، دیگر همه آب محض است، بی هیچ کفی. قرآن کریم که مبیّن جهان‏بینی انسان است، آیاتش مصداقِ (…مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ )(رعد/۱۷)، یعنی محکمات است؛ لیکن روی برخی از آیات قرآنی را کفی از تشابه پوشانده است.
«متشابهات» نیز مانند «محکمات» آیات الهی، حق، نافع، ماندنی و منزّه از بطلان‏اند و برداشت باطل از آن‏ها کفی است که در این عالم بر اثر برخورد با اذهان انسان‏ها پدید آمده است.
آیاتی چون: (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ )(فجر/۱۴)، (…یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ… )(فتح/۱۰)، (وَجَاء رَبُّکَ… )(فجر/۲۲) و (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )(طه/۵)، بسان سیل خروشانی‏اند که از مبدأ متعالی فرود آمده‏اند و در کسوت عربی مبین به انسان‏ها رسیده‏اند و معنای فتنه‏انگیز این‏گونه آیات، حسّی است و زودتر دیده می‏شود؛ امّا بسان کفی است که هرگز سیراب کننده نیست و دعوت و تشویق تشنه‏کامان به این کف نیز فتنه‏انگیزی است.
ریزش سیل‏آسای معارف بلند آیاتی مانند: (وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ )(صافّات/۹۶)، (وَجَاء رَبُّکَ…) (فجر/۲۲) و (…وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى )(طه/۱۲۱)، بر فکر انسان‏ها کفِ جبر، تجسیم و لغزش پیامبران% را پدید می‏آورند و روی معارف برین این آیات را می‏پوشانند و (الَّذینَ فی قُلوبِهِم زَیغ) همان معتقدان به جسمیّت خدا، جبر و تفویض و لغزش‏های انبیاء% هستند که برای فتنه‏جویی در پی متشابهات‏اند، وگرنه هر یک از این آیات بسان سیلی هر دل مستعدّی را به اندازه‏ی گنجایش آن سیراب می‏کند: «إنّ هذه القلوب أوعیه فخیرها أوعاها».[۳۲۲]
بر این اساس، در عالم طبیعت، بی‏ متشابه نمی‏توان سخن گفت و آیه‌ی (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ) (رعد/۱۷)، نشان می‏دهد که حکم این مَثَل در افعال و گفتار خدا نیز جاری است، زیرا قول خدا بسان فعل اوست و فعل خدا در نشئه‏ی فرشتگان و مجرّدات تام و در بهشت، حق محض است: (لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا )(واقعه/۲۵ ـ ۲۶)؛ ولی در قلمرو طبیعت، مشوب.
با ارجاع متشابه به محکم ـ مانند ارجاع (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ )(فجر/۱۴) به (…لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ… )(شوری/۱۱) ـ روشن می‏شود که تمامی آیات قرآن، آب گوارایی‏اند برای تشنه‏کامان و در واقع، خود آیات کفی را نیز همراه ندارند. هر چند (الَّذینَ فی قُلوبِهِم زَیغ) به کف تشابه بسنده می‏کنند؛ ولی «راسخان در علم» پس از عبور از کف (ارجاع متشابه به محکم) آب زلال را می‏نوشند.
کوتاه سخن این‏که قرآن کریم سراسر نور است: (…وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ… )(اعراف/۱۵۷)، و پیروی از نور فتنه‏ای در پی ندارد و خداوند متشابه نازل نکرده است و قرآن هرگز آیه‏ی متشابهی ندارد تا دست‏آویز فتنه‏انگیزان باشد و چنین نیست که بعضی آیات قرآن نور باشد و برخی ظلمت؛ لیکن بیماردلی که متشابه را بی‏ ارجاع آن به محکم در دست می‏گیرد، مانند کسی است که «حسبنا الزّبد» می‏گوید و کف را به جای آب می‏گیرد و هماره تشنه می‏ماند.
«متشابه» کودکی است که اگر در دامن مادری چون «محکم» پرورش یابد، رشد می‏کند و هرگز تشابهی برای وی نمی‏ماند و سراسر قرآن کریم محکم می‏شود، از همین‏ رو نزد عترت طاهره% که متشابه را به محکم بازگردانده و محکم را بر آن سایه‏افکن می‏کنند، هیچ آیه‏ای «متشابه» نیست.
نشان دیگر این مدعا که خداوند متشابه نازل نکرده است، این‏که قرآن کریم نه در «کتاب مکنون» با تشابه همراه بوده و نه در قیامت کبری که تأویلش ظهور می‏کند، در حالی‏که اگر تشابه در متن قرآن بود، باید همه‏ جا همراه آن می‏بود، چنان‏که «محکم» همه‏ جا با قرآن است.
در مخزن غیب، آب بی‏کف و محکم بدون متشابه است. کف از حرکت و خروش آب و «تشابه» از تنزّل قرآن به نشئه‏ی طبیعت و ذهن انسان‏های غیر معصوم پدید می‏آید، بنابراین نباید پرسید که چرا خداوند متشابه نازل کرده است تا دست‏آویز فتنه‏جویان باشد؛ ولی می‏توان پرسید که چرا قرآن متشابهات دارد و چرا کف تشابه روی آیات آن را پوشانده است، زیرا این سؤالی است معقول و پاسخ معقولی هم دارد که عصاره‏ی آن ارائه شد.
آری سراسر قرآن کریم شفا و نور است و اگر متشابه از قرآن بود، آن نیز باید شفا و نور بود، با آن‏که «متشابه» دست‏آویز فتنه‏جویان نامیده شده و پیروی از آن نکوهیده است: (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا )(اسراء/۸۲)، قرآن که برای مؤمنان شفا و رحمت است، برای ستمکاران جز خسارت نیست؛ ولی اگر توبه کنند، قرآن برای آن‏ها نیز شفا و رحمت خواهد شد.
آری قرآن مجید که کتاب هدایت و مایه‏ی بصیرت است، برای شماری عامل کوری است: (…وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى… )(فصّلت/۴۴)، خداوند هرگز چیز کورکننده و خسارت‏بار نفرستاده است، از این‏ رو نفرمود «منه آیات محکمات و منه آیات متشابهات»، بلکه محکمات را اصل و مادر و متشابهات را فرع نهاد. قرآن کریم مانند میوه یا آب گواراست؛ لیکن همین موجود مفید برای بیمار سبب ازدیاد درد و بیماری می‏شود.»[۳۲۳]
به نظر می‌رسد با توجه به اتقان بحثی که آیت‌الله جوادی آملی در این مورد دارد، همه‌ی مواردی که به عنوان حکمت وجود متشابهات در قرآن آمده، از برکات تشابه محسوب شوند، چه این‌که در واقع متشابه از سوی خدا نازل نشده که حکمتی بر آن مترتب شود، بلکه تشابه به دلیل ختم نزول قرآن به سطح جامعه و فهم مردم پدید آمده است.
۳-۸-مرجع بودن آیات محکم نسبت به آیات متشابه
«آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل عمران، ظاهراً بر مرجعیت آیات محکم در رفع تشابه آیات متشابه دلالت دارد و بر اساس آن، یکی از راه‌های رفع تشابه آیات متشابه، بازگرداندن آن‌ها به آیات محکم است. صرف نظر از این آیه، لزوم مراجعه به آیات دیگر برای رفع تشابه آیات، از سیره‌ی عقلا نیز فهمیده می‌شود؛ زیرا روش عقلایی در فهم کلام آن است که اگر قرائنی در کلام باشد که بتوان با آن به معنایی دست یافت، باید به آن‌ها مراجعه کرد. اکنون اگر ما آیاتی داشته باشیم که مقصود از آن ـ با حدود و قیود مربوط به آن ـ روشن نباشد و بتوان با آیات دیگری به حدود و قیود آن‌ها دست یافت لازم است به آن آیات مراجعه کنیم؛ مثلاً اگر آیه‌ی عامی داشتیم که مخصّص ِمنفصل داشت یا آیه‌ی منسوخی که ناسخ داشت، یا مشترک لفظی بود که قرینه‌ی تعیین کننده در آیه‌ی دیگری برای او بود، وقتی به خاص یا ناسخ و یا آن قرینه مراجعه کردیم، مفهوم متشابه روشن می‌شود. این یک راه عقلایی است و دلیل تعبدی نمی‌خواهد؛ بلکه بنای عقلا بر این است که در موارد پیش گفته، به بخش‌های دیگری از همان کلام مراجعه کرده و مفهوم متشابه را از تشابه خارج می‌سازند.»[۳۲۴]
۳-۸-۱-دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی در مرجعیت آیات محکم نسبت به آیات متشابه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 11:54:00 ق.ظ ]




دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد در رشته‌
مدیریت آموزشی
بررسی رابطه بین راهبری دانش و خلق و توسعه ی انواع شبکه های نوآوری: نقش واسطه ای تسهیم دانش در بین اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز
به کوشش
فرشته حکمت نیا
استاد راهنما
دکتر مهدی محمدی
شهریور ماه ۱۳۹۴
به نام خدا
اظهار نامه
اینجانب فرشته حکمت نیا (۹۲۳۱۱۲۲) دانشجوی رشته مدیریت آموزشی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی اظهار می کنم این پایان نامه حاصل پژوهش خودم بوده و در جاهایی که از منابع دیگران استفاده کرده ام نشانی دقیق و مشخصات کامل آن را نوشته ام. همچنین اظهار می کنم که تحقیق و مجوز پایان نامه ام تکراری نیست و تعهد می نمایم که بدون مجوز دانشگاه دستاوردهای آن را منتشر ننموده و یا در اختیار غیر قرار ندهم. کلیه حقوق این اثر مطابق با آیین نامه مالکیت فکری و معنوی متعلق به دانشگاه شیراز است.
نام و نام خانوادگی: فرشته حکمت نیا
تاریخ و امضاء: ۳۱/۶/۱۳۹۴
تقدیم به مادرم؛
که وجودم جز هدیه وجودش نیست
که مسیح وار با صبرش در تمامی لحطات رفیق راهم بود
و هرچه دارم از برکت دعای خیر اوست.
سپاسگزاری
سپاس مخصوص خداوند مهربان که به انسان توانایی و دانایی بخشید تا به بندگانش شفقت ورزد، مهربانی کند و در حل مشکلاتشان یاری شان نماید. از راحت خویش بگذرد و آسایش همنوعان را مقدم دارد، با او معامله کند و در این خلوص انباز نگیرد و خوش باشد که پروردگار سمیع و بصیر است. اینکه که در سایه سار ایزد یکتا برگی دیگر از دفتر زندگی ام رقم خورده است، از سر بندگی خدای مهربان را شاکرم که مرا یارای آن فرمود تا در این عرصه گام زنم و به قدر همت و وسعت خویش، شریطه ی علم را دریابم. همچنین سپاس بی دریغ خویش را به پیشگاه بزرگانی تقدیم می دارم که نامشان در آسمان دانش چونان بارقه ای نور می درخشد، کسانی که در فراز و نشیب این راه سترگ همواره مرا یار خاطر بوده و با همتی بلند از دانش و خرد خویش بهره مند ساخته اند.
برخود لازم می دانم که از زحمات استاد راهنمای بزرگوارم جناب آقای دکتر مهدی محمدی ، که در کمال سعه صدر، در کلیه مراحل نگارش این پایان نامه مرا از راهنمایی های ارزشمندشان بهره مند ساختند، تشکر و قدردانی نمایم. از استاد مشاور عالیقدر جناب آقای دکتر جعفر ترک زاده که با راهنمایی ها و مشاوره های خود، سختی کار را برایم آسان نمودند، کمال تشکر را دارم. همچنین از روسای دانشکده های دانشگاه شیراز و اعضای هیأت علمی این دانشگاه محترم که در به ثمر رسیدن این اثر نهایت همکاری را انجام دادند، سپاسگزارم. در پایان صمیمانه ترین قدردانی را نثار کسانی می کنم که در همه لحظات، یار، دلسوز و موجب دلگرمی من بوده اند: پدر و مادر بزرگوارم و برادر و خواهر دلسوز و مهربانم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چکیده
بررسی رابطه بین راهبری دانش و خلق و توسعه ی انواع شبکه های نوآوری: نقش واسطه ای تسهیم دانش دربین اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز
به کوشش
فرشته حکمت نیا
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین راهبری دانش و انواع شبکه های نوآوری با نقش واسطه گری تسهیم دانش در بین اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز بود. جامعه آماری، کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز بود که با بهره گرفتن از روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای، ۲۱۰ نفر نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش سه مقیاس راهبری دانش (محقق ساخته)، تسهیم دانش دیکسون (۲۰۰۱) و شبکه های نوآوری (محقق ساخته) بود. پس از محاسبه روایی و پایایی، مقیاس ها بین افراد نمونه توزیع گردید و داده های گردآوری شده با بهره گرفتن از روش های آماری آزمون تی تک نمونه ای، تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر ، ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم افزار spss16 و LISREL8.54 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که راهبری دانش پیش بینی کننده ی معنادار انواع شبکه های نوآوری ساختار محور، کاربرد محور و فناوری محور می باشد. همچنین راهبری دانش پیش بینی کننده ی معنادار تسهیم دانش می باشد. تسهیم دانش با کنترل مکانیزم های راهبری دانش پیش بینی کننده معنادار انواع شبکه های نوآوری ساختار محور، کاربرد محور و فناوری محور است. و در نهایت راهبری دانش با واسطه ی تسهیم دانش پیش بینی کننده ی انواع شبکه های نوآوری ساختار محور، کاربرد محور و فناوری محور است. همچنین تفاوت معناداری بین ابعاد راهبری دانش ، بین ابعاد تسهیم دانش و بین انواع شبکه های نوآوری وجود نداشت.
کلمات کلیدی: راهبری دانش، تسهیم دانش، انواع شبکه های نوآوری، اعضای هیأت علمی، دانشگاه شیراز
فهرست مطالب
عنوان صفحه

۱-۱ مقدمه ۲
۱-۲ بیان مسأله ۵
۱-۳ اهمیت و ضرورت پژوهش ۸
۱-۴ اهداف پژوهش ۹
۱-۴-۱هدف کلی ۹
۱-۴-۲اهداف جزئی ۱۰
۱-۵ پرسش های پژوهش ۱۰
۱-۶ تعاریف متغیرها ۱۱
۱-۶-۱تعریف مفهومی متغیرها ۱۱
۱-۶-۱-۱ راهبری دانش ۱۱
۱-۶-۱-۲ تسهیم دانش ۱۱
۱-۶-۱-۳ شبکه های نوآوری ۱۲
۱-۶-۲ تعریف عملیاتی متغیرها ۱۲
۱-۶-۲-۱ راهبری دانش ۱۲
۱-۶-۲-۲ تسهیم دانش ۱۲
۱-۶-۲-۳ انواع شبکه های نوآوری ۱۳

۲-۱ راهبری دانش ۱۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:53:00 ق.ظ ]




«وچون شاه افلاک به زیر کُّره ی خاک فرو شد.»(همان :۱/ ۹۴)
فرو شدن= پایین رفتن، به زیر رفتن ، فرود آمدن
« تا خلقی بسیار درین جمله فرو شد.»(همان :۱/ ۱۲۸)
« ومستشعر گشته وبهزیمت می رود حالی طبلی فرو کوفتند.»(همان :۱/ ۱۲۹)
فرو کوفتن= زدن، کوبیدن ،
« تا ناعیان حَین وناعبان بَین نعیِ زوال بزفان احوال بگوش دولت فرو گفته.»(عطاملک:۲/ ۱۸۴)
« و چون وحشی در دام افتاده را که صیّاد بازیچه ومضحکه را رسن فرا او گذارد.»(عطاملک:۲/ ۱۸۴)
در شواهد یاد شده پیشوندهای فرود، بر و فرو جهت فعل و یا جهت حرکت آن را نشان می‌دهند. و در حکم قید یا متمم فعل هستند. برای سوار شدن بر اسب باید پا بر رکاب نهاد، بالا رفت و سوار شد. سمت و سوی غلتیدن از کوه به پایین است. هنگام کشیدن آب از چاه یا رود ظرف آب را از پایین به بالا می‌کشند و برای برداشتن نان از طاقچه دست را به بالا دراز می‌کنند ـ آن گاه که طاقچه بلندتر از قامت دست یازنده است ـ بنابراین در تمام عبارات آمده کارکرد پیشوند، کارکرد قیدی است. پیشوندهای فعلی فرود، فرا، فراز، بر، در، بیرون، باز، اندر، در، وا و … کارکرد قیدی دارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فرا
وغنچه در حسرت غنچان از دلتنگی خون در شیشه می کرد وفرا می نمود »(همان:۱/ ۱۱۰)
فرامی نمود = نشان می داد
۵-۲-۲-۲- تقویت معنای فعل
کارکرد دوم پیشوند در گروه فعلی تقویت معنای فعل و ایجاد تاکید در آن است. این کارکرد نیز غیر از کارکرد قیدی نیست. اگر این پیشوندها از گروه فعلی حذف شوند، قیدهای تأکید جای آن ها را به صورت یک گروه اسمی مستقل خواهند گرفت. قیدهایی از قبیل: البته، باید، می‌باید، حتماً، قطعاً، بی‌شک، واقعاً، بی‌چون و چرا و …مثال:
باز
باز به عنوان وند دارای سه گونه ی « باز، وا، و واژ » است» وبه عنوان پیشوند فعلی در ترکیبات زیر به کار می رود.(کلباسی: ۸۵)
« مشاهیر بلخ جمعی را پیش ایشان باز فرستادند.»(جوینی :۱/ ۱۱۳)
(بازفرستادن:فرستادند)
« و شهری که دراین عهدقاآن بنا فرمودست هم بدان کوه بازمی خوانند.» (همان:۱/ ۳۹)
بازمی خوانند: می خوانند
در این دوجمله باز به عنوان پیشوند غیر فعلی یکسان به کار رفته است وپسوند می باشد.وهیچ گونه تغییری در معنی رخ نداده است.
« و با مردان بازار با پیراهن وازار پیش لشکر باز رفت وازجانبین صف کشیدند وتارابی با محبوبی درصف ایستاد .» (همان:۱/ ۸۸)
بازرفت : برگشت، رفت
« سلطان چون از معرکه بازگشت ماسکۀ سکون از دست شده.» (همان :۱/ ۹۱)
بازگشت: رفت، برگشت
« بازگشتند وبسیار خلق را در زیر سمّ کردند.»(همان:۱/ ۹۳)
« وچند منزل برفت چون راه نبود بازگشت وبه فرشاور آمد .»(همان:۱/ ۱۰۹)
باز درحرکت آمد…وبعد از عبور تُرتای نقشی را باز گردانید.»(همان:۱/ ۱۱۰)
« چون مواکب پادشاه به کنار الموت رسد از قلعه به شیب آیند ، پادشاه بعد ار دو سه روز حرکت فرمود واز شهرک رودبار باز بگذشتند.»(همان:ج۳، ۲۶۸)
باز به عنوان پیشوند غیر فعلی وبا همان معانی( عقب، به سوی، عقب، برعکس، یا دوباره)به کار می رود. (کلباسی:۸۶)
ودر جمله های بالا تغییر معنایی در افعال رخ داده است.
بر
بر به عنوان پیشوند دارای سه گونه « بر، ور، و َابَر» است .بر در مقام پیشوند فعلی چندان زایا نیست ومعنی آن «بالا ، به سوی بالا » است ولی در بعضی از ترکیبات معنی اصلی خود را از دست داده وصرفاً برای تقویت معنی کلمه ای که با آن ترکیب شده به کار می رود.(کلباسی: ۸۸)
« روز سیّم را لشکر خصمان برسیدند وغلبه کردند زرقارا دستگیر کردند و بکشتند، فی الجمله ارباب نور در بر بستند.» (همان:۱/ ۷۸)
بربستند: بستند
« سواران ازجوانب به طلب او می تاختند تا ناگاه او را بر سر تلّ مذکور دریافتند بازگشتند وازحال او خبر دادند عوام فریاد برکشیدند.. (همان ۱/ ۸۶)
برکشیدند: کشیدند
« وتنگ مکاوحت ومخاصمت تا نماز شام محکم بر کشیدند. و ازگشاد منجنیق وکمان تیر وسنگ پرّان شد.»(همان:۱/ ۹۳)
« وصف پیاده را برهم ریختند چون فیول قبول جراحت ها کرد .»(همان:۱/ ۹۳)
« بسیار خلق را در زیر سمّ کردند تا هنگام آنک پادشاه ختن پرده به روی فرو گشاد دروازه ها بر بستند.» (همان:۱/ ۹۳)
« مشعل ها برکشیدند تا تمامت باره را با ره برابر کردند.»(همان:۱/ ۹۴)
« و با مردانی که بر باره بودن به جنگ مشغول شدند واز دروازه ی شتربانان هم لشکر برآمد
(همان:۱/ ۱۳۹)
« چون خبر قدوم ربیع بربع مسکون ورباع عالم رسید سبزه چون دل مغمومان از جای برخاست
(همان:۱/ ۱۰۹)
« اثقال حشم را فرمود تادرشب بسوختند وچشم خواب بردوختند.»(همان:۲/ ۵۶)
بردوختند: بستند
همان طور که ملاحظه می گردد پیشوند« بر»هیچ گونه تغییر معنایی در کلمات رخ نداده است.
در

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:53:00 ق.ظ ]




زن از منظر اسلام جنسی یا انسانی
گاهی شنیده می شود که « می گویند: اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است، اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست تعدد زوجات را تجویز نمی کرد. حق طلاق را به مرد نمی داد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمی کرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمی کرد، برای زن قیمت به نام “مهر” قائل نمی شد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقه مرد قرار نمی داد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

« این ها می رساند که اسلام نسبت به زن نظریات تحقیرآمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه ای برای مرد می دانسته است و می گوید اسلام با اینکه دین مساوات است و اصل مساوات را در جا های دیگر رعایت کرده است در مورد زن و مرد رعایت نکرده است. می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوق و ترجیح قائل شده است، و اگر امتیاز و ترجیح برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی کرد.» ۱۰۳ برای پاره ای از این اشکالات که در بالا ذکر شد و هنوز هم کم و بیش در جامعه به گوش می رسد پیش تر نظرات اسلام را ذکر کردیم و در ادامه نیز خواهیم گفت؛ از آن چه ایجاد کننده این افکار است نه نص صریح اسلام، که عملکرد پاره ای پیرامون این دین است که موجبات تعمیم آن را به اسلام فراهم کرده است و نیز تفاسیر غلط و ناروا از اصول و احکام اسلام. « قرآن کریم هنگام طرح مسئله زن و مرد می گوید: این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید؛ بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد؛ نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تامین می کند؛ نه جسم او و مجموع جسم و جان.» ۱۰۴ این نوع نگرش اسلام به دو جنس زن و مرد است که نگرش انسانی تلقی می شود پس ترجیح در آن راه ندارد و چناین که در آیه ۷۱ سوره توبه آمده است: ” والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاه و یوتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیوحمهم والله ان الله عزیز حکیم"؛ مردان مومن و زنان دوستان یکدیگرند. به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند و نماز می گذارند و زکات می دهند و از خدا و پیامبرش فرمانبرداری می کنند. خدا اینان را رحمت خواهد کرد خدا پیروزمند و حکیم است.
پر واضح است که از ابتدا تا انتهای آیه شکل و سیاق گفتار مشترک است و تغییر نمی کند گویی خدا با یک نفر سخن می گوید و آن یک نفر انسان است منحای جنسیت. « اصولا قرآن مجید شئونات زن را به حد ما فوق تصور بالا برده و دراین مورد به بیان تنها اکتفا نکرده و از هر بعد انسانی زن، الگو و مصادیقی را یادآور شده است و مانند یک وکیل مدافع از شخصیت زن دفاع می نماید. قبل از این که از عاطفه و احساسی بودن زن، سخن به میان آورد، از اندیشمندی و واقع بینی بلقیس سخن گفته است. و صلاح اندیشی و نفوذ کلام او را می ستایند و علی رغم کسانی که زن را انسان ضعیف پنداشته اند و حریت عقیده او را نفی نموده اند، آسیه، زن فرعون را تمجید کرده است و نیز در برابر آن ها که درمورد بی خردی جماعت نسوان ادعاها کرده اند، از ساره زن حضرت ابراهیم (ع) و اوصاف بر جسته او سخن گفته است، که شایستگی هم صحبتی با فرشتگان مقرب خدا را داشت. خدای تعالی به دفعات در قرآن از نسوان تجلیل کرده و نه تنها آن ها را پایین و ناتوان نشمرده بلکه در موارد بسیار آن ها را عزیز داشته است.» ۱۰۵
در جایی دیگر از کلام وحی یعنی سوره نساء و آیه ۱۲۷ خطاب به پیامبر آمده است: “ویستفتونک فی النساء قل الله یفتیکم فیهن و ما یتلی علیکم فی الکتاب … “؛ (از تو درباره زنان فتوی می خواهند، بگو خداوند درباره آنان به آن چه دراین کتاب بر شما خوانده می شود، فتوی داده است).
حقوق زن در اجتماع از منظر قرآن
« قرآن درباره عظمت حقوقی و اجتماعی زن می فرماید: ای اهل ایمان! برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید و بر زنان سخت گیری و بهانه جویی مکنید که قسمتی از آن چه مهر آنان کرده اید، به جور بگیرید مگر عمل زشت و ناشایستی از آن ها آشکار شود و به آن ها کراهت مکنید؛ بسا چیزها ناپسند شماست و حال این کهخدا در آن خیر بسیار قرار داده است؛ ” یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم أن ترثوا النساء کرها… (سوره نساء آیه ۱۹ )” قرآن در بخش مسائل اجتماعی، در آیه مذکور می فرماید: با زنها معاشرت نیک و معروف داشته باشید و زن را چون مرد در مجامع خود راه دهید و اگر خوشایندتان نیست که آن ها در مجامع شما شرکت کنند این کار ناخوشایند را تحمّل کنید؛ زیرا ممکن است خیر فراوانی دراین کار باشد و شما ندانید.» ۱۰۶
ژمن تیلیون در اظهار نظری در باب مسئله ارث زن در قرآن می گوید: « احکام قرآن در باب ارث، زن خواه ترین قانون گزاری جهان متمدن در آن روزگاران بود.» ۱۰۷ به این جمله توجه کنید ” جهان متمدن آن روزگاران"؛ جالب توجه است که در این روزگار نسبت به فتاوای قرآن که بر اساس آموزه های دین باید بر مبنای سیر تحولی اجتماع تفسیر و بروز شود و آن قدر بلند نظرانه تدوین شده که این مجوز را به حاکم شرع اعطا کرده این گونه به قضاوت بنشینند.
تساوی یا تمایز، تشابه یا تفاوت کدام؟
« راه دیگر در تحقق این مسئله که آیا دو صنف زن ومرد یا مساویند یا متمایز یا اصلا دو صنف نیست، شناخت مایه های ارزش و فضیلت ونیز شناخت آن چیزی است که ارزش و فضیلت را به دست می آورد؛ پس فصلی عهده دار بیان مسائل ارزشی و فصلی دیگر، عهده دار بیان ارزشمندها و فاضلها ست.» ۱۰۸ یعنی مایه های ارزش و فضیلت در بسیاری از چیزها برای زن و مرد مساوی است و البته در برخی هم نیست که باید آن تساوی و تفاوت ها را شناخت و بر پایه آن ها معیار تشخیص و تمیز ارزشمند ترین و با فضیلت ترین اشخاص را پی ریزی کرد البته در اجتماعات بشری؛ چه این که گفته شد معیار ارزش و فضیلت نزد خدا تقواست و جنسیت مطلقاً در این معیار راه ندارد. با استناد به قول استاد فرزانه آیه الله جوادی آملی « جمال مهر آمیز زن در پرتو جلال فرزانگی او آشکار می گردد و رسالت وی نیز، ارائه جلال الهی در کسوت جمال دلپذیر رأفت و عاطفه است. چناین کهرسالت مرد، ارائه جمال دلجو در جامعه جلال خردمندی است.» ۱۰۹ بگذارید تبیین این مبحث را از کلام خود ایشان به گونه ای ساده تر بیان کنیم و آن این که « هیچ بخشی از قوای روحی نیست که تنها مردان پیشتاز در آن بوده و زنان سهمی از آن نداشته باشند؛ لکن باید خود زن موقعیت خویش را درک کند و دیگران نیز به موقعیت او حرمت نهند و امکانات را برای او فراهم کنند؛ آن گاه ارزیابی شود که در میدان آزمون، چه اندازه زن می تواند موفق شود و چقدر مرد می تواند پیشرفت کند.» ۱۱۰ فی الواقع باید نهضتی تحت عنوان خودباوری زنان پی ریزی شود تا خویشتن خویش را به عنوان آینه جلال و جمال خداوندی در اجتماعات بشری به منصهی ظهور رسانند گرچه امروز و در حال حاضر وضعیت زنان بسیار بهبود یافته تر از پیش شده و در ورودشان به عرصه های اجتماعی با چنان سرعتی پیش می تازند که شاید تا چند سال آینده حضور متقن و محکم خود را درعرصه های مختلف ظهور وبروز دهند. « در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه وعالیقدر فراوانند، کمتر مردی است که به پایه خدیجه برسد و هیچ مردی جز پیغمبر و علی به پایه حضرت زهرا نمی رسد، حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد و همین زهرای مرضیه ، سومین معصوم و بهره وراز ولایت باطنی و محور نبوت و امامت ومقتدای راستین زن مسلمان ما می شود. شاهد دیگر از زنان بزرگ حضرت زینب(س) بود که به عقیله بنی هاشم معروف بود، زینب عقل کامل بنی هاشم و جاودانه ساز حماسه عاشورا بود و بسیارند زنان برگزیده دیگر که بسیاری از افراد ذکور در ارزش و اعتبار، با خاک راه آن ها هم برابری نمی کنند. به نص قرآن و احادیث و تاریخ، زنان بسیاری بوده اند که مقام شامخ انسان را درک نموده و قله های بلند کمالات انسانی را در نوردیده اند.» ۱۱۱ احساسات حضرت محمد مصطفی رسول گرامی اسلام نسبت به بانوی منزل خویش حضرت خدیجه کبری و دیگر زنان و از همه مهم تر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مسائلی است که به خوبی مواضع اسلام و پیام آور آن را بر خلاف آن چه که امروز به اسلام نسبت می دهند به عنوان شاهد مثال ذکر می کند. برخورد عالمانه و انسان مدارانه حضرت در جریان بیعت که ذکر آن رفت مشروعیت حکومت را به تأیید همه انسان ها از مرد و زن رسانید و نشان از عدم نگاه تبعیض آمیز حضرت بر اساس مبانی اسلام داشت « ما زنان مسلمان می توانیم با غرور به این دنیای مدرن پای نهیم، ولی باید بدانیم که آرزوی برخورداری از احترام، آزادی، حقوق انسانی، و مشارکت کامل در امور اجتماعی و سیاسی نه تنها در ارزش های وارداتی غرب ریشه ندارد، بلکه جزء جدایی ناپذیر اسلام است.» ۱۱۲ تکریم و احترام مرد نسبت به زن همچون الگوی راستین حضرت رسول متخلق بودن به خلق وحی و انبیای الهی است فی الواقع دارندگان اخلاق الهی هیچگاه بر خود شایسته نمی بینند که زن را به دیده تحقیر بنگرند یا به عنوان ضعیفه بخوانند بلکه وی را به عنوان یک عنصر کلیدی اجتماع محسوب کرده نگاهی شایسته و والا به موجودیت وی خواهند داشت « در خبر است از پیامبر اسلام از نظر تعظیم زن، برای همسران خویش، رکاب می گرفت و اغلب زانو به زمین می گذاشت تا زنان پا بر زانویش نهاده سوار شوند، و نیز دست دخترش فاطمه زهرا را می بوسید، و عروه از عایشه روایت می کند که پیامبر هرگز کسی را نه زنی و نه خادمی را کتک نزد. بنابراین هیچ شگفت نیست که آنچنان که روایت شده آخرین سخنش در آستانه رحلت، توصیه ای برای زنان باشد، ” الله الله فی النساء فانهن عوان بین ایدیکم” از این رفتار و سفارش های اکید پیامبر چنین بر می آید که وی می خواسته با کردار و گفتار، الگو و سرمشق حسن سلوک با زنان باشد و شاید نیازی به ارائه اسوه ونمونه پیروی و اقتدا نبود، اگر مردان روزگار با زنان، رفتاری نیکو و شایسته داشتند.» ۱۱۳ متاسفانه باید گفت متخلق بودن به اخلاق اسلامی امروز درجامعه ما کمرنگ است حتی در میان متشرعین، چه اگر چنین نبود و نکات اخلاقی و انسانی رعایت می شد بسا مشکلات که از جامعه رخت بر می بست.
اظهار وجود زنان دغدغه ای برای مردان
دریغ است که هنوز شاهد آن باشیم که ابراز وجود زن با مکانیسم های دفاعی مردانه مواجه می شود. آذین حسین پور در کتاب زن آرمانی، زن فتانه به این امر اشاره دارد که مردان آن چه را که در نظرشان از زن توقع دارند اگر به منصهی ظهور برسد یقیناً آن زن، زنی آرمانی است و اگر آن گونه که می اندیشند نباشد یا زن درانجام امری اعمال نظر شخصی کند او را زنی فتانه قلمداد می کنند به قول ایشان « اگر نتیجه تصمیم که اتخاذ کرده ایم [مردان] رضایت بخش باشد، به زن صفت آرمانی می دهیم، مقدسش می پنداریم و مجیزش را می گوییم و اگر حاصل کار آن گونه که انتظار می رفت نباشد، و به قول معروف کارها روی غلتک پیش نرود، او را شیطانی و فتانه و خبیث می خوانیم.» ۱۱۴ یعنی به زبان ساده تر اگر زنی البته از نظر بخشی از اجتماع مردانهی ما- زبان به اظهار نظر باز کند و یا در امری اعمال نظر کند یقیناً به زبان محاوره ای که در میان ما مرسوم است خواهیم گفت چه زن یا دختر آتش پاره ای است. فی الواقع خوشایند ترین زنان و دختران درنظر پاره ای مردان، آنان هستند که مطیع مطلق اوامر مردان باشند و لا غیر چه این که اظهار وجود امری نیست که برای زنان تعریف شده باشد البته این امر شاید تا سالها پیش به شکلی اساسی تر در مورد زنان مطرح بود لکن همان گونه که ذکر کردیم امروز به سبب رشد و تعالی زنان در عرصه های اجتماعی خواه ناخواه پایشان به دنیای مردان- که البته بنابر تعریف آن ها دنیای مردان است و نه بنا به تعریف انسانی- باز شده است ومردان گریزی از شنیدن نظرات زنان و نیز اعمال نظر آنان درامور جاری اجتماع، سیاست و فرهنگ ندارند هرچقدر هم که این ورود بر مردان گران آید باید با آن مطابق نص صریح قرآن کنار بیایند و از هم اکنون تعاریف جدیدی از حضور زن را در کنار و هم دوش خود درهمه عرصه ها ایجاد کنند.
تعدد زوجات تآییدی بر تمام عیار نبودن زن!
در مورد یکی دیگر از اشکالات وارد شده به اسلام یعنی تعدد زوجات و ارتباط آن به اینکه اسلام چون زن را تمام عیار نمی داند مجوز تعدد زوجات را صادر کرده است باید گفت این امر اصلاً ارتباطی به تمام عیار بودن یا نبودن زن ندارد و خطاب به آنان باید گفت این امر اگر چه در قرآن ذکر شده و برای آنان شروح و تفاسیر مبسوط وجود دارد اما باب شدن آن در زمان عباسیان با فزونی کنیزکان و همخوابه ها به استناد تاریخ تمدن اسلام صورت گرفت « و کار بدان جا رسید که بانوان حرمسرا برای خوشایند شوهران کنیزان زیبایی می خریدند و او را می آراستند و به شوهر خود تقدیم می کردند و ابداً از این پیشامد متأثر نمی شدند. در اثر این اوضاع نامطلوب قدر و قیمت زن پایین آمد، عزت نفس و استقلال فکر و آزادی او نابود گشت و از اعتماد و اطمینان به زن احتراز نمود، معاشرت زن و مرد به جای صفا و صدق بر روی مکر و حیله و دشمنی استوار شد، مردان زنان را در خانه نگاه داشته، درها و پنجره ها را به روی او بسته و او را از سخن گفتن و آمیزش و بیرون آمدن منع کردند چون به زن بدگمان شدند و حقیقت این که بد رفتاری زنان در نتیجه بدرفتاری مردان بوده که برای زن خود چندین شریک تهیه کردند.» ۱۱۵ همین وضعیت در روزگار امویان به همین منوال بلکه بدتر و نابسامان تر شد آنچنان که غیرت از میان مردان رخت بر بست و عفت در میان زنان به اضمحلال کشیده شد و روابط نامشروع گسترده تر شد. این در حالی است که خداوند در قرآن کریم به صراحت گوشزد کرده است اگر توان برقراری عدالت میان زنان را ندارید به یک زن بسنده کنید و زنان را مورد آزار و اذیت خود قرار ندهید بگذارید نص صریح “آیه ۳ سوره نساء” را ذکر کنیم که فرمود: ” فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فأن خفتم الا تعدلوا فواحده “: (یعنی دو تا سه تا و چهار تا زن بگیرید، ولی اگر بیم دارید که میان آنان به عدالت رفتار نکنید بیش از یک زن نستانید). جالب است که دراغلب موارد وقتی سخن از این آیه به میان می آید خصوصاً مردان فقط به بخش آغازین آیه توجه کرده و آیات آخر سوره را مد نظر قرار نمی دهند حال اینکه در” آیه ۱۲۸ سوره نساء” پیرامون عدالت چنان انذاری آمده که ندیده گرفتن این انذار در جامعه مردانه به حقیقت جالب توجه است؛ “ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه"؛ (هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید، اگر چه خیلی هم به آن موضوع علاقه مند باشید. پس دنبال هوی و هوس نروید و زن را سرگردان نگذارید). به قول نوال سعداوی « در بسیاری از احکام امروز که با نام اسلام بر زنان عرب فرض شده است، ( یا به طور کلی بر زنان مسلمان) از اسلام نیست؛ بلکه میراث اندیشه های عمربن خطاب و مردانی چون اوست که خوی پدر سالارانه خویش را در اسلام به جا گذاشتند. عمر می گفت: “با زن حدیث عشق مگویید تا دل ایشان تباه نشود، که زنان همچون گوشتند بر صحرا افگنده، نگاه دارنده ایشان خداست” ایضاً از همو قولی روایت کرده اند در تقبیح و کسر شأن و تخفیف مقام زن و معنای سخنش به گفته غزالی این است که: “زن خود ستایش بر نگیرد". ناگفته پیداست که میان این قبیل آراء که صاحبان کج اندیش آن ها، به قید و بند های تاریخی بر دست و پای زن قداست آسمانی می بخشند و در تبلیغ روحیه تسلیم پذیری سعی بلیغ دارند و احکام دین داران حق طلب، تفاوت فاحشی هست و فرق است بین سخن درشت عمر و این روایت که از علی (ع) نقل می کنند که به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) گفت: با زنان کاری بکن که غیر از تو مردی را نشناسند و به ایشان خدمتی به غیر آن چه به آن ها تعلق دارد واگذار مکن، که این طرز رفتار از برای حال زنان و خشنودی و حسن جمال آن ها بهتر است، زیرا زن گل است ( المرأه ریحانه) و خدمتکار نیست و او را به گرمی بدار و در عین حال سخن او را در حق دیگران بپذیر و عنان او را به دست او مسپار.» ۱۱۶
نقصان عقل طرحی اسلامی یا تهمتی غربی؟
دیگر از اشکالات که به اسلام وارد کرده اند این است که اسلام زن را ناقص العقل می داند و جالب این که گویا وجود زنانی چون حضرت زهرا و دختر ایشان زینب کبری سلام الله علیها را که اسوه عقل و تدبر برای زنان کل عالمند نادیده گرفته اند و از آن شگرف تر این که این اتهام را متوجه امام علی (ع) که خود همسر و پدر آن دو بانوی بزرگ است می دانند و برای اثبات این مدعا به خطبه ای درنهج البلاغه استناد می کنند که مربوط به جنگ جمل است و به فراخور روزگار ایراد شده لذا همان گونه که پیش تر گفتیم « این ایراد که اسلام زن را ناقص العقل آفریده است، از طرف غربی ها طراحی شده است، و باید گفت که در زن کمبود عقل نیست تا مورد اشکال و ایراد واقع شود. بلکه عقل زن چون تحت تاثیر عواطف شدید قرار می گیرد، کاربرد اصلی خود را از دست می دهد. لذا اسلام زنان را از مسئولیت هایی که بنابر عواطف در آن حکومت کند منع کرده است همچون قضاء و جهاد و حکومت؛ بنابراین، زن در این جهت که مایه آسایش و راحتی و رفع کننده اضطراب خاطر و نگرانی است، بر مرد فضیلت دارد، و مرد به دلیل انجام دادن کارهای سنگین اجتماعی وتدبیر منزل از زن برتر است، پس زن و مرد دو نحوه وجودی هستند که برای اداره نظام جهان باید با هم باشند.» ۱۱۷ در هر حال تفاوت های موجود میان زن و مرد یکی به خاطر مسائل فیزیولوژیکی و زیستی و دیگر به خاطر مسائل روانی و روحی است و بر این اساس تفاوت ها مبنای تناسب دارد و نه نقصان یا کمال درهر یک از دو جنس یعنی تفاوت های زیستی و روحی مشخص کننده نوع و جنس است و کاستی و قوت نیرویی در هر یک از طرفین و یا حساسیت غریزه ای در هر یک از دو جنس نمایان گر نقص در وجود او نیست، که مبین تفاوت هاست.
اشاره کردیم که در مورد نقصان عقل زن استشهاد های فراوانی به آن خطبه مولای متقیان حضرت علی علیه السلام می کنند که ذیل عنوان ” بعد فراغه من حرب الجمل” یعنی خطبه شماره ۸۰( ترجمه محمد دشتی) در کتب نهج البلاغه موجود است. در این خطبه سه نقص برای زن ذکر شده که مرتبط با مسائل مبتلا به روزگار حضرت و رخدادهای آن زمان ایراد شده است خصوصاً که عنوان خطبه نیز به دست می دهد که پس از فراغت از جنگ جمل این خطبه ایراد شده است. « قضایایی که در زمینه های مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است بصورت قضایای « خارجیه » است نه به صورت قضایای « طبیعیه » یا « حقیقیه » بعضی ناظر است به زنان موجود در جامعه، نه به جنس زن در جمیع ادوار، سخن از زن موجود در جامعه می گوید با تمام نقص ها و نارسایی هایش آن چه که امام مورد انتقاد قرار می دهد، زن موجود در جامعه است و کلیه زنانی که با چنین خصوصیات در جامعه ظاهر می شوند. از سوی دیگر برخی از مسائل، احکام موقت مقطعی در اسلام، داشته است و این چه در عصر پیامبر و چه در عصر امیرالمومنین علیه السلام وجود داشته است و این احکام ثانوی بصورت دستورهای مقطعی سلسله ای از احکام بوده است، که به تناسب ظرفیت های زمان، بیان شده است. این مسئله هم در زمینه مقوله های حقوقی صادق است و هم در زمینه مباحث و مسایل دیگر که مربوط به مسائل ارزشی است.» ۱۱۸ یعنی همان که در مطالب گذشته گفتیم تفسیر آیات و احادیث بر اساس حال موجود و مقطع زمانی با لحاظ کردن تمامی تغییرات موجود در جامعه. باری بگذارید هر سه نقص مطرح شده در این خطبه را که نقص در ایمان، نقص در عقل و نقص در ارث است بیان کنیم « اولا هر سه نقصی که در خطبه به زن ها نسبت داده شده، کاملا قابل تفسیر و توجیه است. و هدف کلی امیرالمومنین علیه السلام اشاره به مختصات روبنایی زندگی مرد و زن است، نه تفاوت میان شخصیت انسانی زن و مرد. زیرا در این مباحث، شواهد و دلایل کافی هست که مقصود امیرالمومنین نقص واقعی ایمان و عقل به طور عموم، و سهم الارث به طور کلی نیست. زیرا اسناد چنین نقصی بر زن ها مخالف قرآن است. امیرالمومنین علیه السلام برای توضیح و تفسیر موقعیت حقیقی زن، برای آگاه کردن یکی از زن های پیامبر که با دستیاری طلحه و زبیر غائله جنگ جمل را بر پا کرده بود، به یکی از مختصات روبنایی صنف زن، که مانع آنان از آرزوی مرد شدن و فعالیت های مربوط به مرد است( همچون جنگ و جهاد)، اشاره فرموده اند.» ۱۱۹ ضمناً باید گفت اگر این سخنان حضرت را بخواهیم به کل زنان تعمیم دهیم خلاف سنت حضرت رسول صلوات الله و قرآن کریم کلام وحی الهی و نیز خلاف منطق است چه این که گفته شد شخصیتی که همسر بانوی بزرگی چون فاطمه زهرا و پدر بانوی خرد وتعقل حضرت زینب کبری سلام الله علیها می باشد به هیچ روی قصدش از گفتن این کلمات وارد کردن اتهام یا خرد کردن جنس زن نبوده، و نیست و نکته دیگر این که ضرورت زمان ایجاب می کرده تا چنین خطبه ای ایراد شود و باید گفت اگر پیرامون زن در نهج البلاغه یک خطبه و آن هم به دلیلی خاص وجود دارد در سراسر نهج البلاغه می توان انذار حضرت را نسبت به صنف مرد دید و دنبال کرد « نکوهش نهج البلاغه تنها به زنان اختصاص ندارد، بلکه بیش تر شامل مردان ظالمی است که پایه های عصیان و ظلم بودند و آن هایی که پیروی از ظلم می کردند. به طور کلی مبارزه در نهج البلاغه با افراد بی لیاقت است، خواه زن باشد و خواه مرد نه به خاطر زن بودن آن ها.» ۱۲۰ یعنی همان موضعی که قرآن در قبال نوع بشر اتخاذ کرده است و غیر از این هم از فردی که ناطق قرآن است انتظار نمی رود پس باید دانست کسی که تحت تربیت و لوای قرآن و نبی مکرم اسلام قرار گرفته دیدگاه هایش همان دیدگاه های قرآنی، آموزههای وحدانی و ملاک رفتار و گفتارش سنت حضرت رسول اکرم صلوات الله است.
پس با همه این اوصاف و با در نظر گرفتن تفاوت های طبیعی میان زن و مرد باید خطاب به زنان گفت:« شما ای زن ها، این اندازه در نشان دادن قدرت و امتیاز خود در غائله مردان و زنان تاخیر نورزید. این اندازه راه را برای جرأت نابخردانه مردان انسان نما با دست خود هموار مکنید. شما گمان می کنید با گرفتن چهره حیات نشناس بعضی از مردان به خویشتن، در مراکز تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی، فاجعه دو صنف زن و مرد خاتمه خواهد یافت؟! شما زن ها یقین بدانید که این خود شما هستید که با هم صنف کردن خود با مردان، عظمت واقعی خود را از دست داده، به مردان نابخرد جرأت می دهید که شما را پست و محقربدانند.» ۱۲۱ آنهم زنانی که در وصف قدرتشان از قول استاد مرتضی مطهری باید گفت « منت های هنر زن این بوده است که توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بوده است به آستان خود بکشاند.» ۱۲۲
زن، الههی درون و رجعت به فطرت
یک نگاه بسیار زیبا و الهی دراندیشه پاره ای از نویسندگان وجود دارد که قصدشان برای بازگرداندن اعتماد بنفس به زنان و آگاه کردن هر چه بیش تر آنان نسبت به روح و روان شان و آن چه که پیرامون شان می گذرد شکل گرفته است که برآیند آن می گوید: هر زن در وجود خود الهه ای را نهان دارد این نگاه به زعم نگارنده نگاه به فطرت الهی انسان است یعنی بازگشت به فطرت، بازگشت بدان چیزی است که خداوند در بهترین شکل ممکن خلق کرده است « اصل حکم می کند که مرد رفتار مردانه و زن رفتار زنانه داشته باشد؛ مردانگی نیرو و زنانگی جذبه است.» ۱۲۳ درک این تفاوت رجوع به فطرت خلق شده توسط ذات واجب الوجود را آسان می کند و هر کدام از زن و مرد در سلوک و منش خود آن خواهد شد که پروردگار در وجودش تعبیه کرده بگذارید بیش تر با این نگاه الهه گونه آشنا شویم نگاهی که در آن زن به بهترین اشکال توصیف می شود و راهکارهای بسیار شفاف و روشنی در رجعت به فطرت الهی پیش روی زنان قرار می دهد. « در وجود هر زن قهرمانی نهفته است، این قهرمان همان رهبر درونی است که در طول سفر زندگی؛ به عبارتی از بدو تولد تا پایان عمر او را همراهی می کند. در طول مسیر عواملی چون نحوه انتخاب، توانایی درک ایمان و عشق، آموختن تجارب زندگی و نیز قبول تعهدات به شخصیت او شکل می بخشد که در برابردشواری ها با ارزیابی انتخاب های ممکن تصمیم بگیرد و هماهنگ با ارزش ها و احساساتش عمل کند، آن گاه همان قهرمان و بازیگراصلی اسطوره زندگی خویش است.» ۱۲۴ تعابیری چون قهرمان یا الهه یا رهبر درون القای خودباوری و اعتماد به نفس با یک نگاه لطیف و البته هیجان برانگیز است آنجا که از الهه سخن به میان می آید به لطافت روح ربانی نهفته در نهاد انسان اشاره می شود و آنجا که به قهرمان و رهبر درون اشاره می رود موتور محرکه وجودی آدمی را مد نظر قرار می دهد تا به واسطه آن حرکت کند و تصمیم بگیرد.
« زن را ضعیف پنداشتن فقط تصویر یک ذهن مریض است. شعور و ضمیر منفی از زنان می ترسد، نه به دلیل ضعف آن ها بلکه قدرتمندی آن ها. ذهن مستدل و عقلانی نمی تواند این امر را توصیف یا کنترل نماید. زن باید مقام دل و نیروی ذات خویش را بدست آورد تا تیرگی ها را برکنار سازد وموانع و مشکلات را به هر شکل و فرمی که باشد از سر راه بر دارد. تا به آگاهی و روشن بینی برسد. زنان همگی نسخه جامع آفرینش هستند.» ۱۲۵ این تشجیع و القاء احساسات مثبت نقطه آغازی فعالانه و پویا برای زنانی است که عمری با شنیدن سخنان یأس آور خویشتن خویش را گم کرده اند ومنفعل درگوشه ای از اجتماع انزوا گزیده اند اوپرا وینفری می گوید: « ای زن، شهامت داشته باش، متفاوت باش، پیشگام و پیشرو باش، با مبارزات زندگی بدون هیچ هراسی رو در رو شو، با نیرو و جلال خود زندگی را در آغوش گیر و یک الهه باش.»۱۲۶ یا در جای دیگر ماریان ویلیامسون می گوید:« مانمی توانیم منتظر دنیا باشیم تا ارزش ما را به ما باز گرداند ولی ما اینجا هستیم تا ارزش خود را به دنیا نشان دهیم. دنیای بیرون می تواند شکوه ما را منعکس سازد ولی نمی تواند آن را خلق نماید.» ۱۲۷ این روحیه اتکاء به نفس دمیدن روحی تازه درکالبد اجتماع خواهد بود کالبدی که هنوز نیمی از شریان حیاتیش که زنان هستند و شریان های مهم حیات اجتماع را تشکیل می دهند هنوز دچار اختلال است و باید گفت هنوز هدف خلقت زن برای بسیاری روشن نیست از این رو زنان باید خطاب به آن بخش از اجتماع بگویند که: « ما با هدفی الهی و سرّی تولد یافته ایم و سرّ ما از ناله های ما جدا نیست. در درون همه زنان الهه ای وجود دارد و آن ها که الهه درون خود را یافته اند، بسیار قدرتمند و دارای شخصیتی کامل هستند و از دروازه ها گذشته اند.» ۱۲۸ حال این سوال به ذهن متبادر می شود که، چرا زنان می اندیشند که در وجود خود الهه ای نهفته دارند؟ پاسخ این پرسش به وضوح بیانگر بی دریغ بودن زن نسبت به جهان پیرامون است زنان از آن خصلت عنایت بی علت پروردگار شمه ای در وجود خویش نهفته دارند. اینست که برخی روانشناسان وجود وی را توأم با الهه می دانند گر چه این الهه ها که بدان ها اشاره خواهد شد الهه ها و اسطوره های یونانند اما خصوصیات آن ها می تواند مبین خصوصیات وجودی زنان باشد « هر زنی در زندگی خویش مراحل متعددی را پشت سر می گذارد. هر یک از این مراحل، تحت نفوذ خدابانو یا خدابانوانی است و گاهی نیز در گذار از بسیاری ازاین مراحل، الگوی رفتاری یک خدا بانو غالب می شود. با نگاهی اندیشمندانه به گذشته، زنان می توانند به وجود خدابانو یا خدا بانوان مسلط بر زندگی خویش پی ببرند.» ۱۲۹ این آگاهی اسطوره شناسانه در لفافه روانشناسی کمک می کند تا زنان به روح و روان خود تسلط یافته و آن چه را مثبت است نگاه دارند و آن چه را که منفی است از وجود خویش به تمام قوا پاک کنند. چرا که قدرت خلاقانه زن نیز نمودی از قدرت باری تعالی در وجود اوست همان گونه که پیش تر نیز گفته شد « زن طبیعتا قدرتمند است و بسیاری از امکانات را تولد می بخشد. امروزه، ما این امکان را داریم که تولدی دیگر به دنیای تازه و تغییر شکل یافته دهیم ولی، این امر بدون کوشش مشترک فرد فرد زنان و مردان میسر نیست.» ۱۳۰ فی الواقع حس تغییر در نوع نگاه به زن کلید خورده است اما پی گیری زنان به شکل مستدام و جدی و باور مردان جامعه در قبول حضور زن در اجتماع یک پرسه دو سویه و فعال است. یعنی نوع بشر برای حرکت به سوی سعادت راهکار الهی خود را می طلبد تا به واسطه انسان بودن هر دو صنف در جهت اعتلای یکدیگر کوششی دو جانبه روا دارند. « روزی باید برسد که مردان دریابند سرنوشت زنان سرنوشت آنان، و سعادت زنان سعادت آنان است.» ۱۳۱ و آن روز روزی است که نوع نگرش هر دو صنف نسبت به یکدیگر نگرش انسانی است همچون همان اندیشه همگون و هماهنگ اسطوره های بشر نخستین از ریشه گیاهی که یکدیگر را مردم دانسته یعنی هم اندیشی آنان به شکل مشترک بر انسان بودن متقابل نمود یافت.
« زنی که آگاه است، می داند که خود نوروماهیتی ما فوق این دنیا است. اگرما به نوراعتقاد داشته باشیم، اگر ما ایمان داشته باشیم، نیازی به قدرت ها ونیروهای خارج ازخود نخواهیم داشت ما خود مسئول این نگرش هستیم که خود راچگونه ببینیم بدون توجه به تصویریکه ازما ساختهاند.» ۱۳۲ چرا که تصاویر ساخته شده بیرونی تصاویر ساخته شده اذهان بشری است و آمیخته به خطاها و اشتباهات انسانی، تصویری که بر اساس افکار و القائات بیرونی بر نوع بشر تحمیل شده نه آن چه که خالق یکتا بی هیچ کم و کاست آفریده است و نه آن موجود انسانی که قرار است خلیفه حضرت حق بر کره خاک باشد.
نگاه های مصرف گرایانه و پر طمطراق امروزی زنان را از مسیر تکوین و رشد به سوی زوال کشانده است. آراستگی و زیبایی جزء ذات زن و از اجزای غیر قابل انفکاک وجود اوست زیرا که خلق زن به لحاظ فیزیولوژیکی و جسمانی لطیف و زیباتر از خلقت جنس مرد است اما پاره ای عوامل خارجی باعث می شود تا زنان این زیبایی ذاتی را کنار گذاشته به دنبال زیبایی در جهان خارج باشند « ما، در ذات الهی خود رشد می کنیم، شکوفا و زیبا می شویم. هیچ چیز در مغازه های پر زرق و برق وجود ندارد که به شما زیبایی دهد و شما را زیباتر کند ما زیبا هستیم زیرا، خداوند ما را زیبا آفریده است.» ۱۳۳ پس قدر این هدیه را داشتن و در قبال آن شکر کردن و این امانت را به خوبی و بی نقص تحویل ذات حضرت الوهیت دادن وظیفه ایست که بر هر زنی فریضه است. « در درون فرد فرد ما مکانی از آگاهی وجود دارد که کاشانه الهه است.» ۱۳۴ این الهه ها کیستند؟ و چه خصوصیاتی دارند که در وجود زن مأوا گزیده اند؟ لازم است نگاهی به اسطوره های یونان بیندازیم آنجا که دوره ای از تاریخ یعنی دوران همه خدایی را در خود نهفته دارد خدا بانوانی چون آتنا، خدا بانوی عقل و مهارت، پرسفون؛ خدا بانوی دوشیزگی و انعطاف، هُرا؛ خدا بانوی زناشویی و عهد، دیمیتر؛ خدا بانوی صبرو دهِش، آرتمیس، خدا بانوی هدف گرا، آفرودیت؛ خدا بانوی عشق وهیستا؛ خدا بانوی صلح و آرامش، با معرفی این خدا بانوان فی الواقع همه محاسن خُلق بشری را معرفی کرده ایم آن چه که این خدا بانوان متصف بدان هستند همه صفات احسن اخلاقی نهفته در وجود انسان و به طور اخص زن است، چرا که مستقیما با روح لطیف زن ارتباط برقرار می کند و هر زنی در هر کدام از این روحیات مربوط به هر خدا بانو، دچار خلل و آسیب شود باید از خدابانوی آن صفت درخواست کمک کنند؛
« آتنا؛ کمکم کن در شرایط فعلی با وضوح و روشنی بیندیشم.
پرسفون؛ یاریم ده تا منعطف و پذیرا باشم.
هُرا؛ کمکم کن تا پیمان ببندم و بدان پایبند بمانم.
دیمیتر؛ بردباری و بخشندگی را به من بیاموز و یاریم ده مادر خوبی باشم.
آرتمیس؛ به من قدرت تمرکز بر اهداف دوردستم عطا کن.
آفرودیت؛ یاریم کن از آتش عشق و لذت جسم برخوردار گردم.
هیستا؛ با حضور خود مرا مفتخر کن و صلح و آرامش برایم به ارمغان آور.» ۱۳۵
این گونه، با استمداد از روح الهی خویش چشم خود را به جهانی تازه می گشاییم و به نوع دیگری می نگریم که به قول آن شاعر” چشمها را باید شست جور دیگر باید دید” و نیز جور دیگر اندیشید که تغییر در اندیشه ها بر آیندی جز تغییر در نگرشها نخواهد داشت. « الهه پیش از این که دنیا را بیدار کند ابتدا در قلب ما بیدار می شود. بدون توجه به این که او به چه نامی خوانده می شود ما باید او را گرامی بداریم. او ذات و گوهر زن بودن ماست. او نیروی عظمتی روحی است که در درون هر زنی نهاده شده است برای شناسایی الهه باید به درون خود بنگریم. گذشته ما و آن چه که برما آمده است برای او اهمیتی ندارد او آگاهی، کمال و ارزشی است که به طور فعال وبا امید زندگی می کند.» ۱۳۶ هدف از آفرینش انسان نیز زندگی فعالانه و توصیه های بزرگان نیز امید به آینده است که موتور محرکه وجود آدمی در نگاه به سوی آینده در حرکت است. من حیث المجموع زنان باید با توجه به اوضاع اجتماع تعاریف معقول موجود از زن که کم هم نیست و ما شمه ای از آن را به اشاره بیان کردیم در ورق خوردن تاریخ زن فعالانه وارد کنند و فصل دیگری را به عنوان فصل نیمه شناخته شده ارزش های بشری رقم بزنند. « بیایید تصویر زن را به صورت عروسک دیدن و از او استفاده جسمانی بردن، برای همیشه از یاد ببریم و زن را آن طور که هست و شایسته اوست، ببینیم و بشناسیم. زن اسطوره تقوا و پاکی، وفاداری و از خود گذشتگی است با کیفیاتی بسیار متعالی و قابل ستایش. زن فقط به خاکی حاصل خیز و پر برکت نیاز دارد تا در آن رشد و پرورش یابد و به ثمر بنشیند، زن چون نهالی تازه است که نیاز به نوازش و مراقبت دارد تا در آن رشد و پرورش یابد و به ثمر بنشیند، زن چون نهالی تازه است که نیاز به نوازش و مراقبت دارد، بیایید تصمیم بگیریم در دیدی که نسبت به زن داشته ایم، تجدید نظر کنیم و زن را آن طور که شایسته مقام و منزلت اوست درک و تجلیل کنیم.» ۱۳۷
نگاهی گذرا به سیمای زن در ادوار مختلف شعر پارسی
درنگاهی به اشعار شاعران ادوار مختلف شعر پارسی می توان حضور زن را به عینه مورد مشاهده قرار داد. « ازاشعار عارفانه که بگذریم، اغلب غزلیات و قصاید مشحون از توصیف، تشبیه یا کنایه ای از جنس مونث است.»۱۳۸ توصیفات و تصاویر موجود از زن دال بر معشوق بودن او در تغزلات عاشقانه است. وصف خط و خال و چشم و ابرو دراغلب آثار، توصیف روی محبوب را به اذهان متبادر می کند. تشبیهاتی چون قد سرو و میان باریک و غنچهی لب حکایت از وجود زن در شعر شاعران دارد. پاره ای پژوهشگران دو نقش را برای زن در ادبیات قائلند:
« الف- نقش زن به عنوان سوژه در ادبیات.
ب- نقش زن به عنوان آفرینندهی اثر.»۱۳۹
زن سوژهی شاعران
نقش زن را در ابیات و آثار قدما اگرچه که در میان شان بانوان شاعر نیز وجود دارند. لذا در نخستین گام باید به عنوان سوژهی اشعار مورد بررسی قرار داد. « از آن زمان که آهوی وحشی دردشت می دوید و ابو حفص سغدی، ا زنخستین سخن سرایان فارسی، سروده بود، ” او ندارد یار، بی یار چگونه بُوَدا ” تاکنون کلمات یار، معشوقه و بالاخره زن در شعر و ادبیات ما نقش اساسی داشته و دارد.»۱۴۰ نقل دیگری در خصوص آن چه که در سطور فوق نگاشته شد؛ از پژوهشگری چون آقای براهنی وجود دارد؛ وی در این باب این گونه یادآور می شود که « بی آن که خواسته باشیم مقام زن را از دیدگاه اجتماعی پایین بیاوریم و یا در مقام او به عنوان عاملی که در شرایط سالم تاریخی، اجتماعی از نظر فرهنگی، می تواند به منبع الهام بسیار غنی شاعرانه بدل شود. تردیدی به خود راه بدهیم در بررسی خود به طور کلی از شعر فارسی تا آستانه مشروطیت به این نتیجه رسیده ایم که در شعر تغزلی ایران معشوق ناب زن بسیار کم است و توصیف هایی که در شعر تغزلی می بینیم توصیفی است از مردان با خصائص زنان.»۱۴۱ نگارنده کتاب بررسی شعر بانوان در ادبیات معاصر من باب مثال رجوع به اشعار حافظ و سعدی را یادآور شده و محتوای آن اشعار را دلیل بر صحت گفتار فوق دانسته است به هر روی حتی توصیف مردان با خصائص زنانه نیز می تواند حکایت از مصادیق وجود زن در پس زمینه ذهنی شاعر هنگام سرودن اشعار داشته باشد.
درمباحث گذشته به وجود زن در آثار برجای مانده ادبی به عناوین ناشایست اشاره کردیم از آنجا که به زعم بسیاری از صاحب نظران « شعر ایران، شعری بوده است مردانه، زنان به عنوان یکی از موضوعات حضوری حقیر در این ابراز وجود هنری داشته اند و تصویر های منفی اهریمن، مزاحم، مکار، پست، ضعیفه و ناقصه چهره نمایانده اند.»۱۴۲این گونه اشارات مشخصا در اشعار بزرگان ادب پارسی برآیندی ناخوشایند بر جای گذاشته است « یعنی زنان نه تنها مورد توهین و ظلم این شاعران عظیم الشأن واقع شده اند که به علت جایگاه محترم و قدسی شعر در نزد مردم، این ابیات چون مثل سایر مورد استناد کل جمعیت ایران واقع شده و توهین عمومیت یافته است.»۱۴۳
ما در این خصوص ذیل عنوان تخریب چهره زن در آثار بزرگان اندکی مبسوط تر به مقوله توهین به زنان در آثار و مکتوبات پرداخته ایم. سخنانی که منشأ فکری بخش عظیمی از جمعیت جهان و بلکه خوراک فکری و فرهنگی کل جهان را در باب زنان می توان منبعث از القاء آن افکار نادرست دانست. « انتسابات ناروا به زنان سلسله وار و زنجیره ای با اولین حرکت ارسطویی شروع و به شاعران امروز در شعر کلاسیک کشیده شده است البته فضل تقدم این حرکت نصیب متون منثور است و بررسی دیگری را می طلبد در نتایج یک پژوهش علمی که به صورت مقاله ای با عنوان زن در نگاه شاعران معاصر ارائه شده است پژوهشگر برآیند کار خویش را این گونه نظام میدهد که: ۱- دو نگاه کلی به زن از گذشته دور تاکنون دیده می شود.
الف- زن به عنوان مادر: در نگاه تمام شاعران، چهره قدسی است و قابل تکریم و تعظیم.
ب- زن به ماهو زن: در نگاه بسیاری از شاعران از گذشته های دور تا نزدیک به دوره ما زن موجودی ضعیف، ناتوان و طفیل وجود مردان است.
۲- با توجه به تحولات در یکی دو قرن اخیر نگاه به زن تا پیش از انقلاب اسلامی و پس از مشروطه اندک تغییری دیده می شود آنان ارزش زن را در گرو فراگیری علم و دانش دانسته و آن را یکی از ضروریات تجدد و پیشرفت می شناختند.»۱۴۴
در خصوص نگاه به زن از مشروطه به این سو به فراخور بحث مطالب دیگری را یادآور می شویم لذا در مورد نگاه به زن در شعر شاعران گذشته هنوز بحث باقی است؛ نمود زن در اشعار پیشینیان متأثر از نوع نگاه آنان به نقش آفرینی زن در زندگی است « زن در ادبیات پیشین، یا به صورت یک قهرمان ظهور می کرده و حماسه می آفریده است و یا به عنوان معشوقی باعث غزل سرائی می شده و ادبیات غنائی را به وجود می آورده است. پس [ با این رویکرد می توان به گونه ای دیگر متذکر این مبحث شد که ] زن به دو شکل در ادبیات گذشته ما دیده می شود یا فعال است یا منفعل؛ زن فعال را در آثار حماسی می توان یافت و زن منفعل را در غزلیات عاشقانه.»۱۴۵
چندان که پیش تر نیز در خصوص گفتار های تحقیرآمیز در مورد زن سطوری از نظر گذشت باید گفت « در بررسی های به عمل آمده در ادبیات منظوم امروزی، این نتیجه به دست آمده است که زن در ادبیات منظوم گذشته، بیش تر مورد تحقیر و سرزنش قرار گرفته است تا در ادبیات منظوم امروزی، البته در ادبیات منظوم حماسی مانند شاهنامه، زن کمتر مورد بی توجهی قرار گرفته است، اما در ادبیات منظوم تعلیمی چون بوستان سعدی این بی توجهی بیش تر نمایان است.»۱۴۶
پر بیراه نیست اگر نگاهی هرچند مختصر به آثار مؤثر ادب پارسی و خالقان آن بیندازیم تا دیدگاه آفرینندگان آن آثار را در خصوص زن به سنگ محک بیازماییم. « زن در شاهنامه مقامی بلند و ارجمند دارد و در جای جای شاهنامه ستایش می شود زنانی که در شاهنامه حماسه می آفرینند کمتر از مردان نیستند. در واقع از لحاظ جنسی، با مرد فرق دارند، اما از لحاظ روحیه و شجاعت و وفاداری چون مردان استوار و پابرجا هستند. از این رو گفته اند ” فردوسی در زنان مردانگی را دوست دارد".»۱۴۷
ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی شاعر مشهور نیمه دوم سده پنجم و نیمه نخست سده ششم نیز بنا به پژوهش پژوهندگان نمای زن را در حدیقه خود این گونه به تصویر می کشد و بیان می دارد « با بررسی های به عمل آمده سیمای زن در حدیقه سنایی به شکل های زیر ارائه شده است:
۱- زن، وسیله دست یابی به معرفت
۲- برتری مرد بر زن
۳- زن، عامل پایبندی و عدم توجه به معرفت
۴- زن، نشانه نفس و مرد نشانهی عقل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:53:00 ق.ظ ]




ثبات در مقابل عدم ثبات
وضوح در مقابل نقش های مبهم یاتعارض نقش
وضوح در مقابل عدم وضوح، یا ادراکات تحریف شده
تبادل نقش در مقابل نقشهای مبهم تا تعارضی
وضوح در مقابل پراکندگی، یا حد و مرزهای از هم گسیخته بین نسلی (ذوالفقار، ۱۳۸۰).
۲-۲-۳-۲- بعضی از ویژگی های خانواده سالم
در این خانواده ها زن و شوهر یکدیگر را دوست دارند، برای یکدیگر ارزش قائل اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در این خانواده ها، بجای مردسالاری یا زن سالاری، حق سالاری حاکم است.
در این خانواده ها، روحیه زن توسط مرد و روحیه مرد توسط زن، از طریق همدلی، دلجویی و بهره گیری از کلمات گرم و اثربخش تقویت می گردد.
در چنین خانواده هایی، ارتباط حسنه بین والدین و سایر اعضای خانواده و احترام متقابل بین افراد و رعایت حدود و حقوق یکدیگر در سایه کاربرد روش آزاد منشانه، از عواملی است که فضای خانواده را آکنده از صمیمیت، صداقت و بالندگی ساخته و موجب شده است که رضایت خاطر افراد از زندگی را افزون بسازد (صافی، ۱۳۷۸).
۲-۲-۴- انتخاب همسر و عوامل مؤثر بر آن
ازدواج فرآیندی است که کنش دوسویه اش میان دو تن ( یک زن و یک مرد) را با تحقق شرایط قانونی پدید می آورد (سیتر، ۱۹۷۶). ازدواج نه تنها در سلامت جسمی ،روانی و اجتماعی فرد مؤثر است، بلکه در گذر به دوره ی بزرگسالی نقشی بنیادی دارد. برپایه ی رویکرد سامانه ای، ازدواج آغاز چرخه زندگی خانواده به شمار می رود (موسوی، ۱۳۸۲). ملاک های انتخاب همسر نادرست ازدواج را به سوی عدم موفقیت سوق می دهد برخی مواقع همسران به درستی با هم جور نشده اند (نیولان[۳۸]، ۲۰۰۰).
انتخاب همسر همچون حل معادله است در فرمول موفقیت برای حل این معادله ضریبی از عوامل متعدد مؤثر است (نعمتی نظام آباد، ۱۳۸۴). در بررسی های انجام شده در انتخاب همسر نظریه های متعددی به عنوان عوامل تعیین کننده در گزینش مطرح شده است. از جمله ی این نظریه ها می توان به نظریه ی همجواری تصویری از همسر آرمانی، تصویری از والدین و رابطه زناشویی، همسان همسری و نیازهای مکمل اشاره کرد.
الف) همتایابی[۳۹]: فرضیه داروین بر آن بود که جفت یابی تصادفی است. ولی به نظر می رسد که جفت یابی تصادفی یک استثنا باشد. درجه جذب و کشش اعضا یک نوع به یکدیگر متفاوت است و این مسأله در مورد انسان نیز صادق می باشد در اکثر فرهنگ های معاصر افراد جفتشان را خود برمی گزینند و عوامل متعددی بر تصمیم گیری آنها مؤثر است. این دیدگاه که افراد به گونه فعال جفت خود را انتخاب می کنند همتایابی نام دارد (کاویانی، ۱۳۸۳).
ب) نظریه همسانی ژنتیک[۴۰]: همتایابی با هدف بقاء ژن های اختصاصی فرد صورت می پذیرد. بنابراین افراد به سمت کسانی کشش دارند که از ساختار ژنتیکی مشابهی برخوردارند. اطلاعات در مورد چگونگی مشابهت یا همسانی ژنتیک کافی نیست ولییافته ها نشان می دهد که شباهت ژنتیکی زوج ها بیشتر از افراد غیر زوج در جمعیت عمومی است ( به نقل از رشتون، کاویانی، ۱۳۸۲).
ج) همسان همسری: لورتون و لورتون می گویند معمولاً افراد با کسانی که در همان سطح رشد یا سطحی همسان با آن ها باشند احساس راحتی بیشتری می کنند و این یکی از دلایل قطع روابط بین اشخاص ناهمسان است (گلاونیک، ترجمه ی بهاری و همکاران، ۱۳۸۲). تشابه و همسان همسری در مکان زندگی ، تولد، طبقه ی اجتماعی، صفات اخلاقی، و ویژگی های روان شناختی، مذهب، دین، سن و سال، ویژگی های فرهنگی و نژادی مورد تأکید بیشتر محققان قرار گرفته است و به عبارتی هرچه درجه همگونی همسران بیشتر باشد پیوند زناشویی آنان استوارتر و پایدارتر است (سارو خانی، ۱۳۷۹). در گذشته نیز چنین بود که افراد معمولاً با کسانی ازدواج می کردند که از نظر اجتماعی یا حرفه ای هم تراز آنان بودند. بهترین شیوه ی انتقال میراث آبایی، وحدت بین دو قوم، شباهت پیشینه ی اجتماعی همسر هر شخص بود و قاعده ازدواج همتایات در تمام سطوح اجتماعی رواج داشت (سگالن[۴۱]، ترجمه ی الیاسی، ۱۳۸۰).جانسون (۱۹۹۱) معتقد است که استحکام زناشویی به طور وسیعی به ادراک هر یک از زوجها بستگی دارد. همان طور که گفته شد ملاک های انتخاب نادرست همسر، ازدواج را به سوی عدم موفقیت سوق می دهد. شخصیت، نگرش، طبقه ی اجتماعی، اقتصادی، تحصیلات، عقاید مذهبیبسیار مؤثرند (هرتینگتون، ترجمه ی طهوریان و دیگران، ۱۳۷۳). پژوهشگران و متخصصین بر این نکته تأکید دارند که کیفیت ازدواج و وضعیت ازدواج، تلویحات بسیاری درباره ی نقش های والدینی، بهداشت روانی و جسمی و رضایت شغلی به همراه دارد. از سوی دیگر، یک ازدواج، رضایت مندانه زمینه ساز فضای مناسبی جهت تلاقی و تبادل احساسات و عواطف مثبت بین زوجین است(تیرگری و دیگران، ۱۳۸۳).
۲-۲-۵- مراحل انتخاب همسر
آدامز انتخاب زوج را یک فرآیندپیچیده می داند که چهار مرحله دارد:
مرحله اول: زوج از میان تعاملات موجود انتخاب شده. در این مرحله زوج برپایه ی جذابیت بدنی و شباهت علایق، هوش، شخصیت و ارزشها در رفتار انتخاب می گردد.
مرحله دوم: مقایسه ارزشی انجام می گیردکه به صورت خودافشایی هویت زوجین به یکدیگر در طی گفتگوها به وجود می آید که در این مرحله اگر جاذبه اولیه عمیق تر شود رابطه ادامه پیدا خواهد کرد.
مرحله سوم: در پی یافتن هماهنگی در نقشها رسیدن به درجه ای از هماهنگی و همدلی متقابل و تکوین آن در صورت افزایش جاذبه طرفین، موانع جدایی قوت یافته ، منجر به استحکام رابطه خواهد شد.
مرحله چهارم: مرحله تصمیم گیری و توافق درباره ی سازش و تعهد طولانی مدت با یکدیگر است و سپس ازدواج اتفاق می افتد. در این مرحله زوجین سنت های خانواده هایشان را با هم تلفیق کرده و وارد مرحله ی یکپارچگی در سنت( قواعد و قانون ها، نقش ها، نگرش ها، باورها، هنجارها و … ) و تبدیل آن به یک سنت جدید می شود (موسوی، ۱۳۸۳).
۲-۲-۵- نظریه های روابط میان فردی مرتبط با ازدواج
۲-۲-۵-۱- نظریه­ یادگیری:
بایرن[۴۲] و کلر[۴۳] ، در تئوری اثر تقویت خود اظهار داشتند که شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عاملی در شکل گیری دوستی ها و روابط عاشقانه تأثیر می گذارند. شرطی سازی کلاسیک از طریق تداعی موجب یادگیری می شود و در شرطی سازی عاملی، یادگیری از طریق پیامدهاست (دایر، ترجمه ی سپاه منصور، ۱۳۸۶)
۲-۲-۵-۲- اثر شرطی سازی کلاسیک بر دوست داشتن:
براساس شرطی سازی کلاسیک، ما به افرادی علاقه مند می شویم که خشنودی و رضایت را در ما تداعی می کنند. نتایج حاصل از پژوهش ها حاکی از آن است که موقعیتهای مثبت و منفی گوناگون مانند نوع فیلم یا میزان نور می تواند بر روابط ما تأثیرگذار باشند. کلر و بایرن ، اظهار داشتند هنگامی که ما فعالیت های مشترک لذت بخشی را با دیگران تجربه می کنیم، پاسخ هیجانی مثبتی در ما ایجاد می شود، که تمایل ما را به ادامه رابطه، با آنها افزایش می دهد، و چنانچه این تجربه در آن افراد نیز متقابلاً رضایت بخش بوده باشد، پاسخ هیجانی مثبت و تمایل به ادامه دوستی دوجانبه خواهد بود (دایر، ترجمه ی سپاه منصور، ۱۳۸۶).
اثر شرطی سازی عاملی بر دوست داشتن:
طبق این نظریه ما به افراد پاداش دهنده علاقه مند می شویم، و از افراد تنبیه کننده دوری می جوییم. پاداش ممکن است شامل یک همراهی و برخورد دوستانه یا خوشرویی، و تنبیه به شکل عدم تأیید ارزشها و یا یک رابطه کسل کننده باشد. و در زیر نیز به تفسیر سه عامل مجاورت، شباهت و جذابیت فیزیکی براساس شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عاملی می پردازیم.
مجاورت: هنگامی که ما با افرادی به دلیل شرایط زندگی یا شغلی به طور مرتب تعامل داریم، فرصتهای بسیاری جهت تعاملات اجتماعی مثبت فراهم می شود. به عبارت دیگر تعاملات منفی موجب ایجاد نفرت شدید می گردد.
شباهت: شباهت افراد به ما موجب ارائه پاداش مؤثر می گردد. به عبارت دیگر تأیید نگرشها و ارزشها موجب افزایش اعتماد به نفس ما می شود و بالعکس ارتباط با اشخاصی که عقاید ما را مورد انتقاد یا مخالفت قرار می دهند موجب کاهش عزت نفس ما می شوند که بسیار ناخوشایند است.
جذابیت فیزیکی: جذابیت جسمانی موجب پاداش مستقیم زیبایی و پاداش غیر مستقیم تداعی خود با افراد خوش سیما می شود.
۲-۲-۵-۳- نظریه ی تبادل اجتماعی:
نظریه ی تبادل اجتماعی یک مدل اقتصادی از رفتار انسان ارائه می دهد و بر پایه یک فرض بنیادی بسیار ساده استوار است. بر اساس این نظریه روابط براساس تبادل پاداش ها، هزینه ها بین افراد شکل می گیرد و رضایت بخش ترین و طولانی ترین رابطه، مستلزم بیشترین پاداش و کمترین هزینه است. عوامل مهم در این نظریه عبارتند از:
منافع: قبل از شروع یک رابطه، هزینه ها و منافع گذشته، حال و احتمالاً آینده مورد ارزیابی قرار می گیرند و چنانچه قضاوت ما این باشد که چنین رابطه ای دارای منفعت است، آن را گسترش خواهیم داد. و برعکس اگر تشخیص دادیم رابطه به ضرر ما تمام خواهد شد، از ایجاد رابطه دوستی امتناع می ورزیم. پاداش می تواند شامل تعریف و تمجید، مصاحبت سرگرم کننده و یا هدایای مادی شود. هزینه ها می توانند به هر شکلی باشند و شامل چیزهایی شود که برای فرد ناخوشایند است، از قبیل جر و بحث، احساس اجبار در مهیا ساختن شام به طور دائم، یا یک عادت آزار دهنده. راس بالت، هزینه ها و پاداش ها را در روابط صمیمانه مورد تحلیل قرار داد و به این نتیجه دست یافت که در طول دورانی، مانند ماه عسل هزینه ها در نظر گرفته نمی شوند و تقریباً تا سه ماه اول زندگی مشترک هزینه ها نادیده گرفته می شوند و تأثیری بر رضایت مندی از رابطه ندارند، اما پس از گذشت زمان افزاتیش هزینه ها موجب کاهش رضایت مندی می شوند. براساس پیش بینی این نظریه در روابط زناشویی پاداش زیاد و هزینه کم با بیشترین رضایت از روابط همکراه است (دایر، ترجمه ی سپاه منصوری، ۱۳۸۶).
جایگزین ها: در یک رابطه نه تنها پاداش ها و هزینه های واقعی را مبنا قرار می دهیم، بلکه آن را با پاداش ها و هزینه ها در سایر روابط نیز مورد مقایسه قرار می دهیم.
سرمایه گذاری: تعهد به یک رابطه تنها به پیامدها و انتخابهای موجود بستگی ندارد، بلکه به میزان سرمایه گذاری انجام شده نیز مرتبط است. هنگامی که یک رابطه مستحکم تبدیل به یک رابطه کسل کننده و یکنواخت می شود، می توانیم آن را ترک کنیم اما این کار به آسانی امکان پذیر نیست، زیرا ما در روابطمان وقت و انرژی صرف کرده ایم، سرمایه و دوستان مشترک داشته و شاید بسیاری از فرصت ها و موقعیت های خود را وقف شریک زندگی مان کرده ایم و اکنون تمایلی به ایجاد رابطه با فرد دیگر نداریم.
۲-۲-۵-۴- نظریه ی برابری:
نظریه ی برابری والستر از نظریه تبادل اجتماعی هومانس نشأت گرفته است. اصل برابری بیان می کند، چنانچه پاداشی که افراد از یک رابطه بدست می آورند، انعکاسی از آن چیزی باشد که در آن رابطه صرف کرده اند، رابطه رضایت بخش و مطلوب است. برابری به معنای تساوی نیست. چنانچه یک طرف سهم بیشتری در یک رابطه بگذارد باید میزان بیشتری از آن رابطه بدست آورد. بنابراین نظریه تساوی پیش بینی می کند در روابطی که یکی از طرفین سود فراوان یا اندکی بدست می آورد، آن رابطه رضایت بخش نیست. فردی که در رابطه سود نمی برد به سمت عصبانیت، بی میلی و محرومیت سوق داده می شود و در افراد منفعت طلب نیز ممکن است احساس گناه و ناراحتی پدید آید. اگرچه هر دو حالت عدم توازن نامطلوب است، جای تعجب نیست که زیان و خسارت بیشتر از منفعت طلبی و سودجویی، نارضایتی به بار می آورد( دایر، ترجمه ی سپاه منصوری، ۱۳۸۶). مطالعات نشان میدهد که رضامندی زناشویی به سازگاری کلی فرد کمک می کند؛ یعنی همسرانی که از سازگاری زناشویی بالایی برخوردارند، عزت نفس بیشتری دارند و در روابط اجتماعی سازگارترند. سازگاری زناشویی نتیجه ی فرایند زناشویی و شامل عواملی مانند ابراز محبت و عشق همسران، احترام متقابل، روابط جنسی، تشابه نگرش، چگونگی ارتباط و حل مسئله است. عوامل متعددی رضامندی زناشویی زوجین را تحت تأثیر قرار می دهند که از آن جمله می توان به رضایت از خلق و خوی همسر، اعتماد، وفاداری و عشق و درآمد و اشتغال همسر اشاره کرد(شاکریان، ۱۳۸۵).
بایستی توجه داشت که رضامندی زناشویی می تواند دامنه ای از مطلوب تا نامطلوب را در برگیرد (مرادی، ۱۳۸۶). اینکه افراد در کدام قسمت این دامنه قرار می گیرند بایستی عواملی که در رضایت مندی زناشویی نقش دارند مورد بررسی قرار گیرد (اسچورمن و کروک[۴۴]، ۲۰۰۱). محققانی مانند کلارک، فیتنس و بریستی[۴۵] (۲۰۰۱) معتقدند که سازه هوش هیجانی، یا لااقل برخی از جنبه های آن ظرفیت غنی سازی یک ازدواج توأم با سازگاری و رضایت مطلوب و با ثبات را داراست. آنان بر این باورند که توانایی درک و پذیرش افکار، احساسات و عواطف یکدیگر در زندگی زناشویی، با احساس رضامندی بیشتری همراه است.یکی از عوامل مؤثر در رضامندی زناشویی اعتماد نسبت به محبت همسر و رضایت خاطر از توجه و محبت وی باید دانست( پاتریک[۴۶]، ۱۹۵۵).
۲-۲-۶- ازدواج و خانواده در دوران نوین
در دوران نوین و در جوامع صنعتی، ماهیت و اشکال ازدواج و پیامدهای اجتماعی آن در خانواده و جامعه، اشکال، ساختار و ارزش های خانواده و به طور کلی الگوهای همسرگزینی و نظام خانواده تحت تأثیر صنعتی شدن دچار تغییر و تحول شده و در جوامع رو به توسعه با آهنگی آرام در حال تغییر است از جمله:
امروزه، شبکه خویشاوندی مبتنی بر تبار و طایفه در اکثر جوامع تأثیر خود را از دست داده است؛
ترویج ازدواج های غیرخویشاوندی به جای ازدواج های مبتنی بر خویشاوندی، به ویژه در نقاط شهری، روابط اجتماعی، روابط بین گروهی، رشد شخصیتی و بهبود نسل را دستخوش تغییر نمود.
با تغییر الگوی خانواده از گسترده به هسته ای، نحوه انتخاب همسر نیز در بسیاری جوامع تغییر یافته است، زیرا در خانواده گسترده، ازدواج مبتنی بر تصمیمات و نظریات افراد و اعضای خانواده بود، ولی با هسته ای شدن خانواده ها، حق انتخاب آزاد همسر در جامعه هنجار شده است؛
آزادی عمل زنان در ازدواج، تصمیم گیری در خانواده، عادی شدن طلاق و موارد مشابه، از جمله تغییرات ازدواج و خانواده محسوب می شود؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم