«إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعَا بَصِیرًا[۵۲]»؛
ما آدمی را از نطفه ای آمیخته (از عناصر گوناگون)آفریدیم ؛ (سپس) آزمودیمش پس او را شنوا و بینا ساختیم.
پس از ذکر آفرینش آدمی از نطفه ی آمیخته، به حکمت این آفرینش و هدف آن که مورد آزمایش قرارگرفتن اوست، اشاره می کند. یعنی بر سر چند راه قرار میگیرد تا زمینه برای « ابتلاء» وانجام مسئویت وی ، فراهم گردد. و سپس می فرماید: به او توان ادراک دادیم؛ او را شنوا و بینا آفریدیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
با توجه به ربط این کلمات ، در می یابیم که برای «ابتلاء» سمع و بصر لازم است؛ { انتخاب سمع و بصر در میان انواع ادراک های انسان، به دلیل اهمیت و وسعت این دوحس در شناخت است}؛به هر حال ،این نکته از آیه برمی آید که : برای اینکه انسان مورد آزمایش قرار گیرد، و هدف آفرینش وی در این جهان تأمین شود، باید داری قدرت شناخت باشد.
و حال جای این سؤال است که آیا این اندامهای ادراکی که در اختیار همه ی انسانهاست و نیز ابزار باطنی عقل ، برای حصول آنچه مورد نیاز انسان در زندگی اوست؛ کافی ست ومی تواند با آنها مفاسد و مصالح خود را تشخیص دهد؛ و به هدفی که برای او محقق شده است دست یابد؟
«قرآن، خود می فرماید که دانشی که به انسانها اعطاء شده است؛ دانش ناچیزی ست. به عبارت دیگر ، علم عادی انسانها بسیار محدود است. زیرا هر ابزار شناخت، دارای برد ادراکی محدودی ست؛ ونیز تحقق ادراک، مشروط به شرایطی است، همه وقت و همه جا این ادراکات حاصل نمی شود؛ همچنین در ادراکات ما، خطاهایی پیدا می شود؛ در تعقل و تفکر نیز انسان دچار اشتباه می شود.»[۵۳]
از جمله آیاتی که بر محدودیت دانش بشری اشاره دارد، آیات ذیل می باشد:
قرآن می فرماید:« وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا[۵۴]»: جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.
ونیز می فرماید: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَ عَسىَ أَن تَکْرَهُواْ شَیْا وَ هُوَ خَیرٌ لَّکُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَیًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُون[۵۵]»
جهاد تکلیف شماست اگر چه برای شما ناپسند باشد؛ بسا چیزی را ناپسند می دارید وهمان برای شما بهترین است چنانکه بسا چیزی را دوست میدارید وبرای شما بدترین است خدا می داند و شما نمی دانید.
۲-۱-۲ دانش محدود بشرى
۱٫ «وَیسْأَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلا[۵۶]»
۲٫ «وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَداً وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْض تَمُوتُ [۵۷]»
۳. «وَإِنْ مِّنْ شَىْء إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ[۵۸] »
از مجموع آیات فوق به خوبى نتیجه گیرى مى شود که معرفت و شناخت انسان هرچند در حد ذات خود زیاد باشد، و علوم و دانش هاى بشر روز به روز گسترده تر شود، دنیا پر از مدرسه و دانشگاه و کتابخانه و مراکز تحقیقات گردد، باز حجم این معلومات نسبت به مجهولات قطره اى در برابر دریا است.
جایى که انسان خیر و شر خود را نمى داند، و از سود و زیان خود آگاه نیست، جایى که جوهر روح خویش را که از همه چیز به او نزدیکتر است هنوز نشناخته، جایى که از حوادث فردا و لحظه مرگ خود بى خبر است; چگونه مى توان انتظار داشت که از حوادثى که در کهکشان هاى دور دست و این عالم گسترده بى انتها مى گذرد آگاه باشد.
پس بی شک، ابزارهای ادراکی انسان، بگونه ای نیست که بتواند در راه تکامل وی، تمام نیازهایش را تأمین کند. و همین محدودیت ، خود دلیل لزوم نبوت است؛ اگر علم انسان تأمین کننده ی نیازهایش می بود، احتیاجی به وحی نبود.پس با توجه به اینکه حکمت الهی مقتضی ست که انسان مصالح و مفاسد خود را بشناسد تا آگاهانه انتخاب کند؛ عقل حکم می کند که باید راه دیگری وجود داشته باشد.[۵۹]
بدون شک اینها به خاطر آن نیست که انسان از معرفت و شناخت عاجز است; بلکه به خاطر وسعت عالم هستى است، و شاید بسیارى از کسانى که منکر شناخت شده اند این محدودیت علم بشر و آلودگى بعضى از علوم اش را با خطاها با اصل مسأله شناخت اشتباه کرده اند.
به هر حال قرآن مجید همان گونه که راه معرفت را به روى همگان باز مى شمرد و با تأکید هرچه بیشتر انسان ها را به آن دعوت مى کند، علم بشر را محدود مى خواند، محدودیتى که او را وادار به اعتراف به عظمت این جهان و خداى آن و نیاز به پیغمبران و صاحبان وحى میکند.[۶۰]
در زمینه محدودیت شناخت انسان که موجب وجود نوع دیگری از علم می شود بیان های مختلفی وجود دارد از جمله اینکه متکلمان می گویند« قاعده لطف» ایجاب می کند که خدا پیامبران را مبعوث کند. اکنون می توان همین بیان کوتاه را به گونه ای دیگر عرضه کرد که اگر نقائصی نیز در این بیان وجود دارد دیگر بوجود نیاید. این بیان، دارای دو مقدمه است:
۱-غرض الهی از آفرینش انسان دراین جهان آنست که آدمی ، با اختیار خود، این راه را طی کند.
۲-عقل انسان، برای شناخت راه درست از نادرست، کافی نیست.
پس ، «باید» پیامبران مبعوث شوند. این «باید»، فرمان، نیست، بلکه همان ضرورت بالقیاس است. یعنی با توجه به اینکه انسان باید به هدف تعیین شده از سوی خدا برسد و عقل می بیند که مقدمات حصول این امر، ناقص است؛ حکم می کند که باید راه دیگری نیز ، باشد. این « باید» چیزی جز کشف تلازم بین این مبانی ، نیست.
«اگر خدا می خواهد به غرض و مقصودش از آفرینش آدمی برسد{که می خواهد}؛ باید راه شناخت، در اختیار انسان قرارگیرد و چون آنچه در اختیار همه انسانهاست، کافی نیست، پس باید راه دیگری وجود داشته باشد.
به هر حال ، تردیدی نیست که علم انسان های عادی ، بسیار محدود است. قرآن برای انسان، از یک نظر، دو نوع علم قائل است: علم عادی وعلم غیر عادی.
دانش عادی، آنست که چه حصولی و چه حضوری، در اختیار همه انسانهاست.
علم غیر عادی، دانشی ست که ویژه برخی انسانهاست، چه حضوری و چه حصولی.
علم نبوت، از انواع علوم غیر عادی ست که در اختیار پیامبران قرار میگیرد و از آنها به دیگران انتقال می یابد.[۶۱]»
در این میان ابتدا به سراغ منابعی که می تواند ما را از واقعیتهای موجود این جهان با خبر سازد برویم و برای تبدیل«واقعیت»به «حقیقت» ازاین معلمان بهره گیری کامل کنیم، چراکه هریک از طرق و منابع معرفت معلمی است که قسمتی ازپرده ها را از روی جهان هستی برمی دارد.
بایک بررسی دقیق روی آیات مختلف قرآن مجید که در سراسر این کتاب آسمانی پخش است به این واقعیت می رسیم که طرق و منابع معرفت از نظر قرآن در شش چیز خلاصه می شود[۶۲]:
۱- احساس و تجربه(یا طبیعت) ۲-عقل و تحلیلهای منطقی ۳- تاریخ مدون و غیر مدون
۴-فطرت و وجدان ۵-وحی و پیام الهی ۶-کشف وشهود
۲-۱-۳٫ ابزارهای شناخت انسان:
۲-۱-۳-۱. احساس و تجربه
قرآن کریم، ابزاری مهم برای شناخت در نهاد انسان معرفی می کند:« وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفِْدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون[۶۳]»
خدای متعال نوع بشر را به گونه ای خلق کرد که هیچ چیز نمی دانست و هیچ علم و آگاهی نداشت. البته در این آیه، منظور از علم، علم حضوری و شهودی انسان که در قالب فطرت الهام شده است،نیست؛ بلکه مراد، علوم حسی و اکتسابی است؛ به این دلیل که در ادامه آیه به ابزاری اشاره می کند که مبادی علوم حسی و مبدء تمام تصورات می باشد.[۶۴]
ذکر چشم و گوش که در شناسایی و کسب اطلاعات برای انسان مهم ترین نقش را ایفا می کنند، در واقع اشاره به همه حواس ظاهری است که به عنوان ابزار دانستن و شناختن در اختیار انسان قرار گرفته است.
منظور از افئده نیز نفس متفکر آدمی است که امتیاز اصلی انسان بر سایر موجودات است.[۶۵] بنابراین ،خالق جهان دو نوع جهاز عمده برای درک جهان پیرامون او و به خصوص خویشتن او در وجودش تعبیه ساخته که هردو مکمل یکدیگرند.چشم و گوش و سایرحواس،مواد خام مورد نیاز عقل انسان را فراهم می کنند و عقل با تکیه بر این اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها،به تعیین مسیر و خط عبور انسان می پردازند.اگرچه حس در تشخیص و شناخت خود، ابزاری عاری از عیب و نقص نیست و به تجربه ثابت شده که دریافتهای آن با خطا و اشتباه درآمیخته است، اما ابزاری است که در کنار قوه عاقله، درصدی از خطای آن کاسته شده و در مجموع ، وسیله ای کارآمد در هستی شناسی و به تبع آن، انسان شناسی محسوب می شوند.
آیات در این زمینه در قرآن مجید بسیار فراوان است، و آنچه در بالا ذیل ذکر می شود نمونه هاى روشنى در این زمینه است.
در آیه پنجاهم سوره روم پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب قرار داده، و او را به مسأله نزول باران ها و زنده شدن زمینه هاى مرده توجّه مى دهد و مى فرماید: «فَانظُرْ إِلىَ ءَاثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتهِا[۶۶]»:«آثار رحمت الهى را بنگر که چگونه زمین مرده را زنده مى کند.»
در آیه پنجم سوره طارق، قرآن به سراغ انسان مى رود و مخصوصاً روى مبدأ آفرینش او انگشت مى گذارد، و مى فرماید: «هر انسانى باید بنگرد از چه چیز آفریده شده است» باز در این جا حسّ و مشاهده به عنوان وسیله معرفت ذکر شده است.
در آیه پنجاه سوم سوره فصلت به تمام آیات آفاقى و انفسى یعنى نشانه هاى خدا در عالم بزرگ، و در جهان کوچک یعنى وجود انسان، اشاره کرده، مى فرماید:« سَنرِیهِمْ ءَایَاتِنَا فىِ الاْفَاقِ وَ فىِ أَنفُسِهِمْ حَتىَ یَتَبَینََ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلىَ کلُِّ شىَْءٍ شهَید»[۶۷]: «ما این آیات را پیوسته و به طور مستمر یکى بعد از دیگرى به انسان ها نشان مى دهیم تا به وجود خدا پى برند و حق بر آنها آشکار شود.»
در آیه نوزدهم سوره ملک سخن از مشاهده پرندگان است که چگونه بالاى سرما پرواز مى کنند; گاه بال ها را مى گشایند، و گاه مى بندند، و این گشودن و بستن آنها را به سرعت بر فراز آسمان به حرکت در مى آورد، و برخلاف قانون جاذبه به راحتى خود را در میان زمین و آسمان نگه مى دارند. گاه بال ها را گشوده و در عین حال به سرعت حرکت مى کنند، گویى نیروى مرموزى آنها را به پیش مى راند و گاه بال ها را بسته و به سرعت پیش مى روند، هرکدام براى خود راه و رسم و ساختمان و شکل مخصوصى دارند و هرکدام وسایل و ابزار لازم براى زندگى و برنامه خود.
و درآیات بیست و بیست و یکم از سوره ذاریات بر روى مسأله گوش و چشم و دل به عنوان سه وسیله اصلى شناخت و معرفت تکیه مى کند که دلیل روشنى است بر اعتبار مشاهده و حسّ به عنوان یک منبع اصلى شناخت.[۶۸]
نتیجه:
[دوشنبه 1400-09-29] [ 07:46:00 ب.ظ ]
|