کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو

 



جهت تعیین پارامتر­های مورد نظردر الگوریتم جامعه پرندگان، یک شیروانی خاکی با هندسه ساده و خواص مکانیکی یکنواخت مطابق شکل (۱-۵) در نظر گرفته شده است. شیروانی فوق را برای هر تغییر برای پارامتر مورد تحلیل قرار داده می­ شود و نمودار تغییر در پارامتر مورد نظر در مقابل میزان تکرار برنامه جهت رسیدن به جواب و یا زمان مورد نظر جهت حل مساله و در نهایت در مقابل مقدار ضریب اطمینان Fs ترسیم می­ شود، سپس با بررسی آن نمودار مقدار مناسب برای هر متغیر انتخاب خواهد شد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جهت تعیینw (تابع وزن اینرسی) که در رابطه (۴-۱)که در فصل چهارم به طور کامل توضیح داده شده است تاثیر گذار می­باشد. با توجه به مطالب گفته شده در فصل قبلی برای مقدار ۰۱/۰w= تا ۵/۰w= مساله شیروانی شکل (۱-۵) را به صورت تقریباً پیوسته برای w مورد تحلیل قرار داده و نتیجه حاصل را به صورت گراف شکل (۵-۱) جهت بررسی ارائه می­ شود. با توجه به گراف شکل (۵-۱) که بیان­گر مقدار تابع وزن wنسبت به تعداد تکرار[۷۸] است می­توان نتیجه گرفت که مقدار w در نقطه ۰۴۵/۰، الگوریتم با کمترین تکرار برای حل مساله به جواب مورد نظر می­رسد. پس در نظر گرفتن مقداری۰۴۵/۰w= مناسب است.
(۴-۱)
شکل(۵-۱٫ب) نمودار نسبت w (تابع وزن اینرسی) به تعدادتکرار الگوریتمPSO
تعیین  مقادیر عوامل یادگیری که در رابطه (۴-۱) مشاهده می­شوند جهت تعیین موقعیت ذره نقش مهمی دارند. پیشنهادات زیادی برای تعیین این دو مقدار از سوی محققان بسیاری ارائه شده است که در تمامی آنها مقدار  را برابر هم قرار داده­اند و بازه­ای برای  از ۱ الی ۵/۲ پیشنهاد کرده ­اند. در نتیجه برای این تحقیق مساله ذکر شده را برای  الی  به صورت تقریباً پیوسته انجام داده و نتیجه حاصل را به صورت گراف­های شکل (۵-۲) الف­وب جهت بررسی ارائه می­ شود. با توجه به گراف (۵-۲) الف­وب، الگوریتم تهیه شده با مقدار  از کمترین تکرارجهت رسیدن به بهترین مقدار Fs می­باشد. پس انتخاب این مقدار از نظر مهندسی مناسب است.
شکل (۵-۲) الف نمودار تاثیر c1,c2 عوامل یادگیری در مقابل تعداد تکرار تحلیل شیروانی
شکل (۵-۲)ب نمودار تاثیر c1,c2 عوامل یادگیری در مقابل ضریب اطمینان
برای تعیین تعداد پرندگان(ذرات) مثال را برای تعداد ۱۰ الی۱۵۰ پرنده مورد تحلیل قرار داده و نسبت تعداد پرنده را به مقدار زمان مورد نیاز برای کل تحلیل انجام شده است. با توجه به این که تعداد ذرات انتخابی تاثیر زیادی در زمان تحلیل برای هر تکرار برنامه دارد، جهت تعیین سرعت همگرایی برای تعداد پرندگان باید با توجه و تحلیل همزمان نمودار­های زمان نسبت به تعداد پرنده و ضریب اطمینان نسبت به تعداد پرنده تصمیم مناسب گرفت و تعداد پرنده مناسب را تعیین نمود. موارد فوق الذکر در نمودار­های شکل(۵-۳) الف و ب نشان داده شده است. با توجه به اشکال (۵-۳) الگوریتم با تعداد ۷۰ پرنده جهت تحلیل و بهینه سازی مساله از مقدار زمان مناسب و ضریب اطمینان قابل قبولی برخوردار است پس تعداد ۷۰ ذره مناسب می­باشد.
شکل(۵-۳)الف نمودار تاثیر تعداد ذرات در مقابل زمان کل بهینه­یابی
شکل(۵-۳)ب نمودار تاثیر تعداد ذرات به مقدار Fs
جهت تعیین محدوده مناسب متغییرهای هندسی موقعیت دایره لغزش در شیروانی­های خاکی (Xo موقعیت مرکز دایره لغزش نسبت به محور تعیین شده در جهت xها، Yo موقیت مرکز دایره لغزش نسبت به محور yها، Xtc موقعیت نقطه ابتدای لغزش در سطح بالای شیروانی که در شکل( ۲-۵) نشان داده شده) به تحلیل بیش از ۱۰۰ مورد از شیروانی­های خاکی با شرایط هندسی و مکانیکی مصالح متفاوت پرداخته و از نتایج تحلیل این شیروانی­ها، محدوده مناسبی برای متغییرهای هندسی دایره لغزش تعیین شده است. جهت معرفی این محدوده برای برنامه تهیه شده از مقدار ثابتی در مشخصات شیروانی استفاده نموده­ایم. موارد ذکر شده را می­توان در شکل (۵-۴) ملاحضه نمود. طبق بررسی­های انجام شده در این تحقیق نشان می­دهد که تعیین محدوده مناسبی برای متغییر­های هندسی دایره لغزش باعث افزایش در سرعت همگرایی می باشد.
شکل(۵-۴)تعیین محدوده متغییرهای دایره لغزش در شیروانی خاکی
۵-۳- حل چند مثال عملی و تعیین ضریب اطمینان حداقل سطح لغزش و مقایسه نتایج حاصل با نتایج تحقیق محققان دیگر
مثال ۱- تحلیل شیروانی همگن با شیب ملایم
در اینجا به بررسی یک شیروانی خاکی همگن با شیب ملایم ۵/۱ :۱ پرداخته شده است. مشخصات شیروانی در شکل(۵-۵) نشان داده شده است.
شکل (۵-۵) شیروانی خاکی با شیب ملایم ۵/۱ :۱
تعداد تکرار تحلیل شیروانی جهت رسیدن به حداقل ضریب اطمینان توسط نرم­افزار تهیه شده را می­توان در شکل (۵-۶) مشاهده نمود. شکل (۵-۶) که نشان دهنده سرعت همگرایی الگوریتم برای مثال۱ می­باشد و شامل نمودار ضریب اطمینان در مقابل تعداد تکرار در قسمت الف و قسمت ب شکل(۵-۶) شامل توزیع پرندگان در محدوده متغییرها و نمایی از دوایر لغزش می­باشند که می­توان مشاهده نمود.

شکل(۵-۶)الف نسبت تکرار روند حل به ضریب اطمینانFs
شکل (۵-۶)ب نمایی از دوایر لغزش آزمایشی
در شکل(۵-۷) می­توان موقعیت هندسی مرکز و شعاع دایره محتمل ترین سطح لغزش با کمترین ضریب اطمینان را برای مثال ۱ مشاهده نمود.
شکل(۵-۷)موقعیت دایره لغزش در مثال ۱
در جدول (۵-۱) به مقایسه نتایج حاصل از این تحقیق با نتایج حل همین مثال با روش­های تحلیل دیگر الگوریتم­ها پرداخته شده است. شکل(۵-۸) جهت مقایسه مختصات هندسی دایره لغزش در روش الگوریتم ژنتیک با تحقیق حاضر آورده شده است.
جدول (۵-۱) مقایسه نتایج تحلیل مثال ۱ در تحقیق حاضر با دیگر محققان

نام محقق سطح لغزش دایروی
روش ­مورد­ استفاده ضریب اطمینان
Arai& Tagyo گرادیان مزدوج ۴۵۱/۱
حاجی عزیزی[۴۴] تعادل حدی ۴۴۵/۱
باقری­پور و شاهسوندی الگوریتم ژنتیک ۴۳۱/۱
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 11:25:00 ق.ظ ]




-۰٫۰۰۴۴

۱۰

اطلاع رسانی در صورت ایجاد تغییراتی در سیستم، یا خدمات.

۰٫۰۰۸

۸۴/.-

-۰٫۰۰۶۷

۶

تشریح کارکردها و مزایای دستگاهای خودپرداز توسط کارکنان.

۰٫۰۰۶

۸۸/.-

-۰٫۰۰۵۲

۸

پاسخگویی

برخورد مناسب کارکنان بانک در برخورد مناسب کارکنان بانک در رفع مشکلات تراکنش

۰٫۰۳۵

۴۳/.-

-۰٫۰۱۵۰

۳

پا سخ گویی مطلوب کارکنان در حل مشکل نبودن پول در دستگاه.

۰٫۰۱۲

۶۶/.-

-۰٫۰۰۷۹

۴

وجودگزینه­های مناسب برای درخوست ها درخودپرداز(مثل درخواست لغو، بازگشت).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۰٫۰۲۱

۰۶/.+

۰٫۰۰۱۲۶

۱۵

با این روش از بیست­و­دو مؤلفه شکل دهنده کیفیت خدمت، تعداد چهارده مؤلفه وضعیت ادراک شده و مورد انتظارشان دارای شکاف منفی هستند. بر اساس نمره کیفیت خدمات به ترتیب اولویت بندی شده و اقدامات متناظر با آنها نیز با همان اولویت­ها در برنامه قرار می­گیرند.
به این ترتیب مؤلفه مورد پرسش در سؤال شماره هشت که همان” گستردگی مناسب جغرافیایی دستگاه و دسترسی راحت به دستگاهای خودپرداز ” است با نمره کیفیت خدمت ۰٫۰۵۰۸)-) و به همین ترتیب سؤال شماره ده یعنی قابلیت انجام امور مالی، در هر دستگاه خودپرداز(خودپردازهای سایر بانک­ها) با (۰٫۰۳۲۱-) امتیاز کیفیت خدمت، مؤلفه ای است که پس از مؤلفه ای که ذکر آن پیشتر بیان شد نیاز به بهبود و توسعه جدی دارد.
در ادامه این فهرست میتوان به ترتیب به این موارد اشاره نمود؛
برخورد مناسب کارکنان بانک در برخورد مناسب کارکنان بانک در رفع مشکلات تراکنش با نمره کیفیت خدمت معادل(-۰٫۰۱۵۰)، پاسخ گویی مطلوب کارکنان در حل مشکل نبودن پول در دستگاه با اندازه (-۰٫۰۰۷۹)، وجود تسهیلات وکمک درهنگام بروز مشکلات(مثلا،وقتی که عملیات تکمیل نشده) با (-۰٫۰۰۷۱)، اطلاع رسانی در صورت ایجاد تغییراتی در سیستم، یا خدمات با (-۰٫۰۰۶۷)، وجود روش های ساده برای جایگزینی سریع کارت های مفقودی با (۰٫۰۰۶۵-) ، تشریح کارکردها و مزایای دستگاهای خودپرداز توسط کارکنان با نمره کیفیت خدمتی معادل -۰٫۰۰۵۲))، ارائه خدمات جانبی برای دارندگان کارتهای خودپرداز(مانند تخفیفات خرید و…) با (-۰٫۰۰۴۵)، امکان ارتباط با نمایندگان بانک و وجود کمک های کافی و در دسترس با مراجعه یا تلفن با ((-۰٫۰۰۴۴، نصب دستگاه خودپرداز در درون شعبه (علاوه بر بیرون شعبه)جهت رفاه مشتریان با -۰٫۰۰۳۷))، وجود همیشگی پول در دستگاه با (-۰٫۰۰۱۳۶)، سهولت استفاده از دستگاه خودپرداز با (-۰٫۰۰۱۴۶)،. ناچیزبودن مشکلات مربوط به خودپردازها (مانند؛گیر کردن کارت) با ((-۰٫۰۰۰۷۵، وجودگزینه­های مناسب برای درخوست­هادرخودپرداز(مثل­درخواست لغو، بازگشت) با((۰٫۰۰۱۲۶ ، امنیت فیزیکی کافی و مناسب در دستگاه خودپرداز با (۰٫۰۰۵۵۲)، امکان پذیر و مطلوب بودن حواله­ی پول یا پرداخت قبوض آب و برق و…با خودپرداز با نمره کیفیت خدمتی(۰٫۰۰۵۶)، حفاظت وغیر قابل سوء استفاده بودن اطلاعات شخصی کارت اعتباری من با ۰٫۰۰۶۳))، صحت و دقت مناسب دستگاه های خودپرداز در تراکنش­ها (مبادلات) با(۰٫۰۰۷۸۱) نمره­کیفیت خدمت، باصرفه بودن استفاده از دستگاه خودپرداز با۰٫۰۱۲۹۶))، آسیب پذیری و ریسک کمتر و اعتماد به مبادلات و تراکنشهای دستگاهای خودپرداز با نمره کیفیت خدمتی ((۰٫۰۱۳۸و بالاخره انجام خدمات وعده داد شده (مثل انجام چیزی که دستور دادید)، بوسیله خودپرداز با ۰٫۰۱۳۸۶)) نمره کیفیت خدمتی میان وضعیت مورد انتظار و ادراک شده، در رتبه های بعدی قرار می­گیرند که می­بایست به ترتیب اولویت اقدامات اصلاحی متناظر آنها تعریف شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




به رغم توجه روزافزون به اخلاقیات در سازمان، اظهار نظر های معدودی در مورد ، چگونگی ارتباط مضمون اخلاقی سازمان با سایر متغیرهای سازمانی وجود دارد. در میان نظریه هایی که درحوزه های مختلف مطالعات سازمانی از قبیل (روانشناسی، بازاریابی، مدیریت) انتشار یافته اند، فقط سه نظریه فضای اخلاقی کاری در سی سال گذشته مطرح شده اند. این نظریه ها شامل نظریه فضای اخلاقی کاری ویکتور وکالن ( ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ )، نظریه جدیدتر پیوستار فضای اخلاقی ویداور[۱۶]-کوهن( ۱۹۹۵ و۱۹۸۸ )و نظریه فضای اخلاقی روانی آرناد(۲۰۱۰ ) می باشند.
۲-۱-۶-۱-نظریه فضای اخلاقی ویکتور و کالن
نظریه ویکتور وکالن، از طریق پژوهش تجربی به دست آمده است و یکی از مهم ترین و اثر گذار ترین نظریه ها در این زمینه می باشد. فضای کاری اخلاقی حاکم در یک سازمان، بیشتر به وسیله تحلیل گزینه های اخلاقی انتخاب شده توسط افراد، تعیین می گردد؛ چارچوب ویکتور و کالن نیز از این موضوع، مستثنی نیست. آنان، یک نوع شناسی دو بعدی برای بررسی الگوهای تصمیم گیری اعضای سازمان توسعه دادندکه به وسیله آن، ادراکات کارکنان در مورد مسائل اخلاقی و فعالیت های اخلاقی، مشخص می شود. این تئوری بر مبنای مفروضات افراد در مورد رویدادهای اخلاقی، فعالیت های اخلاقی و فرایند های اخلاقی ساخته شده؛ و از دو بعد، اصول اخلاقی افراد در تصمیم گیری، و کانون تحلیل مرجع تصمیمات اخلاقی تشکیل شده است. در واقع می توان ادعا کرد که مبنای تئوریک مدل فضای اخلاقی آنان، فلسفه اخلاق روانشناسی اخلاقی و علوم اجتماعی است. (پاربوت و همکاران[۱۷] ، ۲۰۱۰)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

انواع فضای اخلاقی یافت شده در این نظریه عبارتند از : الف) ابزاری ، ب) توجه ، ج) استقلال د) قوانین و مقررات سازمانی ، ه) قوانین و ضوابط اخلاقی حرفه ای. درادامه، ماهیت هرکدام از انواع فضاهای اخلاقی شناسایی شده، به لحاظ اخلاقی تبیین می گردد.
۲-۱-۶-۱-۱-فضای اخلاقی ابزاری
این نوع فضای اخلاقی که برآیند “خود خواهی” (از بعد معیار و اصول اخلاقی) و سطح فردی (از بعد کانون تحلیل) می باشد، اساسا بر حداکثر نمودن نفع شخصی، تاکید دارد. افراد در این فضا، معتقدند تصمیماتی باید اتخاذ شود که منافع سازمانی شخص را حداکثر کند. در این فضا، تصمیمات بر اساس سود و منفعت شخصی گرفته شده و افراد، به دنبال حداکثر کردن منافع خود بوده و به پیامدهای رفتاری خود و اینکه ممکن است چه آسیب هایی به همکاران و اطرافیان خود وارد کنند، توجهی نمی کنند. به عبارت دیگر، دراین فضا، افراد معتقدند که هدف، وسیله را توجیه می کند و حاضرند برای رسیدن به هدف خود، دست به هر کاری بزنند، که این نوع فضا، بیشتر در بین شرکت ها و موسسات بازاریابی که در آنها، افراد بر اساس میزان فروش، دستمزد دریافت می کنند مشاهده می شود (کالن و همکاران، ۲۰۰۳ )، ( ایروندا[۱۸]، ۲۰۰۴).
۲-۱-۶-۱-۲-فضای اخلاقی توجه
این نوع فضای اخلاقی، از ترکیب سطح “خیر خواهی” از بعد معیار و ضوابط اخلاقی و تمام سطوح بعدکانون تحلیل(فردی- محلی- جهانی) تشکیل شده است. در این فضا، افراد به منفعت جمعی تاکید دارند ودارای علاقه صادقانه و راستین به رفاه وسعادت یکدیگر( افراد درون و برون سازمانی) هستند. این نوع فضای اخلاقی، بیشتر در گروه های کاری نیمه خود مختار یا گروه های پژوهشی و آزمایشگاهی که به مشارکت بالا در کار نیاز است و تصمیم گیری ها به صورت مشارکتی انجام می گیرد، مشاهده می شود.در سازمان ها و شرکت های خانوادگی نیز این نوع فضای اخلاقی، بیشتر از سایر انواع فضای اخلاقی وجود دارد.
۲-۱-۶-۱-۳-فضای اخلاقی استقلال
این نوع فضای اخلاقی، از ترکیب سطح “اصول و ضوابط اخلاقی” با سطح تحلیل ” فردی” تشکیل می شود. در این فضای اخلاقی، افراد، دارای سطوح اخلاقی بالایی بوده و بر اساس اخلاقیات فردی که البته مثبت و انسانی نیز می باشد، عمل می کنند. این فضا، بیشتر در سازمان هایی با ساختار غیر رسمی که دارای افراد بالغ و حرفه ای هستند و خلاقیت و ابتکار عمل برای سازمان مهم است، وجود دارد. درسازمان هایی با این نوع فضای اخلاقی، به دلیل حرفه ای و بالغ بودن افراد، قوانین مدون سازمانی کمتری وجود دارد و سازمان به اصول فردی افراد و تصمیمات آنها احترام می گذارد. افراد نیز به صورت اختیاری، اخلاقی و انسانی عمل می کنند.
۲-۱-۶-۱-۴-فضای اخلاقی قوانین سازمانی
این نوع فضای اخلاقی، از ترکیب سطح “اصول اخلاقی” از بعد معیار و ضوابط اخلاقی و سطح تحلیلی"محلی” تشکیل می شود. در این نوع از فضای اخلاقی، افراد از قوانین مدون و صریح سازمانی تبعیت می کنند؛ و بر اساس آنها تصمیم گیری می کنند. فردی که بیشتر و بهتر از قوانین سازمانی تبعیت کند،از نظر سازمان، فردی اخلاقی است. این نوع فضا، بیشتر در سازمان های دیوان سالارانه که دارای قوانین صریح، شفاف و مدون و ساختاری رسمی و سلسله مراتبی منظم هستند؛ وجود دارد. افراد در این فضا،به دنبال حداکثر کردن منافع سازمان، بر اساس اصول و قوانین سازمانی بوده و بیشترین احترام و توجه رابه قوانین سازمانی دارند.
۲-۱-۶-۱-۵-فضای اخلاقی قوانین حرفه ای
این نوع فضای اخلاقی، از ترکیب سطح “اصول و قوانین اخلاقی” از بعد معیار ضوابط اخلاقی و سطح تحلیل “جهانی” تشکیل می شود. افراد در این فضا، بر اساس اصول اخلاقی جهان شمول و حرفه ای رفتار می کنند. مبنای تصمیم گیری در این فضا، اصول و قوانین خارج از سازمان، مانند قانون اساسی کشور، اصول مذهبی و قوانین حرفه ای جهانی مرتبط با سازمان است. برای مثال پزشکان، وکلا وحسابداران حرفه ای و .. بر اساس اصول و قوانین حرفه ای و جهانی، حرفه و تخصص خود عمل می کنند.این نوع فضا، بیشتر در سازمان های حرفه ای و تخصصی با کارکنان بالغ مشاهده می شود. دراین فضای اخلاقی، کارکنان، قوانین و مقررات حرفه خود را رعایت می کنند. درموقعیت های تصمیم گیری در این فضا؛ کارکنان باید تصمیمات خود را براساس احکام و قوانین برخی سیستم های بیرونی اتخاذکنند (ویکتورو کالن[۱۹]، ۱۹۸۸)
۲-۱-۷-عوامل تاثیر گذار بر رفتار اخلاقی:
با بررسی ادبیات نظری موجود در زمینه عوامل تاثیر گذار بر رفتار اخلاقی افراد در سازمان، در می یابیم مدل های متعددی در این زمینه در دنیا وجود دارد که از جمله مهمترین آنها عبارتند از:

    • مدل اخلاق در بازاریابی  (بارتلز[۲۰], ۱۹۶۷)
    • مدل تعامل فرد  موقعیت  (تروینو[۲۱], ۱۹۸۶)
    • مدل رفتاری تصمیم گیری اخلاقی و غیر اخلاقی  (بومر، گراتو، گراوندر و توتل[۲۲], ۱۹۸۷)
    • مدل رفتار اخلاقی  (استند ، ورل و استید[۲۳]۱۹۹۰)
    • مدل تحریک رفتار اخلاقی در سازمان ها  (مک دونالد و نیجهوف[۲۴], ۱۹۹۹)
    • چارچوب اخلاق (پینتر  مورلند[۲۵], ۲۰۰۱)

در مجموع با مطالعه مدل های متعدد رفتار اخلاقی، عوامل متعددی به عنوان فاکتورهای اثرگذار بر رفتار اخلاقی در سازمان شناسایی شده اند. در اکثر مدل های اخلاقی، فاکتورهای مشابهی به عنوان عوامل اثرگذار بر رفتار اخلاقی سازمان ها معرفی شده اند که می توان این فاکتورها را در سه دسته کلان، میانی و خرد دسته بندی نمود. موارد زیر (که جمع بندی مدل های موجود در زمینه رفتار اخلاقی در سازمان می باشد) این عوامل و چگونگی تاثیر آنها بر عملکرد اخلاقی و رفتار اخلاقی کارکنان را نشان می دهد که در نهایت می تواند منجر به سلامت اداری سازمان گردد.
عوامل تاثیرگذار بر رفتار اخلاقی کارکنان را می توان در سه طبقه کلی جای داد:
الف) سطح کلان: مربوط به فاکتورهایی که در محیط خارجی سازمان وجود دارند. این فاکتورها معمولا تحت کنترل سازمان ها نیستند و از سوی سیستم های فرادست به آنها تحمیل می گردند.
ب) سطح میانی: اشاره به فاکتورهای سطح سازمانی دارد. سازمانها معمولا قدرت مانور خوبی بر روی این فاکتورها دارند و اکثر آنها از طریق سیاستها و برنامه های سازمانی قابل کنترل هستند.
ج) سطح خرد: اشاره به فاکتورهای سطح فردی دارد. این فاکتورها در درون کارکنان سازمان جای دارند و سازمان می تواند از طریق تغییر دادن فاکتورهای سطح میانی، روی بعضی از فاکتورهای این سطح نیز تاثیر بگذارد.
در ادامه فاکتورهای موجود در هر سطح تشریح می گردد.
فاکتورهای سطح کلان اثر گذار بر رفتار اخلاقی
فرهنگ: منظور از فرهنگ در سطح کلان، چیزی است که با قومیت افراد نسبت نزدیکی دارد.
فرهنگ های مختلف، باعث ایجاد استانداردهای اخلاقی ناهمگون و نامتشابه می شوند.
اقتصاد: شرایط اقتصادی سازمان(مثل مسائل مالی) موجب رفتار غیراخلاقی در سازمان می شود. معیارهای اقتصادی بلندمدت با تصمیمات اخلاقی همبستگی بیشتری دارند. شرایط اقتصادی بی ثبات و فشارهای رقابتی می تواند به رفتار غیر اخلاقی در سازمان دامن بزند.
محیط سیاسی: شرایط سیاسی بی ثبات می تواند بر رفتار اخلاقی تاثیر بگذارد.
تکنولوژی: تکنولوژی می تواند بر افزایش رفتار غیراخلاقی در سازمانها تاثیر بگذارد. مثل شنود مکالمات، ضبط پست الکترونیک و…
مذهب: تمایلات مذهبی یکی از تنظیم کننده های اخلاقی مهم مردمی هستند.
قانون: گاهی اوقات قوانین مبهم هستند و افراد نمی توانند در چالشهای اخلاقی که به صورت روزمره با آنها درگیر هستند، از این قوانین استفاده کنند. خیلی وقت ها مردم فکر می کنند چون کارشان مشکل قانونی ندارد، پس اخلاقی است. اما قانونی بودن و اخلاقی بودن ضرورتا با هم معنای یکسانی ندارند (اینگراید ناد[۲۶]، ۲۰۰۴).

فاکتورهای سطح میانی اثر گذار بر رفتار اخلاقی
رقابت: اقدامات رقبا می تواند تعدیل کننده تصمیمات اخلاقی و رفتار اخلاقی باشد.
نظام پاداش: پاداشهای مالی و غیر مالی موجب ترویج رفتار غیر اخلاقی می شود.
اصول رفتاری: خط مشی های اخلاقی سازمان به صورت قابل ملاحظه ای تصمیمات غیر اخلاقی را کاهش می دهد.
خصوصیات شغلی: مشاغلی که ارتباطاتی با خارج از سازمان دارند به صورت بالقوه، امکان بیشتری برای ایجاد معضلات اخلاقی نسبت به مشاغلی با ارتباطات داخل سازمانی دارند. هر چه شغل متمرکزتر باشد، احتمال بیشتری برای اتخاذ تصمیمات اخلاقی وجود دارد.
منابع: کمیابی منابع و فشار سهامداران ممکن است موجب تخطی از رفتار اخلاقی در درون سازمان گردد.
فرهنگ سازمانی: فرهنگ می تواند موجب ایجاد هنجارهای جمعی شود که راهنمای رفتار هستند .
فاکتورهای متعددی از جمله اهداف شرکت، خط مشی بیان شده و فرهنگ سازمان یا شرکت در حیطه کار قویا تصمیمات مدیران را در مورد اخلاقی یا غیر اخلاقی عمل کردن تحت تاثیر قرار می دهد . فرهنگ شرکت و ساختار رسمی سازمان تاثیر فوق العاده ای بر شرایط اخلاقی کارکنان دارد.
اهداف سازمان: وقتی هدف اصلی نرخ بازگشت سرمایه تعریف شود، اخلاقی عمل کردن تبدیل به یک هدف فرعی می شود.
رفتار مدیر: مدیریت ارشد خودش یک مدل نقش است و نباید پیامهای مبهم ارسال کند و در حالی که از استانداردهای اخلاقی خاصی سخن می گوید، در عمل تابع استانداردهای دیگری باشد . مدیریت ارشد نباید رفتارهای غیراخلاقی را ترویج کند. از طرفی رفتارهای اخلاقی شرکت و صنعت باید ارتقاء داده شده و تقویت شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




نتایج بدست آمده از سطح بندی میزان توسعه یافتگی بخش کشاورزی در تکنیک تاپسیس نشان از برتری دهستان های اناج و دهچال به ترتیب با ضرایب ۲۲۰/۰ و ۱۷۷/۰ نزدیک به حدایده آل نسبت به سایر دهستاها دارد. در این میان، دهستان های سنگ سفید، جاورسیان و خنداب تقریبا شرایط مشابهی دارند و به ترتیب با ضرایب ۱۲۴/۰، ۱۰۵/۰ و ۱۰۴/۰ نزدیک به حدایده آل در رده های پایین تر قرار گرفته اند.
جدول(۴-۲-۱۱): سطح بندی توسعه کشاورزی

دهستان نزدیکی نسبی
اناج ۲۲۰/۰
دهچال ۱۷۷/۰
سنگ سفید ۱۲۴/۰
جاورسیان ۱۰۶/۰
خنداب ۱۰۴/۰

بطورکلی، برتری دهستان های اناج و دهچال در سطح بندی میزان توسعه یافتگی بخش کشاورزی به تبعیت از برتری و در اولویت قرار گرفتن روستاهای اناج و فوران به ترتیب با ضرایب ۶۴۹/۰ و ۳۱۹/۰ و فاصله ای محسوس نسبت به سایر سکونتگاه های شهرستان خنداب است. در این بین، روستای اناج با گستردگی تولید در بخش محصولات باغی و جالیزی بویژه انگور، شلیل، هلو و گوجه فرنگی و روستای فوران در تولید محصولات زراعی بویژه گندم و جو از قابلیت های فراوانی برخوردار می باشند و مولفه های مذکور جایگاه این دو روستا را در بین سایر سکونتگاه های منطقه ارتقاء بخشیده است.
۴-۲-۳- تحلیل مقایسه اهمیت نسبی معیارهای تاثیرگذار بر توسعه کشاورزی
جهت تحلیل اهمیت نسبی هریک از عوامل طبیعی و نهادی بر توسعه کشاورزی سکونتگاه های روستایی شهرستان خنداب از تکنیک شبکه عصبی مصنوعی استفاده گردید. بطورکلی، ساختار کلی مدل شبکه عصبی توسعه کشاورزی و عوامل تاثیرگذار بر آن به شرح شکل زیر می باشد:
شکل(۴-۲-۴): ساختار کلی شبکه عصبی توسعه کشاورزی و عوامل تاثیرگذار بر آن
در جدول شماره (۴-۲-۱۲) آماره های خطای ۰۸/۰ و ۱۳/۰ ضریب تعیین حاصل از اجزای شبکه عصبی مصنوعی برای دو مرحله آموزش و آزمون در برآورد اهمیت نسبی عوامل تاثیرگذار بر توسعه کشاورزی ارائه شده است. نتایج بدست آمده از مدل شبکه عصبی مصنوعی در منطقه مورد مطالعه ۸۷ درصد از تغییرپذیری عوامل تاثیرگذار را بر سطح توسعه کشاورزی را توجیه نموده و درنهایت ۱۳ درصد از تغییرپذیری عوامل تاثیرگذار را بر سطح توسعه کشاورزی تبیین نمی کند. لذا، در مرحله آزمون، پراکندگی ۱۳ درصدی مجددا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و در حدود ۶۱ درصد از تغییرپذیری آن بر سطح توسعه کشاورزی تشخیص داده می شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جدول(۴-۲-۱۲): نتایج شبکه عصبی مصنوعی

توسعه کشاورزی مراحل ضرایب تعیین(R2) RMSE
آموزش ۸۷/۰ ۰۸/۰
آزمون ۶۱/۰ ۱۳/۰
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




۱- تقلید آداب رسوم بین نسلها. یعنی آنچه نسلی از نسل‌ دیگر اخذ میکند و مورد تقلید قرار میدهد.
۲-تقلید مراسم و عادات بین افراد زمان حال. بدین صورت‌ که آنچه یکی از دیگری ببیند و مقبول طبعش قرار گیرد،میپذیرد و تقلید میکند.( Tarde(G1874 .P.334)
تارد می نویسد که ساختمان اجتماع بر خصائص فردی بنا نهاده‌ شده که مهمترین آنها حس تقلید است.افراد در خردسالی به تقلید از رفتار بزرگسالان میپردازند و در جوانی تحت تأثیر عنوان و شهرت اشخاص،از اعمال و کردار آنان. این محقق معتقد است که‌ تأثیر عوامل جسمانی را در ایجاد جرائم نمیتوان انکار کرد. زیرا بطور تحقیق در آفریدن آنها نقشی ایفا میکند. ولی بدون شک، بزهکاری آفریده محیط اجتماعی است که باعث توسعه و رشد نفوذ و تسلط همه عوامل میشود وگرنه هیچ پدیده‌ای خوبخود قادر نیست‌ نقش مهمی در ارتکاب جرم بازی نماید.روانشناسی قاتل در واقع‌ روانشناسی تمام مردم است.برای شناختن آنچه که در قلب او میگذرد کافیست که به قلب خودمان رجوع کنیم و آنرا عمیقا مورد بررسی قرار دهیم تا به همه ناشناخته‌ها پی‌ببریم و واقعیت را لمس‌ نماییم.( Ibid 258 P)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بر اثر اعتقاد شدیدی که تارد به نفوذ و تأثیر محیط اجتماعی‌ دارد،مینویسد که بوسیله قدرتهای کششی روانی-جسمانی‌ مرتکب عمل خلاف نمیشود بلکه سفارشها،تلقینات،سرمشقها و نمونه‌هاست که باعث گرایش او بطرف اعمال ضد اجتماعی میشود بنابراین اثرات روانی-اجتماعی است که از یک انسان سالم، موجودی ناسازگار میآفریند و او را بسوی بزهکاری میراند.
تارد برای اثبات عقیده فوق مینویسد:
با رفقای بد و ناباب معاشرت کنید،خودپرستی،تکبر، حرص،نفرت و تنبلی را آزاد بگذارید تا بطور نامتناسب رشد کنند،جلوی احساسات رفیق را بگیرید و قلبتان را حساس‌ نمایید،از اوان کودکی با مشت و لگد بجنگ و جدل بپردازید، بشکنجه‌های جسمانی دست بزنید،در برابر بدیها و آزارها قوی‌ باشید و ایستادگی کنید و حساسیت و ضعف از خود نشان ندهید، بطور تحقیق دیری نخواهد پایید که موجودی بیرحم،بی‌عاطفه‌ زودخشم و انتقامجو بار میآیید.بنابراین واقعا بخت بلندی خواهید داشت اگر در طول زندگیتان،کسی را به قتل نرسانید.( Ibid. 217 P)
بدون تردید،بزهکاری مانند هر پدیده دیگر اجتماعی، ناشی از شرایط جسمانی و حتی طبیعی است. اما قبل از همه بوسیله‌ تظاهری که میکند،قدرت مخصوصی که در هر زمان دارد،محیط جغرافیایی که در آن رشد می‌یابد،تغییرات تاریخی که در بوجود آوردنش مؤثر است،دگرگونی که در انگیزه‌های مختلف روی‌ میدهد و تحولی که در عوامل پدیده آورنده آن حاصل میگردد،… شناخته میشود.این پدیده در تحت کلیه جنبه‌های گوناگون‌ مذکور،همیشه بوسیله قوانینی بیان میشود که«قوانین عمومی‌ تقلید»نام دارد. (Ibid.P 418)
تارد معتقد است که حسن تقلید یکی از قویترین غرائز انسان‌ است.کلیه اعمال مهم که در زندگانی اجتماع رخ میدهد،از یک‌ نمونه و مثال الهام میگیرد.هرکس بهر عملی دست بزند یا حتی‌ مانع انجام برخی امور شود،در اثر تقلید است.اگر مردم خود را میکشند یا مانع خودکشی میشوند بعلت تقلید از دیگرانست زیرا خودکشی پدیده ایست که بیش از همه مورد تقلید قرار می‌گیرد. به عقیده تارد،گرایش به تقلید در طبقات پایین اجتماع فراوان بچشم‌ میخورد.این طبقه گفتار و کردار و رفتار طبقات بالای اجتماع را سرمشق خود قرار میدهد و از آنها پیروی میکند.قبلا اشرافیت‌ مورد تقلید قرار میگرفت ولی امروز فساد موجود در پایتخت و برخی شهرهای بزرگ است که بوسیله عامل تقلید در روستاها رایج میشود و همه جا را در حیطه تصرف خود در میآورد،عادت‌ به میخواری که به منزله امتیاز و برتری محسوب میشود از هومر و از برگزیدگان قرون وسطی سرچشمه گرفته و ولگردی به تقلید از ز ایران و مسموم کردن به تقلید از نجبای قدیمی و بعد از آن انجام‌ شده است.( ID.ẓLa philosophie pe?naleẒ.P. 334 et S)
تارد گامی فراتر می‌نهد و میان دزدی و قتل با تقلید رابطه‌ برقرار میکند و مینویسد که مردم آنقدر توانایی ندارند که‌ بتوانند هرچه را مایلند ابداع نمایند.بنابراین نمیتوان‌ پذیرفت که هر کس بتنهای قادر است اعمالی استثنایی مانند جنایات را بوجود بیاورد.کسیکه معشوق را بعلت جنایتی که‌ مرتکب شده است بقتل میرساند و از او انتقام میگیرد،اگر نداند که تپانچه یا فلان ماده سمی در موارد مشابه به مورد استعمال قرار گرفته است در تمام مدت عمر باید رنج ببرد و یا آه و ناله زندگانی خود را سپری کند؛ در حالیکه شرح جنایات‌ همراه با کلیه جزئیات نه تنها چنین ناراحتی را از میان‌ می‌برد، بلکه دیگران را هم به تقلید وامیدارد. (Ibid.P.319 )
پدیده تقلید،صرفنظر از برخی جنبه‌های اغراق‌آمیزی‌ که در نظرات تارد و برخی طرفداران او وجود دارد،حقیقتی‌ است که اثر آنرا میتوان در اجتماع مشاهده نمود. مثلا یک دسته‌ از کودکان که در محلی بازی میکنند،گاه اتفاق‌ افتاده است که با بالا رفتن یکی از آنها از درختی،دیگران‌ نیز بدون درنگ تقلید کرده و به پیروی از آنچه که او انجام‌ داده است،پرداخته‌اند. گاهی اگر کودکی با پرتاب سنگ‌ به نشانه‌گیری مبادرت نماید،دیده شده است که دیگران هم‌ به جستجوی سنگ پرداخته‌اند تا در این نشانه‌گیری شرکت کنند. نهایت باید اذعان کرد نوع تقلید،بستگی تام بخصوصیات‌ و منش های افراد دارد.مثلا یکی با دیدن عملیات قهرمانانه یک‌ خلبان،چنین تمایلی را در خود بشدت احساس میکند و در نتیجه بطرف خلبانی رانده میشود تا همان عملیات را انجام دهد و دیگری با دیدن یک صحنه کُشتی میل میکند بتقلید بپردازد و کشتی گیر شود.بالاخره هرکس از چیزی که موردپسندش‌ قرار گیرد، تقلید میکند.بنابراین عده‌ای از لباس برخی از نحوهء آریش،دسته‌ای از اسلوب سخن گفتن،گروهی از طریقه‌ راه رفتن،بوضعی از روش برخورد و معاشرت تقلید میکنند. مثلا زنها بیشتر مایلند در نحوه آرایش و پیرایش خود از دیگران‌ مخصوصا از اشراف و هنرپیشه‌ها پیروی نمایند و مردها معمولا عملیات شجاعانه را دوست دارند و مایل بتقلید از اعمال و کار های قهرمانان میباشند.گرچه بطور قطع نمیتوان گفت که چه‌ کسی از چه چیزی بطور کامل تقلید میکند زیرا همانطور که‌ گفته شد خصلتها،تربیتها،اخلاق و روحیات متفاوت است ولی‌ محققا هر کسی رفتار و اعمالی را مورد تقلید قرار میدهد که‌ مطبوع طبعش واقع میشود و گاه ابتکار شخصی را هم در تکمیل‌ آن بکار میبرد.
گاه انسان تمایل شدیدی باجرای عملی دارد که بنابه علل‌ گوناگون از دست زدن بآن خودداری میورزد.در این حالت‌ یک تلقین،یک توصیه،یک مثال و یک نمونه کافی خواهد بود با بهرگونه تردیدی پایان دهد و آن میل نهفته،جنبه اجرایی‌ بخود بگیرد و تظاهر پیدا کند.برای اثبات این موضوع میتوان‌ شخصی رامثال زد که نهادش از نفرت و انزجار و کینه نسبت‌ بدیگری انباشته میشود و قلبا مایل بانتقام‌جویی و ضربه زدن‌ و آزار باوست و لی جرأت و جسارت و یا توانایی آنرا در خود نمی‌بیند یا نحوه کار و عمل را بخوبی نمیداند در چنین حالتی‌ کافیست که کسی مرتکب عملی بشود تا این یکی را بهمان طریق‌ وادار بتقلید نماید.
تارد در تشریح عقیده خود در مورد پدیده تقلید،دلایل‌ بسیاری ارائه داده که باعث ایجاد انتقاد فراوان شده است، بطوریکه عده‌ای از محققان علیه او شوریدند و در رد نظریاتش‌ مطالب گوناگونی نوشتند.از جمله بالانژه ضمن حمله شدید بتارد،مینویسد که اگر احتیاج بتقلید مخصوصا یکی از علل‌ بسیار قوی اعمال غیراخلاقی است،این سئوال پیش میآید که‌ چگونه اولین اشتباه رخ داد و کسیکه مرتکب چنین اشتباهی‌ شد از چه کسی تقلید کرد که بعد مورد توجه دیگران قرار گرفت؟از طرفی چرا تقلید در همه جا به یک صورت واحد و یک‌ رنگ گسترش نمی‌یابد و در هر جا بشکلی تظاهر پیدا میکند؟(Ballanger(A),ẓLes the?ories modernes de la criminalite?Ẓ. Extrait de la Quinzaine du premier novembre. 1905.P.10)
لوی برول نیز عقیده دارد که تارد در ابراز نظر راجع به‌ «تقلید»که آنرا کلید هر تحول اجتماعی بشمار آورده،دچار اشتباه شده است زیرا تقلید هیچ چیزی را بیان نمیکند و مخصوصا قادر نیست که در تکوین جرم نقشی تعیین کننده و قاطع داشته باشد.( Levy-Bruhl,ẓLa sociologie criminelleẒ.P.211.In:Traite? de sociologie.Publie?sous la direction de G. Gurvitch.Tome II.P.U.F.Paris.1960)
گرچه جنبه‌های اغراق آمیز در عقاید تارد فراوان بچشم‌ میخورد و افراط او را در میان اهمیت فوق العاده که باین پدیده‌ داده است نمیتوان نادیده انگاشت ولی مخالفان هم گاه در انتقادات و جملات زیاده‌روی کرده و در گفتار خود از واقعیت‌ بدور افتاده‌اند.مثلا بالانژه که سئوال میکند که استعداد چگونه‌ پدید آمده تا بعد مورد تقلید قرار گیرد،استعدادهای فردی را فراموش میکند که میتواند خود بوجود آورنده بسیاری از رویدادهایی باشد که ابتدا بصورت ناقص پدید میآید ولی‌ بتدریج،دیگران با افزودن ابتکارات خود آنها را تکمیل مینمایند مردیکه که از زنش متنفر است ولی جرأت قتل او را ندارد،با یافتن یک نمونه،بسوی این جنایت رانده میشود.زنی که‌ مورد ایذاء و آزار شوهر خود قرار میگیرد و مایل است او را نابود کند ولی چنین جسارتی را در خود نمی‌یابد،با پی بردن بآن که دیگری در شرایطی نظیر او دست بقتل شوهر خود زده‌ است از تقلید و پیروی خودداری نمیکند.خطری که پدیده‌ تقلید دارد در همین مورد است بنابراین در نهاد افراد،استعداد های مختلف وجود دارد ضمن آنکه تعلیم و تربیتشان نیز با یکدیگر متفاوتست.از طرفی زندگی اجتماعی،برخوردهای‌ گوناگون و فراوانی را در میان افراد پدید میآورد که گاه‌ بدوستی و صمیمیت منجر میشود و زمانی باختلاف و ناراحتی‌ پایان می‌یابد،بر طبق همان استعدادها و آموزش و پرورشها ممکنست این اختلاف نظرها تبدیل بکینه و انزجار شود یا به‌ بی‌اعتنایی برگزار گردد. در صورت اول،کسانی که تعلیم و تربیت و محیط اجتماعی‌ و گرایشهایشان به صورتی باشد که حقد و نفرت را در نهاد آنان‌ ایجاد کند و آنها را گسترش دهد و خشونت و پرخاشجوئی را تقویت نماید،یک نمونه،یک مثال یا یک صحنه انتقام‌جوئی کافی‌ خواهد بود تا آنان را بتقلید وادارد،کتاب،مطبوعات،سینما، تلویزون و رادیو،نقش بزرگی در ایجاد حس تقلید ایفا میکنند.
 ۲-۲-نظریه معاشرتهای ترجیحی ساترلند
این نظریه را برای نخستین بار در سال ۱۹۲۴ میلادی، ساترلند استاد دانشگاه آمریکایی در کتاب اصول جرم‌شناسی مطرح کرده است. به موجب این نظریه، انسان در طول حیات خود با گروهای اجتماعی مختلفی چون خانواده ، گروه دوستان،گروه مدرسه و غیره معاشرت پیدا می کند و با عنایت به این الگوها ی رفتاری ارائه شده در معاشرت ها با یکدیگر متفاوت هستند ،به این معنی که برخی از الگو های رفتاری مطابق و مساعدت با قانون و برخی الگوها مغایر با قانون هستند،در این صورت چناچه در محیطی الگو های رفتار ناسازگار با قانون بر الگوی سازگار و مساعد غالب شوند ،فردی که با این گروه معاشرت پیدا کند الگوی ناسازگار را ترجیح داده و نتیجتا بزهکار خواهد شد.(رحیمی نژاد،۱۳۸۸ :۱۹(
 ۲-۲-۱-جلوه های تحقق نظریه معاشرت ترجیهی در قانون مجازات اسلامی
در چارچوب نظریه باز پروری فرهنگی اینگونه به نظر می رسد که که به این نظریه جرم شناختی توجه شده است. بر اساس این نظریه فرد به واسطه تعامل با محیط های مختلف البته بر اساس دو معیار کلی کیفیت و کمیت می توان از یک محیط یا محیط های مشابه آن تاثیر بیشتری بپذیرد و این سبب می شود که به سمت بزهکاری سوق داده شود.بنابراین تبلور این نظریه در جرم شناسی بالینی و باز پروری فرهنگی دیده می شود.در زیر به مواردی از قانون که این نظریه نفوذ کرده است را بیان خواهیم کرد.
۲-۲-۲-: بند «۴»تبصره ماده ۸۸
در تبصره ۴ ماده ۸۸ ق.م.ا ۱۳۹۲ آمده که قاضی می تواند بر عدم معاشرت طفل یا نوجوان با محیط خاص دستور دهد تبصره اینکونه مقرر می دارد:« هرگاه دادگاه مصلحت بداند می‌تواند حسب مورد از اشخاص مذکور در این بند تعهد به انجام اموری از قبیل موارد ذیل و اعلام نتیجه به دادگاه در مهلت مقرر را نیز أخذ نماید» و در بند ۴ همین تبصره یکی ازین موارد مقرر می دارد:« جلوگیری از معاشرت و ارتباط مضر طفل یا نوجوان با اشخاص به تشخیص دادگاه…»شایان ذکر است که این شرایط  برای تعلیق و نظام نیمه آزادی مشروط  با ارجاع دادن به این ماده در نظر گرفته شده است که این هوشیاری قانون گذار و مهم بودن این نظریه را در نظر قانون گذار در راستای حمایت از بزه دیده را می رساند.به نظر نگارندهبه بند «۵» همین تبصره در این راستا هم می توان اشاره کرد.
۲-۲-۳-: بند «چ» ماده ۴۳
مورد دیگر نفوذ این نظریه که از نظریات جامعه شناسی در راستای باز پروری فرهنگی بزهکار می باشد بند «چ»ماده ۴۳ می باشد این ماده که شرایط تعویق مراقبتی را بیان می کند اینگونه مقرر می دارد:« در تعویق مراقبتی، دادگاه صادرکننده قرار می‌تواند با توجه به جرم ارتکابی و خصوصیات مرتکب و شرایط زندگی او به‌نحوی که در زندگی وی یا خانواده‌اش اختلال اساسی و عمده ایجاد نکند مرتکب را به اجرای یک یا چند مورد از دستورهای زیر در مدت تعویق، ملزم نماید:» در ذیل همین ماده در بند «چ»یکی از شرایط را اینگونه مقرر می دارد:« خودداری از ارتباط و معاشرت با شرکا یا معاونان جرم یا دیگر اشخاص از قبیل بزه‌دیده به تشخیص دادگاه»در این بند علاوه بر اینکه مجرم را از معاشرت با محیط بیرون منع می کند از رو برو شدن با بزهکار هم منع می کند و این یک پیش بینی جدید در راستای حمایت از بزه دیده می باشند که قانون گذار هوشیارانه با الهام ازین نظریه مورد توجه قرار داده است.
در نتیجه  با اینکه تقریباً دو صده از عمر جرم شناسی می گذرد ولی تاثیر گذاری آموزه ها جرم شناسی بر تحولات حقوق کیفری و سیاست گذاری های جنایی به کسی پوشیده نیست. امروزه کمتر کسی هست که در عرصه سیاست گذاری به یافته های جرم شناسی بی اعتنا باشد. بدین سان نویسندگان قانون مجازات  با یک سیاست سنجیده و آگاهانه مواردی را موردتصویب قرار داد که از یک طرف حقوق بزه دیده در برابر بزهکار رعایت شده و از طرف دیگر در راستای پیشگیری از بزه دیدگی ثانویه گام برداشته است. به نوعی پیش بینی این نظریه در راستای حمایت از بزه دیدگی و تکرار جرم پیش بینی شده است.
۲-۳-نظریه برچسب زنی (Labeling Approach) :
در حقیقت نقاط ضعف و انتقادات وارده به دیدگاه های آسیب شناسی، بی سازمانی اجتماعی، ستیزه ارزشی و انحراف رفتاری، اساسی ترین خاستگاه بروز دیدگاه «برچسب زنی» در دهه ۱۹۶۰ برای تبیین مسائل اجتماعی به شمار می رود. این دیدگاه، نظریه ها و روش های اشاره شده را در تبیین انحرافات نارسا ارزیابی کرد و مدعی شد تا زمانی که تبیین انحرافات به اتکای دیدگاه های قبلی و روش های پیمایشی صورت می گیرد، نمی توان به ادراک صحیحی از مسائل اجتماعی دست پیدا کرد. به عبارت دقیق تر، دیدگاه «برچسب زنی» عمدتاً به واسطه ضعف نظریه «رفتار انحرافی» در تبیین برخی مسائل اجتماعی رشد کرد و با نقد بینشی و روشی نظریه «رفتار انحرافی» مدعی شد مسائل اجتماعی بیش از آن که محصول شرایط ذاتی افراد یا خرده نظام های اجتماعی باشند، محصول شرایطی هستند که جامعه غالب تعریف کرده و از این حیث انحراف را جان می بخشند. از این منظر، منحرفان اجتماعی افرادی هستند که به نحو مؤثری نشان «انحراف» به آنها زده شده است. بر اساس این دیدگاه، مسئله اجتماعی مبتنی بر یک تعریف ذهنی است که مردم از آن دارند. زیرا انحراف چیزی نیست که ذاتاً در اشکال معینی از رفتار وجود داشته باشد؛ بلکه آنچه وجود دارد مصوباتی است که توسط ناظران مستقیم و غیر مستقیم این رفتارها وضع شده است. یعنی عامل مهم در تعیین انحراف، ناظران اجتماعی هستند که تصمیمی گیرند چه عمل یا اعمالی مصداق بارز انحراف به شمار می آیند یا نمی آیند (محمدی اصل، ۱۳۸۵: ۱۹۱ و ۱۸۹). در حقیقت می توان گفت دیدگاه برچسب زنی با این فرض که جرم و رفتار مجرمانه یک روند اجتماعی می باشد، آغاز شده است. تأکید اصلی این نظریه در مورد طبیعت و ماهیت رفتار متقابل یا کنش و واکنش بین بزهکار و بزه دیده و همچنین مقامات قضایی می باشد. هر آنچه که به عنوان جرم به حساب می آید، در واقعیت امر به وسیله عملکرد و فعالیت های نظام عدالت کیفری و مأموران آن تصمیم گیری می شود. این به معنای آن است که تعریف نوع خاصی از رفتار به عنوان رفتار مجرمانه یا فرد خاص به عنوان مجرم بستگی به این دارد که عمل برچسب زنی توسط چه کسی صورت گرفته باشد؟. نظریه برچسب زنی بیشترین کارکرد را در زمینه اجرای عدالت در مورد نوجوانان دارد (وایت و هینس، ۱۳۸۲: ۱۳۴ و ۱۲۳(
این دیدگاه را که گاهی نگرش «واکنش جامعتی» به انحرافات نیز می نامند برای اولین بار، ادوین. م. لِمرت (Edwin.M. Lemert) و هاوارد بکر (Howard Becker) فرمول بندی کردند (شیخاوندی، ۱۳۷۹: ۹۴). لمرت (۱۹۵۱) بر این باور بود که فرایند درگیر شدن فرد در رفتار بزهکارانه و مجرمانه و تبدیل شدن او به منحرف حرفه ای، از دو مرحله می گذرد: در مرحله اول هر کسی ممکن است به عللی برای اولین بار مرتکب رفتار انحرافی شود که این نوع انحراف برای شخص پی آمدهای ناچیزی دارد. لمرت این رفتار را که فرد مرتکب می شود و برای آن برچسب منحرف دریافت نمی کند «انحراف اولیه (Primary Deviance)» نامید و ادعا کرد هنگامی که این رفتار انحرافی تداوم می یابد و برچسب منحرف به فرد زده می شود «انحراف دومین (Secondary Deviance)» پدید می آید و عامل رفتار تبدیل به بزهکار یا مجرم حرفه ای می شود. بکر (۱۹۷۳) نیز در تحلیل رفتار انحرافی به دو عنصر «خود برچسب زنی (Sele-Labeling)» و نتایج حاصل از برچسب های «اتهام زنندگان (Accusers)» اشاره کرده است. برچسب های اتهام زنندگان، به این معناست که چگونه فرد توسط دیگران برچسب منحرف خورده است که در این مورد، می توان انحراف را برحسب نتایجی از برچسب هایی که به وسیله اتهام زنندگان و تعریف کنندگان انحراف و قانون گذاران به کار رفته است، تحلیل کرد. به عقیده بکر، برگزیدگان قدرت و وضع کنندگان قانون، منابع اصلی برچسب ها را فراهم می سازند. برچسب ها مقولات انحراف را باز تولید کرده و بیانگر ساخت قدرت جامعه می باشند. او مثال می زند که عمل تزریق هروئین، ذاتاً انحراف اجتماعی نیست؛ زیرا اگر پرستاری در بیمارستان به دستور پزشک این عمل را انجام دهد عملی بهنجار تعریف می شود. بنابراین هنگامی این عمل، رفتار انحرافی در نظر گرفته می شود که به شیوه ای که از نظر مردم مناسب و صحیح نیست، صورت گیرد و صفت انحراف اجتماعی که به کرداری داده می شود، به چگونگی تعریف آن کردار در ذهن افراد بستگی دارد. در کنار لمرت و بکر، تراشر در تحقیق خود در مورد دار و دسته های بزهکاری شیکاگو برچسب های بزهکاری و جرم را عاملی بالقوه منفی بر رفتار جوانان شناسایی کرد و چند سال بعد، تانن بوم (Tannenbaum-1938) اصطلاح «نمایش مضر (Dramatization)» را مطرح ساخت. نمایش مضر به معنای به نمایش گذاشتن، فاش کردن و گزارش کردن رفتار انحرافی افراد همراه با ویژگی های منحرفان است. این امر موجب می شود هویت شخصی متخلفان برای دیگران مشخص شده و آنان به عنوان افرادی برچسب خورده به جامعه معرفی شوند (احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۳-۱۰۱). از نظر تانن بومع تقریباً همه بزهکارانی که بیشتر عمر خود را در کانون های اصلاح و تربیت و اردوگاه ها به سر برده اند بیشتر از بزهکارانی که در این مراکز زندگی نکرده اند به سوی کجروی و جرم کشیده می شوند. به این ترتیب، تنبیه و مجازات، کجروی ها و جرایم را افزایش می دهد.
به طور کلی، دیدگاه برچسب زنی در جست و جوی تبیین علل کجروی نیست؛ بلکه به دنبال یافتن پاسخی برای سؤالاتی از این قبیل است که: «چه کسانی برچسب انحراف را به چه کسانی می زنند و پی آمدهای برچسب زدن برای کسانی که به آنها برچسب زده می شود چیست؟» (قنادان و همکاران، ۱۳۸۴: ۲۰۶ و ۲۰۷). آنها در این رابطه بر روی توانایی نهادهای عدالت کیفری مانند پلیس که توان برچسب زدن انواع خاصی از رفتار به گروه های خاصی از اشخاص را دارا هستند، تأکید می کنند (سوتیل و همکاران، ۱۳۸۳: ۱۷۲). همچنین این دیدگاه به دنبال سبب شناسی انحراف اولیه نیست؛ بلکه به علل پیدایش انحراف دومین می پردازد؛ زیرا فرد پس از برچسب خوردن، تغییر هویت داده و خصیصه های همان برچسب را به خود می گیرد. برای مثال، فردی که به علت دزدی زندانی شده است، پس از رهایی به علت برچسب «دزد» که به او زده شده است، نه تنها نمی تواند شغلی بیابد، بلکه چون فردی منحرف تعریف می شود و به مانند یک مجرم با وی رفتار می کنند و مقبولیت اجتماعی خود را نیز به عنوان یک شهروند عادی از دست می دهد، در کنش متقابل اجتماعی با مردم به تدریج تغییر هویت داده و هویت یک مجرم را کسب می کند. بنابراین، فرد خصیصه های همان برچسب «دزد» را به خود می گیرد؛ در نتیجه احتمال زیاد دارد که مجدداً مرتکب دزدی و یا جرایم دیگری شود (احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۳-۱۰۱). پس یکی از نتایج برچسب زنی و بدنام کردن این است که برخی افراد که به صورت نادرستی برچسب خورده اند نه تنها بعدها دست به کارهای مجرمانه بعدی می زنند، بلکه به دنبال این هستند که مایه تسلی خاطر خود را در همراهی و مشارکت با دیگران یعنی اشخاصی که به همین صورت مانند آنها تحت عنوان غریبه ها متمایز شده اند پیدا بکنند. یکی دیگر از نتایج برچسب زنی این است که برای افرادی که همانند یکدیگر و تحت یک عنوان برچسب خورده اند انگیزه و محرکی ایجاد می کند تا بتوانند راحت تر با همدیگر ارتباط برقرار کنند که این ارتباط اغلب به شکل پیدایش بزهکاران یا خرده فرهنگ های مجرمانه می باشد (وایت و هینس، ۱۳۸۲: ۱۲۴). این دیدگاه، راهکار کاهش بزهکاری را در تعریف مجدد از وضعیت های مسئله آمیز و آموزش کنترل برچسب زنی می داند (محمدی اصل، ۱۳۸۵: ۲۱۷).
با آنکه این دیدگاه ابعاد جدیدی را در تبیین بزهکاری و جرم در جامعه شناسی انحرافات مطرح کرده است، اما از کاستی های اساسی برخوردار است. یکی از این کاستی ها این است که یک نظریه نظام یافته نمی تواند بنا شود، مگر اینکه اصطلاحاتی را تعریف کند که قابل اندازه گیری باشد. دیدگاه برچسب زنی به ویژگی های فردی و اجتماعی و اقتصادی افراد نظیر: سن، جنس و موقعیت اجتماعی توجه نمی کند؛ در حالی که افراد با ویژگی های فردی و اجتماعی متفاوت ممکن است که واکنش های متفاوتی به برچسب ها نشان دهند. برای مثال، برچسب ها ممکن است یک مرد جوان را به بزهکاری تشویق کند؛ اما یک زن بزرگسال را از دزدی بازدارد. به علاوه، تأثیر برچسب ها در انواع متفاوت انحرافات اجتماعی یکسان نیست. مثلاً، برچسب ها در مورد تخلف رانندگی ممکن است تأثیر مثبت و در مورد فحشاء تأثیر منفی داشته باشند. نتیجه اینکه، برچسب ها شرط لازم و کافی برای باز تولید بزهکاری و جرم نخواهند بود (احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۵(
۲-۴-نظریه کنترل اجتماعی (Social Control Theory):
نظریه کنترل اجتماعی (نظارت اجتماعی) از نظریه نظم اجتماعی (بی هنجاری) دورکیم تأثیر پذیرفته و به عوامل خاص اجتماعی که برای حفظ نظم در جامعه اهمیت دارند توجه کرده است. این نظریه بر فرایند اجتماعی کردن، بیشتر از مجازات کردن در برقراری نظم جامعه تأکید دارد و برای تبیین برخی جرایم مانند: جرایم سازمان یافته، جرایم یقه سفیدها و جرایم حرفه ای کمتر کاربرد دارد و بیشتر در مورد جرایم جوانان و عرضه پیشنهادهای عملی برای پیشگیری از جرم فایده دارد (سخاوت، ۱۳۸۱: ۶۰). این نظریه که پیوند اجتماعی (Social Bond) نیز نامیده می شود این طور فرض می کند که اگر انسان ها به حال خود رها شوند، به طور طبیعی مرتکب جرم و کجروی خواهند شد. یعنی سابقه رفتار کجروانه به طور طبیعی و ذاتی در میان مردم وجود دارد؛ زیرا همه انسان ها نیازهای برآورده نشده و آرزوهای متعدد و نامحدودی دارند و رفتارهای انحرافی در بسیاری از موارد آنها را راحت تر و زودتر به مقصودشان می رساند و کامروایی را نصیبشان می کند. فرضیه اساسی این نظریه نیز این است که تفاوت های موجود در ارتکاب جرم و کجروی در میان افراد، بر اساس تفاوت های موجود در نیروهای منع کننده یا کنترل های اجتماعی است که تبیین می شود. به عبارت دیگر، قیود و مهارهای اجتماعی است که نا هم نوایی را در میان انسان ها محدود می کند و در حقیقت کجروی و بزهکاری محصول نارسایی یا نابسندگی کنترل های اجتماعی می باشد (طالبان، ۱۳۸۳: ۵). از پیشگامان این نظریه می توان به تراویس هیرشی (Traviss Hirschi) اشاره کرد. از نظر هیرشی، کنترل اجتماعی به شیوه هایی گفته می شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به هم نوایی و جلوگیری از ناهم نوایی و ناسازگاری به کار می برد (ستوده، ۱۳۸۶: ۱۳۴). او اعتقاد داشت با وجود اینکه تمام افراد، بالقوه مستعد انجام جرم و هنجار شکنی هستند، اما به خاطر ترس از اینکه عمل مجرمانه به روابط آنها با خانواده، دوستان، همسایه ها، معلمان و کارفرمایشان آسیب برساند، خود را کنترل می کنند. در واقع هیرشی، کجروی را معلول گسستگی یا ضعف تعلق فرد با جامعه می دانست. او (۱۹۶۹) در کتاب تأثیرگذارش تحت عنوان «علل بزهکاری»، وقوع فعالیت انحرافی را در درجه اول نتیجه شکست و ضعف پیوندهایی معرفی کرد که فرد را به جامعه پیوند می دهد (بیات و همکاران، ۱۳۸۷: ۷۸). هیرشی ۴ عنصری را که باعث پیوند بین فرد و جامعه می شود چنین تعریف کرده است:
۲-۴-۱-دلبستگی یا وابستگی (Attachment):
دلبستگی با افراد و نهادهای اجتماعی، یکی از شیوه هایی است که فرد خود را از طریق آن با جامعه پیوند می دهد. ضعف چنین پیوندهایی موجب می شود که فرد خود را در ارتکاب کجرفتاری آزاد بداند. برای مثال، یک فرد مجرد بیشتر امکان دارد که دزدی یا خودکشی کند؛ یا این که به مصرف مواد مخدر دست بزند. در حالی که فرد متأهل به دلیل پیوندهای اجتماعی که دارد، احتمال کمتری دارد که مرتکب کجرفتاری شود.
۲-۴-۲- تعهد (Commitment):
افراد جامعه در دستیابی به هدف هایی مانند: تحصیل، کار، خانه و دوستان که برای آنها سرمایه گذاری کرده اند و وقت و انرژی خود را در راه آن صرف کرده اند، بیشتر به فعالیت های متداول زندگی تعهد دارند. از این رو به منظور موقعیت و پایگاه اجتماعی که با تلاش خود به دست آورده اند کجرفتاری نمی کنند.
۲-۴-۳- درگیر بودن (Involvement):
معمولاً کسانی که درگیر کار، زندگی خانوادگی، سرگرمی، مشارکت اجتماعی و امثال این هستند کمتر فرصت پیدا می کنند که هنجارشکنی کنند. برعکس، کسانی که بیکار هستند بیشتر به کجرفتاری روی می آورند. به همین دلیل آسیب شناسان اجتماعی معتقدند که افزایش سال های تحصیل، انجام خدمت وظیفه و فراهم بودن امکانات ورزشی، باعث کاهش کجرفتاری و بزهکاری در میان جوانان می شود.
۲-۴-۴- ایمان یا باور (Belief):
یعنی هر چه قدر که میزان اعتقاد به ارزش های اخلاقی و هنجارهای فرهنگی ضعیف تر باشد، احتمال بروز کجرفتاری در فرد بیشتر می شود. فردی که خود را تحت تأثیر اعتقادات معمول در جامعه نبیند، هیچ وظیفه اخلاقی نیز برای هم نوایی با قوانین رسمی و غیر رسمی برای خود تصور نمی کند (ستوده، ۱۳۸۶: ۱۳۹ و ۱۳۸) هیرشی ادعا کرد اگرچه شاغل بودن، فرصت برای فعالیت های بزهکارانه را محدود می کند (چلبی و روزبهانی، ۱۳۸۰: ۹۶)، با این حال احتمال بزهکاری هنگامی که ۴ عنصر یاد شده ضعیف شود، بیشتر است. منظور هیرشی این است که فرد نسبت به افرادی که با آنان پیوندهای نزدیکی دارد، دارای احساساتی است که این احساسات موجب می شود نسبت به آن چه درباره رفتارش می اندیشند مراقب باشد. بنابراین، کنترل بزهکاری با تعلقات جوانان نسبت به والدینشان پیوند می خورد. هیرشی مؤلفه های چهارگانه نظریه اش را روی یک نمونه چهار هزار نفری از جوانان کالیفرنیا آزمود. نتایج این پژوهش نشان داد که موقعیت و پایگاه اقتصادی - اجتماعی والدین نسبت به تعلق فرزندان به والدین تأثیر کمتری بر رفتار بزهکارانه جوانان دارد. پس از وی، هیندلانگ (۱۹۷۳) نیز پی برد علاوه بر اینکه ارتباط معناداری بین تعلق به خانواده و مدرسه و رفتار بزهکارانه وجود دارد، یک رابطه مثبت بین تعلقات و تقیدات به گروه های هم سال بزهکار و گرایش جوانان به رفتار بزهکارانه نیز وجود دارد. با این حال، هیندلانگ دریافت که تعیین هویت با گروه های هم سال، لزوماً موجب افزایش بزهکاری نمی شود؛ بلکه برای تبیین بزهکاری باید به ورای تعلق به گروه های هم سال رفته و نوع گروه های هم سالی را که فرد به آنها تعلق می یابد کشف کرد. زیرا تنها تعلق به هم سال بزهکار موجب افزایش بزهکاری جوانان می شود و احتمال اینکه تعلق به گروه های هم سال عادی، رفتار بزهکارانه را کاهش دهد نیز وجود دارد. او همچنین بر این باور بود که جامعه پذیری جوانان در زمان و مکانی صورت می گیرد که بیشترین خطر قربانی شدن و گرایش به رفتار بزهکارانه برای آنها وجود دارد (احمدی، ۱۳۸۴: ۹۰-۸۶)
اما در حالی که هیرشی علت وجود هم نوایی در جامعه را کنترل رفتار افراد توسط عوامل مختلف و شیوه این کنترل را پیوند فرد با جامعه می دانست؛ جان بریتویت (John Braithwaite-1989) از کنترل افراد توسط جامعه از طریق «شرمنده سازی» مختلف بحث کرده است. به نظر بریتویت، شرمنده سازی نوعی ابراز عدم تأیید اجتماعی نسبت به رفتاری خاص برای تحریک ندامت در شخص کجرفتار است. وی از دو نوع شرمنده سازی صحبت می کند. اول، شرمنده سازی جدا کننده که طی آن، کجرفتار مجازات، بدنام، طرد و در نتیجه از جامعه هم نوایان تبعید می شود و دوم، شرمنده سازی پیوند دهنده که ضمن اعلام درک احساس کجرفتار و نادیده گرفتن تخلف وی و حتی ابراز احترام به او، نوعی احساس تقصیر در او ایجاد کرده و در نهایت او را از ادامه کجرفتاری باز می دارد و از بازگشت او به جمع نوایان استقبال می کند (صدیق سروستانی، ۱۳۸۶: ۵۴ و ۵۳(
هیرشی فرد بزهکار را به عنوان شخصی که به صورت نسبی فارغ از دلبستگی ها، علایق، عواطف، آرمان ها و باورهای اخلاقی است در نظر آورده و می گوید: «فرد بنا به اراده آزاد خود دست به ارتکاب رفتار بزهکارانه می زند؛ زیرا وابستگی های او به نظم جاری و متعارف موجود در جامعه، گسسته شده است». هیرشی در پاسخ به این سؤال که چرا اشخاص خود را با شرایط اطراف وفق می دهند؟ به تأثیر تعهدات اجتماعی اشاره می کند. یکی از عناصر اصلی تعهد اجتماعی، وابستگی و احساس تعلق خاطر افراد است که بر روی میزان حساسیت و توجه به نظریات دیگران تأکید می کند. هنگامی که تعلق خاطر موجود بین والدین و کودکان محکم تر می شود، احتمال بسیار کمی وجود دارد که کودک منحرف و بزهکار شود (سوتیل و همکاران، ۱۳۸۳: ۱۷۲ و ۱۷۱(
به طور کلی می توان گفت این نظریه بر این پیش فرض استوار شده است که برای کاستن از تمایل به رفتار بزهکارانه و مجرمانه، باید همه افراد کنترل شوند. پیروان این نظریه، رفتار انحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجه کارکرد ضعیف ساز و کارهای یک سو، عوامل فردی کنترل نظیر: خودپنداره منفی، ناکامی، روان پریشی و اعتماد به نفس پایین می دانند و از سوی دیگر، معتقدند که نظام های کنترل ناقص اجتماعی و فقدان تقید و تعهد نسبت به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند: خانواده و مدرسه به رفتار انحرافی منتهی می شود. کنترل های اجتماعی از کنترل های رسمی نظیر: قوانین و کنترل های غیر رسمی هم چون: ضمانت های اجتماعی به دست می آیند. برخی از مقوله های کنترل برای تحلیل بزهکاری جوانان به شرح زیر است:
۱.کنترل مستقیم که والدین آن را از طریق تنبیه و تشویق اعمال می کنند.
۲.کنترل غیر مستقیم که به وسیله آن جوانان از رفتار بزهکارانه خودداری می کنند؛ زیرا این رفتار ممکن است موجب نگرانی و ناامیدی برای والدین یا دیگرانی باشد که با آنها روابط نزدیکی دارند.
۳.کنترل درونی که به وسیله آن، آگاهی از احساس تقصیر و گناه و شرم، جوانان را از درگیر شدن در رفتار بزهکارانه باز می دارد.
خود - انگاره (Self-Image)، خود - پنداره (Self-Concept) و خود - ادراکی (Self-Perception) از مؤلفه های توانایی های درونی است که زمینه را فراهم می سازند تا فرد خودش را به عنوان فردی مسئول درک کرده و مسئولانه عمل کند و در نتیجه مرتکب رفتار انحرافی نشود. دو دانشمند به نام های والتر رکلس (Walter Reckless-1961) و کاپلان (Kaplan-1978) بر این باور بودند که فردی که خود - پنداره مثبت دارد و به منظور تأیید خود حرکت می کند، معمولاً اعتماد به نفس بالایی داشته و از موفقیت بیشتری در زندگی نیز برخوردار است. چنین فردی کمتر برای دستیابی به اهدافش از راه های غیر قانونی استفاده می کند. در مقابل، افراد با خود - پنداره منفی در دوستیابی و حفظ روابط دوستی، زیاد موفق نبوده و به لحاظ اخلاقی بیش تر در معرض انحرافات اجتماعی هستند. کسی که خود - پنداره منفی دارد، معمولاً در مورد هویت خود احساس خطر می کند؛ قدرت پذیرش خود را نداشته و به انکار خود می پردازد. او از زندگی در خانواده، مدرسه و اجتماع احساس عدم موفقیت و شکست کرده و برای جبران مشکلات خود مرتکب رفتار بزهکارانه و مجرمانه می شود. تأثیر خود - پنداره منفی بر بزهکاری جوانان در تحقیقات تجربی به اثبات رسیده است. به طور مثال، رکلس و همکاران (۱۹۵۷) در مورد جوانان کلمبیا و اُهایو شواهدی به دست آورده اند که ثابت کرده است خود - پنداره جوانان بزهکار پایین تر از خود - پنداره جوانان غیر بزهکار است. البته در پاسخ به این سؤال که چه عواملی سبب می شود که جوانان مرتکب رفتار بزهکارانه شوند، برخی از نظریه پردازان کنترل اجتماعی مثل: نی (Nei-1958)، هیرشی (۱۹۶۹) و الیوت (Eliout-1988) این نوع رفتار را بر اساس میزان تعلقات و تقیدات جوانان نسبت به نهادها و سازمان های اجتماعی مانند: خانواده، مدرسه و گروه های هم سال تبیین می کنند. آنان بر این باورند که تعلق خاطر و تقید نسبت به نهادها و سازمان ها می تواند جوانان را در گروه های رسمی ادغام کرده و موجب کنترل فردی و اجتماعی شده و رفتار افراد را منظم کند (احمدی، ۱۳۸۴: ۹۰-۸۶). اغلب طرفداران این نظریه می گویند که باید به رفتار مجرمانه در جامعه توجه داشت نه هم نوایی؛ زیرا زندگی روی هم رفته پر از وسوسه و فریب است و مردم فقط به این دلیل با هنجارهای اجتماعی هم نوایی نشان می دهند که جامعه قادر است رفتار آنان را کنترل کند و اگر چنین کنترلی نبود، ممکن بود هم نوایی به میزان کمی وجود داشته باشد. این نظریه تأکید می کند که انسان ها موجوداتی هستند با آرزوهای نامحدود که برخلاف دیگر جانوران، حتی با برآورده شدن معیارهای زیستی، سیری نمی پذیرند. به بیان دیگر، انسان هرچه بیشتر داشته باشد، بیشتر می خواهد و معمولاً برآورده شدن هر نیاز به جای کاستن از آرزوهای انسان، نیاز تازه ای را برمی انگیزاند (ستوده، ۱۳۸۶: ۱۳۴ و ۱۳۳(
اما این نظریه در عین حال که از دید جامعه شناختی به عوامل بالقوه مؤثر در بزهکاری توجه دارد، از یک نظر نقص دارد و آن عدم توجه کافی به تأثیر محیط در بزهکاری یا عوامل بالفعل است. چنانکه برخی از پژوهش گران نشان داده اند که وابستگی، تعهد، درگیر بودن و باورهای قراردادی به تنهایی نمی توانند تبیین کننده علت بزهکاری باشند. در این میان، رفقا، مصاحبان بزهکار و به طور کلی همه خلافکاران نیز نقش مهم و شاید مؤثرتری از عوامل فوق داشته باشند (مشکانی و مشکانی، ۱۳۸۱: ۱۱(
۲-۵-نظریه یادگیری اجتماعی (Social Learning Theory):
بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی، رفتار انحرافی آموختنی است و در فرایند رابطه با افراد دیگر، به خصوص در گروه های کوچک آموخته می شود. اندیشمندانی نظیر باندورا این نظریه را توسعه دادند. باندورا (۱۹۷۳) تأکید کرد که توانمندی انسان برای استفاده از نمادها به او یاری می دهد تا رویدادها را باز نماید؛ تجربه آگاه خود را تحلیل کند و با دیگران در هر فاصله زمانی و مکانی ارتباط برقرار کرده یا به طرح، خلق، تصور و پرداختن به اعمال دوراندیشانه اقدام کند. از نظر باندورا، رفتار در نتیجه کنش متقابل بین شناخت و عوامل محیطی به وجود می آید. شخص می تواند با کمک فرایند الگوسازی و با مشاهده رفتار دیگران، چه به صورت تصادفی و چه آگاهانه، یاد بگیرد. انتخاب الگوی یادگیری به وسیله شخص، تحت تأثیر عوامل مختلفی نظیر: سن، جنس و موقعیت اجتماعی است و الگوهای برگزیده شده توسط فرد می تواند مطابق با ارزش ها و هنجارهای رسمی جامعه باشد. همچنین فرد ممکن است الگوهای رفتار انحرافی را برگزیند. بر همین اساس، فرایند «مدل سازی (Modeling)» در کانون توجه نظریه یادگیری اجتماعی قرار دارد که در آن، شخص رفتار اجتماعی دیگران را به وسیله مشاهده و تقلید یاد می گیرد و آموختنی ها از طریق پاداش و تنبیه تقویت می شود (احمدی، ۱۳۸۴: ۹۵ و ۹۴). به عبارتی، نظریه یادگیری اجتماعی، اهمیت یادگیری مشاهده ای پاداش و تنبیه را مورد تأکید قرار داده و بیان می کند که کودک رفتارهای مربوط به جنس خود را از طریق مشاهده الگوهای نقش جنسی و تشویق شدن برای رفتارهای مناسب و تنبیه شدن برای رفتارهای نامناسب نقش جنسی فرامی گیرد (اسدورو، ۱۳۸۴: ۱۵۵). این نظریه از جوانب متفاوت به گونه های متعددی به «تحریک های محیطی» که در این دیدگاه «مشوّق» نام گرفته اند اشاره می کند و مدعی است که این مشوق ها می توانند در افزایش رفتارهای ضد اجتماعی مؤثر باشند. در این نظریه همچنین یادآوری می شود که تأثیر این مشوق ها هنگامی معنادار خواهد بود که محیط، نوعی زمینه تقویت را برای ارتکاب رفتارهای ضد اجتماعی فراهم ساخته باشد. نمونه ای از این مشوق ها، برخوردارهای آزار دهنده گذشته، اوهام، استعمال الکل و مواد مخدر می باشد (بیات و همکاران، ۱۳۸۷: ۸۰). یکی دیگر از دانشمندانی که در این خصوص مطالعه کرده است، پیرون (Pieron) می باشد که معتقد بود رفتار آدم ها را باید معلول روابط آنها با محیط مادی و اجتماعی دانست که در آن مؤثر هستند؛ و این رفتار را در آدم ها به وجود می آورند. از این رو طبیعت آدمی ممکن نیست مستقل از ساختمان واقعی میدان اجتماعی موجود باشد و گوناگونی فرهنگ ها، معیارها و ارزش ها به تفاوت های محیط مادی، عوامل اقتصادی، تماس با اقوام دیگر و پیش آمدها بستگی دارد (مجدفر، ۱۳۸۵: ۱۴۲(
۲-۶-نظریه کنترل اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]