کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو

 



  • به عبارت دیگر مشتریان چگونه سازمان را ارزیابی میکنند؟(لطفیانی،۱۳۸۵).

معمولاً هدف کلی سازمانها در وجه مشتری، ارائه محصول مناسب با قیمت مناسب به مشتری میباشد که خود میتواند شامل یک سری اهداف جزئی تر باشد(Faweett, Cooper,1998).
مقصود از این و جه برگزیدن بخشهایی از بازار مشتریان برای رقابت توسط واحدهای تجاری است. مدیران باید اصلی ترین معیارها را برای دستیابی موفقیت آمیز به این بخش تعیین کنند. این معیارهای اصلی میتواند در قالب یک زنجیره روابط علّی به صورت (شکل۲-۳) قرار گیرند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

 شکل(۲-۳): وجه مشتری- روابط علّی معیارهای اصلی(بختیاری،۱۳۸۸)
ج) وجه فرایندهای داخلی

  • سازمان در چه زمینههایی قابلیت اساسی دارد؟
  • برای کسب ارزش افزوده و رضایت مشتریان، پس از انالیز روندهای جاری، کدام شغل و فرایند کاری را باید بهبود و اولویت دهیم؟(مستبصری،۱۳۸۷).
  • ما باید در چه چیزی مهارت کسب کنیم؟(لطفیانی،۱۳۸۵).
  • در وجه فرایندهای داخلی سعس بر آن است تا فرایندهای مهم داخلی، که باید سازمان در آنها بهترین باشد، شناسایی شوند. در این وجه معیارها باید بر فرایندهایی متمرکز شوند که بیشترین تاثیر را بر رضایت مشتری و دستیابی به اهداف مالی سازمان دارند(Lipe, Salterio,2002).

در این وجه باید فرایندهای داخلی را که برای سازمان بسیار حیاتی است تعیین کنند. این فرایندها آنهایی هستند که باید به تحویل ارزشهای عالی به مشتری و دستیابی به اهداف عالی یاری رسانند.BSC از مرحله ارزیابی صرف فرایندهای موجود عبور میکند و برای رسیدن به موفقیت، فرآیندهای جدیدی را تعریف میکند که باید در سازمان پیاده سازی شوند. بر طبق نظر کاپلان نورتون BSC نه تنها فرایندهای عملیاتی بلکه فرایندهای نوآورانه را نیز در نظر میگیرد.
د) وجه یادگیری و رشد

  • آیا میتوانیم به بهبود ایجاد ارزش ادامه دهیم؟(لطفیانی،۱۳۸۵).
  • برای دستیابی به اهداف، چگونه سازمان را آموزش و بهبود دهیم؟
  • اگر بخواهیم به اهداف مشتری و فرایند مالی دست یابیم آرمانها و زیر ساختهای سازمانی نیازمندیم؟
  • آیا فرهنگ و فضای سازمانه و اطلاعات و مهارتهای کارکنان جهت دستسابی به اهداف سازمان کافی است؟(مستبصری،۱۳۸۷).

هدف فراهم آوردن مهارتهای جدید به کارکنان به نحوی که ذهنیات و توانایی خلاق آنها جهت نیل به اهداف سازمانی بسیج گردد، ضروری میباشد. جهت سنجش عملکرد سازمان در ارتباط با این عامل میتواند از نسبت تعداد نیروی کار واجد قابلیت لازم به تعداد نیروهای مورد لوزوم در هر یک از گروهای شغلی مهم واحدهای کلیدی سازمان استفاده نمود. جهت سنجش عملکرد سازمان در خصوص بهبود مهارت کارکنان میتوان از شاخصهزینهای نسبت هزینه های آموزش به تعداد نیروی انسانی( هزینه سرانه آموزش) استفاده نمود(Michel Hoc,2000).
در تاثیر وجه کارکنان در عملکرد سازمان(شکل۲-۴) زمینه های سرمایه گذاری غیر سنتی را میتوان در سه گروه زیر دسته بندی کرد:

  • قابلیت‌های نیروی انسانی
  • سیستمها
  • ایجاد انگیزش، قدرت دادن به کارکنان و هم جهتی نیروها.

که در آن اکثر معیارهای سنجش وضعیت کارکنان یک سازمان در رابطه با معیارهایی برای سنجش سه نتیجه زیر تدوین میشوند:

  • رضایت کارکنان
  • نگهداری کارکنان
  • بهره وری کارکنان.

همچنین علاوه بر معیارهای سنجش سه نتیجه مزبور معیارهایی برای عوامل ایجاد کننده نتایج فوق در نظر گرفته میشود که میتوان آنها را نیز در سه گروه زیر دسته بندی کرد:

  • بهبود مهارت کارکنان.
  • زیر ساختها و سیستمهای اطلاعاتی.
  • انگیزش، اختیارات و هم جهتی.

شکل(۲-۴): چارچوب سنجش رشد و یادگیری کارکنان(بختیاری،۱۳۸۸)
۲-۱۲) مزایای ارزیابی عملکرد سازمان

  • موجب تشخیص نارسائیها موجد در سازمن میگردد.
  • زمینه بهبود و اصلاح اختیارات زیان آور سازمانی را فراهم میسازد.
  • موجب شناسایی فعالیتهای کارآ و اثر بخش میشود که با تکید بر آنها، زمینه رشد و ارتقای کیفی امور میتواند فراهم شود.
  • میتوان محیطی سالم را برای پرورش و بروز استعدادهای خلاق کارکنان فراهم آورده و موجب تقویت انگیزش آنان شد.
  • زمینه تشویق، دلگرمی مدیران کارآمد، متکبر، خلاق را فراهم ساخته و سرانجام منجر به بهره وری بیشتر آنها میگردد.
  • موجب مقایسه عملکردها شده و فرصت رقابت سالم را برای سازمانها فراهم میسازد.
  • از دیدگاه توسعه و بهبود مدیریت، تهیه و تنظیم برنامههای میان مدت و بلند مدت از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 11:26:00 ق.ظ ]




نمودارهایی که در بخش زیر آورده ایم مدل ابعاد عواملمحیطی در حالت استاندارد و معناداری را نشان می‌دهد. نتیجه آزمون تحلیل عاملی تأییدی نشان می‌دهد، عضویت تمامی متغیرها بجز سؤال ۲۴ تایید شده است.
نمودار۴- ۱۱- مدل اندازه‌گیری ابعاد عوامل محیطی با بهره گرفتن از تحلیل عاملی درحالت استاندارد
نمودار۴- ۱۲- مدل اندازه‌گیری ابعاد عوامل محیطی با بهره گرفتن از تحلیل عاملی در حالت معنی‌داری
۴-۴-۱-۵- مدل اندازه‌گیری ابعاد متغیرعوامل فردی
نمودارهایی که در بخش زیر آورده ایم مدل ابعاد عواملفردی در حالت استاندارد و معناداری را نشان می‌دهد. نتیجه آزمون تحلیل عاملی تأییدی نشان می‌دهد، عضویت تمامی متغیرها تایید شده است.
نمودار۴- ۱۳- مدل اندازه‌گیری ابعاد عوامل فردی با بهره گرفتن از تحلیل عاملی درحالت استاندارد
نمودار۴- ۱۴- مدل اندازه‌گیری ابعاد عوامل فردی با بهره گرفتن از تحلیل عاملی درحالت
۴-۴-۲- بررسی نرمال بودن توزیع متغیرها
پیش از آنکه روابط بین متغیرها را آزمون کنیم لازم است تا نرمال بودن متغیرها را بررسی کنیم. یکی از روش های بررسی ادعای نرمال بودن توزیع متغیر استفاده از آزمون کولموگروف – اسمیرنوف است. نتایج این آزمون در جدول زیر ارائه شده است.
آیا متغیرهای طراحی شده دارای توزیع نرمال است؟
فرضیه صفر: متغیرهای تحقیق دارای توزیع نرمال هستند.
فرضیه یک: متغیرهای تحقیق دارای توزیع نرمال نیستند.
جدول۴- ۷- توزیع نرمال متغیرها

متغیر کولموگروف اسمیرنوف مقدار معنی‌داری
رفتار خرید ناگهانی ۲.۴۶۸ ۰.۰۰۰
عامل روحی - روانی ۱.۲۶۸ ۰.۰۸۰
عوامل فرهنگی ۱.۵۷۶ ۰.۰۱۴
عوامل محیطی ۱.۹۶۵ ۰.۰۰۱
عوامل فردی ۰.۹۹۰ ۰.۲۸۰

منبع: یافته‌های تحقیق
نتایج این آزمون نشان می‌دهد سطح معناداری اغلب متغیرهای تحقیق بیشتراز ۰.۰۵ است اما در مورد این دو متغیر باید خاطر نشان کرد نرم‌افزار Spss طبق قضیه حد مرکزی نتایج این پرسشنامه را نرمال تشخیص داده است، لذا فرضیه صفر یعنی نرمال بودن متغیرها مورد تایید قرار می گیرد.
۴-۴-۳- آزمون های نیکویی برازش مدل
پس از تعیین مدل های اندازه‌گیری به منظور ارزیابی مدل مفهومی تحقیق و همچنین اطمینان یافتن از وجود یا عدم وجود رابطه علی میان متغیرهای تحقیق و بررسی تناسب داده‌های مشاهده شده با مدل مفهومی تحقیق، فرضیه‌های تحقیق با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری نیز آزمون شدند. نتایج آزمون فرضیه‌ها در نمودار منعکس شده اند.
نمودار۴- ۱۵- اندازه‌گیری مدل کلی و نتایج فرضیه‌ها در حالت استاندارد
نمودار۴- ۱۶- اندازه‌گیری مدل کلی ونتایج فرضیه‌ها در حالت معنی‌داری
در این بخش به بررسی شاخصهای نیکویی برازش پرداخته خواهدشد. درجدول ۴-۸ مقادیر به دست آمده مربوط به مهمترین شاخصهای نیکویی برازش برای مدل تحقیق آورده شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جدول۴- ۸- شاخص‌های برازندگی مدل مفهومی تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ق.ظ ]




می­توان گفت که آراء نیچه دربارۀ حقیقت، چه در دورۀ اولیه و چه در دوره متأخر حیات فکری­اش دارای مبانی و پس­زمینه ­های کانتی گسترده­ای است. رسالۀ TL به­عنوان نماینده تفکر دوره اولیه نیچه مورد بررسی قرار گرفت. علی رغم اینکه این رساله به سبک گزین­گویه ­های معمول نیچه نگاشته نشده و وی تقریبا درآن سیر استدلالی را به­ طور خطی دنبال می­ کند، اما بازهم می­توان تفاسیر مختلفی از ایده­های مطرح شده در آن ارائه داد. به­عنوان نتیجه تفسیرهای مختلف می­توان گفت نیچه در این رساله به وجود اشیاء فی­نفسه مستقل از ذهن باور دارد، اما این ایده را که معرفت ما باید با آنها مطابقت داده شود، ایده­ای بیهوده و متناقض می­انگارد. از رد ایدۀ مطابقت دو نتیجه می­توان بیرون کشید. اول آنکه هیچ حقیقتی وجود ندارد و حقایق ما تنها برای ما اعتبار دارند و بس. ودوم آنکه می­توان طبق ملاک­های عملگرایانه حقایق خودساخته ما را ارزشگذاری نمود. بنابراین نیچه هم در پذیرفتن اشیاء فی­نفسه و هم رد ایده مطابقت با آنها متأثر از فلسفۀ کانت است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در دوره متأخر نیچه با طرح چشم­اندازباوری و اراده معطوف به قدرت، شیء فی­نفسه را به­کلی از اندیشه خود خارج می­ کند. از نظر وی تمام حقایق چشم­اندازی­اند و همۀ آنها به دلیل اینکه قادر به بازنمایی همه اثرات وخصلتها (نه ذات اشیاء ) نیستند، دچار خطایند. از این جهت نیچه حقیقت را در معنای جدید آن یعنی سرجمع تمام چشم اندازهای ممکن، هم دست نیافتنی می­داند و هم نزدیک شدن به این حقیقت را ناضروری می­پندارد. با وجود این وی کماکان ملاکهایی برای سنجش معرفتهایی که همگی چشم­اندازی­اند به دست می­دهد. این ملاکها می­توانند به طرق مختلف تفسیر و تعبیر شوند. برای مثال می­توان دامن زدن به صیرورت و تفاوت را ملاک نیچه برای سنجش چشم­اندازها درنظر گرفت. به هر صورت نیچه به ضرورت ارزش­گذاری و آفریدن ارزش ها و به عبارتی گونه ­هایی از خطا تأکید می­ کند.
برای جمع­بندی ارتباط نظرات متأخر نیچه و کانت را می­توان در چند مورد زیر خلاصه نمود:

    1. اگر به جای تفسیرهای متافیزیکی از ایده­آلیسم استعلایی کانت، تفسیرهای معرفت­شناسانه را مدنظر قرار دهیم آنگاه حذف شیء فی­نفسه آنچنان که نیچه مطرح­اش می­ کند خود یکی از پیامدهای فلسفه نقدی است. طبق تفاسیر معرفت­شناسانه ، شیء فی­نفسه نه یک جهان انتولوژیکی بلکه صرفا حد معرفت ماست. علاوه براین نیچه خود نیز اذعان دارد که با توجه به مبناهای فلسفه نقدی کانت، باید از شیء فی­نفسه عبور کرد. اما نیچه شیء فی­نفسه کانت را به­ طور متافیزیکی تفسیر می­ کند، ازین رو بسیاری از انتقادهایش علیه شی فی­نفسه کانتی وابسته به این نوع تفسیر است. و با پذیرش نوع دیگر تفسیر نقدهای وی نابجا می­ شود به این معنا که پا را فراتر از کانت نگذاشته است.
    1. شیء فی­نفسه با توجه به نقد اول، نقشی در اعتبار معرفت ما ایفا نمی­کند. در نقد اولسنجش معرفت به سنجشی درون­پدیداری تبدیل می­ شود. ازین رو نقدهای نیچه به مفهوم سنتی اشیاء فی­نفسه و دنیای حقیقی و محکوم کردن ایدۀ مطابقت با آنها برآمده از انقلاب کوپرنیکی کانت­اند. این کانت بود که برای نخستین بار مفهوم حقیقت استعلا یافته و دسترسی به آن و تمنای نزدیک شدن به آن را از فلسفه بیرون راند.
    1. چشم­اندازباوری نیچه بسط و توسعۀ اندیشه کانت دربارۀ «پیشینی» هاست. این کانت بود که نشان داد اندیشیدن نه در خلاً بلکه همواره به واسطه یکسری از پیشینی­ها انجام می­ شود. نیچه بدون اینکه نقش پیشینی­های کانت را در حیات روزمره انکارکند، به تعدد پیشینی­ها و به­عبارتی تعدد چشم­ا­­­ندازها اعتقاد دارد.

پی نوشت

    1. می توان گفت نیچه با برجسته کردن فواید عملی معرفت ما و بی ارتباط بودن آن با اشیاء فی­نفسه، درپی این است که بر مدلهای دیگر تفسیر حیات مانند تفسیر هنری از زندگی تأکید کند و ارزش حقیقت­خواهی معصومانه را به نقد کشد. او برای این کار از کانت وام می­گیرد و می­گوید بین دانش ما و حقیقت جهان تمایزی زیباشناسانه برقرار است.
    1. البته در نظرگرفتن شیء فی­نفسه به مثابه یک جهان- جهانی که تنها یک چشم خداگون می ­تواند آن را رصد کند- وابسته به تفسیری خاص از فلسفه کانت است. تفسیری که شیء فی­نفسه را به­عنوان حوزه ای هستی­شناسانه در نظر می­گیرد. این موضوع در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

فصل سوم: مکان و زمان

در این فصل به­ طور کلی به بررسی ارتباط بین زمان و مکان درحسیات استعلایی و فلسفۀ نیچه پرداخته می­ شود. هدف این فصل نشان دادن این نکته است که نیچه با آغاز از مبانی کانت، به نقد مفهوم مکان و زمان وی و همچنین نقد این مفاهیم درتاریخ متافیزیک می ­پردازد.
مکان و زمان از نظر نیچه می­توانند در حالتی صور پیشینی شهود ما باشد و همینطور مکان و زمان پدیداری از واقعیت تجربی و ایده­آلیته استعلایی برخوردارند. اما نیچه در این موضوع نیز نقادی کانت را بسط می­دهد و از طبیعت و بالتبع مکان و زمانی سخن می­گوید که فراتر از پدیدار کانتی است.
برای پرداختن به موضوع فوق ابتدا مروری اجمالی بر مباحث کانت در باب مکان و زمان در حسیات استعلایی خواهیم داشت. و بعد از آن ضمن ارائه تصویری منسجم از آرای نیچه در این­باره مبانی کانتی نظریات وی را نشان خواهیم داد.

۱-۳) مکان و زمان در فلسفه کانت

از نظر کانت شناسایی ما دارای دو جنبۀ حساسیت[۶۷] و فهم است. حساسیت مربوط به پذیرندگی ما و فهم، قوۀ فعال و سازنده ماست. در حسیات استعلایی[۶۸] بحث کانت مربوط به حساسیت ماست و زمان و مکان را در همین بخش مورد بررسی قرار می­دهد. از نظر کانت همۀ شناخت با تجربه حسی آغاز می­ شود و هر شناختی که مربوط به ابژه­ها باشد به­وسیله شهود روی می­دهد. و شهود تنها بدین دلیل ممکن است که ذهن ما توانایی متأثرشدن از ابژه­های بیرونی و از طریق خاصی را دارد، که این توانایی حساسیت نامیده می­ شود. اما شهود تا آنجا که ابژه به ما داده شود، روی می­دهد. و باز این لااقل برای انسان تا آنجا ممکن است که ذهن به طریق خاصی تحت تأثیر قرار گیرد. توانایی (پذیرندگی) برای دریافت بازنمود[۶۹] از طریق حالتی که ما در آن به­وسیله ابژه­ها متأثر می­شویم، حساسیت نام دارد. ابژه ها به­وسیله حساسیت به ما داده می­ شود.( A19/B34. CPR)
بنابراین حساسیت، توانایی ما برای دریافت ابژه­ها به طریقی خاص است. دریافت ابژه­ها به­وسیله شهود انجام می­ شود. کانت موضوع شهود تجربی را «نمود»[۷۰] می­نامد و هر نمود خود دارای ماده و صورت است. مادۀ نمود همان چیزی است که متناظر با احساس ماست. یعنی آن چیزی که به حواس داده می­ شود. صورت یک نمود باعث می­ شود که کثرت شهود در نسبتهای معینی مرتب شود(A20/B34) . بنابراین گرچه ماده نخستین شهود، بصورت پسینی داده می­ شود اما صورتهای آن پیشینی است و مستقل از هرگونه تجربه. بخش مهمی از کار کانت در حسیات استعلایی نشان دادن این نکته است که زمان و مکان صورت­های شهود یا صور پیشینی شهوداند.

۱-۱-۳) مکان

کانت در تبیین متافیزیکی[۷۱] مکان نشان می­دهد که مکان، پیشینی و وابسته به ذهن ماست. استدلال کانت این است که «مکان یک مفهوم تجربی نیست که از تجربه ­های خارجی­مان گرفته شده باشد» ((B38 ما هرگز نمی-­توانیم به ابژه­ای بیندیشیم مگر آنکه آن را در مکان تصور کنیم. هر تجربه خارجی­ای فقط از راه تصور مکان امکان پذیر است. هیچ شهودی و هیچ تجربه ای نمی­تواند بازنمود مکان را به ما بدهد. بلکه مکان خود صورت شهود حسی است و هرتجربه ای از رهگذر آن ممکن می باشد.A24
دوم اینکه هرگز نمی­ توان تصور کرد که مکانی وجود نداشته باشد. اما به­راحتی می­توان اندیشید که هیچ ابژه­ای در مکان نباشد و می­توان به­راحتی مکان را عاری از هرچیزی درنظرآورد. بنابراین مکان، شرط نمودها است نه تعینی وابسته به آنها .(B39 ) هرگونه تجربه­ای از ابژه­ها آنها را در یک مکان فرض می­گیرد. پس مکان باز نمودی پیشینی و ضروری است که بنیاد تمام شهودهای بیرونی ماست. همچنین کانت ضرورت اصلهای هندسی را مبتنی بر ضروری و پیشینی بودن مکان می­داند. اگر تصور مکان پیشینی و منتج از تجربه می­بود، آنگاه نخستین آغازهای تعریف هندسی چیزی نبودند جز دریافتهای حسی، اما حس هیچگاه قطعیتی نمی­دهد. بنابراین قطعیت اصلهایی همچون «کوتاهترین فاصله بین دو نقطه یک خط راست است» ناشی از ضروری و پیشینی بودن تصور مکان­اند.( (A24/B39همچنین کانت بیان می­ کند که مکان یک مفهوم نیست بلکه شهودی محض است. نسبت بین مکان و مکان­ها نسبت بین مفهوم و مصادیقش نیست. مکان­ها اجزای مکان واحد هستند نه مصادیق آن.
بنابراین به­ طور کلی در تبیین متافیزیکی، کانت بیان می­ کند که مکان نه یک مفهوم تجربی است و نه به وسیلۀ هیچ شهود تجربی­ای داده می­ شود. بلکه آن صورت هرگونه شهود تجربی است و ضرورتاً تمام شهودهای­مان مکانی هستند و ما ابژه­ها را در مکان دریافت می­کنیم. این مکان چیزی نیست جز صورتی ذهنی که بر داده ­های آشفته شهود (ماده نخستین نمود)، اعمال می­ شود.

۱-۱-۱-۳) عینیت مکان

اگر مکان صورت ذهن ماست و نه امری که در تجربه داده شده است، آنگاه در صورت نبود ذهن ما، مکان چه معنایی دارد؟ از نظر کانت مکان شرط سابژکتیو[۷۲] حساسیت ماست که تحت آن شهود برایمان امکان پذیر می­ شود. «بنابراین تنها از نظرگاه یک انسان می­توانیم از مکان و اشیاء ممتد سخن بگوییم» (A26/B42 )واگر از شرط ذهنی شهودمان رها شویم، آنگاه مکان هیچ معنایی نخواهد داشت. شرط مکانی حساسیت، شرط امکان اشیاء نیست، بلکه شرط امکان نمودآنهاست. بنابراین کانت از ابژکتیویته و سابژکتیویته مکان یا واقعیت و ایده­آلیته مکان به­ طور همزمان سخن می­گوید.
مکان به این معنا واقعیت دارد که «هرگاه به ابژه­ها فکر می­کنیم، این کار را باید از طریق تطابق با این شرط صوری انجام دهیم که آنها ]ابژه­ها [باید برایمان در مکان وجود داشته باشند، و این شرط همان چیزی است که عنوان اعتبار ابژکتیو ]=اعتبارعینی[ را به مفهوم مکان اعطا می­ کند. درعین حال، «ایده­آل» استعلایی مکان بدین معناست که هیچ یک از ابژه­هایی که تجربه می­کنیم فی­نفسهم در مکان قرار ندارند ]و ذهن ما آنها را در چنین وضعیتی قرار می­دهد[» (سجویک، ۷۰:۱۳۹۰-۷۱)
بنابراین واقعی بودن مکان به این برمی­گردد که مکان صورت ضروری شهود تجربی ماست. به عبارتی مکان واقعیتی تجربی دارد. اما از این جهت مکان یک ایده­آل است که آن تنها شرط ذهنی سوژه است، و به اشیاء فی­نفسه ارتباطی ندارد. «چرا که ما نمی­توانیم حکم کنیم که آیا شهود دیگر موجودات اندیشنده، تابع همان شروطی است که شهود ما را محدود می­سازند و به­ طور کلی معتبرند یا نه» A27/B43))پس مکان تنها مربوط به ذهن ماست و از این جهت ایده­آل استعلایی است. «بنابراین در ارتباط با همه تجربه ­های بیرونی ممکن، ما از واقعیت تجربی مکان سخن می­گوییم و همزمان از ایده­آل بودن استعلایی آن دفاع می­کنیم» (A28).نتیجه آنکه مکان در فلسفه کانت امری وابسته به ذهن است و دیگر دارای عینیت مطلق نیست. ] عینیت مطلق به این معنا که مطابق با اشیاء فی­نفسه باشد [بلکه کانت از عینیت مکان در معنای جدیدی یاد می­ کند. عینیت مکان تنها مربوط به این است که ذهن همۀ انسانها برای شهود تجربی باید مکان را چونان صورت پیشینی شهود در خود داشته باشد.
در نهایت باید گفت که مفهومی که کانت از مکان و زمان داشت، مکان نیوتنی است. از نظر نیوتن مکان جوهری است مستقل از اشیاء، که اشیاء درون آن قرار دارند. جهان فیزیکی درون آن و در نسبت با آن حرکت می­ کند(Hill,2003:119) این مکان، مکانی مطلق است که مستقل از ابژه­ها می ­تواند وجود داشته باشد و «موضع هر ابژه به­وسیلۀ موقعیت اش در مکان مطلق تعیین می­ شود»(Thorpe,2015:190). مکان کانت خواصی مشابه با مکان نیوتن دارد. از این جهت که آن مکانی که از نظر کانت صورت ذهنی و پیشینی شهود تجربی است، همان مکان مطلق و خالی نیوتن است. یعنی ذهن ما ابژه­ها را در مکان مطلق و همسانگرد[۷۳] نیوتنی شهود می­ کند. با این تفاوت که از نظر کانت مکان مطلق نیوتنی نه یک موجود واقعی، بلکه شرط ذهنی شهود تجربی است و بنابراین مکانی سابژکتیو می­باشد.

۲-۱-۳) زمان

کانت با استدلال­های مشابه که در تبیین متافیزیکی مکان ارائه کرده بود، به تبیین متافیزیکی زمان می ­پردازد. زمان نیز مانند مکان یک مفهوم تجربی نیست و از هیچ تجربه­ای منتزع نشده است. تنها با پیش­فرض گرفتن زمان است که می­توان تصور کرد که برخی چیزها همزمان و برخی دیگر در زمان های متفاوت­اند.(CPR, B46)
همچنین مانند مکان، زمان بازنمودی ضروری است که مبنای تمام شهودهاست. در ارتباط با نمودها نمی­ توان خود زمان را حذف کرد، درحالیکه می­توان زمان را عاری از نمودها درنظر گرفت. بنابراین زمان داده شده ی پیشینی است و شرط کلی امکان نمودهاست. (A91) باز هم مانند مکان، زمان یک مفهوم کلی نیست، بلکه صورت ناب شهود حسی است. زمان های گوناگون، مصادیق زمان واحد یگانه نیستند، بلکه بخش­های آن­اند. A92) ). کانت زمان را نیز دارای واقعیت تجربی و ایده­آلیته استعلایی می­داند. و در نهایت باید گفت که زمان کانت همان زمان خطی و مطلق نیوتنی است.

۲-۳) مکان و زمان در اندیشه نیچه

۱-۲-۳) مکان

نظرات نیچه درباره مکان چه در دوره اولیه و چه در دوره­ های بعدی به­ طور قابل توجهی استوار بر مبناهای کانتی است. او این توصیف کانت را می­پذیرد که مکان و زمان متعلق به مایند، نه اینکه به اشیاء فی­نفسه تعلق داشته باشند و این ما هستیم که آن­ها را بر طبیعت اعمال می­کنیم.
«همۀ آنچه که به واقع درباره این قوانین طبیعت می­دانیم همان چیزی است که خود بدانها اضافه می­کنیم. زمان و مکان و بنابراین نسبتی مبتنی بر توالی و عدد».(TL, 37)
« زمان به خودی خود بی­معناست. زمان فقط برای موجودی که قادر به ادراک حسی است وجود دارد. مکان نیز به همین گونه است.» (ibid 40)
می­توان گفت که نیچه در دورۀ اولیه به ایده­آلیته استعلایی مکان و رئالیته تجربی آن باور دارد. و این بیان با توجه به این که نیچه در دورۀ اولیه هنوز از ایدۀ شیء فی­نفسه رها نشده بود، موجه به نظر می­رسد. اما در دوره­ های بعدی که نیچه ـ صراحتاً شیء فی­نفسۀ کانت را از اندیشۀ خود کنار می­زند ـ مشاهده می­ شود که نیچه باز هم از ذهنی بودن مکان سخن می­گوید.
برای نمونه در یادداشتی مربوط به سال ۱۸۸۶ می­گوید:
« ما باید به زمان، مکان و حرکت، بدون آنکه مجبور باشیم، به آنها واقعیت مطلق اعطا کنیم باور داشته باشیم» wp 487 ))
همچنین او از موهوم بودن مکان و زمان سخن می­گوید. درواقع مسأله این است که اولاً با حذف شیء فی­نفسه، در مقابل مکان ذهنی یا مکان وابسته به سوژه، چه مکان عینی­ای قرار دارد؟ و ثانیاً بدون معیار مطابقت با اشیاء فی­نفسه چگونه می­توان از خطا یا موهوم بودن مکان سخن گفت؟ راه حل این دشواری به­ طور مفصل در فصل حقیقت بیان شد، با این تفاوت که در آنجا حقیقت و عینیت به­طورکلی مورد بررسی قرار گرفت. اکنون می­توان همان تفسیرها را بر زمان و مکان نیز مطابقت داد.
از نظر نیچه ما همواره پیچیدگی و صیرورت را در قالبهایی منظم قرار می­دهیم و به بازسازی و تحریف آن می­پردازیم. اندام­های ما توانایی درک صیرورت را ندارند، بنابراین ذهن صورت­های خود را بر صیرورت اعمال می­ کند. زمان و مکان نیز مربوط به مایند. اما نیچه از همان دوره اولیه توصیف کانت را بسط می­دهد. در فلسفۀ کانت این موضوع غائب است که پیشینی­های ما از کجا می­آیند؟ همچنین کانت پیشینی­های سوژه را مطلق و ثابت فرض می­ کند. نیچه خاستگاه پیشینی­ها را نیازها و اقتضائات بشر و تلاش وی برای بقاء می­داند و معتقد است که این باورهای پیشینی می­توانند در طول زمان تغییر کنند. در دوره­ های بعدی نیچه به­ طور دقیق­تر از مکان کانتی سخن می­گوید. او مکان اقلیدسی و مکان خالی، یعنی همان مکان مورد نظر کانت را موهوم می­داند.
«مقولات حقایق­اند، تنها به این معنا که آنها شرایط حیات ما هستند، همانطور که مکان اقلیدسی یک حقیقت مشروط است… خرد همچنانکه مکان اقلیدسی صرفاً طبیعت ویژۀ یک گونۀ خاص حیوان است، یک [گونه] در میان بسیار» wp515))
به بیان دقیق­تر مسأله این می­شودکه با رد شیء فی­نفسه، نیچه چگونه ازموهوم بودن مکان اقلیدسی سخن می­گوید. برای پاسخ باید بدانیم که نیچه پدیدار کانتی را مترادف با طبیعت نمی­داند. او به تعدد حالات پدیداری اعتقاد دارد. به عبارت دیگر اوتنها راه پدیدار شدن طبیعت را پدیدار کانتی نمی­داند و همانطور که قبلاً توضیح دادیم این منافاتی با عدم اعتقاد به شیء فی­نفسه ندارد. بنابراین می­توان طبیعت را فراتر از پدیدار کانتی یعنی مقولات و مکان اقلیدسی و زمان خطی فهم کرد.
از نظر هیل نیچه به دو نوع مکان اعتقاد دارد. «مکانی که درک می­ شود اما خیالی است و مکانی که واقعی اما درک نشدنی است» (Hill,2003:126 ) از نظر نیچه «مکان پدیداری تنها در دنیای خیالی خودمان اعتبار دارد. ما چیزی درباره مکانی که متعلق به رودخانه ابدی چیزها است، نمی­دانیم.» (Ibid) اما نیچه در مقابل موهوم خواندن مکان پدیداری اقلیدسی که ] البته برایمان ضروری­اند، از این جهت که بقایمان را تضمین می­ کنند[ از مکانی دیگر نیز سخن می­گوید:
«من به مکان مطلق به­عنوان بنیاد نیرو باور دارم اما زمان و مکان به­ طور فی­نفسه وجود ندارند.» wp454))
برای پیشرفت بحث اولاً باید بررسی کنیم که نیچه در برابر مکان اقلیدسی از چه مکانی سخن می­گوید؟ و دلیل مخالفت وی با مکان اقلیدسی چیست؟ و ثانیاً آن مکان جدید از چه اعتبار و جایگاهی برخوردار است؟
مکان اقلیدسی یک مکان همسانگرد است، یعنی از هرسو خواص برابر دارد. و« هر نقطه از مکان اقلیدسی، همانند نقطۀ دیگر است» Hill,2003:131)) همچنین مکان پدیداری کانتی مکانی مطلق و جوهری است. اما نیچه این مکان خالی را رد می­ کند. با توجه به ارجاع خود نیچه به بوسکوویچ فیزیکدان، می­توان ریشه ­های اندیشه نیچه درباب مکان را در آراء او نیز جستجو کرد. کیهان بوسکوویچی متشکل از مراکز و میدانهای متحرک نیرو است. (ibid: 128) نیچه نیز اعتقاد دارد که می­توان جهان را بر اساس «کمیت معینی از نیرو و همچون تعداد معینی از مراکز نیرو» توصیف کرد.) WP 1066)(1)
اما از آنجا که نیچه وجود مکان خالی را رد می­ کند، باید گفت که او نظرات بوسکوویچ را اصلاح می­ کند. هیل به تفصیل بررسی می­ کند که چگونه نمی­ توان طبق توصیف بوسکوویچ، فضای خالی را رد نمود.(Hill,2003: 128-129)بنابراین به نظر می­­رسد که مکان نیچه ای هرچند متأثر از مکان بوسکویچی است اما متفاوت با آن است.
از نظر نیچه هیچ جای مکان خالی نیست، بلکه همواره متشکل از نیروهاست:
«]جهان[ در مکان معینی به مثابه نیروی معین قرار دارد، نه مکانی که ممکن است اینجا یا آنجا خالی باشد، بلکه مکانی سراسر ]پر از[ نیرو.» (WP 1067)
در هر صورت ارائه دقیق و یافتن نظامی منسجم از نظرات نیچه دربارۀ مکانی که توسط نیروها تعریف می­ شود هم محل اختلاف مفسران است، هم موضوع اصلی بحث ما نیست. آنچه که آشکار است و محل مناقشه نیست، این است که نیچه با مکان جوهری مطلق اقلیدسی ـ نیوتنی مخالف است.
علت رد امکان مناطق خالی مکان را می­توان ناشی از تمایل نیچه به رد جوهرگرایی و پذیرش یک دیدگاه نسبی درباره مکان دانست. (Hill,2033:130.) این با اندیشه کلی نیچه نیز سازگاری دارد. طبق تفسیر دلوز تفاوت و صیرورت نقش اساسی در اندیشه نیچه ایفا می­ کند.(۲) از این منظر مکان نیوتنی بخاطرهمسانگرد بودنش تفاوت و صیرورت را نادیده می­گیرد و ساده­سازی می­ کند. چرا که در همه جا یکسان است و در این مکان خالی بردارهای نیرو وجود دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ق.ظ ]




در تحقیق مفاهیم نیازمند تعاریف نظری و عملیاتی هستند.طرح گویه ها یا معرف در قالب تعریف عملیاتی نیز متضمن طی نمودن فرایند شاخص سازی (مفهوم،ابعاد مولفه وگویه) میباشند تا بتوان به طور دقیق و کامل گویه های مورد نظررا تهیه وتدوین نمود. وقتی مفاهیم تحقیق مورد شاخص سازی قرارگرفتند میبایست اعتبار آنها وارسی شود در بحث از اعتبار، سوال اساسی این است آیا گویه ها همان مفهوم را میسنجند که مورد نظر است. روایی آزمون به دقت و اندازه گیری،ثبات و پایایی آن مربوط است.یک معنای روایی،ثبات و پایایی نمرهای آزمون در طول زمان است. و معنای دوم به همسانی درونی گویه ها اشاره دارد. مفهوم آن این است که سوال های آزمون تا چه اندازه با یکدیگر همبستگی دارد.(غیاثوند،۲۵۴:۱۳۸۷)برای سنجش هماهنگی درونی بین بخشهای مختلف یک ابزار نیز از تکنیک های مختلفی می توان استفاده کرد که ضریب آلفای کرونباخ یکی از آنهاست که در پژوهش حاضر برای اطمینان از پایایی سوالات پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شده است.بدین ترتیب که بعد از انجام پیش آزمون با حجم ۳۰ نفر، ضریب آلفای کرونباخ برای سنجش پایایی ابزار سنجش محاسبه گردید و ضریب به دست آمده برای طیف های مورد استقاده بالاتر از ۸/ بوده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۴- شیوه ی تحلیل تحقیق
طرح تحقیق چارچوبی است برای تفسیر نتایج داده ها ،‌چارچوبی که به ما کمک میکند کاری بیش از گزارش ساده انجام دهیم دواس( ۱۳۸۷: ۴۲) تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش با بهره گرفتن از نرم افزار آماری SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفته است. توصیف داده ها با آمارههای توصیفی(جداول فراوانی و درصد) و سنجش فرضیات با توجه به سطوح سنجش متغیرها با بهره گرفتن از آماره های استنباطی نظیر همبستگی، رگرسیون ،آزمونF،آزمونT … انجام شده است.
فصل پنجم
تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمهپردازش داده ها در پژوهشهای اجتماعی ـ اقتصادی معمولا در دو سطح انجام میگیرد این دو سطح عبارتند از: ۱- توصیف داده ها و ۲- تجزیه و تحلیل و تبیین داده ها. در مرحلهی توصیف داده ها جامعهی مورد مطالعه با توجه به متغیرهای مورد نظر توصیف شده و تصویری از وضعیت موجود ارائه میگردد. برای تبیین این وضعیت از آمار توصیفی که طیف نسبتا گستردهای را تشکیل میدهد استفاده میگردد. در بخش آمار توصیفی محقق درصدد اثبات یا رد فرضیهی خاصی نمیباشد. زیرا در این سطح از پردازش، در هر مرحله تنها یک متغیر مورد بررسی قرار میگیرد و روابط بین متغیرها مد نظر نمیباشد (کلانتری، ۱۳۸۵: ۷۹).
۵-۱- آمار توصیفی
آمار توصیفی شامل راههایی برای خلاصه کردن ویژگی های نمونه است که به وسیله جدولهای توزیع فراوانی و درصد نمایش داده میشود.جداول مهمترین ابزار برای سنجش و اندازه گیری داده های یک پژوهش به حساب میآیند. به همین دلیل ابتدا به توصیف جامعهی آماری بر اساس حجم نمونه تعداد پاسخگویان، سن، تحصیلات، وضعیت اشتغال و… با توجه به فراوانی و درصد پرداخته میشود، سپس درصد پاسخ پاسخگویان به هرکدام از گویه های مقیاس پرسشنامه آورده میشود. شاخص ترکیبی هر یک از متغیرها نیز بررسی میشود و سپس به بررسی آزمون فرضیه ها توسط آمار استنباطی پرداخته خواهد شد و نهایتاً در قسمت سوم (تحلیل چند متغیر) عوامل مؤثر بر مسئله بررسی میگردد.
جدول شماره ۵-۱-۱-توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب گروه های سنی

سن تعداد درصد معتبر درصد تجمعی
۲۰-۱۵ سال ۱۱۶ ۴/۲۹ ۴/۲۹
۲۱-۳۰ سال ۱۰۲ ۸/۲۵ ۲/۵۵
۳۱-۴۰ سال ۱۰۲ ۸/۲۵ ۰/۸۱
۴۱-۵۰ سال ۷۵ ۰/۱۹ ۱۰۰
کل ۳۹۵ ۱۰۰  

در جدول شماره ۵-۱-۱- توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن به نمایش گذاشته شده است. همان طور که مشاهده میشود، بیشترین فراوانی متعلق به گروه سنی ۲۰ سال و کمتر است که ۴/۲۹ درصد از پاسخگویان در بر میگیرد و کمترین تعداد پاسخگویان یعنی ۷۵ نفر(۰/۱۹ درصد) در گروه سنی ۴۱-۵۰ قرار دارند.
جدول شماره ۵-۱-۲-توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب وضعیت تأهل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ق.ظ ]




همچنین درحقوق بین الملل بین دولت«دوفاکتو» و دولت «دوژور (سابق)» تفاوت وجود دارد و دولت موقت کی یف بعد از فرار یانوکوویچ به عنوان دولت دوفاکتو اکراین شناخته می شود. موضوع قابلا تامل اینجاست که در شناسایی مسئولیت بین المللی دولت وجایگاه قانونی مقامات یک کشور در حقوق بین الملل ،اصالت را بر دولت دوفاکتو می دهند. و قانونی بودن سمت و جایگاه دولت موقت اکراین به ریاست آرسنی یاتسینیوک از سوی بسیاری از دولت ها و به موجب حقوق داخلی آن کشور شناسایی شده بود و مفهوم مخالف آن این بوده که یانوکویچ پس از عزل توسط پارلمان آن کشور دیگر رئیس جمهور نبوده و هیچ سمت قانونی در اکراین نداشته است که بتواند در روابط بین الملل منشاء اثر حقوقی برله یا علیه دولت اکراین گردد. ویا اگر برفرض حتی اگر یاناکویچ رییس قانونی دولت می بود، او مجاز نبود که از نیروهای بیگانه برای تجزیه سرزمین خود و بروز احتمالی جنگ داخلی و کشتار احتمالی شهروندان خود دعوت و استفاده کند.این بر خلاف قانون اساسی اکراین بوده و هیچ مقام دولتی مجاز نیست برخلاف قانون اساسی کشورش رفتار کند و چنین رفتاری درعرف بین الملل مردود است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فصل چهارم :
دکترین مداخله بشر دوستانه
مقدمه
اسدلال دیگر روسیه برای مداخله در بحران اکراین این بوده که ، برای جلوگیری از قتل وعام روس تباران ساکن اکراین وشبه جزیره کریمه و ایالت های شرقی آن کشور مجبور به مداخله بشر دوستانه در اکراین شده است. برای سنجش صحت وسقم این استدلال وادعای روسیه باید بینیم تعریف مداخله بشردوستانه ازمنظر حقوق بین الملل چیست؟ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﺑﺸﺮﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ، ﭘﺮﺳﺸﻬﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﻧﯽ در حقوق بین الملل ﻣﻄﺮﺡ ﺍﺳﺖ ازجمله: ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻧﻘﺾ ﻓﺎﺣﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﭼﯿﺴﺖ؟ وچه زمانی موضوعیت دارد ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﺳﺎﺳﺎ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ، ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻣﻘﺮﺭﺍﺕ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﺟﺎﯾﺰ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟ ﺁﯾﺎ مداخله بشر دوستانه با جواز شورای امنیت سازمان ملل متحد صرفا” موضوعیت دارد ؟ویا ﻋﺮﻑ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻭ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎ نیز جوازی برای این نوع مداخلات در امور داخلی کشورها می تواند باشد؟از همه مهمتر رابطه حاکمیت دولت ها با مداخله بشر دوستانه چگونه است؟پارادوکس موجود بین منع توسل به زور و مداخله بشر دوستانه در حقوق بین الملل چگونه تبین می شود؟
بخش عمده ای از کتاب قطور تاریخ به موضوع جنگ و مداخلات کشورها در امور یکدیگر اختصاص دارد ودر فصول مختلفی از این کتاب ،دولت‌ها بنا به دلایل گوناگونی علیه دیگر دولت‌ها اقدام نظامی کرده‌اند وحاکمیت یکدیگر را نقض ویا زیر سوال برده اند.بعد از جنگ جهانی دوم وبا ظهور اندیشه های اومانیستی وتوجه بیشتر حقوق بشر از یک سو و جا افتادن اصل منع توسل به زور و عدم مداخله در امور داخلی کشورها از سوی دیگر گمان می رفت جهان کمتر شاهد جنگ های خونین و طولانی باشد . با وجود پیشرفت‌هایی که در نیمه دوم قرن بیستم در نظام حقوقی بین‌المللی و ظهور سازمان های نظارتی حاصل شد، متاسفانه پدیده جنگ همچنان واقعیات گریز ناپذیر زیست بشری بوده و هست. حقوق بین‌الملل معاصر در برخی شرایط حاد انسانی حادث در داخل یک کشور ،اقدام نظامی یا تحریم بر علیه حاکمیت و مداخله در امور داخلی را مجاز دانسته و حتی آن را تجویز می‌کند واصول عدم مداخله ومنع توسل به زور رابه نفع مداخله نادیده می گیرد. گوئیا توسل به قوای قهریه از جمله آن ابزارهای تضمین قواعد حقوق بین المللی است که نمی توان بدون آن نظم و امنیت جهان را متصور شد و به سختی می‌توان باور که قواعد حقوقی، بدون ابزارهای کنترلی و حمایتی توسط همه تابعان حقوق به درستی اجرا شوند.با وجود این، توسل به نیروی های نظامی و مسلح و مداخله در امور داخلی و بین المللی همواره باید با رعایت قوانین بین المللی و مقررات و شرایط دقیقی صورت گیرد تا از آثار و تبعات سوء آن تا حد امکان پیشگیری شود.صدالبته اگر این استفاده از قوای قهریه و مداخلات از سوی قدرت های بزرگ جهانی صورت بگیرد تفسیری متفاوتی از حقوق بین الملل را شاهد خواهیم بود. چراکه جواز سازی از سوی این قدرت ها با توجه به نفوذ شان در ساختار شورای امنیت کاری سهل بوده و است. حتی در صورت وجود عدم جواز مداخله از سوی شورای امنیت ، این قدرت ها راسا اقدام به مداخله در امور سایر دولت ها می نمایند.از این رو با وجود حق وتوی امکان برخوردهای قانونی را در سازمان ملل وقتیکه منافع احدی از قدرت های جهانی در بین باشد سرابی بیش نخواهد بود.
«مداخله بشردوستانه» از جمله دلایلی است که برخی دولت‌ها، به ویژه از اواسط قرن نوزدهم به بعد، برای توجیه اقدام مسلحانه خود علیه حاکمیت دولت‌های دیگر مطرح کرده‌اند. مداخله بشردوستانه در مفهوم مضیق و کلاسیک خود به معنای هر اقدام مسلحانه دولتی علیه حاکمیت دولتی دیگر و مداخله در امور داخلی آن کشور است که برای صیانت از جان و آزادی‌های شهروندان دولت اخیر که قادر یا مایل نیست خود چنین صیانتی را برای آنها فراهم کند صورت می‌گیرد.ولی مفهوم موسع مداخله بشردوستانه اعم از اقدام مسلحانه و سایر اقدامات غیرمسلحانه‌ای است که ممکن است صورت گیرد؛ از جمله تحریم اقتصادی ، تحریم تسلیحاتی و یا بلوکه کردن دارایی‌های مقامات کشور خاطی و منع صدور روادید برای آنها، یا وضع تحریم‌های فراگیر علیه آن دولت. چنین اقداماتی ممکن است به صورت یک‌جانبه یا چند جانبه باشند، یا توسط سازمانی منطقه‌ای همچون ناتو ، اتحادیه اروپا، اتحادیه کشورهای عربی ،شورای همکاری خلیج فارس و…صورت گیرند.
موضوع مهمی که باید توجه نمود این است که «کمک‌های بشردوستانه» مفهومی متمایز از مداخله بشر دوستانه دارد. « کمک های بشر دوستانه» ناظر بر ارائه کمک‌هایی است به صورت آب و غذا، وسایل پزشکی و دارو، امکانات بهداشتی و مانند آن ،به دولت ویا اشخاصی که به چنین کمک‌هایی نیاز دارد اطلاق می شود و بیشتر در موارد بحرانی ناشی از بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله و یا اینکه در معرض تجاوز دولت مرکزی خود، یا دولت دیگر ویا گروه های شورشی وتروریستی واقع شده اند و یا مجبور به ترک دیار و سرزمین خود شده و در کشور بیگانه ویا در سرزمینی غیر از سکونت گاه خود آواره وپناهنده شده اند ، ارائه می شود .مانند کمک های بشر دوستانه به آوارگان سوری ساکن در اردوگاه های ترکیه، اردن و لبنان یا کمک به آورگان اقلیت دینی یزیدی های آواره شده در کوه های سنجار عراق بخاطر قتل عام وحشیانه دولت اسلامی.مجمع عمومی ملل متحد در تاریخ ۱۸ دسامبر ۱۹۸۸ با صدور قطعنامه ۱۳۱/۴۳ (که به نحوی به موجب قطعنامه ۱۰۰/۴۵ تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۹۹۰ راجع به ترتیب دادن «دالان های انسانی» تمدید شد)، مقرر داشت معاضدت بشر دوستانه در حق قربانیان مصائب طبیعی و وضعیت های اضطراری مشابه مقدمتاً در صلاحیت دولت محل وقوع مصیبت باشد، و این دولت بتواند به دلخواه مداخله خارجی را خواستار شود. در این قطعنامه، مداخله مستقیم دولت ها که به ابتکار خودشان دست به عملیات بزنند طرد شده است.[۱۲۳]
بدیهی است که «کمک‌های بشردوستانه» با رضایت دولت و یا افراد دریافت‌کننده همراه است، و در موارد صدرالاشاره رضایت دولت های پذیرنده آوارگان نیز شرط است .مثلا درمورد کمک به اقلیت دنی یزدیدی ها گرفتار در کو ه های سنجار ارائه کمک های هوایی از سوی هواپیماها و یا بالگرد های بیگانگان با رضایت دولت مرکزی عراق صورت گرفته است. در حالی که هدف مداخله بشردوستانه حمایت از مردم یا گروهی از مردم آن کشور است که در معرض تجاوز، تعدی ، قتل و عام عمدتا دولت مرکزی صورت می‌گیرد.که در چنین مواردی در مداخلات بشر دوستانه رضایت کشور هدف شرط نیست.مانند مداخله بشر دوستانه ناتو در بحران بالکان.
با توجه به ارتباط مفهوم «مداخله بشردوستانه» با برخی مفاهیم و اصول دیگر حقوقی، به‌ویژه مفهوم حاکمیت ، اصل منع توسل به زور و اصل ممنوعیت مداخله در امور داخلی دولت‌ها، م«داخله بشردوستانه» جنبه‌های پیچیده حقوقی بسیاری را مطرح می‌کند. در نتیجه، دیدگاه‌هایی که در طول زمان و به فراخور پیشرفت نظام حقوقی بین‌المللی درباره جواز یا منع «مداخله بشردوستانه» مطرح شده‌اند متفاوت بوده و هست. البته برخی دکترین‌های مطرح شده به جوانب غیرحقوقی این گونه مداخلات نیز توجه کرده‌اند، و این بیشتر به دلیل استقرار اصل منع تهدید یا توسل به زور در نظام حقوقی بین‌المللی پس از تاسیس سازمان ملل متحد است. ولی در اینجا هدف آن است که با توجه به وضعیت نظام بین‌المللی موجود، ابتدا نیم نگاهی به مفهوم حاکمیت و اصل عدم مداخله در امورداخلی کشورها داشته باشیم وسپس به سنجش همخوانی یا عدم مطابقت حقوقی دکترین «مداخله بشردوستانه» روسیه در اکراین بپر دازیم.
بخش اول ) حاکمیت[۱۲۴]
حاکمیت یک مفهوم اساسی در حقوق بین الملل است که به معنی اختیار یا قدرت عالیه و تجزیه ناپذیر دولت جهت وضع و اعمال قوانین خود در خصوص کلیه اشخاص ،اموال و وقایع داخل مرزهای یک کشور که آن حاکمیت تحت تاثیر یا کنترل دیگر دولت ها قرار نمی گیرد..مع هذا اعمال حاکمیت در عمل حالت مطلق ندارد. بر اساس نظریه رضایت دولت، می توان نتیجه گرفت که هر دولتی می تواند محدودیت هایی بر اختیارات حاکمه خود از طریق پذیرش محدودیت های ناشی از حقوق بین الملل و یا دراثر تصمیمات سازمان های بین المللی که عضویت آن را دارد اعمال نماید. دولت ها موظف به رعایت قواعد حقوقی ایجاد شده توسط جامعه بین المللی بوده و نیز تابع برخی محدودیت های مندرج در معاهدات تعیین شده توسط سازمان های بین المللی هستند.حاکمیت خصیصه اصلی شخصیت بین المللی موجودیتی است که در پی وضعیت حقوقی مساوی با دیگر اعضای جامعه ملت ها می باشد[۱۲۵].
لذا حاکمیت مفهومی است که قدمت آن به شکل گیری جوامع بشری درشکل ابتدایی خود بر می گردد. می توان ریشه شکل گیری دولت در روابط بین الملل را تا پنج هزار سال پیش از این دنبال کرد و از چشم انداز جهانی تاریخی ، سر برآوردن حاکمیت در پایان قرون وسطی پدیده تازه و کاملا” نو به نظر می رسد. از این گذشته با برخوردارشدن دولت از حاکمیت ، نه تنها سرشت دولت دگرگون شد بلکه سرشت حقوق بین الملل هم متحول گردید. اگرچه چندین سده طول کشید تا دولت برخوردار از حاکمیت نو تحکیم یابد ولی معمولا پذیرفته اند که می توان از زمان صلح وستفالی ( ۱۶۴۸) دولت های اروپایی را واحد هایی برخوردار از حاکمیت دانست.[۱۲۶]برخی از صاحب نظران روابط بین الملل معتقدند که اصطلاح حاکمیت در قرن شانزدهم برای اولین بار از سوی «ژان بدن» مطرح شد. از نظر «بدن»، حاکمیت عبارت است از «قدرت عالی و نهایی دولت بر اتباع و دارایی آن ها که مطلق و دائمی است.»[۱۲۷]
حاکمیت در ابتدا مطلق فرض می شد و تنها در تقابل با سایر قدرتها و اشکال متعددی از آن همچون توازن قدرت، حاکمیت دولت را در عرصه بین المللی محدود می کرد. به مرور زمان با شکل گرفتن حقوق بین الملل، برای حاکمیت مطلق و بی حد و مرز نیز محدودیت هایی در قبال رفتار یک دولت با دولت های دیگر و اتباع خود ایجاد شد.
حاکمیت دارای دو بعد درونی و بیرونی است .از نظر بعد درونی دولت برخوردار از حاکمیت ، واحدی شناخته می شود که توانایی اعمال اقتدارات عالیه را در داخل سرزمینی خود دارد.( توانایی اعمال حاکمیت) و از نظر بعد بیرونی هر دولت برای بدست آوردن حاکمیت خارجی باید به مثابه یک عضو برابر جامعه بین المللی از سوی دیگر دولت ها به رسمیت شناخته شود.( شناسایی ) با جمع شدن این دو بعد از حاکمیت نتیجه حاصل می شود که دولت های برخوردار از حاکمیت از نظر جامعه بین المللی مکلف و موظفند پایبند هنجار عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر باشند.به دیگر سخن حاکمیت همه دولت ها را ملزم می سازد تا برای خود حقی برای مداخله در امور داخلی یکدیگر قائل نباشند.پس محدودیت های وارده به حاکمیت دولت ها در دو حوزه مختلف قابل شناسایی است: اول، محدودیت هایی که ناشی از سرشت مناسبات بین المللی است و با هزینه همزیستی مسالمت آمیز دولت ها در جامعه بین المللی، اصل برابری و احترام به حاکمیت ها را مخدوش نمی کند. اما محدودیت دیگر، به عنوان هزینه عدم تبعیت از مقررات و قوانین بین المللی تلقی می شود و زیر عنوان مداخله قابل شناسایی است.
“یکی از نتایج اصل حاکمیت ملی، عدم مداخله در امور داخلی یک دولت مستقل است.اما گروسیوس» در قرن هفدهم تصویری از حاکمیت ارائه داد که حقوق بین الملل و اندیشه «مداخله بشردوستانه» آن را محدود می کرد. اندیشه مداخله بشردوستانه، استفاده از زور را به وسیله یک یا چند دولت برای متوقف کردن بدرفتاری گسترده و وحشیانه دولتی نسبت به اتباع خویش و یا ساکنان مقیم آن کشور مشروع و قانونی میدانست. البته قلمرو قاعده ممنوعیت مداخله در امور داخلی کشورها هنوز نیز از جمله موضوعات جنجال برانگیز به شمار می رود. در این خصوص برخی ازعلمای حقوق بین الملل از تفسیر موسع اصل عدم مداخله که بر تفسیر مشابهی از مفهوم حاکمیت پایه می گیرد حمایت و جانبداری می کنند، و هرگونه مداخله در قلمروی حاکمیت کشورها را به شدت مردود می شمارند. از سوی دیگر، گروهی نیز از تفسیر مضیق و محدود اصل عدم مداخله حمایت می کنند. به اعتقاد این عده، تفسیر موسع اصل حاکمیت و تفسیر مشابهی از اصل عدم مداخله، دیگر پاسخگوی تقاضاهای روز افزون بین المللی شدن مسؤولیت کشورها در قبال حفظ صلح و امنیت بین المللی و حمایت از حقوق بشر نیست. اگر چنین مسؤولیت های بین المللی رو به رشدی، به عنوان یک موضوع حقوقی و قانونی به رسمیت شناخته شود، آن گاه حاکمیت را باید به چشم موضوعی نگریست که از نظر حقوقی بسیار محدودتر از گذشته شده است".[۱۲۸]
امروزه این گونه استدلال می شود که حمایت بین المللی مؤثر از حقوق بشر مستلزم احساس مسؤولیت دسته جمعی دولت ها در مجامع بین المللی است؛ اما اقداماتی که در جهت تحکیم این حقوق در سطح جهانی انجام می گیرد به طور اجتناب ناپذیری با اصل «عدم مداخله در امور داخلی کشورها» که یکی از مهمترین اصول همزیستی بین المللی است، مواجه می شود. لذا این پرسش مطرح می شود که آیا تغییرات ژرف ناشی از وابستگی متقابل دولت ها موجبات جابجایی نقطه توازن بین حاکمیت دولت ها و قدرت جامعه بین المللی را فراهم نساخته است؟ آیا به نام ارزش ها و مقررات بین المللی، «حق مشروع مداخله در امور داخلی دولت های عضو» در حال به رسمیت شناخته شدن نیست.
بخش دوم) مفهوم مداخله[۱۲۹]
در گفتمان حقوق بین الملل،« مداخله » ،اساسا” به معنی توسل و اتکای به زورتوسط قدرت برتری اعم از سازمان ملل متحد، سازمانهای منطقه ای و یا کشوری برای تحت تاثیر قراردادن کشور دیگر برای پیروی ویا اطاعت از سیاست های خود یا تمکین در مقابل خواسته هایش در امور داخلی و بین المللی است. یا « دخالت مستبدانه توسط یک یا چند دولت در امور داخلی یا خارجی دولت یا دولتهای دیگرکه اغلب با تهدید یا توسل به زور همراه است.[۱۳۰]» این نوع طرز تفکردر روابط بین المللی بیشتر به قبل ازجنگ جهانی اول برمی گردد.و برگرفته ازآموزه های دینی مسیحیت که جنگ ها را در راستای دفاع از کیش مسیحیت جایز می دانست و در دوران جگ های صلیبی از عوامل اصلی بسیج مسیحیان برای مقابله با مسلمانان بود و مسلمانان نیز نیز براساس اندیشه های دینی شان جنگ با کفار را جنگ مشروع می دانستند و معتقد بودند که جهان کفر یا در مقابل اسلام تسلیم شود و مسلمان گردد و یا اینکه به حکومت اسلامی جزیه پرداخت نماید. لذا مداخله در امور دیگر بلاد و کشورها در اروپا و خاورمیانه منبعث از آموزه های دینی بود.
بعد از رنسانس و کم رنگ شدن حضور آموزه های دینی در امور سیاسی دولت ها ( لائیتیسه ) و همچنین تشکیل دولت هایی به سبک نوین در سده هفدهم میلادی و مخصوصا بعد از دوران صلح وستفالی و ظهور حاکمیت های مستقل لزوم احترام به تمامیت ارضی کشور ها و عدم دخالت در اموریکدیگر سنگ بنای روابط بین المللی حاکم بین دولت ها با محوریت اروپا گردید.این نوع طرز تفکر در روابط بین الملل تا تشکیل سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ ادامه یافت از آن به بعد با مطرح شدن اندیشه ها و مقاوله نامه های حقوق بشری از سال ۱۹۴۸ که هدف شان حمایت از نوع بشر در مقابل حاکمیت ها و قدرت های مستبد مطلقه بود تغییر یافت و بعبارتی جامعه شناختی ، جامعه جهانی از مفهوم دولت وحقوق حاکمیت گذر کرده بود و در فکر تامین حقوق حداکثری برای نوع بشر شد از آن به بعد حقوق بین الملل صرف به روابط دولت ها نمی پرداخت و مفهوم مداخله بشر دوستانه در امورداخلی و بین المللی کشورها این بار برای حمایت از افراد و گروه های انسانی در مقابل سوء رفتار حکومت ها وارد ادبیات حقوق بین الملل گردید. ازاین زمان پارادکس لاینحلی بین مداخله و عدم مداخله در امور داخلی کشور ها شکل گرفت اینکه در حقوق بین الملل چه مداخله ای به حق خوانده می شود ؟و اگر مشخص است چه معیار هایی به سازمان ملل و دولتها اجازه توسل به زور را مطابق با حقوق بین الملل می دهد؟ آیا منشور سازمان ملل به صراحت مرزبندی مداخله و عدم مداخله و توسل به زور را مشخص ساخته است؟.
بند ۷ ماده ۲ منشور از یک طرف مداخله را ممنوع و از سوی دیگرمداخله را به شکل جمعی مشروع می داند.« هیچ یک از مقررات مندرج در این منشور ، ملل متحد را مجاز نمی دارد در اموری که ذاتا” جزء صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت نماید واعضاء را نیز ملزم نمی کند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهندلیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش بینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نمی کند.» آنچه در منشور ملل متحد بیشتر از هر موضوع جواز اقدامات دسته جمعی را به شورای امنیت و یا کشور ها می دهد موضوع نقض صلح جهانی است . در مداخله بشر دوستانه حمایت از اتباع کشوری است که مورد تهاجم، قتل وعام ، نسل کشی و… واقع شده اند که یک موضوع حقوق بشری است.سوالی که به ذهن متبادر می شوداین است، آیا سوء رفتار دولتی با اتباع خود تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی محسوب می شود یا خیر؟ بنظر می رسد با تغییر رویکردی که در تابعان حقوق بین الملل به تانی وآهستگی رخ می نماید و افراد نیز به نوعی تابع حقوق بین الملل می گردند. که نشانه های این امر را می توان در رویکرد اتحادیه اروپا به جواز شکایت اشخاص از دولت ها در مراجع قضایی بین المللی مشاهده کرد و همچنین تشکیل داد گاه های کیفری بین المللی همانند دادگاه کیفری یوگسلاوی و روآندا وهمچنین جواز مداخله حقوق بشری در صورت نقض فاحش آن وسوئ رفتار دولتی با اتباع خودشان ، بنظر می رسد . مباحث حقوق بشری می تواند تهدید کننده و ناقض صلح جهانی محسوب گردد. اگر صاحب نظران حقوق بین الملل از روش سنتی خود که بیشتر بر گرفته از سنت حقوقی انگلوساکسونی است دست بردارند و از محافظه کاری در تدوین حقوق بین الملل دست بردارند.
منشور ملل متحد علاوه بر شورای امنیت در فصل هشتم (بند ۱ ماده ۵۲) جواز اقدامات یک جانبه در راستای حفظ صلح و امنیت جهانی به نهادهای منطقه ای صادر کرده است.« هیچ یک از مقررات این منشور مانع وجود قراردادها یا نهادهای منطقه ای برای انجام امور مربوط به صلح و امنیت بین المللی که متناسب برای اقدامات منطقه ای باشدنیست مشروط بر اینکه اینگونه قراردادها یا موسسات و فعالیت های آنها با مقاصد و اصول ملل متحد سازگار باشد.»از این رو دولت ها و سازمان های منطقه ای باستناد این اصل در مواردی که صلح و امنیت جهانی به خطر می افتد با لحاظ سایر توصیه های منشور اقدام به مداخله بشر دوستانه نمایند.
۴-۲-۱ ) اصل عدم مداخله[۱۳۱]
“اصل عدم مداخله و اصل عدم توسل به زور به عنوان دو قاعده مهم نظام دهنده روابط بین‌المللی هستند که هم مبنای عرفی و هم مبنای قراردادی دارند، و مانع عمده‌ای در راه هر نوع مداخله محسوب می‌شوند. اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها، به عنوان اصلی بنیادین در حقوق بین الملل، مبتنی بر برابری حاکمیت و استقلال سیاسی دولت ها است. این اصل تکلیفی حقوقی بر دولت ها برای خودداری از دخالت در امور داخلی یکدیگر تحمیل می کند[۱۳۲].” اجماع بین المللی در منع مداخله ضمن قطعنامه های متعدد مجمع عمومی سازمان ملل ذکر شده است که از آن جمله می توان به اعلامیه ۱۹۶۵ منع مداخله در امور داخلی دولتها و حمایت از استقلال و حاکمیت آنها اشاره کرد. «اعلامیه اصول حقوق بین الملل درباره روابط دوستانه و همکاری بین دولتها بر اساس منشور ملل متحد که بدون رای گیری در سال ۱۹۷۰ توسط مجمع عمومی تصویب شد،منع مداخله را مورد تاکید قرار داده و آن را به هرمنظوری طرد می نماید. بر اساس اعلامیه مزبورمداخله مسلحانه و کلیه اشکال دیگر دخالت یا تهدید علیه شخصیت دولت یا عناصر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن ، نقض حقوق بین الملل است.[۱۳۳]»
از اصول و مفاهیمی که در منشور ملل متحد نقش کلیدی در تنظیم رفتار دول بایکدیگر و الزام آنها به رعایت شان تاکید شده اصول «تساوی حاکمیت ها»، «منع توسل به زور» و «منع مداخله» می باشد.واین مفاهیم به مرور زمان و دربروز بحران های منطقه ای اهمیت خود را هر چه بیشتر نمایان ساختند .اگر امروزه در نقاط مختلف جهان شاهد جنگ و نزاع بین المللی هستیم ،بخش عمده این درگیری ها ناشی از عدم رعایت این اصول و عدم پایبندی برخی دولت ها به آن اصول مصرح در منشور می باشد.در خاورمیانه قدرت های غربی بهمراه دولت های منطقه با دخالت در امور داخلی یکدیگر در قالب حمایت از گرو ه های طرفدار خود،باعث بر افروختن آتش جنگ وظهور تروریست بین المللی شده اند، غرب و هم پیمانان منطقه ای شان( عربستان،قطر،امارات وترکیه) در حمایت از گرو ه های مخالف بشار اسد در سوریه در امور داخلی آن کشور مداخله نموده و معتقدند که حضورشان در راستای مداخله بشر دوستانه می باشد ، و در مقابل روسیه و ایران نیز از دولت بشار اسد حمایت می کند ، در عراق کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و ترکیه از گرو ه های شورشی حمایت می کنند و اصل عدم مداخله در امور داخلی را رعایت نمی کنند و یا در منطقه اروپای شرقی دخالت روسیه در شرق اکراین به بهانه حمایت از اتباع و مداخله بشر دوستانه ،همه اینها و موارد مشابه آن در سایر نقاط جهان نشان از فراموشی یا عدم پایبندی دولت ها به منشور ملل متحد و حقوق بین الملل است .
در حالیکه طبق بند هفت ماده ۲ منشور«هیچ یک از مقررات مندرج در منشور، ملل متحد را مجاز نمی دارد در اموری که ذاتاً جزو  صلاحیت داخلی هر کشوری است، دخالت نماید و اعضا را نیز ملزم نمی کند چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهند. لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش بینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نخواهد آورد.»
۴-۲-۲ ) اقدامات مجمع عمومی
مجمع عمومی سازمان ملل طی تعدادی از قطعنامه ها و اعلامیه هایی که به تصویب رسانیده به موضوع اصل عدم مداخله پرداخته است.چنانچه پیشتر اشاره اعلامیه سازمان ملل در زمینه عدم مداخله که در قالب قطعنامه شماره ۳۱/۲۱ مجمع عمومی در ۱۹۶۵ به تصویب رسید بر حق کشورها در زمینه انتخاب و اداره امور خود بدون هرگونه دخالت خارجی تأکید ورزید. این اعلامیه صریحاً مداخلاتی را که حاکمیت و استقلال سیاسی کشورها را تهدید می کند ممنوع اعلام نمود.
“ در سال ۱۹۸۱، مجمع عمومی با تصویب قطعنامه شماره ۱۰۳/۳۶ در زمینه اجرای اعلامیه «غیرقابل پذیرش بودن مداخله در امور داخلی کشورها» گام دیگری در جهت تقویت اصل عدم مداخله برداشت. در این اعلامیه، مجمع به طور جدی اعلام کرد اصل عدم مداخله در امور داخلی و خارجی کشورها دربرگیرنده حقوق و وظایف ذیل می باشد:
- خودداری از هر گونه اقدام زورمندانه و قهرآمیزی که ملل تحت سلطه استعمار یا اشغال بیگانگان را از اعمال حق تعیین سرنوشت، آزادی و استقلال خود محروم سازد؛
- خودداری از سوء استفاده و مخدوش نمودن موضوعات حقوق بشری به عنوان ابزار دخالت در امور داخلی کشورها و اعمال فشار بر کشورهای دیگر یا ایجاد جو بی نظمی و عدم اعتماد میان کشورها یا گروهی از کشورها؛
- حمایت و پشتیبانی کامل از حق تعیین سرنوشت، آزادی و استقلال ملت های تحت سلطه استعمار، اشغال خارجی یا رژیم های نژادپرست و همچنین حق این ملت ها در زمینه دست یازیدن به مبارزه سیاسی و مسلحانه برای نیل به این اهداف بر اساس منشور؛
- رعایت، گسترش و دفاع از تمامی حقوق بشر و آزادی های اساسی در محدوده قلمروی ملی خود و اقدام در زمینه امحای موارد جدی و گسترده نقض حقوق بشر ملت ها و مردمان، به ویژه در جهت از میان برداشتن آپارتاید و تمامی اشکال نژادپرستی و تبعیض نژادی”[۱۳۴]
در عین حال قطعنامه های بسیاری در رابطه با اوضاع و احوالی که در آن حقوق بشر آشکارا نقض شده از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است. بنا بر این قطعنامه ها می توان نتیجه گرفت که اصل «عدم مداخله» در برابر اقدامات سازمان ملل در این زمینه عقب نشینی کرده است. این عقب نشینی در سه مورد مشخص شده است:

    1. هنگامی که حقوق بشر در سرزمین هایی نقض می گردد که تحت سلطه یا استعمار دولتی قرار گرفته و یا توسط آن اشغال شده اند. مجمع عمومی سازمان ملل در این مورد قطعنامه های متعددی همچون قطعنامه های مربوط به فلسطین اشغالی، رودزیا، نامیبیا به تصویب رسانده است. این اقدامات بر اساس مسؤولیت ویژه سازمان ملل متحد بر «سرزمین هایی که مردم آن هنوز توسط خود اداره نمی شوند» یا سرزمین های تحت قیومیت انجام گرفته است.
    1. هنگامی که نقض حقوق بشر از اوضاعی ناشی می شود که صلح و امنیت بین المللی را در معرض خطر قرار می دهد. این مورد خصوصاً ناظر بر وضع آفریقای جنوبی در جهت خاتمه دادن به نظام آپارتاید در کشور بوده است.
    1. هنگامی که نقض حقوق بشر چنان جنبه ای به خود می گیرد که دیگر سکوت جامعه بین المللی از لحاظ اخلاقی و انسانی قابل تحمل نیست و دخالت آن جامعه برای خاتمه دادن به چنین وضعیتی الزامی تلقی می شود.

در موارد مذکور، بررسی موضوع حقوق بشر از قلمرو صلاحیت انحصاری دولت ها خارج می شود.

بخش سوم ) مداخله بشر دوستانه[۱۳۵]
دایره‌المعارف حقوق بین‌الملل، مداخله بشردوستانه را این‌گونه تعریف می‌کند: «استفاده از زور توسط یک دولت دیگری به منظور حمایت از جان و آزادی اتباع دولت دیگری که یا نمی‌توانند یا نمی‌خواهند رأسا کاری انجام دهند.[۱۳۶]» ظاهرا این تعریف را روشن و جامع در رابطه با مداخله بشردوستانه از لحاظ حقوقی شناخته نمی شود و چون این تعریف وجود ندارد، به طور طبیعی معیارهایی هم وجود ندارد که بتوانیم رفتاری را مصداقا تشخیص بدهیم که مداخله بشردوستانه هست یا نیست.حقوق بین‌الملل در این مساله تا حدی سردرگم است. از یک طرف، توسل به زور را فقط با مجوز شورای امنیت و در بحث دفاع مشروع فردی و جمعی قبول دارد و هر نوع توسل به زور را که خارج از این حوزه باشد، نمی‌تواند قبول کند..
مداخله در کشور دیگر، توسل به زور را به همراه دارد و حتی اگر به مداخله، پسوند « بشردوستانه» اضافه کنیم از ماهیت آن عمل که توسل به زور بوده و طبق حقوق بین‌الملل ممنوع است کم نمی‌کند. در سال‌های اخیر، مخصوصا از ۱۹۸۹ به این سو، شرایطی به وجود آمد که برای حفظ حیات انسان‌ها در برخی کشورها که مورد جنایت و نسل‌کشی قرار گرفته و نیازمند کمک جامعه ملل بودند، باید اقداماتی صورت می‌گرفت. این اقدامات هم با توجه به شرایطی که وجود داشت، حتما باید مسلحانه و با توسل به زور می‌بود. برخی مواقع، از یک سو، شرایطی وجود دارد که عقلا و اخلاقا نجات جان عده‌ای از انسان‌ها را حتی با توسل به زور تایید می‌کنیم و از سوی دیگر، حقوق بین‌الملل قاعده‌ای ندارد که به درستی، قانونی بودن این اقدام را مشخص کند. در این مورد، در حقوق بین‌الملل یک فرمول یا معیاری که در همه جا قابل استناد باشد،وجود ندارد.[۱۳۷]
در اواخر دهه ۸۰ فرانسوی‌ها اولین کسانی بودند که موضوع مداخله بشردوستانه را مطرح کردند،( البته به نظر می رسد کمک بشر دوستانه صحیح تر باشد ) که از سوی کوشنر در رابطه با زلزله ارمنستان مطرح شد. تصور کنید که در یک کشوری فاجعه زلزله رخ داده، اگر کشورهای دیگر بخواهند برای کمک به کشور آسیب دیده، از آن کشور مجوز و رضایت بگیرند، تعداد زیادی از انسان‌ها جان خودشان را از دست می‌دهند. بنابراین برخی کشورها با یک نیت خیرخواهانه مجبور می‌شوند قواعد شکلی حقوق بین‌الملل را زیر پا بگذارند.[۱۳۸]این نیت خیرخواهانه در بعضی جاها قابل شناسایی است و مشکلی ایجاد نمی‌شود، مثلا در جاهایی که سیل و زلزله یا سونامی آمده، طبیعی است که کشورها با انگیزه کمک می‌روند، اما برخی مواقع، مداخله دیگر کشورها با مسائل سیاسی و حاکمیت کشوری که در آن می‌خواهد عملیات صورت بگیرد، مرتبط می‌شود و خود مداخله در آینده سیاسی کشور تاثیر گذار می‌باشد. در چنین مواقعی، مرزبندی بین این که مداخله بشردوستانه بوده یا نبوده، مشکل است و نکته دیگر این که هر دولتی که مداخله می‌کند، مدعی است نیت خیرخواهانه دارد و لذا خودش نمی‌تواند تعیین کند که مداخله‌اش بشردوستانه است، بلکه حتما باید نهادی وجود داشته باشد تا این اقدام را تجویز کند یا اجماعی باید بین کشورها به وجود بیاید که این مداخله را از باب بشردوستانه بداند..
در زمینه مداخله بشردوستانه، ابهامات مفهومی وجود دارد و مشکل است که بشود این مفهوم را به درستی فهمید و به صورت عینی برایش معیار تعیین کرده و مصادیقش را مشخص کرد. اکنون با توجه به وضعیت سوریه ،نیجریه،لیبی و بحرین،یمن که تعاریف متعددی از وضعیت مردمان این کشور ها از سوی دول مختلف ارائه می گردد فهم ما را از مفهوم مداخله بشر دوستانه پیچیده‌تر هم می نماید .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ق.ظ ]