سالک عاشق که مشتاق وصال حضرت حق است باید به این جنون مقدس و عشق حقیقی دست یابد. زیرا هر کس سزاوار سلوک نیست و فرومایگان مرد این راه نیستند. جالب است که عطار رهروان این طریقت را کسانی می شمارد که در نظر ابنای زمان فرومایه اند و قدری ندارند، ولی مانند گوهری درخشان در نظر اهل معنی و بصیران این وادی متجلی اند.
علت اینکه عطار از شخصیت دیوانگان و سخنان آنها در مثنویهای خود بهره می جوید آن است که بتواند از زبان آنان حقیقت و اسرار مگو را بیان کند و از این طریق راه و رسم زندگی ارزشمند و با شرافت را به صاحبان عقل ظاهر و مدعیان زیرکی بیاموزد.
ابو علی سینا در کتاب «شفا» بحث مسبوطی درباره ی معانی مختلف عقل در فرهنگ اسلامی پیش کشیده است. از دیدگاه او (عقل به قوه ای گفته می شده است که انسان با آن از سایر حیوانات متمایز می شود و باعث بروز افعال خاصی در او می شود که عبارتست از : حس تعاون و مشارکت با مردم، استفاده از اسباب و ابزار به منظور تهیه ی خوراک و پوشاک و مسکن، همچنین احساساتی نظیر تعجب ، خنده، گریه و تمییز زشتی از زیبایی و خوبی از بدی) (پورجوادی، بی تاریخ، ۲۹-۲۸).
شیخ الرئیس در کتاب «الحدود» خود نیز در مورد نیز در مورد عقل مباحث گسترده ای آورده است، این مباحث با تعریفی که دیگر فیلسوفان از (عقل عملی) در نظر گرفته اند تقریباً مشابه است ، بوعلی در شرح عقل، این سه معنی را می نویسد:
۱- صحت فطرت نخستین را در انسان «عقل» می گویند و درحقیقت قوه ای است که با آن میان امور زشت و زیبا تمیز داده می شود.
۲- به آنچه انسان از راه تجربه های خود در مورد احکام کلی کسب می کند، عقل می گویند و حد آن این است که معانی است مجتمع در ذهن که خود مقدماتی است که مصالح و اغراض حیات از آنها استنباط می شود.
۳- به یک چیز دیگر هم عقل می گویند و حد آن این است که هیأتی است پسندیده در حرکات و سکنات و احکام و اختیار انسان (ابن سینا، ۱۹۶۳ : ۲-۱۱).
عاقلان بر حسب ذات ابتدا می اندیشند و به اقتضای مصلحت وقت، منافع مادی و دنیوی خود و مطابق خرد سخن می گویند و رفتار می کنند اما دیوانگان به اقتضای غرایز، آزاد از سود و زیان و براساس خرد مقدس و مخصوص خودشان عمل می کنند که عقل حقیقت پوش متظاهر و مدعی را رسوا می کند. از شیوه ی سخن راندن دیوانه، عشق می بارد. با خدا بسیار راحت سخن می گوید، انتقاد می کند، خط و نشان می کشد، خردوزی هر چه بیشتر موجب فاصله انسان و خداوند می شود.
معمولاً سائلان از شوریدگان سوال می پرسند علت آن است که عقل عاقلان نیت و خواست حقیقی را که انگیزه ی عمل است واپس می رانند و نیت و خواستی کاذب اما موافق با مقتضیات فرهنگ حاکم جانشین آن می کند.
لفظ عقل و جنون از کلیدی ترین الفاظ فرهنگ و تمدن اسلامی هستند و این دو بخصوص لفظ «عقل» به کرات درآیات و احادیث استعمال شده است. در حدیثی از حضرت رسول (ص) آمده «ان العقل لا غایه له و لکن من احل حلال ا… و حرم حرام ا… و سمی عاقلاً» و ایشان علت بعثت خود را احیای عقل می دانند. در فرهنگ اسلامی عقل را شامل سه چیز معرفی می کنند «طاعت نیکو. صبر نیکو، معرفت نیکو به خداوند و در فرهنگ اسلامی مجنون را کسی می دانند که دوران جوانی خود را در معصیبت بگذارند» (ر ج ک تحلیلی از مفاهیم عقل و جنون پورجوادی،بی تاریخ، ۲).
۴-۲- اقسام دیوانه
تاکنون عنوان دیوانه بر افراد گوناگونی نسبت داده شده است ، همان گونه که قبلاً ذکر شد طبق روایات اسلامی و احادیث نَبوی گناهکار مجنون است. ابوالقاسم حسن نیشابوری در اثر خود «عقلای مجانین» که اولین اثر و قدیمی ترین اثر در مورد دیوانگان داناست، اقسام دیوانه را این چنین معرفی می کند:
۱- جوانی شاخه ای از دیوانگی است . ۲- عده ای که از خوف خداوند دیوانه شدند ۳- کسانی که جهت ناشناس ماندن خود را به دیوانگی زده اند ۴- کسانی که جهت رسیدن به ثروت و گدایی خود را به دیوانگی زده اند ۵- کسانی که برای آسوده زیستن به دیوانگی وانمود می کردند ۶- کسانی که جهت نجات از خطر و بلا تظاهر به دیوانگی می کردند (رک: نیشابوری؛ ۱۳۶۶ :۲۳۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۳- تأثیرات وجود عقل
عقل باعث هماهنگی رفتار و گفتار شخصی با مقتضای مصالح دنیوی خویش و پسند دیگران می شود. فرد در این خودگریزی و تظاهری که جهت هم زیستی با دیگران انجام می دهد کار خود را هم موجه می داند و هم طبیعی. دروغ و ریابی را که به آن دچار است را عادی می شمارد، زیرا پذیرفته که در میان خلق بودن و با آنان هم زیستی کردن مستلزم چنین اعمالی است. عقل رعایت ممنوعیت هایی است که عادت های ناشی از فرهنگ حاکم آن را تجویز می کند.
جنون شکستن قید و بندهای این عادت ها و گذرا از ممنوعیت هاست و آزادی خواست و اراده را تجربه کردن و از تلخ و شیرین حوادث مقررات رستن. باید دانست که تمامی مقامات سلوک و نیل به مقام والای جنون با سقوط اوصاف حیوانی و از پس تهذیب و تزکیه نفس به دست می آید . درحقیقت دیوانگان دانا به مقام بقاء بعد از فنا رسیده اند. گویی تولد دیگری است که در آن بنده اسیر حکم حق و خرد الهی است.
۴-۴- عقلاء مجانین
گروهی از صوفیان بوده اند که به ظاهر حال مناسب فهم و ادراک و رسوم و آداب و احکام شرع رفتار نمی کردند و یا آن که اعمالشان بر وفق عقل صورت نمی گرفت و چنان می نمود که به کلی زنجیر عقل را گسسته اند و سر به بیابان جنون نهاده اند. این طایقه از مردم در گریز بودند و مانند دیوانگان می زیستند و به احکام شرع ظاهری اعتنایی ظاهر نداشتند و در سخن گستاخ بودند. بی پروا حقایق را بر زبان می آوردند و به نکته سنجی و بذله گویی انگشت نما بودند. و بر دستگاه و کارگاه آفرینش خرده ها می گرفتند و دردهای اجتماع را بی پروا در مقابل خلفا و حکام و قضات باز می گفتند و علت این بی پروایی را می توان همان تظاهر به جنون و حدیث معروف (لیس علی المجنون حرج) دانست.
از جمله اسامی منسوب به آنها عبارتند از: مجذوب، مجنون، عقلاء مجانین، بهالیل و… در تاریخ آمده است علت ظهور این گروه در قرن ششم در نیشابور چنین است: واقعه ی غزه عده ای از غارت زدگان شهر را از شدت هول به صاعقه ی جنون دچار کرد، عده ای را به خاموشی ناشی از بهت یا تند زبانی ناشی از بی طاقتی دچار ساخت. بی نظمی بیشتر اعتراض بیشتر را در خاطره ها می انگیخت و اعتراض بیشتر جسارت بیشتر را طلب می کرد که جز دیوانگی یا دیوانه نمایی هیچ چیز آن را قابل تحمل نمی ساخت.
عده ای در این میان وانمود به جنون کردند و جناح معترض جامعه را تشکیل دادند و بزرگان و صاحب مقامان را مسئول این نابسامانی و بی نظمی ها می خواندند (با این حال هم در امان بودند و هم مورد حرمت مردم. لطف گفتار و طنز تلخ دل ها را سبک می کرد و خاطرها را تسکین و تسلی می داد. زندگی خاص و منش ویژه ی آنها برای اهل عصر شوق انگیز بود و عجیب نیست که عطار جوان را به تقلید و تأمل واداشته است) (رک. زرین کوب، ۱۳۷۸: ۲۹- ۳۰).
نویسندگان نام آوری چون ابوالقاسم حسن نیشابوری، محی الدین عربی، عبدالرحمن بن جوزی و… شرح حال چندین تن از این گروه را مندرج ساخته اند. محی الدین عربی در فتوحات مکیه فصلی به خصوص در مراتب و احوال این طایفه و علت ظهور این حال بر آنها آورده که بسیار مفید است و به عقیده ی او مجانین چند صنفند:
۱- آن که وارد غیبی بیشتر و فوق استعدادش باشد و بر او غالب آید ، تاجایی که شعور به اعمال خود نداشته باشد و صاحب این حال را «مجنون» خوانند.
۲- کسی که بر اثر ورود وارد، عنان عقل را از دست دهد ولی شعور حیوانیش بر جای ماند و به حکم غریزه عمل کند او را «عقلاء مجانین» خوانند.
۳- کسی که به محض ورود وارد ذهول از حس و توجه به غیب برای او حاصل گردد و پس از آن رفتارش طبیعی شود (ابن عربی؛ ۱۳۸۸: ۵۴).
دیوانگان زبان اعتراض عطار هستند، زبانی برای بیان دردهای اجتماعی و هر نوع خرده گیری بر نظام آفرینش که گاه حتی عقاید دینی را نقد می کنند. سعی می کند نکات نغز و نقدهای ظریفی از زبان آنها بیان کند و اعتراضات سخت و لطف آمیز را بدین صورت به گوش صاحب منصبان برساند، عطار بر آنها نام «مجنون» «دیوانه» «شوریده ایام» می گذارد و از مقام و سخنان آنها در مثنویهای خود بسیار استفاده می کند. و در مقالات بیست و دوم ویست و هفتم از مصیبت نامه حالات و مقاماتشان را شرح می دهد.
شیخ ما از حکایات این گروه مجموعاً صد و پانزده حکایت را مثنویهای خود آورده است: الهی نامه ۲۳ حکایت، منطق الطیر: ۱۴ حکایت، اسرار نامه ۱۴ حکایت، مصیبت نامه ۶۳ حکایت برخلاف دیوانگان معمولی که اغلب مورد آزار، اذیت مردم بودند، عقلای مجانین معمولاً مورد احترام و تأیید مردم بودند. زیرا معمولاً سخنان آنها پندآموز و تأثیر گذار بود و سادگی و بی ریایی آنها به دل می نشست و جسارت و گستاخی آن ها نه از سر بی ادبی بلکه حاصل وارد غیبی و جذبه الهی بود.
مردمان نیشابور که طی سالهای متمادی مصایب فراوانی از جمله: جنگ، حمله ی سایر اقوام، بلایای طبیعی، بیماری و قحطی شده بودند. کم کم دچار سستی ایمان نشده و اعتراض آنها به درگاه حق و سپس سلاطین ظالم که در آسودگی به سر می برند شکل گرفت.
(جرأت و جسارت لازم برای ابراز این اعتراض تنها در سایه ی دیوانگی یا به عبارت دقیق تر دیوانه نمایی میسر می شود و این دیوانه نمایان عاقل بودند که در پناه، سپر جنون فارغ از نهی شریعت و جبر حکومت که مصلحت اندیشی های عقل تبعیت از هر دو را تجویز می کرد، بی هراس لب به اعتراض می گشودند. گستاخانه حضرت حق را مورد اعتراض قرار می دانند و شجاعانه به حاکمان می تاختند و آنها را آماج انتقاد و اعتراض و استهزاء قرار می دادند، رهایی از قید عقل این امکان را برایشان فراهم می ساخت) (حسین آبادی، ۱۳۸۵: ۷۷).
یکی از این عقلای مجانین که از شخصیت های برجسته مثنویهای عطار است بهلول عاقل است که می توان در مورد زندگی نامه او به طور مختصر چنین گفت:
وهب بن عمرو معرف به بهلول در شهر بغداد دیده به جهان گشود، شیعه بود و در زمان او امام صادق (ع) در شهر مدینه حضور داشت. وی از زمره ی متقیان و از شاگردان برگزیده‌ی امام صادق (ع) بود. وی در فنون حکمت، معارف و آداب اسلامی فردی کامل بود و از جمله متقیان شهر به حساب می آمد.
بهلول: درقاموس های کهن عربی به معنی انسان با حیا؛ بخشنده و خندان وجامع همه ی نیکی هاست. دردیگر فرهنگ ها به معنی پیشوای قوم که سردار باشد و مهتر نیکو روی یا خوش خوی آمده است .درفرهنگ تاجیک بهلول به فتح درمفهوم گول و مسخره باز به کار رفته است. واژه ی بهلول به طور عام درآفریقا به معنی (ساده و احمق) می باشد. (مازولف، ۱۳۸۸، ۱۰).
پرداختن به ترویج و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و فراگیری و بازگویی روایات معصومین از جمله کارهای او بود، علت تظاهر او به دیوانگی آن بودکه:
(روزی هارون به مفتیان شهر دستور داد، حکم مهدور الدم بودن امام موسی کاظم (ع) را صادر کنند و برای توجیه این کار امام را به خروج علیه حکومت متهم کنند، پس بهلول به راهنمایی خود امام، خویش را به دیوانگی زد تا از رأی دادن معاف شود، پس هم جانش محفوظ ماند، هم فتوای حرام نداد) (نحوی؛ ۱۳۷۸: ۶۶).
در روایت دیگر آمده ، اصرار هارون جهت پذیرفتن شغل قضاوت در بغداد توسط بهلول عامل تظاهر او به دیوانگی است. باید افزود که تنها ظاهر بهلول شبیه دیوانگان بوده و گرنه کوچک ترین نشانه‌ای از ضعف یا اختلال روانی در او وجود نداشته ، بلکه گفتارها و نظریات وی سرشار از حکمت بوده است.
به طور کلی برای بهلول و سایر عقلای مجانین سه خصوصیات عمده می توان نام برد:
۱- بریدن از مقام و جاه ۲- اجتناب از عوام ۳- تظاهر جنون عشق
استفاده از زبان رمزی جهت بیان آراء و عقاید در عرفان بسیار رایج است. معمولاً آنها پیام خود را ضمن داستانها، افسانه ها و از زبان حیوانات و یا برخی افراد بیان می کردند، ارتباط زبان و شخصیت را از دو نظر می توان بررسی کرد:
از طریق راوی و زبانی که او برای توصیف شخصیت به کار می برد که هم ویژگی های شخصیت را بیا نمی کند و هم خصوصیت راوی را می توان دریافت و دیگر توجه به زبان خود شخصیت است. یعنی از سیاق کلام گویش، واژه هایی که به کار می برد . تکیه کلام و مکث های یک شخصیت می توان به ویژگی های او پی برد. زبان شخصیت های داستانی از نظر نام شناسی ،‌اسم یک شخصیت می توانند بیان کننده ویژگی های او باشد. معناگرایان معتقدند که از تجزیه و تحلیل نام شخصیت می توان به هیچ اسمی همگی سبب می شود که خواننده مجموعه ای از مشخصه هایی معنایی را برای شخصیت در ذهنش مجسم کند.
(شخصیت های داستانی دارای ویژگی های نوعی (تیپ) انسانهای دیگرند.یعنی هر شخصیت به جز ویژگی های منحصر به فرد خود همانندهایی با افراد هم گروه خود دارد. تیپ نشان دهنده ویژگی ها و مشخصات گروه، طبقه یا صنف اجتماعی است مانند تیپ عاقل مجنون)‌.(محفوظ ، ۱۳۸۵ : ۷۴).
دیوانگان نیز از جمله این افرادند و داستان های مربوط به آنها از جمله داستانهای رمزی است. می توان از کارهایی که عمدتاً توسط آنها انجام می شد، نیز رمزگشایی کرد از جمله:
۱- زندگی در گورستان که نماد جدایی روح از تن و مرحله شکستن غرور و منیت انسان است.
۲- زندگی در زیر پل، پل رمز این دنیای فانی است و هرگز بر آن ایمن نتوان بود .
۳- سوار شدن بر چوب که سمبل تاخت و تاز در این دنیای فانی است و رمز «من» و «دما» کرد نهای این دنیاست که سرانجام شرمسار با جامع و روی خونین از این میزان به در خواهند آمد (سعادتی، ۱۳۸۱، ۱۴۸- ۱۴۷).
از دیگر صفات مبرز دیوانگان نیل به مقام عشق است. بارها شنیده ایم که عشق بازی کار هر عاقل نیست بلکه کار دیوانگان است. دیوانگانی را که به جنون الهی مبتلا شده اند (عقلاء مجانین) می نامند. اگر سخن از روی گستاخی می گویند، گاه به درگاه حق تعرض می کنند و هیچ ابا ندارند همه به خاطر عشق ویژه ای است که به حضرت حق دارند (طریق دیوانگی در مسیر عشق الهی همچنان راه به کمال می برد و آن مرحله ایست ورای وجد و جذبه و سماع که بدان مرحله سکون و آرامش نام نهاده اند؛ که مجنون عاشق در این جا وارد مرحله فنا می شود) (صاحب اختیاری، ۱۳۸۰ :۱۸۰- ۷۲) .
۴-۵- موضوعات مورد اعتراض عقلای مجانین
اگر به حکایاتی که به عقلای مجانین در آثار گوناگون منسوب است نظر بیندازیم متوجه خواهیم شد که موضوعات مد نظر آنها را می توان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
الف) نقد و اعتراض علیه جباران و حاکمان ستمگر
ب) نقد خرافات اجتماعی و ظواهر عوام فریب مذهبی
ج) انتقاد و اعتراض از نظام آفرینش و آفریدگار آن
علاوه بر آن دیوانگان عاقلی که به حق زبان اعتراض مردمان زمان خویش بودند و به خاطر آنکه خود از رنج و آزار حاکمان در امان بودند به انتقادهای بی بروا و اغلب حقیر کننده می پرداختند و گاه پندشان سودمند می آمد، دسته ای دیگر بودند که از شیعه پول در می آوردند، آنها با دریافت پول، عقاید و دعاوی شیعیان را نشر و تبلیغ می کردند. حتی برخی از آنها خود شیعه بودند و به خاطر حمایت از عقیده دینی خود، تظاهر به دیوانگی می کردند. از جمله می توان به بهلول عاقل و علیان اشاره کرد. در مثنویهای عطار از شخصیت های بر جسته تاریخی که مورد انتقاد دیوانگان قرار گرفته اند. یادشده است، از جمله: انوشیروان، سلطان سنجر سلجوقی ، محمود غزنوی ، هارون الرشید، نظام الملک و… و اغلب اوقات با نام کلی از آنها یاد می شود. هر چند در ادبیات فارسی شخصیت های گوناگونی چون زاهد، عابد، شیخ، پیر خمیده قامت به موعظه ی قدرتمندان پرداخته اند ، اما سخن دیوانگان بسیار کارگرند و دلنشین تر است.
الف) نقد واعتراض علیه جباران و حاکمان ستمگر: در قسمت بررسی حکایات در فصل آینده به تفصیل درمورد آن سخن خواهیم گفت.
ب) نقد خرافات اجتماعی و ظواهر مذهبی
در هر جامعه پاره ای اعتقادات سست و نادرست وجود دارد که مانع وصول به حقیقت است، عطار با زبانی شیرین و موثر به انتقاد از مردمانی می پردازد که به این خرافات باور دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...