معنای اصطلاحی محکم و متشابه
استاد محکم و متشابه را در جهت مراد و مقصود متکلّم میداند، نه مفهوم لغوى و معنى عرفى کلمه و جمله، زیرا معانى لغوی کلمات همیشه محکم و روشن است، و هرگز متشابه نمیشود. مخصوصا در کلمات قرآن مجید که به معانى حقیقیّه آنها استعمال شده است، و هیچگونه تردید و تشابهى در آنها نیست. بنابراین مقصود از محکم و متشابه در آثار استاد، روشن و قطعى شدن مراد، و مشتبه و محتمل بودن نظر گوینده است.[۱۰۹]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آیات متشابه و امکان فهم آنها
استاد متشابهات قرآن را قابل فهم میداند، اما -به استناد آیه هفت سوره مبارکه آل عمران- فقط برای خواص از مردم. ایشان نورانیت باطنی را برای فهم هر چه بیشتر آیات شرط دانسته واز منظر وی حقایق متشابه هرگز با فکر و اندیشه و به وسیلهی علوم ظاهری رسمی حل شدنی نخواهد بود. و قائل به فهم متشابهات با سیر و سلوک است و چنین مینویسد:
«فهم آیات متشابه مخصوص افرادى است که در سطح بالاى از معرفت و ایمان و نورانیّت بوده، و براى درک و شهود معانى مقصود آنها آمادگى دارند، و آنان کسانى هستند که در دریاى علم و معرفت فرو رفته ثابت و برقرار شده‏اند. البتّه این افراد در نتیجه رفع حجابهاى نفسانى و انقطاع از عوالم مادّه، پیوسته با خداوند متعال ارتباط داشته، و از افاضات روحانى او کسب معارف و حقایق و معلومات عالیه را مى‏نمایند. و در نتیجه این مشاهدات و فیوضات إلهى مى‏توانند به مشکلات و متشابهات آیات پروردگار متعال آگاهى پیدا کنند. و هرگز اینگونه از حقایق که براى مردم عادى متشابه است: با فکر و اندیشه و بوسیله علوم ظاهرى و رسمى، حلّ شدنى نخواهد بود. چنانکه در تفاسیر این قبیل از آیات کریمه که از دانشمندان بزرگ نوشته شده است، مشاهده مى‏شود.»[۱۱۰]
ارتباط آیات محکم و متشابه
محکمات قرآن مجید از نظر استاد أساس و پایه هستند، و آیات دیگر به آنها برگردانده شده، راجع به لطائف و دقائق معارفى هستند که توجّه به آنها مخصوص طبقات ممتازى است. در نتیجه طبقات اکثر مردم بحدّ لزوم و کافى از محکمات قرآن استفاده کرده، و همه احتیاجات خود را برطرف مى‏کنند، و هرگاه از نظر معرفت و نورانیّت پیش رفتند، در حدود پیشرفت و روشنایى خود باز مى‏توانند از آیات مخصوص بهره‏مند گردند.[۱۱۱]
مبانی خاص
مبانی خاص عبارت است از مبانی که به طور مستقیم با بحث روش شناسی استاد حسن مصطفوی در ارتباط بوده و به پایه فهم نگرشهای واژهشناسی و شناخت الفاظ در قرآن کریم اختصاص دارد. استاد در مقدمه کتاب التحقیق استفاده از حقایق، معارف، احکام و آداب قرآن مجید را متوقف بر فهم دقیق و محققانه مفردات قرآن کریم میداند.[۱۱۲]
ایشان پس از بیان خصوصیات التحقیق، مبانی واژهشناسی آن را بر میشمارد:
حصر استعمال کلمات قرآن مجید در حقیقت (عدم وجود مجاز در قرآن)
در نظر گرفتن معنای اصل الواحد کلمات در معناشناسی لغات قرآن کریم
توجه به مبحث اشتقاق
عدم وجود اشتراک لفظی و ترادف در قرآن
دلالت ذاتی الفاظ
اعجاز قرآن در الفاظ
در این قسمت مبانی مطرح شده یک به یک بیان و مورد بررسی قرار میگیرد.
یکم) حصر استعمال کلمات قرآن مجید در حقیقت (عدم وجود مجاز در قرآن)
از مهمترین مبانی مورد نظر علامه مصطفوی در بررسی واژگان آن است که الفاظ در قرآن مجید تنها در معانی حقیقی مورد استفاده قرار گرفتهاند و بنابراین مجاز در قرآن جایز نیست. ایشان در این رابطه میگوید: «استعمال کلام در قرآن حکیم از روی حکمت و توجه نسبت به خصوصیات کلمه و لطائف مخصوص به آن بوده است. به گونهای که اگر کلمه دیگری به جای آن وضع شود آن خصوصیت از بین میرود. بنابراین مسامحه در بیان معانی واژگان و اکتفا به آنچه فی الجمله از کلمات عرب مشاهده میشود جایز نیست. چه اینکه مجاز متداول در جمیع لغات، اگر چه غلط نباشد جایز نیست. فقط در اشعار است که به علت مقید بودن به وزن مخصوص و قافیه معلوم، تسامح در استعمال کلمات جایز میشود تا آنکه تنگی و اضطرار در وضع را مرتفع نماید.»[۱۱۳]
در ادامه این موضوع از ابعاد مختلف بررسی میشود.
الف)مجاز چیست
«مجاز» در لغت به معناى عبور کردن و یا محل عبور است. بنابراین واژه «مجاز» گاه به صورت مصدر میمى و گاه به صورت اسم مکان استعمال مى‏شود. سیوطی حقیقت را هر لفظی میداند که بر موضوعش باقی بماند.[۱۱۴] در منطق مظفر در تعریف حقیقت و مجاز آمده است: که اگر لفظی دارای معانی متعدد باشد اما فقط برای یکی از معانی وضع شده باشد و به لحاظ مناسبت بدین معنی اول با معانی دیگر، به چند معنی استعمال شود، اما برای معانی ثانوی دفع نشده باشد، معنی اول را حقیقت و سایر معانی را مجاز گویند. مجاز همیشه نیازمند به قرینهای است تا لفظ را از معنی حقیقی جدا کند و به یکی از معانی مجازی بکار برد.[۱۱۵]در جواهر البلاغه، مجاز را مشتق از «جاز، یَجوزُ» و به معنای لفظی میداند که در مفهومی غیر آن چه در اصطلاح تخاطب برای آن وضع شده، استعمال شود. این استعمال به جهت پیوند و مناسبتی است که بین معنای حقیقی و مجازی وجود دارد همچنین در کلام قرینهای وجود دارد که مانع از ارادهی معنای وضعی آن شده است.[۱۱۶]
تقسیم بندی استاد ایازی از مجاز که بنا بر استعمال در عرف ادبا ارائه شده از این قرار است:

    1. به معناى مدلول آیه و عبارت است از «معناى کلام که از لفظ عبور مىکند و در معناى آیه جایز است.» این معنا حدود دو قرن مورد استعمال بوده و نخستین کسى که این معنا را به کار برده، ابوعبیده معمر بن مثنى(م۲۱۰) در کتاب مجاز القرآن[۱۱۷]است. منظور ابوعبیده از مجاز هر چیزی است که بتواند آیه را شرح و تفسیر کند. از همین جهت است که در کتاب خود از اصطلاح «مجازه کذا» نیز در شرح آیات استفاده کرده است.[۱۱۸]
    1. مجاز به معناى استعمال لفظ در غیر آنچه وضع شده است. از این مجاز در برابر حقیقت یاد مىشود و در علم معانى مطرح شده و نخستین کسى که به طور منظم و به ترتیب قرآن درباره آن سخن مى گوید، سید رضى (م ۴۰۶) مؤلف کتاب شریف نهج البلاغهاست که در کتاب تلخیص البیانآن را به کار برده است. مجاز به این معنا به دو گونه استعمال مى شود، مجازى که در خصوص معنایى برخلاف معناى حقیقى استعمال شده و دیگرى به معنایى اعم که شامل استعاره، کنایه، تمثیل، تشبیه و امثال آن مى شود و در گذشته این معناى دوم در اطلاق مجاز معمول بوده است.

آقای ایازی بر اساس پژوهشهای صورت گرفته دستهبندی دیگری را نیز در خصوص مجاز مطرح مینماید:
الف: مجاز لغوى، یعنى معنایى از لغت برخلاف وضع اصلى استعمال شود.
ب: مجاز عقلى، یعنى معنایى که در «ما وضع له» استعمال شده، اما عقل در معنا دخالت مىکند و به گونهاى در کلام تصرف مىکند. در واقع تصرف در ما وضع له، رخ میدهد و نه در لغت.[۱۱۹] که این نوع از مجاز به عبارت و ترکیب مربوط است.
ب)وجود مجاز در قرآن
در خصوص وجود مجاز در قرآن نظرات مختلف است. اکثریت معتقداند که مجاز در قرآن واقع شده است اما عدهای از جمله فرقه ظاهریه[۱۲۰]، ابوالعباس احمد طبری معروف به «ابن القاصّ» از علمای شافعی(م۳۲۵) و ابن خویز منداذ از مالکیان و… منکر آن هستند. اما اهل بلاغت مجاز را بلیغتر از حقیقت میدانند.[۱۲۱] مخالفان و موافقان وجود مجاز هر یک دلایلی را برای نظر خود اقامه کردهاند:
دلایل موافقان وجود مجاز
عبدالقاهر جرجانی(م۴۷۱) از بزرگان بلاغت دو دلیل عمده در ردّ عدم وجود مجاز در قرآن اقامه کرده است. نخست اینکه قرآن کریم زبان مخاطبان خود را از بنیاد خودش تغییر نمىدهد و الفاظ را از دلالتشان بیرون نمىبرد، به عبارت دیگر عادات جامعه خود را در بهرهگیرى از استعمال مجاز دگرگون نمىسازد و مخاطبان خود را از تشبیه، تمثیل، حذف و توسعه کلام باز نمىدارد.
دوم اینکه قرآنى که شفا و نور و روشنایى بخش مردم است و دلهاى مردم را گرمى مىبخشد و جاذبه مىآفریند، معنا ندارد که از مجاز به عنوان کانون جاذبه و لطف اعراض کند و به اِغلاق و پیچیدهگویى روى آورد.[۱۲۲]
دلایل مخالفان وجود مجاز و جواب موافقان به آنان
الف. مجاز، برادر دروغ است و قرآن منزه از دروغ است. موافقان به این اشکال پاسخ دادهاند که استعمال مجاز در قرآن به علت محدودیت و تنگنایى و عجز نیست، بلکه به خاطر توسعه مفهوم و زیبایى آفرینى است و این نوع بهرهگیرى از واژه، دروغ نیست.
ب. بر فرض که قائل به وجود مجاز در زبان عربى باشیم، در قرآن نمىتوان چنین چیزى را پذیرفت، زیرا اجماع قائلین آن این است که معنا را مىتوان از کلام نفى کرد، پس اگر مفهومى در آیهاى آمد، مىتوان آن را نفى کرد و این برخلاف مقصود خداوند است.
موافقان در جواب گفتهاند برای استفاده از معنای مجازی که به انکار معناى حقیقى کلمات منجر میشود بر اساس قرینهای مشخص انجام میپذیرد بر این اساس مجاز پیام و مفاد آیه را نفی نکرده در راستای آن میباشد؛ بدین روى برخلاف مقصود خداوند نیست.
ج. مجازگویى در قرآن مجید، موجب گمراهى افکار و تحیر مردم مىگردد و کتاب الهى را نیز از اعتبار و قاطعیت ساقط مىکند و به افراد منحرف فرصت خواهد داد که مطابق رأى باطل و نظر فاسد خود، از آیات قرآن مجید استفاده کنند. در ضمن، تمام معارف الهى و حقائق، با حمل الفاظ به معانى مجازى از میان برداشته مىشود و قسمت مهم کلمات خداوند متعال نامفهوم، و خارج از استفاده مردم مىگردد.
پاسخ موافقان از این اشکال آن است که گمراهى افکار و تحیر مردم به عنوان دلیلى بر منع مجاز قرآن، کلیت ندارد؛ مهم این است که ریشه لغوى و معناى حقیقى را چه چیزى بگیریم، اتفاقاً دسته اى از آیات، اگر به معناى حقیقى گرفته شود؛ موجب گمراهى و تحیر خواهد شد. همانند آیه «مَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الاْخِرَۀِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلا»[۱۲۳] هر کس در این دنیا کور باشد در آخرت کورتر و گمراهتر است؛ کورى به معناى حقیقى آن نیامده است. چون بحث گمراهى ناظر به کورى جسمانى نیست، بلکه منظور آن کورىاى است که نتواند راه درست را ببیند و از گمراهى خود را برهاند و اگر کوری را همین کوری جسمانی در نظر گرفته شود دچار گمراهی و تحیر خواهد شد.
د. مهمترین دلیل مخالفان استعمال مجاز در قرآن به علت بُعد کلامى آن است. نزاع گستردهاى میان مسلمانان درباره صفات الهى در قرآن باعث این موضعگیرى شده است، زیرا هر گروه و دسته بر طبق مبناى کلامى خاصى که درباره اراده و افعال خدا و جبر و تفویض داشته، آیات را تفسیر کرده است. مشبّهه، مجسّمه، معتزله و اشاعره، صفاتى را که درباره خداوند آمده، مناسب با همان اندیشه تفسیر کرده اند.[۱۲۴]
در این میان نظریهی دیگری نیز وجود دارد که از آن به نظریه «روح معنا» تعبیر میشود. حاصل این نظریه نگاه ویژهای به بحث حقیقت و مجاز است که پاسخی قابل تأمل به مسائل و شبهات مطرح از سوی هر دو طرف خواهد بود.
ج)حقیقت-روح معنی
بحث در چرایی و چگونگی وضع الفاظ یکی از موضوعات مهمی است که در حوزه علوم قرآن به آن پرداخته شده است و دامنه آن تا حوزه مباحث کلامی و اصول فقه نیز گسترده شده است. در این خصوص مطالب مختلفی طرح شده است که از جمله آن بحث وضع الفاظ برای روح معنا میباشد. امام خمینی در این باره میفرماید: «آیا سخن عارفان و رهیافتگان به تو رسیده که واژهها برای روح معنا و حقیقت آن وضع شدهاند؟ و آیا در این مطلب درنگ کردهای؟ به جانم سوگند که اندیشه کردن در این سخن، از نمونه های برجسته این حدیث است که «یک ساعت اندیشه از شصت سال عبادت برتر است»، زیرا که این نکته کلید معرفت و اساس فهم اسرار و رموز قرآنی است و از نتایج آن، روشن شدن حقیقت «إنباء» و «تعلیم» در عوالم گوناگون است.»[۱۲۵]
روح معنا عبارت است از اینکه الفاظ فراتر از مصادیقی که به آن اطلاق یافتهاند، مشعر به معانی و مفاهیمی میباشند که موضوع له مورد نظر از مصادیق آن به شمار میآید و البته آن واژه و معنا میتواند مصادیق متعدد دیگری هم داشته باشد.
روح معنی از منظر امام خمینی(ره)
امام خمینی در جای دیگر نیز به این مطلب اشاره داشته و آن را بازگو مینماید: «این معنى که الفاظ براى عناوین عامه وضع شده‏اند، نزد محققین بى‏شبهه ثابت است، مثلًا واضع که حقیقت نور را دیده و لو فرضاً به گمان واضع، نور فقط همان چیزى بوده که او آن را دیده بود، لیکن موضوع لهى که واضع براى نور در نظر گرفته، سعه دارد و چیزهایى که فرضاً عقل خود واضع هم به آن نرسیده بود، مصداق آن حقیقت مى‏باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...