منابع پایان نامه در مورد بررسی معانی ثانویه صد غزل ... |
- بررسی معانی نحوی
در بررسی معانی نحوی، به طور تصادفی ۱۰ غزل با مضامین و ساختارهای مختلف در نظر گرفته شده است. هر کدام از این غزلها با توجه به کلیت آنها و در عین حال به شکل سطر به سطر از لحاظ دستوری بررسی شده و جابجاییهای ارکان جمله و نقش آنها در تغییرات معنایی گزارهها مورد پژوهش قرار گرفته است. همانطور که در بخش مبانی نظری گفته شد، گرایس تغییرات نحوی را ناظر به معنایی ضمنی میداند و این نظریه شباهت بسیاری با آنچه در علم معانی مورد بررسی قرار میگیرد دارد. در این مبحث به نتایجی درباره جابجاییهای نحوی میرسیم که لزوما ناشی از محدودیت شکلی غزل نیست، بلکه معناهای ضمنی مورد نظر است.
- بررسی معنای طبیعی و غیر طبیعی
در این بخش، تمام غزلهای کتاب «از ترمه و تغزّل» تا جایی که مصداق معنای طبیعی و غیر طبیعی بوده است، مورد بررسی قرار گرفته تا مشخص شود که شاعر از کدامیک از این انواع ارتباط معنایی میان گزارهها، بیشتر استفاده کرده. از آنجا که معنای غیر طبیعی ایجاد معنای ضمنی میکند در این بررسی موارد معنای غیر طبیعی به صورت مشروح، تقسیم بندی شدهاند و نتایج حاصل در شرح و انتهای مبحث مورد نظر خواهد آمد.
- بررسی اصول همکاری
در این بخش، آن دسته از غزلهایی که در کلّیتِ خود، اصول همکاری را در ضمن ارتباط با مخاطب، نقض کردهاند، مورد بررسی قرار گرفته تا مشخص شود که شاعر کدامیک از اصول همکاری را برای ارائۀ معنای ضمنی و ثانوی، بیشتر نقض کرده است. در این مبحث مشاهده خواهیم کرد که گسستگی بیتهای یک غزل، با بهره گرفتن از اصول همکاری، توجیهات معنایی قابل تأملی دارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فصل دوم
حسین منزوی، شعرها و نظراتش در شعر و شاعری
بخش اول:
زندگی و آثار حسین منزوی
حسین منزوی یکم مهرماه ۱۳۲۵ در زنجان متولد شد. دورۀ دبستان و دبیرستان را در همان شهر به پایان رساند و درسال۱۳۴۴ تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را آغاز کرد و یک سال بعد به علوم اجتماعی تغییر رشته داد و در نهایت در سال ۱۳۴۷ انصراف داد، اما بعدها با گذراندن واحدهای باقیمانده مدرک خود را دریافت کرد. اگرچه او در قالبهای متنوعِ نو و کلاسیک، شعر سروده، اما بیشتر به شاعر غزلسرا شناخته شده است. او در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ بر اثر بیماری قلبی و ریوی در بیمارستان شهید رجایی تهران درگذشت.
منزوی آثار متعددی را چه در زمینۀ شعر و چه در زمینۀ نقد و نظر، از خود باقی گذاشته است. (برای شرح آثار حسین منزوی، مراجعه کنید به کتاب «از ترانه و تندر»، زندگی، نقد و تحلیل اشعار حسین منزوی، به اهتمام مهدی فیروزیان، تهران، سخن، ۱۳۹۰) بسیاری از مهمترین آثار او در زمان حیاتش منتشر شد. از جملۀ این آثار میتوان به مجموعه غزلهای «از شوکران و شکر»، « از کهربا و کافور»، «با عشق در حوالی فاجعه» و «از ترمه و تغزّل» اشاره کرد. پس از درگذشت او تعدادی کتاب از او منتشر شد که از مهمترین آنها «دیدار در متن یک شعر» و «مجموعۀ اشعار» او بود. تجربه اهالی قلم و مطالعه نشان داده است که معمولاً کتابهایی که بعد از درگذشت یک شاعر منتشر میشوند، از دو آسیب در امان نیستند؛ یکی اینکه گاهی بعضی ناشران از فرصت استفاده میکنند و به تدبیرات حقوقی و قانونی، که گاهی خود شاعر به دلایل مختلف واگذارکنندۀ آن بوده، دست مییازند و به زعم خودشان، هر چه دستنوشته یا شعرِ ویرایش نشده از شاعر پیدا کنند، به انتشار میرسانند، مثلاً نشر آفرینش چند کتاب شعر از منزوی بعد از درگذشتش منتشر کرد که به دلیل غلطهای فاحشی که در غلطخواندن آثار دستنویس او پدید آمده بود، اعتراض بسیاری از منتقدان و حتا شاعرانِ نسل بعد از منزوی را برانگیخت و دوم اینکه، این کتابها معمولاً پر از اغلاط تایپی هستند، چنانکه در «مجموعۀ اشعار» حسین منزوی که توسط انتشارات نگاه به چاپ رسید، این مسئله وجود دارد.
اما کتاب «از ترمه و تغزّل» را میتوان از چند جهت، یکی از مهمترین کتابهای حسین منزوی دانست؛ اول این که این کتاب در زمان حیات او منتشر شد و از این رو طبیعتاً با رضایت خود شاعر منتشر شده است. دوم اینکه، این کتاب گزیدهای از شعرهای اوست که به صورتی متناسب، مضامین و قالبهای مختلف شعریِ منزوی را در بر میگیرد. و سوم اینکه نگارنده به دلیل آنکه خود، یکی از علاقمندان شعر حسین منزوی است و بسیاری از شاعران و غیرشاعرانِ علاقمند به آثار او را از نزدیک دیده است، به این نتیجه رسید که این گزیده، نسبت به کتابهای دیگر منزوی، اقبالِ بیشتری بین مخاطبان او داشته است و بسیاری از شعرهای شاخص منزوی که مخاطبان به حافظه سپردهاند در همین کتاب منتشر شده است.
«از ترمه و تغزّل» شامل گزیدهای از شعرهای حسین منزوی است که در قالبهای مختلف سروده شدهاند، غیر از قالب غزل، قالبهایی مثل مثنوی، رباعی، نیمایی و حتی قالبهای آزاد مثل شعر سپید را هم در آن میتوان یافت. اما شعرهای مورد نظر ما، که برای بررسی در این پژوهش انتخاب کردهایم، غزلهای این کتاب است که ۱۱۹ شعر از این کتاب را شامل میشود.
بخش دوم:
نظر حسین منزوی دربارۀ شعر و شاعری
حسین منزوی، نظرات مهم و گاه منحصر به فردی را دربارۀ شعر و مسائل مربوط به آن و همچنین دیدگاههایی در مورد رفتار شاعری دارد که در مقدمۀ کتابهایش و همچنین در مصاحبههایش به آنها پرداخته است. از سوی دیگر حضور پی در پی او در انجمنهای شعر، در زمان حیاتش، باعث شده است که به طور ملموستری بتواند رفتارهای جامعۀ شعری را از نزدیک مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و از این جهت تجربههای فراوانی را برای نسلهای بعد از خود باقی بگذارد. چکیدهای از اعتقادات و نگرشهای شعریِ او به این شرح است:
ماندگاری شعر:
«شعر اگر قادر باشد خود از خود دفاع خواهد کرد و خواهد ماند و اگرنه، از گردونه بیرون خواهد افتاد و از یادها خواهد رفت.» (منزوی، ۱۳۸۱: ۸)
شعر عاشقانه:
«اگر مصراعی، بیتی، غزلی و خلاصه شعری از این مجموعه توانست دلتان را به مهر و عشق و دوستی بلرزاند، مرا به یاد آورید که عمری به خاطر مهربانی و دوستداری فریاد زدهام و باز اگر پیام عشقی از این دفتر گرفتید به حرمت عشق که عزیزش بدارید چرا که عمری برای ستایش عشق گلو پاره کردهام از روزگار «حنجرۀ زخمی تغزّل» تا روزگار «کهربا و کافور». (همان: ۹)
درک امروزی از تغزّل:
«به اعتبار اینکه عشق، همان «قصۀ واحدی است که از هر زبان که میشنوی، نامکرر است» غزل زمانه ما نیز عشق زمانه ما را با مخاطبش در میان میگذارد که در دو سویش عاشق و معشوقی ایستادهاند که میدانند کجا و در چه نقطهای از جغرافیا و در چه لحظهای از تاریخ ایستادهاند. نگران و خشمگین که با عشق نه به عنوان همۀ مسئله بلکه به عنوان یکی از مسائل روبرو هستند. عشق در فواصل فاجعهها، شاید نوعی پناه بردن نیز باشد و شاید نوعی تخدیر و تسکین… عاشق امروز شاید هم عاشق مردّدی است و حتماً هم عاشق مرددی است. مردد میان بستر و سنگر. چشمی به برشت دارد که «در زمانهای زندگی میکنیم که سخن گفتن از درختان جنایتی است» و چشمی به داستایوسکی که «زیبایی انسان را نجات خواهد داد» و چنین است که غزل امروز، غزل دیگری است.» (منزوی، ۱۳۷۳: ۱۹)
«هستند کسانی که میگویند در غزل هرچه حرف بوده، حافظ و سعدی و … زدهاند و دیگر حرفی نمانده است. من میگویم اینطور نیست و خیلی حرفهاست که حافظ و سعدی نگفتهاند چرا که خیلی مسائل وجود دارد که حافظ و سعدی لمس نکردهاند من میگویم عشق یک مسألۀ روزمره نیست. عشق یک همیشه است. ولی اضافه میکنم که عشق من و شما که با منید با عشق حافظ فرقهای بسیاری دارد. مگر نه این که زمانۀ ما با زمانۀ حافظ فرقهای بسیاری دارد؟ و عاشق زمانۀ ما و معشوق زمانۀ ما نیز. ناچار طعم غزل من و شما با طعم غزل شاعر قرن هفتم و نهم و دوازدهم فرق بسیار خواهد داشت و اگر نداشته باشد، معلوم است که من و شما انسان زمان خود نیستیم.» (همان: ۱۹)
رنج شاعری:
«میدانستم که در میان کاغذپارههایم شعرهایی دارم که بی آنکه کاملاً از دور بیرون رفته باشند، خاموشانه در نوبت فراموشیاند! در حالی که هریک پارههایی از وجود من و بریدههایی از زندگی من بودهاند و هنوز هم هستند و بخور که همانا پارهای از گوشت من است و بنوش که همانا جرعهای از خون من…» (منزوی، ۱۳۸۱: ۱۵)
وضعیت نشر کتاب:
«ناشرین تاجر یا تاجرین ناشر فرقی نمیکند!» (منزوی، ۱۳۷۳: ۹)
درک نو بودن شعر، فارغ از قالب شعری:
«پذیرفتن نیما به این معنی نیست که شاعر، خود را مقید کند که در قالب نیمایی شعر بنویسد، چه این خود قید دیگری است و نیما هرگز چنین نمیخواست. ارج کار نیما در این است که ارزشهای نیکوی گذشته، در شعرش نفی نشد. نیما دریچهای دیگر به روی شعر فارسی گشود و گرچه، این دریچه در لحظهای گشوده شد که شعر فارسی، به راستی خناق گرفته بود، اما این هرگز به آن معنی نبود که باید همه دریچههای دیگر بسته شود. مگر نه اینکه شعر، آزادی است و مگر نه اینکه مقید کردن شاعر در یک قالب، گیرم، قالب آزاد، خود به نوعی دیگر، سلب آزادی از شعر است؟… سنتشکنی زاییدۀ ناتوانی سنت است، در ادای وظیفهای که به عهده داشته است. قبول میکنم که شعر سنتی ما قادر نبود در مقابل مسائل تازهای که انسان معاصر با آن روبروست، وظیفهاش را به نحو شایستهای ادا کند. لازم بود که در شعر ما این تحول به وجود میآمد و نیما پدیدۀ چنین ضرورتی بود. اما اگر هنوز بشود حرف، یا حرفهایی را در همان قالبهای سنتی زد – حتی اگر شعر بیآنکه شاعر دخالتی داشته باشد خود، قالب خاص خود را برگزیند- باز هم باید با لجبازی و سرسختی فقط به شعر نیمایی روی آورد؟» (همان: ۱۷)
«معتقدم که جنگ قالب، جنگ شکلهای شعری، جنگ بیهودهای است که فقط نیرو و انرژی شاعران را هدر میدهد و حاصلی هم برای هیچ کس ندارد وقتی نیما پیشنهادهای خودش را مطرح کرد هرگز نگفت فقط این… من همان آزادی که در قالبهای نیمایی وقتی کار میکنم دارم با همان آزادی در غزل هم کار میکنم این شاید لطف و حمایتی است که از جانب خداوند شامل حال من میشود.» (منزوی به نقل از فیروزیان، ۱۳۹۰: ۶۴)
جریان سالم، فعال، زنده و اکتیو شعر امروز، شعری است که دنبالۀ شعر نیماست. (همان: ۶۷)
غزل کلاسیک و غزل امروز:
«گمان نکنید که من توانایی همه قالبهای سنتی را در یاوری شایستۀ شعر شهادت میدهم. قصیده حسابش پاک است. مسمّط و ترکیب بند و … و… هم حسابشان از خیلی پیشترها، پاک بود. میماند غزل و مثنوی که به نظر من هنوز هم میشود از این قالبها در شعر استفاده کرد و موفق هم بود. و در میان این دو نیز، غزل، خودش را، بیشتر و لایقتر، نشان میدهد. غزل که سابقهاش، پشتوانهاش و کارآییاش و خیلی چیزهای دیگرش! آن را از قوالب شعر سنتی متفاوت میکند… شاید اگر حافظ به جای غزل مثلاً قصیده مینوشت (شاید!) امروزه قصیده موقعیت غزل را داشت. یک نابغه، همیشه میتواند در تعیین مسیر تاریخی یک امر، دخالت مستقیم و مؤثر داشته باشد.» (منزوی، ۱۳۷۳: ۱۸)
توجه به مخاطب:
«آیا انکار کنیم که عناصر چون وزن و قافیه و … و… اگر به درستی در خدمت شعر درآیند – نه آنکه برعکس- و اگر شاعر بتواند آگاهانه، از این عناصر، کار بکشد، به ایجاد رابطه بهتر، و بیشتر شاعر با مخاطبش کمک خواهد کرد و تأثیر مضاعفی را سبب خواهد شد؟» (همان)
غزل به عنوان واحد شعر:
«من بیشتر از هرچیز اصرار دارم که یک غزل به عنوان یک واحد شعری، تشکل و استقلال و یکپارچگی داشته باشد و این یکی از مرزهایی است که میتواند غزل امروز را از غزل دیروز و پریروز جدا کند. همانطور که در یک شعر آزاد، از این شاخ به آن شاخ پریدن و نابسامانی ذهنی شاعر را نمیشود تبرئه کرد، در غزل نیز، تک بیتسرایی (به معنی اینکه هر بیت مضمونی مستقل و جدا از ابیات دیگر داشته باشد) سند محکومیت شاعر است. به غزل شخصیت بیشتری بدهیم و بگذاریم هر غزل فضای خاصی را داشته باشد. فضایی که از پیوستگی تصاویر و تشکل اجزاء غزل با یکدیگر ایجاد شده باشد.» (همان: ۲۰)
پیشنهادهایی برای روش سرودن:
«غزل امروز باید ردیفهای تصنّعی را کنار بگذارد. حتا اگر بتواند ردیف را کنار بگذارد بهتر است. چرا که ردیف تا حدی قابل پیشبینی شدن بیت را باعث میشود. به خصوص اگر ردیف اسم یا صفت باشد…. غزل امروز باید با کلماتی که از نظر «استادان!» مطرود و غیر شاعرانه قلمداد شدهاند، آشتی کند. یعنی همان کاری که شعر نیمایی کرده است. گیرم که این کلمهها، گاهی باعث ایجاد نوعی خشونت و ناهمواری در زبان بشوند، خوب! چه اشکالی دارد که زبان عاشقانه ما نیز، خشن، ناهموار و حتی صیقل نخورده و نتراشیده باشد؟ مگر زندگی ما و عشقها چنین نیست؟» (همان)
«غزل امروز نباید مقیّد به تعداد ابیات باشد. اینکه غزل، باید حداقل هفت بیت و حداکثر چهارده بیت باشد، حرف مسخرهای است و به درد همانهایی میخورد که در انجمنهای ادبی، با شتر و کاروان به استقبال غزل سعدی میروند. حرف من، هر جا که تمام شد، غزل من هم، همانجا تمام میشود. چه عیب دارد که غزل سه بیتی و چهار بیتی هم داشته باشیم؟ یا غزل شانزده و هفده بیتی، مثلاً؟… شاعر ملزم نیست که از تمام قافیههای موجود استفاده کند و این چیزی است که بسیاری از غزلسرایان معروف معاصر را گاهی لغزانده است. این الزام بیهوده است؛ همانطور که عکسش. یعنی همانطور که شاعر ملزم به استفاده از تمام قوافی نیست ملزم به این هم نیست که از یک قافیه، دوبار استفاده نکند. خوب اگر احتیاج داشته باشد که حرف را بزند چه عیبی دارد که از یک قافیه دوبار هم در یک غزل استفاده کند؟» (همان: ۲۱)
شعر و سیاست:
وقتی در یکی از مصاحبههایش از او میپرسند: «چرا این تب شعر سیاسی پس از انقلاب در میان نسل تازۀ شاعران فروکش کرد؟» پاسخ میدهد که: « من با دیگران کاری ندارم ولی در شعر من اینگونه نبود شاید زبان استعاره را در شعر من مخاطبان درنیافتند یا متوجه نشدند و به سراغش نرفتند من با بینش خودم از اتفاقات و رویدادهای دور و بر طی این سالها غافل نبودم آن چیزهایی که برای من عجیب بود و دوست داشتم در موردشان صحبت کنم در شعرم متبلور است.» (منزوی به نقل از فیروزیان، ۱۳۹۰: ۶۳)
ماهیت شعر:
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 06:38:00 ب.ظ ]
|