« قطعا خدا هدایت نمی کند کسی که دروغگو و بسیار نا سپاس است.»
خداوند متعال در این آیه بیان می فرماید که هدایت الهی شامل انسان دروغگو نمی شود لذا با نظر به این نکته و این که خداوند دروغگو را همردیف کافر آورده است می توان خباثت کذب را از نظر شریعت اسلام معلوم داشت.

۳-۱-۲. روایات

در روایات معصومین علیهم السلام نیز به مسئله کذب زیاد پرداخته شده است و با مراجعه به آن ها به راحتی جایگاه آن در بین گناهان و پلیدی آن مشخص می شود. برای نمونه امام حسن عسگری علیه السلام در یک بیان نورانی می فرمایند:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

« جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیْتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکَذِب‏ »[۱۰۰]
« همه ی پلیدی ها در خانه ای جمع است و کلید آن دروغ است.»
لذا بنابر این روایت با دروغ راه برای خبائث بعدی نیز باز می شود و طبیعتاً چنین انسانی در دنیا نیز روی سعادت را نمی بیند. در روایتی دیگر امام علی علیه السلام فرمودند: دروغ را از مصادیق خیانت به شمار می آورند و می فرمایند : «الکِذبُ خِیانَۀٌ»[۱۰۱] خیانت ضد امانت است و انسان امین از آسایشی در زندگی برخوردار است که انسان خائن چنین نیست.
دروغگو چون به دروغ گفتن عادت کرده است خیلی راحت دروغ می گوید و از انجام این فعل باکی ندارد و برایش سخت نیست. امام صادق علیه السلام در مورد نشانه های دروغگو فرمودند:
« إِنَّ آیَهَ الْکَذَّابِ بِأَنْ یُخْبِرَکَ خَبَرَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِذَا سَأَلْتَهُ عَنْ حَرَامِ اللَّهِ وَ حَلَالِهِ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ شَیْ‏ء »[۱۰۲]
«نشانه درروغگو این است که به تو از آسمان و زمین و مشرق و مغرب خبر می دهد و هر گاه از حرام خدا و حلالش از او بپرسی چیزی ندارد که بگوید.»

۳-۱-۳. بدترین نوع دروغ

در مورد نکوهش دروغ اخبار زیادی رسیده است اما از بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه علیهم السلام است ، مثلاً حدیثی به دروغ نقل کند و به معصومین نسبت دهد[۱۰۳]. حضرت باقر علیه السلام به ابو نعمان فرمودند:« لَا تَکْذِبْ عَلَیْنَا کَذِبَهً فَتُسْلَبَ الْحَنِیفِیَّه »[۱۰۴] «یک دروغ هم از قول ما مگو، زیرا که آن دروغ تو را از دین حنیف اسلام خارج می کند.»

۳-۱-۴. انگیزه های دروغ

دروغ مانند سایر صفات رذیله سرچشمه های متفاوتی دارد که در اینجا به برخی از این ها اشاره می شود:[۱۰۵]
۱. ضعف ایمان و اعتقاد به خدا: اگر دروغگو به علم و قدرت خدا و وعده های او ایمان داشته باشد برای رسیدن به اموال دنیا و جاه و مقام دروغ نمی گوید و از فقر نمی ترسد و مقام و قدرت را از خدا می داند و متوسل به دروغ نمی شود. امام باقر علیه السلام فرمودند: « جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَ‏ الْکَذِبَ مُجَانِبُ الْإِیمَان‏ »[۱۰۶] «از دروغ کناره گیری کنید چرا که دروغ از ایمان جداست»
۲. یکی دیگر از سرچشمه های دروغ احساس ضعف شخصیتی و حقارت نفس است. اینگونه افراد برای پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ می شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:« لایَکذِبُ الکَاذِبُ الّا مِن مَهانۀِ نَفسِه عَلیهِ»[۱۰۷] « کسی دروغ نمی گوید مگر به خاطر بی ارزش بودن خودش درنظر خویش»
حسد، تکبر، خودبرتربینی و دشمنی نسبت به افراد سرچشمه های دیگر دروغ میباشند. منافقان نیز برای پوشاندن چهره ی واقعی خود به دروغ متوسل می شوند.

۳-۱-۵. راه علاج دروغ

اگر انسان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و روز قیامت ایمان دارد باید از دروغ بپرهیزد و راه علاجش آن است که به سراغ ریشه های دروغگویی برود و آن ها را درمان کند و بعد در آیات و روایاتی که در مورد نکوهش کذب رسیده فکر کند و بداند اگر آن را ترک نکند به هلاک ابدی گرفتار می شود و همچنین در سرنوشت دروغگویان و فواید صدق و راستی بیندیشد و همیشه قبل از سخن گفتن و عمل کردن فکر کند. و اینکه بداند شخص دروغگو پست و ذلیل و خوار می شود و کسی به سخن او اعتنا نمی کند و عزت انسان از بین می رود و رسوا می شود.[۱۰۸]

۳-۲. غیبت

غیبت از صفات زشت و ناپسند به شمار می رود و یکی از بدترین گناهان کبیره است. کبیره بودنش را به واسطه ی عذابی که در قرآن کریم و روایات بر آن تأکید شده است متوجه می شویم.خداوند در سوره ی نور می فرماید:« آنان که دوست مى‏دارند که در میان اهل ایمان، کار منکرى را اشاعه و شهرت دهند آن ها را در دنیا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.» [۱۰۹] اشاعه ی فحشا نیز غالباً از طریق غیبت یا تهمت است و قرآن نمی گوید کسانی که اشاعۀ فحشا می کنند بلکه می گوید کسانی که اشاعه فحشا را دوست دارند و لذا تأکید قرآن بر این مسأله بسیار است. همچنین زشتی این گناه به قدری است که خداوند متعال آن را همانند خوردن گوشت مردۀ برادر دینی شمرده است: »[۱۱۰]
در روایات مختلفی به تعریف غیبت اشاره شده است و ما در اینجا به روایتی از امام صادق علیه السلام اکتفا می کنیم. این امام عزیز می فرمایند:«غیبت آن است که دربارۀ برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آنرا مستور داشته است.»[۱۱۱] با توجه به این روایت، غیبت عبارت است از بیان کردن نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران در هنگامی که آنان حضور ندارند بطوریکه اگر افراد مورد نظر از محتوای این سخنان آگاه شوند ناراحت می شوند. مرحوم شیخ انصاری از بعضی از بزرگان علما نقل کرده است که اجماع و اخبار معصومین - علیهم السلام – دلالت دارد بر این که حقیقت غیبت آن است که از دیگری در پشت سرش چیزی را بگویی که اگر بشنود ناراحت بشود.[۱۱۲]
اینک به بررسی مختصر غیبت در آیات و روایات می پردازیم :

۳-۲-۱. آیات قرآن

خدواند متعال در سوره حجرات با تشبیه غیبت به خوردن گوشت مرده، نهایت زشتی و قباحت غیبت را بیان می دارد:
« یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنّ‏ِ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ‏ِ إِثْمٌ وَ لَا تجََسَّسُواْ وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیم »[۱۱۳]
«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است! »
شاید یکی از دلایل اینکه قرآن کریم غیبت کردن را به خوردن گوشت مرده برادر تشبیه کرده، این باشد که وقتی غیبت در غیاب افراد صورت گیرد و آن افراد در جلسه حضور نداشته باشند مانند مردگانی هستند که نمی توانند از خودشان دفاع کنند.[۱۱۴]
قرآن مجید با ذکر این مثال به تحریک وجدان و فطرت انسان ها در برابر این گناه می پردازد به همین دلیل جمله را با سؤال شروع می کند تا خود انسان ها پاسخ دهند و تأثیر آن قویتر شود «آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟»[۱۱۵]
۳-۲-۲. روایات
وقتی به کلام ائمه علیهم السلام رجوع می کینم جایگاه غیبت به عنوان یکی از بزرگترین گناهان مشخص می شود. امام علی(علیه السلام) شخص غیبت کننده را منفورترین و مبغوض ترین افراد در نزد خداوند متعال معرفی می کنند: « اَبغَضُ الخلائق إِلی الله المُغتاب»[۱۱۶]
افرادی که غیبت می کنند از آن جا که حاضر نیستند رودروصحبت کنند از نبود شخص که بتواند از خودش دفاع کند سوء استفاده می کنند و عیوب وی را فاش می کنند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه می فرمایند: «الغیبَۀُ جُهدُ العاجز»[۱۱۷] «غیبت تلاش افراد ناتوان است.»
حضرت علی علیه السلام در حدیثی دیگر درباره غیبت فرمودند: «الغیبَۀُ قوتُ کِلابِ النّار»[۱۱۸] «غیبت خورش سگ های جهنم است.»
در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله که گفتگوی خدا با حضرت موسی را بیان می کند نهایت زشتی و قباحت غیبت را در می بابیم چرا که غیبت کننده حتی اگر توبه کند آخرین نفری است که وارد بهشت می شود:« َ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع الْمُغْتَابُ إِنْ تَابَ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ وَ إِنْ لَمْ یَتُبْ فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار »[۱۱۹] «خداوند عزوجل به حضرت موسی وحی کرد که غیبت کننده اگر توبه کند پس وی آخرین کسی است که داخل بهشت می شود و اگر توبه نکند اولین نفری است که وارد جهنم می شود.»
امام صادق علیه السلام تفاوت غیبت و بهتان را در این می دانند که غیبت آشکار کردن عیبی است که در فرد وجود دارد اما تهمت این است که چیزی از شخص بگویی که در وی نباشد:
« الْغِیبَهُ أَنْ تَقُولَ فِی أَخِیکَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَمَّا الْأَمْرُ الظَّاهِرُ فِیهِ مِثْلُ الْحِدَّهِ وَ الْعَجَلَهِ فَلَا وَ الْبُهْتَانُ أَنْ تَقُولَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ » [۱۲۰]
«غیبت آن است که دربارۀ برادرت بگویی آنچه را خدا از او پرده پوشی کرده و اما آنچه از وجود او عیان است چون تندی کردن و شتاب زدگی، غیبت نیست و بهتان این است که دربارۀ او بگویی آنچه در او نیست.»

۳-۲-۳. استماع غیبت

همانطور که غیبت کردن حرام است و گناه کبیره محسوب می شود گوش دادن آن هم به اتفاق جمیع فقها حرام است[۱۲۱]. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:« السّامِعُ لِلغِیبَۀِ أحَدُ المُغتَابِین»[۱۲۲] «شنونده ی غیبت در حکم غیبت کننده است.» زیرا اگر شنونده نباشد یا گوش ندهد غیبت واقع نمی شود. چون می تواند و باید مجلس را ترک کند. وظیفه شنونده در این بین این است که باید سخن غیبت کننده را قطع کند یا از مجلس برخاسته وخارج شود و اگر قدرت بر این ها نداشته باشد در دل غضبناک گردد.[۱۲۳]

۳-۲-۳. کفاره غیبت

از آن جا که غیبت از گناهان کبیره محسوب می شود، اگر کسی به آن مبتلا شد واجب است فوراً از آن پشیمان شود چون مخالفت با امر پروردگار کرده است و بعد از پشیمانی قلبی به زبان نیز استغفار کند.[۱۲۴] وباتوجه به روایات، آمرزش برای کسی که غیبت کرده زمانی است که به یاد غیبت شونده می افتد. امام صادق علیه السلام می فرمایند :« سُئِلَ النَّبِیُّ ص مَا کَفَّارَهُ الِاغْتِیَابِ قَالَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ کُلَّمَا ذَکَرْتَهُ. »[۱۲۵] «از رسول خدا پرسیدند کفاره غیبت چیست در پاسخ فرمودند :آمرزش جویی برای کسی که او را غیبت کردی هر وقت به یاد او افتادی» .

۳-۳. غضب

حالت خشم و غصب از خطرناک ترین حالاتی است که بر انسان عارض می شود و اگر انسان نتواند در این حالت خود را کنترل کند دچار نوعی جنون می شود و این جنون و دیوانگی سبب می شود انسان حالت تسلط بر خود را از دست بدهد، در نتیجه منجر به تصمیمات و جنایات خطرناک گردد و همین تصمیمات باعث می شود یک عمر در پشیمانی و اضطراب زندگی کند. مرحوم ملامهدی نراقی (ره) در کتاب جامع السعادات پیرامون این رذیله اخلاقی می فرماید :«خشم و غضب کیفیتی نفسی [است] که سبب جنبش و حرکت روح از درون به بیرون می شود برای غلبه و پیروزی، اما مبدأ آن انتقام گرفتن است. غضب در حقیقت طرف افراط قوه است که اگر شدید باشد سبب حرکت و جنبشی شدید شده که به سببش حرکتی پر حرارت در مغز و عصب پدید می آید که مانند دودی تیره نور عقل را پوشانده و اثرش را تضعیف می کند از این روست که پند و نصیحت در شخص خشمگین اثر نگذاشته بلکه حتی بر درشتخویی و شدت آن می افزاید.»[۱۲۶]
حالت خشم و غضب در انسان ها به سه دسته تقسیم می شود[۱۲۷]:۱- افراط ۲- تفریط ۳- اعتدال

    1. افراط در غضب؛ بعضی آن چنان هستند که در هنگام غضب از اطاعت «عقل» و «شرع» بیرون می روند و فکر و هوشی برایشان نمی ماند.
    1. تفریط در غضب به این شکل است که این قوه در وجود فرد نباشد یا به اندازه ای در وجود فرد ضعیف شده باشد به گونه ای که در مواردی که غضب کردن ضرورت دارد غضبی از خود نشان نمی دهد.

این قسم بسیار مذموم و نکوهیده است و شاید از غضب هم قبیح تر باشد زیرا کسی که فاقد این قوه است فاقد غیرت و مردانگی است .و این حالت، حالت جبن و ترس است.

    1. اعتدال به این شکل است که غضب شخص به جا و به موقع باشد. به گونه ای که نه از چارچوب شرع بیرون رفته و نه از چارچوب عقل؛ بلکه در خشم و عدم خشم تابع شرع و عقل باشد و از اوصاف شجاعت است. مقصود ما دراین قسمت، حالت اول است.

۳-۳-۱. آیات قرآن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...