دکتر مصدق در انتخابات دوره ۱۴ مجلس در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.بعدها عده ای مدعی دیدن دست پنهان انگلیس در راهیابی مصدق به مجلس ۱۴ شدند.[۴۰] در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد . در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوام‌السلطنه (نخست وزیر) و شاه و ارتش، دکتر مصدق نتوانست قدم به مجلس بگذارد.[۴۱]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با یرگزاری انتخابات مجلس شانزدهم ، عبدالحسین هژیر، که در این زمان وزیر دربار بود، به بهانه برقراری مجلس روضه، آرای مردم تهران در مسجد سپهسالار را که محل نگهداری صندوق های رأی بود، مورد دستبرد قرار داد و درنتیجه، کسانی که مورد تأیید شاه بودند، از صندوق ها بیرون آمدند. مصدق، به عنوان نفر سی ام و کاشانی نفر چهلم معرفی شدند[۴۲] و نتوانستند وارد مجلس شوند. دخالت دربار در نتایج انتخابات، با اعتراض نیروهای ملی- مذهبی به رهبری مصدق روبه رو گشت. گروهی از آنها، در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۲۸، در اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات به دربار رفتند و کمیته بیست نفره ای به ریاست مصدق برای تحصن در کاخ تشکیل دادند. ولی پس ازچهار روز بدون دستیابی به نتیجه ای ، از تحصن دست کشیدند.[۴۳] سپس، این افراد که حدود ۱۹ نفر بودند، به خانه مصدق رفته و پس از چندین جلسه شور و مذاکره در اول آبان ۱۳۲۸، تشکیل جبهه ملی را اعلام کردند. این جبهه، در روز دهم آبان ۱۳۲۸ رسما ً اعلام موجودیت کرد[۴۴]. مصدق، به عنوان رهبر معنوی جبهه شناخته شد و مقام دبیر جبهه به حسین مکی واگذار شد.
چندماه بعد اساس نامه ی جبهه منتشر شد که خواهان عدالت اجتماعی ، اجرای قانون اساسی و الغای قانون حکومت نظامی ، انتخابات آزاد ، آزادی بیان و بهبود وضع اقتصادی بودند[۴۵] در ۲۵ اسفند برنامه خود را اعلام کرد :
اصلاح قانون انتخابات تا اینکه نمایندگان حقیقی مردم انتخاب شوند
تجدید نظر در قانون مطبوعات تا جراید بتوانند وزرای خائن و دزد را به جامعه معرفی کنند و توقیف بدون محاکمه صورت نگیرد
تجدید نظر و اصلاح نظامی تا دولتی ها نتوانند منتقدین به خود را بدون محاکمه زندانی کنند و بودجه نظامی را کاهش داد که مبارزه با قدرت شاه بود، هدف مصدق این بود که وظایف ارتش را به امور غیرسیاسی محدود کند[۴۶]
۴- تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی تا وکلا بتوانند آزادانه اظهار نظر کنند و مجلس در معرض تعطیلی و انحلال قرار نگیرد[۴۷]
با شکل گیری نهضت ملی نفت در ایران بین دو قطب ملی و مذهبی ، سدی قوی در مقابل استعمار خارجی و استبداد داخلی پیوند بوجود آمد. دکتر مصدق در کنار آیت الله کاشانی مبارزه علیه دخالت بیگانگان و استبداد را آغاز نمود، خصوصاً در راه ملی کردن صنعت نفت با همکاری دو نیروی مذهبی و ملی موفقیّت‌‌های چشمگیری بدست آورد.[۴۸] نهضت ابتدا جنبه ی ضد خارجی داشت و پس از آن ، تغییر ساختار سیستم سیاسی و اصلاح ساختار اجتماعی – اقتصادی ، بهبود ساختار اداری و استقرار و گسترش حقوق اساسی افراد و کاهش نابرابری های اجتماعی و اقتصادی جامعه را وجهه همت خود قرار داد.[۴۹] تا حکومتی دموکراتیک مبتنی بر قانون شکل گیرد.همانگونه که مصدق در مجلس گفت : ملی شدن صنعت نفت موجب خواهد شد که عوایدی قریب دوبرابر تمام مالیات ها بر بودجه کشور افزوده گردد و بالنتیجه سطح زندگی مردم این مملکت بالا رفته وضعیت طبقات فقیر و ناتوان بهتر می شود.[۵۰]
دکتر باوند هدف نهضت ملی را نیل به استقلال سیاسی و اقتصادی می داند که از نظر بین المللی موفق شد در دیوان بین المللی دادگستری و دادگاه های توکیو و ونیز و در شورای امنیت پیروزی نسبی به دست بیاورد و عامل ناکامی این پیروزی ها را هماهنگی ابزارهای داخلی ودرونی جامعه ی ایران با منافع قدرت های خارجی می داند [۵۱]
در این برهه تاریخی کوتاه، هم “فدائیان اسلام” و هم “مجمع مسلمانان مجاهد” یا “مجاهدین اسلام” در خدمت آیت‌الله کاشانی بودند. این دو گروه از توانائی‌هایی ارزشمند برای مبارزات سیاسی برخوردار بودند. تلفیق راهکارهای پارلمانی که در بستر قانونمندی کارایی داشت با قدرت فراپارلمانی که با اتکا به بازوی ستبر و گرز گران “ورزشکاران” و «لوطی‌ها» در فضای قانون‌گریزی و خودسری امکان رشد و تأثیرگذاری داشت، گرچه در کوتاه مدت امکان‌پذیر بود، اما در درازمدت مسئله‌ساز و متضاد شد. در جریان مبارزات ضد هژیر در خرداد ۱۳۲۷ رابطه سیاسی نسبتاً نزدیکی میان حائری‌زاده و مکی به عنوان وکلای مجلس مخالف هژیر و محور کاشانی- نواب صفوی، به عنوان رهبریت جریان “مردمی” این مخالفت، به وجود آمده بود.
در نامه‌ای به نواب صفوی، کاشانی نظر خود را دال بر اتحاد عملیاتی با “جبهه ملی” جهت انتخاب کاندیداهای “ملی” و نه لزوماً مذهبی ابلاغ می‌کند. صورت اسامی افراد مورد نظر کاشانی عبارتند از : دکتر مصدق، دکتر مظفر بقایی، دکتر سیدعلی شایگان، سیدابوالحسن حائری‌زاده، سیدمحمود نریمان، سیدحسین مکی، عبدالقدیر آزاد.
به روایتی، که توسط اسناد شهربانی قابل تأیید است، “جبهه‌ ملی” نیز در رأس نامزدان انتخاباتی برای موفقیت آیت‌الله کاشانی فعالیت می‌کرد. این اولین بار است که “فدائیان اسلام” خود را مقید می‌بینند که از افرادی “غیرخودی” حمایت و پشتیبانی عملی کنند و آینده و آرمان‌های خود و زیرنظام‌شان را با آنها و مبارزه پارلمانی گره بزنند. قبول این مسئولیت “سؤال‌برانگیز” نیز به واسطه امر فتواگونه مجتهد مورد تقلیدشان بود.[۵۲]
ایشان معتقد بودند که نمایندگان “مسلمان، شیعه و پاک و لایق” دو وظیفه دارند و بس. نمایندگان می‌بایست نخست تمام قوانینی را که “مخالف با قانون مقدس اسلام” بوده لغو نموده و “به دور اندازند” و سپس ” خود را به زحمت قانون‌گذاری دچار ننمایند و قانون نگذارند.” در مرحله عدم قانون‌گذاری بشری، که در واقع دلیل منطقی برای وجود مجلس شورای ملی بصورت اولیه آن باقی نمی‌گذارد، “فدائیان اسلام” معتقدند که جهت اجرای صحیح “قانون مقدس خدا"، نمایندگان باید “تحت نظر حوزه روحانیت و علماء پاک طراز اول قرار گیرند.”
کاشانی از افرادی که برای مجلس پیشنهاد می‌کند، انتظاری جز ملی کردن نفت ندارد. اما در مورد حکومت اسلامی هم خواهیم دید که کاشانی اجرای آن را در چشم‌اندازی کوتاه مدت عملی و ممکن نمی‌دید و به دوران پس از حل مسئله نفت معوق می‌کرد.
احزاب و گروه های تشکیل دهنده جبهه ملی:
جبهه ملی برآیندی از احزاب ، گروه ها و طیف های مخالف و منتقد دربار بود. و مرامی جز آزادی و استقلال ایران نداشتند و همه با حقوق مساوی ، در راه تامین هدفهای سیاسی ، اجتماعی جبهه ملی متحد بودند[۵۳]. این خواسته ی مصدق بود که نیاز آن روزگار ایران را نه یک حزب سیاسی که در ائتلافی آزاد از سازمان ها و احزاب تحت یک هدف عام می دانست .[۵۴]حزب ملت ایران: بر بنیاد پان ایرانیست ، در شهریور ۲۶ توسط محسن پزشکپور ، حسنعلی صارم کلانی ، تقی علیخانی و عاملی تهرانی و جواد تقی زاده ایجاد شد و داریوش فروهر نیز به دبیر کلی برگزیده شد. ایدئولوژی ناسیونالیستی(ملی گرایی) ، ضد کمونیستی و ضد سرمایه داری داشتند و علت عقب ماندگی ایران را وجود سلطنت فاسد ، نفوذ خارجی ، روحانیت مرتجع و ملاکین آزمند می دانستند.[۵۵] حزب ایران: دیگر حزب این ائتلاف به‌ دست گروهی از استادان دانشگاه و روشنفکرانی که اندیشه‌های ناسیونالیستی و لیبرالی داشتند مانند مهندس زیرک‌زاده، مهندس حسیبی، مهندس بازرگان ، شاپور بختیار، نظام‌الدین موحد، کریم سنجابی و الهیار صالح، بنیان‌گذاری شده بود ، این حزب ، مخالف دیکتاتوری وحاکمیت بیگانگان بود و مانند دیگر گروه های دموکراتیک نسبت به حزب توده نظری دوستانه داشت.[۵۶] حزب زحمتکشان : قوی‌ترین حزب از مجموعه احزاب جبهه ‌ملی بود که اعضای آنرا کارگران و روشنفکران چپ تشکیل می دادند و قدرت بسیج عمومی مردم را به نسبت قابل قبولی داشت، ولی به مرور بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و باشدت گرفتن اختلافات بین خلیل ملکی و مظفر بقایی، دو نفر از رهبران حزب زحمتکشان، منجر به آن می‌شود که خلیل ملکی از حزب زحمتکشان اعلام انشعاب کند و یک گروه جدید با نام خط ‌(نیروی)سوم را تشکیل بدهد. بقایی به طیف نیروهای استبدادی-استعماری پیوست و ملکی تا پایان راه وفادار به محمد مصدق باقی ماند، وقوع این انشعاب بیانگر ضعف شدید تشکیلاتی و وجود اختلافات لاینحل در نیروهای تشکیل‌دهنده جبهه ملی بود. جبهه‌ای از احزاب متحد را تصور کنید که قوی‌ترین حزبش، نه‌تنها از ائتلاف خارج شود که رهبر آن مظفر بقایی، در صدر مخالفان آن جبهه بایستد. خروج حزب زحمتکشان به شدت باعث تضعیف جبهه ملی شد. ریشه بیشتر این اختلافات در تقسیم پست و مقام‌ها پس از به نخست‌وزیری رسیدن دکتر مصدق بود. حتی آنها خواب و خیال نخست وزیر شدن و نشستن بر مسند قدرت و قهرمان سیاسی شدن را در سر می پروراندند[۵۷]مجمع مجاهدین اسلام: توسط آیت‌الله کاشانی و خانواده اش ، قنات آبادی و سه تاجر ثروتمند بازار رهبری می شد این مجمع را نمی‌توان یک حزب با معنی امروزی آن دانست. ولی هر نامی که به آن بدهید، قدرتمند‌ترین عضو ائتلافی بود که به تشکیل جبهه ملی انجامید و اعضایش اکثرا بازاریان و کارگران و روحانیون بودند. مجمع مجاهدین اسلام نفوذ گسترده ای میان طبقه متوسط سنتی داشت و پایبند آرمان ها و کردارهای دموکراتیک نبودند.[۵۸] در اثر بروز اختلافاتی بین آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق خصوصا پس از قیام ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱، این تشکل قدرتمند و دارای پایگاه اجتماعی حایز اهمیت عملا از جبهه ملی خارج شد. جمعیت آزادی مردم ایران: به رهبری محمد نخشب از سال ۲۲ در مسیر مبارزه با استعمار و استبداد بود و در کنار نهضت ملی ماند ، نخشب طی سال های ۲۳ تا ۲۹ تحت عنوان نهضت خداپرستان سوسیالیت در مبارزات سیاسی شرکت داشت. فداییان اسلام : با جامعه مسلمانان مجاهد همکاری داشتند و ترور هر کس را که ضد مذهب شناخته می شد حق خود می دانستند . فداییان اسلام به علت قشری بودن و عدم آگاهی های عمیق سیاسی در معرض تعرض دشمنان اسلام و ایران و نهضت ملی قرار گرفتند و با تحریک عوامل وابسته به سید ضیاء به جان دکتر حسین فاطمی افتادند وی را مجروح ساختند.[۵۹]مجمع مسلمانان مجاهد: به رهبری شمس قنات آبادی ، وابسته به آیت الله کاشانی و متشکل از اصناف و کسبه بود. از تیر ۳۱ به همراه کاشانی از مصدق جدا شدند ، پس از کودتا این جمعیت متلاشی و قنات آبادی که در لباس روحانیت اما جاسوس انگلیس[۶۰] بود به استخدام دربار درآمد[۶۱]بازاریان که اقشار متوسط و پایین جامعه ، تجار و کسبه بودند. دانشگاهیان ، فرهنگیان ، نوجوانان دبیرستانی ، کارگران و اتحادیه های کارگریکه بیشتر تحت رهبری حزب توده بودند ،(حزب توده خود عضو جبهه نبود) دهقانانکه در آغاز به علت عدم آگاهی در پیکار ملی نقشی نداشتند اما پس از ۳۰ تیر ۳۱ ، مصدق با بهره گرفتن از اختیارات قانونی ، لایحه ۲۰ درصدی بهره مالکانه را تصویب نمود و رفاه نسبی کشاورزها را در پی داشت و باعث جذب آنان به جبهه شد.
حزب ایران و زحمتکشان جزء جناح چپ جبهه ملی بودند. در مرکز و جناح محافظه کار جبهه ملی ، خود مصدق و یارانش که شامل بازرگانان ثروتمند با گرایشات مذهبی و استادان و دانشجویان بودند ، قرار می گرفتند جناح راست محافظه کار ، بازاریان بزرگ ، زمینداران و افسران ارتشی بودند.
فروپاشی جبهه ملی
جبهه ملی دارای سازماندهی ضعیفی بود. حزب توده که نماینده طبقه کارگر و بخشی از روشنفکران بود خارج از جنبش باقی ماند ، فرهنگ سیاسی عمدتا غیرمذهبی جنبش نتوانست روحانیت را جذب کند ، مصدق هم نتوانست مشکل نفت را با بریتانیا حل و از اختیاراتش استفاده کافی ببرد. ترکیب فکری و شخصیتی شرکت کنندگان در جنبش ملی با اهداف گوناگون در حمایت از جبهه ملی از دیگر نکات قابل توجه است این نیروها (لیبرال ها و محافظه کاران و مترقی ها و تندروها و تجددطلبان اسلامی) دارای انگیزه های سیاسی یکسان نبودند و بیشتر به دلیل وجود دشمنان مشترک در بیرون دارای وحدت بود و با وجود فقدان دشمنان مشترک در بیرون ، جبهه با بحران موضوعیت مواجه می شد[۶۲] نزدیکی زاهدی به جبهه ملی نه به دلیل استقرار جنبش ملی نفت و تحدید اختیارات شاه ، بلکه مخالفت با رزم آرا و کسب منصب جانشینی احتمالی وی بود، زیرا مصدق و یارانش نیز با رزم آرا مخالفت می ورزیدند، همراهی وی تاکتیکی بود در حالی که جبهه ملی به همراهی استراتژیک و مبتنی بر اعتقاد به اصول جنبش نیاز داشت.[۶۳] برخی افراد هم انفرادی کار می کردند و علت گردآمدنشان مصدق بود از جمله محمود نریمان ، دکتر شایگان، سنجابی ، بقائی ، مکی ، حسین فاطمی و دکتر معظمی و چند نفر دیگر که بین آنها هم اختلاف رخ می داد.[۶۴] به مرور جبهه ملی دچار انشعاب شد گروه اول را کاشانی ، بقایی، شمس قنات آبادی ، علی زهری و ناد علی کریمی تشکیل می دهند و دسته ی دیگر فاطمی ، سنجابی ، حسیبی ، شایگان و زیرک زاده بودند، جدایی آنها باعث شد جبهه ملی از هم پاشیده شود .[۶۵] شاید آنچه نهضت ملی را به شکست کشاند فقط اختلافات هواخواهان نهضت نبود بلکه ناتوانی آنها در دستیابی به نقطه مشترکی بود که بتوانند با وجود همه اختلاف نظرها بر سر آن به تفاهم برسند و اصل موجودیت نهضت را بر باد ندهند. نهضت ملی به علت ترکیب وماهیت خود نه فقط نمی توانست عامل یک تحول اساسی در کشور ما باشد بلکه عدم تجانس در میان عناصر تشکیل دهنده آن و شکاف در رهبری آشکارا نشان می داد که این جبهه قابل دوام نیست و دچار انشعاب و از هم پاشیدگی شد[۶۶] اگر نهضت ملی را از ابتدا در نظر بگیریم از زمانی که طرح ملی شدن صنعت نفت تازه مطرح شده بود می بینیم که این اختلافات در بینش و منش رهبران وجود داشت ولی در هدف بزرگتر یعنی پیروزی نهضت و شکست استکبار گم شده بود و همه بینش های خود را فدای هدف نهضت کرده بودند. ولی زمانی که نهضت به پیروزی هایی دست یافت، همه یاد اهداف شخصی خود افتادند وبا خود زمزمه کردند حال که به هدف اولیه رسیدیم بهتر است به خواستهای قلبی خود نیز نائل شویم و از این زمان بود که هرکسی به فکر منافع خود به سمتی رفت وآن همان موقع بود که استکبار نقشه کودتا راکشید .هندرسن سفیر آمریکا چنین بیان می کند که مخالفان جبهه ملی نظیر دربار و مالکان بزرگ کار زیادی نمی توانستند بکنند اما نظریات سیاسی مختلف و جاه طلبی های شخصی رهبران جبهه ملی ، نطفه مشکلات آینده را برای این جبهه، در بطن خود می پروراند، بخصوص کاشانی بلندپرواز که می کوشد مصدق و تمام رهبران دیگر را تحت الشعاع قرار دهد و خود را به صورت صاحب اختیار کامل ایران درآورد.[۶۷]
انتخابات مجلس هفدهم بین احزاب موجود در جبهه رقابت و اختلاف ایجاد کرد بقایی می گفت به همان اندازه که حزب ایران کاندید در تهران بدهند به همان اندازه به حزب زحمت کشان هم باید داده شود. آقازادگان آیت الله هم مشکل دیگر جبهه بود ، جبهه بجز آقا مصطفی نمی خواست که دو پسر دیگر آقا را از جائی کاندید کند ، کاشانی هم دچار غرور و نخوت شده بود و ادعا می کرد که اگر بخواهم ۱۳۶ وکیل ایران را انتخاب کنم ، همه مردم به آنها که من می گویم ، رای خواهد داد.[۶۸]
حسین فاطمی اطمینان داشت که اکثریت عمده ی طرفداران دکتر مصدق، انشعاب کنندگان را به عنوان خائن محکوم می کنند . فاطمی افرادی مانند کاشانی و بقایی و مکی را ناچیز می شمرد و عقیده داشت که گذشته ی سیاسی آنان ثابت می کند که آدم هایی فرصت طلب بوده و به لحاظ سیاسی قابل اعتماد نیستند [۶۹]
پیوند بازار با نهضت و روحانیت
ریچارد کاتم سه گروه روحانیون ، بازاریان و روشنفکران را فرهیختگان سیاسی ایران معرفی می کند که خواهان کاسته شدن نفوذ اجنبیان ، انجام اصلاحات اجتماعی و اعمال کنترل نهاد انتخاباتی بر اعمال دربار مستبد بودند.[۷۰] بازاریان همواره در پیوند سنتی و فرهنگی خود با روحانیت قرار داشتند به گونه ای که در نهضت ملی شدن ، اصناف و بازرگانان به حمایت از آیت الله کاشانی و جبهه ملی تبلیغات و حمایت می کردند[۷۱] بازار خاصه پیشه وران ، مغازه داران و بازرگانان در مجموع یکی از سرچشمه های قدرت مصدق بودند، چاقوکشان و لوطیان حاشیه شهری در دوطرف مبارزه حضور داشتند و درنهایت جانب دربار را گرفتند ، روحانیون ، عناصری از توده و جبهه ملی قادر به بسیج این گروه ها بودند.[۷۲]بازاریان در مجموع به جناح رادیکال و ملی جامعه مذهبی تعلق داشتند ، هرچند اقلیت معدودی از آنها که معمولا ثروتمندترینشان نیز بودند با دستگاه سنتی روحانیت پیوند داشتند ، بخش اعظم بودجه نهضت ملی از بازار تامین می گردید، کاتم بازاریان را به دو دسته تقسیم می کند بازاریان خرده پا به رهبری کاشانی و بازاریان بزرگ غرب زده و فاقد تشکیلات ، که با قطع ارز ناشی از صدور نفت در هنگام مبارزه ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس ، این بازرگانان که به واردات متکی بودند با بحران مالی روبرو شده و دست به مخالفت با مصدق زدند.[۷۳]کاتوزیان می گوید اشتباه اساسی کاشانی ، بقایی و دیگران که ابتدا با مصدق از در مخالفت درآمدند و بعد رودرروی او قرار گرفتند ، آن بود که فکر می کردند اگر از مصدق جدا شوند ، تمامی بازار هم به دنبال آنها از مصدق و دولت او خواهد بُرید ، حوادث نشان داد که بازار تا آستانه ۲۸ مرداد به مصدق و نهضت ملی وفادار ماند و این وفاداری بعد از کودتا نیز ادامه یافت.[۷۴] بسیاری از رهبران بازار به زندان افتادند و جریمه مالی شدند.
مجلس شانزدهم و ترور هژیر
پس از تهدید دولت مصدق از سوی استعمار مبنی بر دخالت نظامی و گسیل داشتن چهار هزار چتر باز و حرکت ناوهای جنگی به طرف سواحل ایران[۷۵]، کاشانی، از اعلام جهاد سخن به میان آورد و گفت: اگر انگلیسیها به خاک ایران تجاوز کنند، خوزستان را برای آنها به جهنم تبدیل می‎کند[۷۶]و در ادامه از حق حاکمیت ایران بر صنعت نفت خود دفاع نمود.[۷۷] با توجه به جایگاه آیت الله کاشانی در میان علما و روحانیت و به دلیل مقبولیتی که ایشان بین عالمان بزرگ داشت، توانست علمای دیگر شهرها را با نهضت پیوند داده و با حمایتی که آنها از آیت الله کاشانی نمودند نهضت بیش از پیش بعد ملی و سراسری یافت
مجلس شانزدهم (۲۰بهمن ۱۳۲۸ـ۲۹ بهمن ۱۳۳۰)[۷۸] که در پی دخالت دولت محمد ساعد در انتخابات آن به پایگاه قدرت شاه تبدیل شده بود، مانع جدی برای ملی شدن صنعت نفت به شمار می‌رفت به گونه ای که فقط هشت نفر از جبهه ملی به مجلس راه یافتند[۷۹]. فداییان در پی ترور هژیر بودند که این فرصت در هنگام رفتن وی برای عبادت و مراسم روضه خوانی به مسجد سپهسالار فراهم شد و توسط امامی ، که در گوشه‌ای از مسجد در انتظار فرصت ایستاده بود به ضرب چند گلوله کشته شد.[۸۰] و عامل تقلب در انتخابات اعدام انقلابی شد.[۸۱]
سیدحسین امامی، پنج روز پس از دومین ترور موفقیت‌آمیز خود، در تاریکی اولین ساعات بعد از نیمه شب ۱۷ آبان ۱۳۲۸، در حالی که بیست و پنج سال بیش نداشت، دادگاه جنایی فرمانداری نظامی او را محکوم به اعدام نمود و بدون سر و صدا به دار آویخته شد.[۸۲] فردای اعدام امامی، دربار از مواضع خود عقب نشینی کرد. سیدمحمدصادق طباطبایی، رئیس انجمن نظارت، طی اعلامیه ای فساد در انتخابات را تأیید کرد [۸۳]، انتخابات تهران باطل اعلام شد و” افراد مورد حمایت جبهه ملی ” و “کاشانی ” شانسی مجدد یافتند تا به مجلس راه یابند. با شرکت وکلای مطمئن دولتی، مجلس شانزدهم می‌توانست تکلیف قرار داد ساعد- گس یا گس- گلشایان را به نفع انگلستان به سرعت یکسره کند. بن‌بست و انسداد سیاسی باید شکسته می‌شد. کتمان نیز نمی‌توان کرد که بدون فشار انگشت سیدحسین امامی بر ماشه طپانچه‌اش تاریخ ایران به نحوی دیگر نوشته می‌شد و “جبهه ملی” حضوری در مجلس نمی‌یافت و احتمالاً قراداد گس-گلشایان نیز تصویب می‌شد.
به دنبال ترور هژیر حکومت نظامی اعلام شد و دستگیری‌ها آغاز شدند. در عرض ۲۴ ساعت ۳۰ تا ۴۰ نفر دستگیر شدند و ۲۲ تن از آنها پس از بازجویی آزاد شدند. بقایی، مکی، حائری‌زاده، عبدالقدیر آزاد، مصطفی کاشانی فرزند آیت‌الله کاشانی و خلیل طهماسبی که عضو “فدائیان اسلام” و سازمان نظارت آزادی انتخابات بود به موجب ماده پنج حکومت نظامی بازداشت گردیدند. دکتر مصدق هم به احمدآباد تبعید شد. بنا به روایت روزنامه “داریا” که ارسنجانی سردبیر آن بود پس از اینکه سفارت آمریکا در تهران، “جریان را” به واشنگتن اطلاع داد، دولت آمریکا از پادشاه ایران، که در این زمان به آن سرزمین مسافرت کرده بود، “تقاضای استخلاص محبوسین مزبور را کرد و با این کیفیت آنها آزاد شدند.” پس از یک ماه و چند روز، ملیون و دیگر دستگیرشدگان از زندان آزاد شدند، به دیدن مصدق در احمدآباد رفتند و مبارزات انتخاباتی برای وکلای تهران بار دیگر آغاز شد. شرح مبارزات مشترک این دوران نشان می‌دهد که از یک سو “مجمع مسلمانان مجاهد” به نمایندگی از کاشانی با “جبهه ملی” وارد رابطه سیاسی تنگاتنگی می‌شود و در قالب این اشتراک مساعی، قنات‌آبادی هر چه بیشتر به بقایی نزدیک می‌شود و بالعکس از اعضاء “حزب ایران"دور و آزرده می‌شود. از سوی دیگر، اعضاء “فدائیان اسلام” نیز به فرمان کاشانی با “جبهه ملی” همکاری می‌کنند تا کاندیداهای مورد نظر محور را از تهران راهی مجلس کنند.
در ۱۸ بهمن مصدق در میتینگ بزرگی که در میدان بهارستان تشکیل شد انتخابات گذشته را ابطال و اعلام نمودند که انتخابات مجددی در شرف انجام است.
نتایج انتخابات تهران در ۲۱ فروردین اعلام گردید. بالاخره در این رقابت سیاسی ، مصدق وکیل اول تهران شد، کاشانی در تبعید وکیل پنجم شد و وکلای اقلیت دوره پانزدهم، عضو “جبهه ملی"، که کاشانی توصیه آنها را کرده بود به مجلس راه یافتند. این نتایج بسیار موفقیت‌آمیز، دستاورد زحمات و همکاری محور مصدق- کاشانی- نواب صفوی بود.و پیوندی بین مصدق و عناصر مبارز دینی که به دنبال اهداف دینی خود بودنداز جمله احیاء اجرای احکام الهی و ارزش های دینی در جامعه بوجود آمد. وجود دو نیروی سیاسی که یکی ملی با رنگ مذهبی و دیگری سکولار ، دو کفه ترازوی سیاسی ایران را به نوعی متوازن ساخته بود و شاه هم به دلیل منطق و مصلحت سیاسی نمی توانست مذهبی ملی ها را نابود کند و کفه سیاسی را به نفع توده ای ها سنگین نماید[۸۴]
مبارزات ملیون علیه رزم آرا
نارضایتی آمریکا از سیاست های یکطرفه حکومت ایران به نفع انگلستان، باعث سقوط دولت ساعد در ۲۸ اسفند شد و منصورالملک که شهرت نزدیکی به انگلستان نداشت، توسط سلطنت‌طلبان که اکثریت مجلس را در اختیار داشتند در ۳ فروردین ۱۳۲۹ به نخست‌وزیری برگزیده شد مجلس از منصور خواست تا کاشانی را که به علت تبعید در لبنان بود را به وطن بازگرداند ، منصور در نامه ای خواستار بازگشت وی شد در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ با استقبال مردم و مصدق و جبهه ملی در فرودگاه به وطن بازگشت و سپس به مشهد می رود و در آنجا کانون نشر حقایق اسلامی از وی استقبال نمودند ، معدودی از روحانیت مترقی هم از وی استقبال کردند، قشر وسیعی از روحانیت ارتجاعی به رهبری آیت الله میرزا احمد کفائی که از روحانیون درباری بود علیه کاشانی تبلیغ می کردند و اینکه چرا اصلا به این آیت الله می گویند.[۸۵] در ۲۸ خرداد ۱۳۲۹ طنین افکار و آرزوهای سیاسی کاشانی خطاب به نمایندگان مجلس شورای ملی برای نخستین بار، از گلوی مصدق در مجلس درآمد.کاشانی در این پیام به چهار مطلب اشاره کرد که موضوع اول و سوم آن دو رکن عمده و مشترک محور مصدق- کاشانی را تشکیل می‌داد. کاشانی اعلام کرد که اولاً، “نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار می‌کند.” ثانیاً خواستار مجازات مسببین تبعید خود شد. ثالثاً، اعلام کرد که ملت ایران “زیر بار استبداد و دیکتاتوری نمی‌رود". رابعاً، مجلس مؤسسان را به علت شیوه انتخابات آن بی‌اعتبار دانست.[۸۶] تقریباً همزمان با آمدن کاشانی به تهران، زمزمه استعفای کابینه منصور و نخست‌وزیری سپهبد حاج علی‌ رزم‌آرا، رئیس مقتدر ستاد ارتش در برخی محافل بالا گرفته بود. همان گونه که انتظار می‌رفت، منصور کابینه خود را از سلطنت‌طلبان وفادار پرکرد اما وی توان تصویب لایحه الحاقی نفت «گس ـ گلشائیان» را نداشت و تلاشی به منظور تصویب لایحه نفت صورت نداد.[۸۷]
دو ماه و نیم پس از آغاز به کار مجلس شانزدهم و درست پانزده روز پس از ورود کاشانی به تهران، صدارت علی منصور که کمتر از سه ماه دوام یافته بود به پایان رسید. شاه موکداً به منصور دستور داده بود که هر چه زودتر لایحه الحاقی را به تصویب مجلس برساند. بنا بر اسناد وزارت خارجه انگلستان، “آنگاه که معلوم شد، آقای علی منصور واقعاً قصد ندارد دستورات ارباب خود را انجام دهد، شاه او را عزل کرد و دو سه روز قبل از آغاز جنگ کره، رزم‌آرا را در ۵تیر ماه ۱۳۲۹ به نخست‌وزیری منصوب کرد." [۸۸]اما منصور قبل از رفتن، تعیین تکلیف لایحه را به عهده مجلس گذارد و مجلس نیز در روز دوشنبه پنجم تیر، به “کمیسیون مخصوص نفت"، مرکب از ۱۸ نفر مسئولیت داد تا قرارداد را مطالعه و بررسی کرده و به مجلس گزارش دهد.[۸۹] مصدق و “جبهه ملی” به رزم‌آرا چون دیکتاتوری بالقوه می‌نگریستند. شایعه حمایت انگلیس و امریکا از رزم‌آرا، او را قوی‌تر و خطرناک‌تر جلوه داده بود.فرانسیس گریدی[۹۰] سفیر آمریکا در ایران از انتخاب وی به نخست وزیری استقبال کرد. سپهبد حاج‌علی رزم‌آرا ناسیونالیست توانای بود، که در بحران آذربایجان لیاقت و شایستگی زیادی نشان داده بود. از اینرو برای مبارزه با نیروهای ملی- مذهبی مبارز به نخست‌وزیری انتخاب شد. به همین دلیل گفت: مجلس را بر سر مصدق و مسجد را بر سر آیت‌الله کاشانی خراب می کنم. رزم‌آرا مخالف ملی شدن صنعت نفت بود، و قصد داشت از راه تصویب قرارداد الحاقی گس- گلشاییان با کمپانی نفت درآمد بیشتری تحصیل کند. رزم‌آرا در تاریخ ششم تیر ۱۳۲۹ با یک ژست نظامی دولت خود را به مجلس معرفی کرد. بین کاشانی و مصدق، که بازار و نیروهای مذهبی را در مخالفت با قرارداد الحاقی و حکومت رزم آرا به حرکت درآورده بودند، اتحاد محکمی برقرار گردید. منزل کاشانی مرکز مبارزه علیه رزم آرا شد.[۹۱]
در روز سه‌شنبه ۶ تیر۱۳۲۹، مصدق اعلامیه‌ای را که در مورد نخست‌وزیری رزم‌آرا صادر شده بود در مجلس خواند. او از طرف “جبهه ملی” به ملت ایران اعلام خطر کرد و خبر از یک حکومت “شبه کودتا” داد. مصدق هشدار داد که “طعم تلخ دیکتاتوری نظامی” و شبح “رژیمی مطلق‌العنان"، ایران را تهدید می‌کند و “حیات رژیم پارلمانی” در خطر است.[۹۲]
از دیدگاه “جبهه ملی"، رزم‌آرا عامل خارجی، یعنی انگلیس بود که برای تأمین منافع این کشور و شرکت نفت انگلیس و ایران بر سر کار آمده بود. اعتقاد “جبهه ملی” این بود که او آمده است تا لایحه ساعد- گس (گس- گلشایان) که منافع انگلستان را تامین می‌کرد به تصویب برساند. مصدق، سپس به قرائت اعلامیه آیت‌الله کاشانی در مخالفت با نخست‌وزیری رزم‌آرا پرداخت. مصدق و کاشانی بر این باورند که رزم‌آرا دیکتاتور و عامل خارجی است. آنها نگران نابودی نظام دموکراسی پارلمانی در ایران هستند. با درخواست کاشانی، هزاران نفر از مردم سراسر تهران، در روز ششم تیر ۱۳۲۹، در خیابان بهارستان اجتماع کردند تا از ورود رزم آرا به مجلس جلوگیری نمایند. تعداد زیادی از مردم نیز به همراهی نواب صفوی از منزل کاشانی حرکت کردند و با پخش اعلامیه و سردادن شعارهایی علیه رزم آرا راهی میدان بهارستان شدند.[۹۳]
در طول هشت ماه و یک هفته نخست‌وزیری رزم‌آرا، محور مصدق- کاشانی- نواب صفوی با رزم‌آرا در چند جبهه متفاوت به زورآزمایی، درگیری و مبارزه تا مرگ پرداختند. مجلس شورای ملی، کمیسیون مخصوص نفت، مطبوعات و جراید و بالاخره خیابان‌ها و میادین تهران همگی عرصه کشمکش و نبرد بی‌امان این دو اردوگاه بود.
در بیست و دومین جلسه کمیسیون نفت ، (۴ آذر ۱۳۲۹) که خصوصی و سری بود، اعلام شد که، “کمیسیون نفت که طبق تصمیم ۲۹/۳/۳۰ مجلس شورای ملی تشکیل شده است پس از مذاکرات و مطالعات به این نتیجه رسیده که قرارداد الحاقی ساعد- گس کافی برای استیفای حقوق ایران نیست لذارسماً طی نامه‌ای پیشنهاد کردند که؛ “به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی… صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری در دست دولت قرار گیرد.
رزم‌آ با اینکه جهت جلب حمایت انگلیسی‌ها، قول دفاع از لایحه را به آنها داده بود، اما ظاهراً حاضر نبود که خود را در راه تصویب آن کاملاً بی‌آبرو کند.
گزارش مکی، مخبر کمیسیون مخصوص نفت، که در آن به پیشنهاد “جبهه ملی” دایر بر ملی شدن صنعت نفت اشاره شده بود، در ۱۹ آذر ۱۳۲۹ در مجلس قرائت گردید و در ۲۰ آذر به چاپ رسید. دو روز بعد، روزنامه‌ها خبر از فتوای آیت‌الله کاشانی، “پیشوای بزرگ مسلمین” در مورد لزوم ملی کردن صنعت نفت دادند. این اعلامیه حساب شده از طرف محور مصدق، کاشانی جریانی را کلید می‌زند که وظیفه عمده آن فشار مردم از بیرون بر مجلسی است که اکثریت آن الفتی با ملی شدن نفت ندارد. کاشانی، با صدور بیانیه ها و اعلامیه های متعدد و ایراد سخنرانی، دفاع از ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور را وظیفه فرد فرد مردم مسلمان ایران دانست و از آنان خواست همه توان خویش را به منظور دستیابی به ملی کردن صنعت نفت به‌کارگیرند. بدین ترتیب، مبارزات مردم وارد مرحله جدیدی شد. از یکسو، میتینگ ها و تظاهرات زیادی به نفع ملی شدن صنعت نفت آغاز شد و؛ از سوی دیگر، اصناف و بازاریان تهران و سایر شهرها شعار خود را باعنوان »صنعت نفت ایران باید ملی شود«، به سینه های خود نصب نمودند[۹۴]
شاید سردی پاسخ رسمی روحانیون به دعوت کاشانی سبب گردید که بیش از یک ماه و نیم پس از فتوای کاشانی، آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری شخصاً وارد میدان شود و رسماً کاشانی و ملی کردن صنعت نفت را تأیید کند.[۹۵]
تیتر بزرگی که روزنامه “نبرد ملت” برای نوشته خوانساری زده است و در بالای عکس آیت‌الله چاپ شده است، بیانگر تمامی داستان است. “نبرد ملت” می‌نویسد، “آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری- پیشوای میلیون‌ها مسلمان پاکدل نظر قاطع خود را- در مورد مسئله نفت ابراز فرمودند- ولی هنوز آیت‌الله بروجردی- سکوت خود را در این امر- حیاتی نشکسته است.”[۹۶] مواضع آیت‎ا… بهبهانی، آیت‎ا… حجت و آیت‎ا… فیض نیزدر این مورد روشن نشد در عوض آیت‎ ا… کاشانی با صراحت، رزم آرا ـ نخست وزیر ـ را خائن به ملت ایران، دشمن مذهب و مهدورالدم اعلام نمود[۹۷]، موضع شدیدی که در قم گویا فقط آیت‎ ا… صدر را با خود هم عقیده کرد.
بی‌شک سکوت بروجردی که در واقع رد دست دوستی و مودت با کاشانی و نیروهای اقماری او بود، بر آنها گران می‌آمد. زیرا، آنها احساس می‌کردند که تنها بروجردی و نزدیکان او بودند که نه فقط چشم‌ بسته بر اعمال سیاسی ایشان، صحه نمی‌گذارند، بلکه با عدم اعلام همبستگی ، مخالفت خود را با کنش ایشان، نشان دادند.
مصدق در پیامی که از بستر بیماری به مجلس فرستاد و در جلسه روز ۲۶ آذرماه به وسیله حسین مکی قرائت شد، ملی کردن صنعت نفت را تنها راه استیفای حقوق ایران دانست.[۹۸]
ترور سپهبد حاج علی رزم‌آرادر ساعت ۳۰/۱۰ صبح روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، به ضرب گلوله توسط خلیل طهماسبی[۹۹] از اعضای فدائیان اسلام موجب شد تا روز بعد کمیسیون نفت مجلس پیشنهاد ملی کردن نفت را به مجلس بدهد و مجلس شورای ملی ۲۴ اسفند و مجلس سنا ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ پیشنهاد کمیسیون را به تصویب برسانند.[۱۰۰]
پیامد قتل رزم آرا این بود که نمایندگان وابسته به انگلیس در مجلس شانزدهم که مانع ملی شدن صنعت نفت بودند، عقب نشینی کرده، آیت الله کاشانی سیطره ی کاملی بر اوضاع پیدا کرد[۱۰۱]
مواضع روحانیت درمورد ترور رزم آرا
از تیرماه ۱۳۲۹ ، جبهه متحد کاشانی- بهبهانی “علیه دشمنان دینی” حائز اهمیت می‌شود و به کاشانی اجازه می‌دهد تا به بهانه اینکه دولت رزم‌آرا “با ارکان دین و کلیه علمای روحانی مخالف است” علماء را علیه او تحریک کند و در عین حال مطمئن باشد که بهبهانی نیز با این سیاست مخالفتی نخواهد کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...