1. الغای رژیم ارباب رعیتی با تصویب طرح اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۹ دیماه ۱۳۴۰ و ملحقات آن.
    1. تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگلها در سراسر کشور.
    1. تصویب لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.
    1. تصویب لایحه قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی.
    1. لایحه اصلاحی قانون انتخابات .
    1. لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.(نجاتی،۱۳۸۴ ،۲۲۱)

در ششم بهمن سال ۱۳۴۱این برنامه – در تمامیتش به سبک ژنرال دوگل – به رفراندم گذارده شد و حسب المعمول ۹۹٫۹درصد تمامی واجدین شرایط شرکت در رفراندم به آن رای مثبت دادند(کاتوزیان ،۱۳۷۲ ،۲۷۱) طی سالهای بعد ، چند اصل دیگر به اصول ششگانه فوق افزوده شد که عبارت بودند از :

        1. ایجاد سپاه بهداشت برای خدمات پزشکی در روستاها

      ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    1. ایجاد سپاه ترویج برای آموزش شیوه کشاورزی مدرن
    1. ایجاد خانه های انصاف در روستاها
    1. ملی کردن آب کشور
    1. اجرای برنامه نوسازی روستاها و شهرها
    1. اجرای اصلاحات اداری.

به هنگام اعلام (انقلاب سفید) ظاهرا همه چیز بر وفق مراد محمد رضا شاه بود، از واشنگتن ((کارت بلانش )) گرفته بود . به شورویها نزدیک شده بود و در سپتامبر ۱۹۶۲ به آنها قول داده بود به غرب اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران را نخواهد داد.در مقابله با مخالفان داخلی ، رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی را به زندان انداخته بود. حزب توده ، که قدرت و اعتباری نداشت با مشاهده بهبود روابط شوروی و ایران ، دچار سرگشتگی شده بود . گرایش سنتی مذهبی با گفتار و پخش اعلامیه های پراکنده ، علیه اصلاحات ارضی و حقوق و آزادی ، در برابر تبلیغات وسیع و پر سر و صدای رژیم ، کاربرد نداشت . شاه ، به همه حرکتهای مخالف ، بر چسب ((ارتجاع سیاه )) ، ((توطئه فئودالها))و ((ناسیونالیسم منفی )) زده بود. بدین سان همه راه ها را برای یکه تازی خود ، هموار ساخته بود.(نجاتی،۱۳۸۴ ، ۲۲۲)
جبهه ملی اولین کنگره خود را در چهارم دی ماه ۱۳۴۱ و با شرکت گروه های وابسته به جبهه به ریاست اللهیار صالح برگزار کرد . مهمترین مساله مورد اختلاف در کنگره این بود که آیا جبهه ملی یک سازمان واحد باشد یا ترکیبی از احزاب و گروه های سیاسی ، صالح و سنجابی ، طرفدارحزب واحد بودند و در کنگره دارای اکثریت بودند ، اما مخالفان حزب واحد یا رادیکال ها که اقلیت را تشکیل می دادند ، شامل رهبران نهضت آزادی ، داریوش فروهر ، رهبر حزب ملت ایران و حسین راضی ، رهبر حزب مردم ایران بود . اکثریت نیرومندی از اعضاء سازمان دانشجویان جبهه ملی ، و هیات نمایندگی سازمان مزبور در کنگره ، عمدتا از نظریه اقلیت طرفداری می کردند. یکی دیگر از مسائل جنجال برانگیز این کنگره ، موضوع عضویت نهضت آزادی در جبهه بود ودر چنین شرایطی این جبهه (تاریخ شفاهی گروه های هفت گانه مسلمان ص۴۶)هم در برخورد با انقلاب سفید دچار نوعی سرگشتگی شد زیرا در چارچوب قواعد نظری آنها نمی گنجید. جبهه حتی نتوانست برای کاستن از شدت ضربه ای که شاه به آن وارد آورده بود، تاکتیک معقولی را در پیش گیرد . تا آن زمان جبهه نه تنها برنامه مبارزاتی ارائه نکرده بود ، بلکه دو اصل ، از سه اصل بنیادی خود را نیز تحریف و مسخ کرده بود: خواست برپایی یک حکومت ((ملی )) جای خود رابه درخواست تشکیل یک حکومت ((قانونی )) داده و شعار مبهم ((سیاست مستقل ملی )) نسبت به روابط خارجی جایگزین اصل روشن عدم تعهد بین المللی شده بود (جالب توجه است که دیری نپایید که شاه آن عبارت بی معنا را به عنوان اصل حاکم بر سیاست خارجی خودش اتخاذ کرد.)در طول ماه های تدارک ((انقلاب شاه و مردم )) ، جبهه هیچ اظهار نظری در مورد ((اصول)) مختلف آن نکرد، بجز آنکه در جزوه کوچکی که قبلا منتشر ساخته بود، تلویحا اشاره کرد که از آنجا که فئودالیسمی در ایران وجود نداشته است ، انجام اصلاحات ارضی در کشور بی معنا خواهد بود.رهبران جهبه که در مقابل رفراندوم بکلی غافلگیر شده بودند ، در آستانه برگزاری آن بیانیه ای منتشر ساختند که بخش اعظم آن به بحث درباره فقدان آزادی در کشور اختصاص داشت و تنها در خاتمه به مردم توصیه می کرد که در برابر رفراندوم بگویند: ((اصلاحات ارضی و… آری ، دیکتاتوری نه )) . این نمونه شاخص عملکرد رهبری ای بود که کمتر می توانست حتی هواداران خود را به روشنی راهنمائی کند، زیرا همه می دانستند که شرکت در رفراندوم فقط مستلزم پاسخ آری یا نه است . در هر حال احتمال نمی رود که بیش از چند صد نفر رای دهنده بیانیه جبهه را دیده باشند . شاهد روشن سرگشتگی تام و تمام رهبری جبهه را ، جلسه شورای آن در مهرماه ۱۳۴۲- قریب به پنچ ماه پس از کشتار ۱۵خرداد- به دست می دهد که در آن یکی از رهبران برجسته جبهه اوضاع را چنین جمعبندی کرد:
((موقعیت رژیم که مورد پشتیبانی شرق و غرب ، هر دو است ، مستحکمتر شده ، چنانکه خود را کاملا موفق می داند … به علاوه رژیم ظاهرا مدعی انجام کارها و اصلاحاتی است که ما همواره در نظر داشته ایم ، و می خواسته ایم انجام دهیم : آن آرمانهای مترقی ای که ظاهرا مورد قبول همه است . مساله ای که هنوز باقیمانده این است که شاه بایستی سلطنت کند نه حکومت ، وظیفه دیگری که هنوز در پیش رو داریم و رژیم نمی تواند مدعی تحقق آن باشد – برقراری آزادی است…))
گذشته از یاس همه جانبه ای که در سخنان فوق مستتر است ، این پرسش مطرح می شود که رهبری جبهه کی ، کجا و چگونه می خواسته برنامه اش ، حال هر برنامه ای ، را به اجرا در آورد . در هر صورت جبهه ملی دوم در حال اضمحلال بود و بزودی از میان رفت.
سایر نیروهای اجتماعی و سیاسی که نه دچار ضعف های روشنفکری بودند و نه دستخوش بی تصمیمی در عمل اوضاع را به گونه ای دیگر و به روشنی می دیدند . ملاکان دریافتند که انقلاب سفید به معنای نابودی آنها نه فقط از جنبه اقتصادی بلکه به معنای وسیعتر جامعه شناختی آن نیز خواهد بود.متحدان سیاسی آنها ، نظیرحسین علا و حاج آقا رضا رفیع که به مکتب قدیم سیاست تعلق داشتند نیز ناخشنود بودند. اما جامعه مذهبی مهمترین سد راه انقلاب سفید شاه بود.شناخت موضع روحانیون و افراد مذهبی مستلزم بررسی دقیق است ، و از جمله هم روحانیون دموکرات ، هم معتدل و هم مرتجع در قیام ۱۵خردادشرکت جستند. اما اجمالا می توان گفت شدید ترین و صریحترین مقاومت از سوی آیت ا.. خمینی نشان داده شد .(کاتوزیان،۱۳۷۲ ،۲۷۲)
۳-۴- قیام ۱۵خرداد سال ۱۳۴۲
در دوم بهمن ۱۳۴۱ ، آیت ا.. خمینی با صدور اعلامیه ای که در سراسر کشور پخش شده همه پرسی را خلاف اصول و قانون دانسته و با مقایسه با همه پرسی دولت مصدق در مورد انحلال مجلس هفدهم ، اعلام کردند: چرا آن وقت این عمل غیر قانونی بود و امروز قانونی است . و به همین دلیل تحریم کردند.شاه در چهارم بهمن بعنوان زیارت وارد قم شد وی با ایراد نطق تندی ، به جنبش و مخالفانش لقب ارتجاع سیاه و توطئه فئودال ها و مخربین سرخ را داد.با تشدید بحران روابط بین شاه و جامعه مذهبی قم ، در دوم فروردین ماه گروهی از ماموران با هجوم به مدرسه فیضیه قم بسیاری از طلاب را کشته ، مضروب و مجروح کردند آیت ا.. خمینی طی اعلامیه تندی ، حمله کماندوهای رژیم را به مرکز روحانیت با یورش مغول مقایسه کردند.(امجدی ، ۱۳۸۳، ۴۷)
در تهران و دیگر شهرستانهای ایران ، به مناسبت ماه محرم و عاشورا ، از سوی طبقات مختلف ، مراسم عزاداری برپا می شود ولی در محرم سال ۴۲ ، این مراسم در تهران با شیوه تازه ای تدارک شده بود . دسته های عزاداری ، تراکتهای سیاسی همراه داشتند و شعار های ضد رژیم سر می دادند . ساعت ۹ صبح روز ۱۳خرداد (دهم محرم ) جمعیت زیادی از مقابل مسجد حاج ابوالفضل ( میدان شاه سابق ) در خیابان ری ، به سمت شمال تهران به حرکت درآمد. شعار این جمعیت که پیوسته به تعداد آن افزوده می شد ، محکوم کردن کشتار مدرسه فیضیه قم ، آزادی زندانیان سیاسی، قطع رابطه با اسرائیل و مرگ بر دیکتاتور بود. سیل جمعیت ، پس از عبور از خیابانهای امیرکبیر و سرچشمه ، به طرف مجلس روی آورد . در میدان بهارستان ، عکسهایی از آیت ا.. خمینی پخش شد . مسیر حرکت در خیابانهای شاه آباد(جمهوری فعلی) اسلا مبول ، تخت جمشید (طالقانی) میدان فردوسی ، دانشگاه تهران ، میدان ۲۴ اسفند(انقلاب) ، چهارراه پهلوی (ولیعصر) ، میدان سپه(امام خمینی) و بازار بود. در طول مسیر تظاهرکنندگان به نفع آیت ا.. خمینی شعار می دادند. در مقابل کاخ مرمر ، شعار ((مرگ بر دیکتاتور)) سر دادند.(تاریخ سیاسی معاصر ایران صص ۳۵-۳۶) روز ۱۴ خرداد نیز تظاهراتی در تهران و قم علیه رژیم به طرف داری از آیت ا.. انجام گرفت که منجر به برخوردهایی بین مردم و مامورین انتظامی گردید.
۳-۵- دستگیری آیت ا.. خمینی
نیمه شب ۱۵ خرداد ، ماموران انتضامی در قم ، آیت ا.. خمینی را در منزلشان دستگیر و به تهران منتقل و در پادگان عشرت آباد بازداشت کردند همزمان با دستگیری آیت ا… خمینی ، آیت قمی در مشهد و آیت ا.. محلاتی در شیراز دستگیرو به زندان فرستاده شدند. انتشار خبر دستگیری آیت ا… خمینی و دیگر مراجع ، با اعتراض وسیع طبقات مردم رو به رو شد. صبح روز ۱۵ خرداد ، جمعیت کثیری از اهالی قم در اطراف منزل آیت ا.. گرد آمدند و چون به اخطار مامورین انتظامی ، که از روز پیش خیابانها و معابر اصلی را اشغال کرده بودند توجه ننمودند با آتش سلاحهای سربازان روبه رو شدند و جمعی کشته و مجروح گردیدند.در تهران نیز ، تظاهرات از میدان بارفروشها شروع شد و در بازار و میدان ارگ ، به اوج خود رسید گروهی برای اشغال مرکز فرستنده رادیو ، به محل ساختمان آن در میدان ارگ هجوم بردند ولی با آتش سلاحهای گرم سربازان و افراد پلیس به عقب رانده شدند. به چند پاسگاه پلیس حمله کردند تعدادی اتوبوس و کامیون دولتی و باجه تلفن به آتش کشیده شد. مقارن ۱۰ صبح ، بیشتر مغازه ها و دکاکین تهران تعطیل گردید، عده زیادی از دانشجویان دانشگاه تهران ، کلاسهای درس را تعطیل کردند و گروهی از آنها به خیابانها آمدند و با شعارطرفداری از آیت ا.. خمینی و اعتراض به بازداشت ایشان ، به دیگر تظاهرات کنندگان پیوستند. هزاران تن از کشاورزان ورامین و روستاههای اطراف تهران گروه کثیری از آنها کفن به تن داشتند ، پس از اطلاع از خبر بازداشت علمای عظام ، به تهران روی آوردند و ضمن برخورد با مامورین مسلح ، عده زیادی کشته و مجروح شدندهمزمان با تظاهرات تهران و قم ، مردم شهرهای دیگر ازجمله شیراز ، اصفهان و مشهد دست به تظاهرات زدند . شاه ، با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعد آباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را شخصا به عهده گرفت. روزنامه اطلاعات درباره قیام ۱۵ خرداد چنین گزارش کرده بود:
((…یک گروه دویست نفری با پاره آجر و سنگ ، از سمت گلوبندک به طرف سربازان حمله کردند. تا این لحظه ، سربازان اجازه تیر اندازی نداشتند و تیرهای هوایی شلیک می کردند. افراد پلیس و نظامی از سه جهت در محاصره تظاهرکنندگان بودند، یکی از طرف گلوبندک و دهنه بازاریکی از طرف کوچه مقابل وزارت کشور. در این زد و خورد وحملات ، یک افسر و چند پاسبان مجروح شدند…. در حدود ساعت یازده ، یک دسته هزارتا هزار و پانصد نفری ، از در غربی دادگستری وارد کاخ شدندو در فاصله کوتاهی اتاق بایگانی پرونده های مختومه دادگاههای دیوان کیفری که در طبقه زیر دادگستری واقع است طعمه حریق گردید. مهاجمین که با پیراهن سیاه و چماق مشخص می شدند، پس از شکستن درو پنچره وزارت کشور، متوجه اداره انتشارات و تبلیغات شدندولی در اثر مقاومت مامورین عقب نشینی کردند.مهاجمین کلیه تلفنهای عمومی سر راه خود را خرد کردند، باجه های فروش بلیط اتوبوس را درهم شکستند، در مقابل بانک ملی بازار، یک اتومبیل آبپاش (آتش نشانی ) را آتش زدند….. ساعت یک و نیم بعد از ظهر ، یک دسته از تظاهرکنندگان پارک شهر، به یک اتومبیل حامل دوشیزگان دانش آموز حمله کردندو ناسزاگویان به طرف آنها سنگ پرتاب کردن …. از ساعت دو بعد از ظهر ، خیابان های تهران را سکوت وحشتناکی فراگرفته بود، مردم از ترس به خانه های خود پناه برده بودند…. در نتیجه این حادثه و مداخله مامورین انتظامی ، عده بی شماری به قتل رسیده اند. (اطلاعات ، ۱۳۴۲، ۱-۳)
شمار کشته شدگان حادثه ۱۵ خرداد به درستی مشخص نشد. خبرگزاریها درباره آن ارقام مختلفی منتشر کردند. به نوشته واشنگتن پست ، تلفات روز ۱۵ خرداد تنها در تهران بیش از یکهزار تن بود. م . زونیس روزنامه نگار آمریکایی که در تهران شاهد تظاهرات بوده ، تعداد کشته شدگان و مجروحین را چند هزار تن تخمین زده است.محمد رضا شاه ، قیام ۱۵ خرداد را به عنوان غائله ای که به تحریک عوامل ارتجاع و حزب توده صورت گرفت دانست و گفت ((بلوای ۱۵خرداد۱۳۴۲، بهترین نمونه اتحاد دو جناح ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ بود که با پول دسته ای از مالکین که مشمول اصلاحات ارضی شده بودند، انجام گرفت.))دولت و رسانه های خبری ادعا کردند که تاریخ ۱۱خرداد ماه ، شخصی به نام عبدالقیس جوجواز بیروت با هواپیما وارد ایران شده و ودرگمرک مهرآباد در حدود یک میلیون تومان از او به دست آمده و پس از تحقیقات اعتراف کرده که مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر ، برای افراد معینی در ایران آورده است . دولت ادعا کرده بود که تفصیل این جریان ، به زودی به اطلاع مردم خواهد رسید سفارت ایران در بغداد نیز طی اعلامیه ای شخص مذکور را محمد توفیق القیاسی معرفی کرده ولی هیچ گاه نتیجه تحقیقات دولت در مورد این ادعا ، انتشار نیافت.و مطلب خاصی که اثبات کننده ادعاهای مقامات رژیم باشد در آن وجود نداشت ، به علاوه در پایان متن اطلاعات کامل را موکول به زمان محاکمه افراد بازداشت شده کرده بود.(روزنامه اطلاعات ۲۵/۳/۴۲) گزارش مامور ویژه ساواک پس از مصاحبه مزبور چنین است:
((مصاحبه تیمسار پاکروان راجع به افشای تحریکات عبدالناصر در ایران زیاد مورد توجه افکار عمومی قرار نگرفته است . برای این که در روزهای اخیر سه دسته از مردم شدیدا علیه دولت و دربار تبلیغ می کنند و توانسته اند در افکار عمومی موثر واقع شوند این سه دسته عبارتند از طرفداران جبهه ملی ، طرفداران حزب توده سابق ، طرفداران مقامات مذهبی …. مردم می گویند توطئه عبدالناصر نمی تواند مجوز برای مبارزه دولت با مقامات مذهبی شیعه باشد .)) (سند ۱۱۶/۴ )(تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ص۵۹)
رادیو مسکو در خبر عصر روز ۱۵ خرداد قیام مردم را به تحریک عناصر ارتجاعی که از اصلاحات ارضی و افزایش حقوق اجتماعی و آزادی زنان ایران ، ناراضی هستند دانست . روزنامه ایزوستیا ، ارگان دولت شوروی ، درباره قیام ۱۵ خرداد نوشت : (( …در تهران ، مشهد و قم و ری ، به تحریک عدهای از روحانیون مرتجع مسلمان ،آشوب و بلوا برپا شد آشوب طلبان برای مبارزه علیه اصلاحات ارضی دولت ، از ایام سوگواری مرسوم استفاده نموده و عدهای از جوانان متعصب عقب افتاده چند اتومبیل را واژگون کردند))(ایزوستیا۷ژوئن (۱۷ خرداد۴۲)))
روزنامه فرانسوی زبان لوموند ، ضمن گزارش خبر تظاهرات در خیابانهای تهران و دانشگاه و عزیمت شاه از کاخ شهری به سعدآباد ، و محاصره بیمارستانهای تهران به وسیله نیروهای انتظامی و پلیس ، ادعای رژیم را مورد مداخله دولت مصر در ایجاد شورش ، زیر سوال کشیده بود. لومونددر تحلیل نتایج قیام ۱۵ خرداد نوشته بود:
((….شکاف بین مردم و رژیم عمیق است تنها نیروهای مسلح قادر به برقراری آرامش می باشند … علمای سرشناس که در زندان به سر می برند ، از حمایت مردم برخوردارمی باشند: جبهه ملی و اپوزیسیون چپ ، خود را از حادثه دور نگاه داشته اند و برنامه مشخصی ندارند، دانشجویان که تقریبا همگی طرفدارجبهه ملی هستند، می توانند یک جنبش انقلابی برپا کنند ولی حرکت آنها از محدوده دانشگاه تجاوز نکرده است . کارگران تهران فاقد تشکیلات هستند… مردم در انتظار حوادث تازهای می باشند….))(نجاتی،۱۳۸۴، ۲۳۸)
دکتر کاتوزیان درباره جایگاه وماهیت قیام ۱۵ خرداد می نویسید:
((قیام پانزده خرداد نه صرفا مذهبی ، نه صرفا محافظه کارانه ونه صرفا رادیکال و دموکراتیک بود. قیام مردم بود ، علیه حکومت و همه گرایش ها را در بر می گرفت رهبری آن در دست پیشوایان مذهبی ، خاصه آیت ا.. خمینی بود و افرادش را بازاریان ، دست فروشان ، کاسبکاران و صنعتگران ، دانشجویان ، کارگران ، بیکاران و فعالان سیاسی تشکیل می دادند. مذهب پوشش آن و ضدیت با استبداد عامل وحدت بخشش بود. در نتیجه نقش و اهمیت سنتی مذهب و مراجع شیعه به عنوان یک نیروی اجتماعی نیرومند و مستقل ، و روشن بینی رهبران مذهبی و پیروان آنها درمورد ماهیت رویدادها (در مقابل آشفتگی رهبران جبهه ملی و حزب توده ) ، رهبری قیام را پیشوایان مذهبی به دست گرفتند.))
در نیمه دوم سال ۱۳۴۲دولت منصور ، قانون معافیت نظامیان آمریکایی (کاپیتولاسیون ) را برای تصویب تسلیم مجلس شورای ملی کرد این لایحه در جلسه ۲۱مهر ۱۳۴۳ با اکثریت ۶۲رای از ۷۰تن نماینده حاضر در جلسه به تصویب رسید.. (امجدی،۱۳۸۳ ، ۴۴).
درواقع ، شکست برنامه های شاه ، تهاجم به جنبش ، سرکوب قیام و قتل عام ۱۵ خرداد، سرآغاز فصل نوینی در تاریخ معاصر ایران بود، سبب نهادین شدن رادیکالیزم در جامعه و متعاقب آن جنگ مسلحانه چریکی متولد گردید در چنین شرایطی جریانهای مخالف مسالمت جو و حرکات پارلمانتاریستی ، بتدریج دچار مرگ سیاسی می شدند. دکتر کاتوزیان درباره افول و از هم پاشیدگی ((جبهه ملی دوم و سوم )) و سرکوب رهبران آن در فاصله سال ۴۳تا۴۵ خ می نویسد:در این سالها بقایای نیروهای ضد رژیم هنوز در برافروخته نگاه داشتن مشعل مبارزه می کوشیدند. رهبری جبهه ملی دوم ، در شرف مرگ سیاسی بود که مصدق – مرد پیر احمد آباد که حتی در حبس نیز مسائل را روشن تر از اعضای شورای عالی جبهه می دید- با مداخله ی مستقیم ، از طریق مکاتبه ضربه نهایی را وارد آورد. رهبران جبهه، دسته جمعی استعفاء دادند و مصدق با تائید خود در راه تاسیس جبهه ملی سوم که متشکل از احزاب زیر بود ، پیشقدم شد: نهضت آزادی ، جامعه سوسیالیست ها ، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران ، اما دیگر دیر شده بود. رژیم سرکوب وحشیانه کلیه رهبران مخالفی را که حاضر به سکوت یا کنار کشیدن نبودند ، شروع کرده بود.
مهدی بازرگان ، سید محمود طالقانی، یدا.. سحابی و سایرین از نهضت آزادی ، در یک دادگاه نظامی محاکمه و زندانی شدند. مدت کوتاهی بعد حتی وکلای مدافع نظامی آنان نیز که از سوی دادگاه انتخاب شده بودند. به واسطه دفاع صادقانه شان از متهمان مجازات شدند!
خلیل ملکی ، عباس عاقلی زاده ، علیجان شانسی، رضا شایان ودیگران از جامعه سوسیالیست ها ، دچار سرنوشت مشابهی شدند. این امر در مورد داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران، کاظم سامی ، از اعضاء برجسته حزب مردم ایران نیز تکرار شد. شمار بسیاری از اعضای ساده این احزاب ، دانشجویان فعال و نظایر اینان بودندکه با محاکمه یا بدون محاکمه ، زندان ها را پر کردند، و یا برخلاف همه مقررات به عنوان سرباز ساده به خدمت وظیفه ،در دوردست ترین نقاط اعزام شدند. (همان منبع،۴۶).
جبهه ملی سوم چند بیانیه منتشر کرد و شش ماه پس از تشکیل آن در اواسط سال ۴۳ رسما اعلام موجودیت نمود. در جلسات نهایی که در حال شکل گیری بود افرادی چون حنیف نژاد از طرف نهضت آزادی برای کار تشکیلاتی آمده بودند همچنین شکرا.. پاک نژاد و بیژن جزنی نیز در این جلسات شرکت داشتند ولی عمر جبهه ملی سوم بسیار کوتاه بود زیرا رژیم شاه دیگر هیچ نوع سازمان و جریانی را به عنوان مخالف تحمل نمی کرد. (همان منبع، ۴۶).
از طرف دیگر ، نسل جوانی که در دهه های سی و چهل به میدان آمده بودنداز آخرین امیدهایی که به اصلاحات داشتند ، دل بریده وبا نبود امکانات قانونی و سرخوردگی از فعالیت های عملی یا وقوف به بی تاثیری آن ، در برابر یک (چه باید کرد؟) قرار گرفتند آنها از خود می پرسیند که اگر مبارزه با رژیم یک اصل است ، این مبارزه چه شکلی می تواند داشته باشد و با چه شیوه ای می توان دل به مبارزه سپرد و چگونه افکار و اعمال را در این جهت می توان بسیج کرد؟ پاسخ این سوالات اکنون روشن و آشکار شده بود((جنگ مسلحانه چریکی)) (همان منبع،۴۷).
بیان کوتاه و مختصر مهندس بازرگان در دادگاه تجدید نظر نظامی ، هشدار تکان دهنده و بزرگی به رژیم بود که اگر جلوی مبارزات قانونی مردم را سد کرده ، به خاموش کردن هرنوع فریاد و اعتراض بپردازند، با مقاومت بیشتر مردم روبه رو شده سرانجام مردم رو به مبارزه مسلحانه خواهند آورد.بازرگان بیان کرده بود:
((این اخطار را پشت این تریبون می کنم که دفاع ما از سلطنت مشروطه است آگر ما و نهضت آزادی ایران را که یگانه جمعیت ای است که صریحا گفته و می گوید طرفدار قانون اساسی و سلطنت مشروطه است ، احیانا ، ظاهرا محکوم کنید و اسم اش را از بین ببرید، اگر جمعیت های طبیعی واقعی که از ملت سرچشمه گرفته باشند، بعد از این درست شود چه زیرزمینی و چه رو زمینی و دادگاههای دیگری نظیر این دادگاه تشکیل شود آن جمعیت و آن دادگاه طرفداررژیم سلطنت نخواهد بود. ما آخرین سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسی هستیم . بعد از این اگر دادگاهی تشکیل شود با جمعیتی سروکار خواهدداشت که واقعا مخالف این رژیم است.)) (همان منبع،۴۷).
این پیش بینی مهندس بازرگان ، دقیق و ناشی از یک واقع بینی تاریخی بود ، زیرا تاریخ آینده ، حقانیت این سخن را به خوبی به اثبات رسانید. بدین ترتیب نسل های جوان ، به خصوص در دانشگاه ها ، وقتی دیدند که منطق رژیم تنها زور و اسلحه است و با انسداد سیاسی مواجه شدند، به جنگ های مسلحانه چریکی روی آوردند. مبارزات مردم که تا آن تاریخ دارای دئ بعد ایدئولوژیکی و سیاسی بود پس از آن ، بعد جدید جنگ مسلحانه را پیدا کرده و به طور وسیعی گسترش یافت. بیژن جزنی ، از رهبران جنبش های چریکی این دهه ، زمینه ها و علل رشد گرایش های مسلحانه ی چریکی را چنین جمع بندی می کند. (همان منبع ،۴۸).

    1. از سرگرفته شدن دیکتاتوری نظامی که با کودتای ۲۸ مرداد استقراریافته و با سرکوبی های آخر سال ۴۱،۴۲ شدت تازهای یافته بود.
    1. شکست فعالیت های مخفی از سال ۳۵ به بعد که بی اثر بودن فعالیت های سیاسی گروهی را ثابت می کرد.
    1. شکست فعالیت های جبهه ملی دوم و از بین رفتن امکانات قانونی و سرخوردگی از فعالیت های علنی و عمومی.
  1. به میدان آمدن نسل تازه ای از مبارزان ، طی سالهای ۳۹تا۴۹ که نیروهای لازم برای جریان های بعدی را فراهم نمودند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...