دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ... |
از دید تایلور[۳۹] فرهنگ یا تمدن ،کلیت در هم تنیده ای است مشتمل بر: دانش،هنر، دین،قانون،اخلاقیات،آداب و رسوم و هر گونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد.
از دیدگاه دیکسون[۴۰](۱۹۲۹)فرهنگ عبارت است از: الف)مجموعه تمامی کارکردها،رسوم و باورها ب)مجموعه فرآورده ها و کارکردها،نظام دینی و اجتماعی،رسوم و باورهای یک قوم که بیشتر آن ها را تمدن می نامیم.
از دیدگاه هیلر[۴۱](۱۹۲۹)باورها،نظام های فکری،فنون علمی،راه و روش های زندگی،رسوم و سنت ها و تمامی شیوه های کردار که جامعه بدان سازمان می بخشد،فرهنگ نامیده می شود.
“هرسکوویتس”[۴۲](۱۹۴۸)فرهنگ را در اساس بنایی می داند که بیانگر تمامی باورها،رفتارها،ارزش ها و خواسته هایی می باشد که شیوه زندگی هر ملت را بازگو می نماید.فرهنگ عبارت است از هر آنچه یک ملت دارد،هر کاری که می کند و هر آنچه می اندیشد.(ابراهیمیان،۱۳۹۰).
تایلور[۴۳] معتقد است که «فرهنگ مجموعه ای به هم پیوسته از شناخت ها،باورها، ارزش ها،آداب و رسوم،سنت ها،اخلاقیات،قوانین،هنرها،دانش ها،آیین ها،اعمال و عقاید است»(تیلور،۱۸۷۱). اما تعریفی از فرهنگ که مبنای عملی و کار فرهنگی باشد همان تعریفی است که یونسکو در کنفرانس تدابیر فرهنگی در مکزیک به سال ۱۹۸۲ از فرهنگ ارائه کرد،بدین ترتیب که:«فرهنگ مجموعه ای تمام از خصوصیات معنوی،مادی،فکری و عاطفی است که جامعه یا گروه اجتماعی را متمایز می سازد.نه تنها در برگیرنده هنر و ادبیات است بلکه شیوه های زندگی،حقوق اساسی بشر،نظام های ارزش،سنت ها و باورها را هم در بر می گیرد».(ابراهیمیان،۱۳۹۰).
دقت علمی در شیوه زندگی انسانها ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که نوع ادراک و شناخت انسان از خود ،خدا،دیگر انسان ها،جهان اطراف و نوع رابظه بین اینها رفتارهای فردی و اجتماعی انسان را تعیین و تفسیر می کند.به عبارت دیگر رفتار های انسان از یک سو متکی به ارزش ها و باورهایی است که از نوع نگاه به هستی بر می خیزد و از سوی دیگر،مستند به استدلال های فکری و اندیشه هایی است که براساس نوع گزاره های برخاسته از شرایط و تجربیات او هویت می یابد و چون این رفتارهای فردی و اجتماعی است که در قالب آداب و رسوم،عقاید،باورها و هنجارها خودنمایی کرده و از آن به فرهنگ یاد می کنند(کوئن[۴۴]،۱۳۷۲،ص۶۱)و آن را سازنده شخصیت ها می شناسند و جایگاه های افراد را در جامعه رقم می زند،از این رو فرهنگ، عامل هویت دهی رفتارها و تعاملات فردی و اجتماعی انسان و جوامع است. بنابراین، تعریف فرهنگ بدون توجه به جهات ارزشی و فکری،عبارت خواهد بود از :"شیوه زندگی برخاسته از اندیشه(عقل نظری) و نظام ارزشی(عقل عملی)"(بابایی،۱۳۸۴ :۲۴) که در آن ،"شیوه زندگی"اشاره به کیفیت گزینش های فردی و اجتماعی در برخوردها،تعاملات،نوع گفتارها،کردارها و پندارها دارد؛"عقل نظری"اشاره به قوه عاقله انسانی است که سازنده افکار و اندیشه های اوست؛"عقل عملی"بیانگر بایدها و نبایدهایی است که در زندگی بر اساس تجربیات و الگوهای زندگی انتخاب شده و عموما مستند به نگرش انسان به جهان و به تعبیر دیگر؛ نوع جهان بینی انسان است.(مطهری،بی تا، ص۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تفاوت شیوه زندگی، ریشه ی تفاوت های فردی و اجتماعی و مبین شخصیت افراد است(ترابی،۱۳۴۱ :۱۳) و در او چنان تاثیر می گذارد که از او به عنوان حیوان با فرهنگ یاد می شود(روح الامینی،۱۳۷۷ : ۷). از این رو، همه انسان ها دارای فرهنگی هستند که شاکله رفتارهای آن ها را می سازد(کوئن،۱۳۷۲: ۵۹)؛ چرا که همه انسان ها زندگی را بر پایه مبانی فکری و ارزشی گزینش می کنند و برای بقا و دوام آن تلاش کرده و به راحتی تن به تغییرات آن نمی دهند و حتی به مقابله با افکار و ارزش های بیگانه بر می خیزند.
هویت جوامع بشری نیز بر پایه فرهنگ شکل می گیرد و دوام آن نیز مرهون نظام ارزشی حاکم بر جامعه است. به همین دلیل تفاوتهای جوامع به تفاوت ارزش های حاکم در آنها برمی گردد و رهبران و دولتمردان برای صیانت از آن تلاش می کنند. به تعبیر مقام معظم رهبری؛چون باغبان به حراست و مواظبت آنها پرداخته و به وقت، آن هارا هرس، آفت زدایی،آبیاری و کوددهی می کند و الا در گرداب طوفانهای برخاسته از تمایلات دیگران، ریشه کن شده و چهره از رخسار طبیعی خود و جامعه بر می اندازند(سخنرانی در جمع اعضای شورای انقلاب فرهنگی،۱۳۸۲)؛چرا که” فرهنگ یک ملت را می شود با عوامل تاثیر گذار به تدریج عوض کرد.یک ملت از لحاظ فرهنگی عزیز را تبدیل کرد به یک ملت تو سری خور و ضعیف .متقابلا یک ملت تنبل را می شود تبدیل کرد به یک ملت زرنگ."(بابائی،۱۳۸۷).
۲-۲۵- عناصر فرهنگ و مولفه های آن
فرهنگ،سازمانی نظام دار و سیستمی پویاست(لسلی[۴۵]،۱۳۷۹،ص۵)که در آن،مفهوم نظام و سیستم،وجود اجزا،عناصر و روابط متقابل را به ذهن متبادر می سازد.عنصر فرهنگی،کوچکترین واحدیک فرهنگ است که از یک جزء یا بخشی که به عناصر و بخشهای دیگر تقسیم پذیر نیست،تشکیل می شود.برخی عناصر فرهنگی ،مادی است و بیش از یک شیء ساده نیست،مثل انگشتر ،عصا…..و برخی دیگر مادی نیست،بلکه الگوی رفتاری است،مانند دست دادن،سلام کردن،نماز گزاردن و……. (کوئن[۴۶]،۱۳۷۲: ۷۹ )
“لسلی ا. وایت “[۴۷]هر ساختار فرهنگی را متشکل از چهار عنصر صناعتی(تکنولوژی)،اجتماعی(آداب و رسوم،نهادها،و قواعد و الگوهای رفتار افراد با یکدیگر)،عقیدتی(باور داشتها)و نگرشی (احساسات یا طرز فکرهایی برای ابراز وجود)می داند و اظهار می دارد که تکنولوژی ،شالوده اساسی نظام فرهنگی را تشکیل می دهد و تغییر و تحول در آن موجب تغییر و تحول در سایر بخشها می شود.(وایت[۴۸]،۱۳۷۹: ۵ )
علامه محمد تقی جعفری ،فرهنگ را دارای دو عنصر ثابت و متغیر می داند،عنصر متغیر،مستند به نیاز های متغیر بشری در بستر زمان است که متناسب با شرایط مختلف متفاوت می گردد و عناصر ثابت فرهنگی،مستند به نیازهای فطری و ذاتی بشری است که گذشت زمان تاثیری در ماهیت آنها نمی گذارد و مانند عنصر کمال،عنصر احترام عنصر اشتیاق به داشتن حیات شایسته و تصحیح و تنظیم ارتباط چهار گانه انسان با خویشتن،خدا،جهان هستی و همنوع(جعفری،۱۳۷۳: ۳۳ )
۲-۲۵-۱- هنجارها
رفتارهایی هستند که جامعه انتظار دارد مردم به آنها پایبند باشند و در قالب عرف آداب سنتها،قواعد و قوانین از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.ضمانت اجرا و استمرار این آداب و قواعد،همان شیوه های سنتی پاداش و تنبیه برای کنشهای هنجار و رفتارهای نابهنجار است.عمده ترین انواع هنجارها عبارتند از :سنتهای عامه،آداب معاشرت،اخلاقیات و قوانین.(ر.ک.به:کوئن[۴۹]،۱۳۷۲: ۶۱ )
۲-۲۵-۲- نمادها
نماد،یک نشانه ارتباطی است که نوعی آگاهی را با ساده ترین و سریع ترین شکل منتقل می کند.در علوم مختلف مانند ریاضیات،رایانه و نیز در اطلاع رسانی از نماد استفاده می کنند.به کمک نمادهای راهنمایی و رانندگی امر رانندگی سامان یافته و تسهیل می شود.نماد ممنوعیت کشیدن سیگار در جاهای مختلف به چشم می خورد و به عنوان یک عامل بازدارنده رفتاری به کار می رود(بابائی،۱۳۸۷).
۲-۲۵-۳- علوم وفنون
پدیده” تکنولوژی” یا دانش فنی،یکی از عناصر پر قدرت فرهنگ به شمار می رود.بی تردید،نقش علم و تکنولوژی در تمام زمینه های زندگی انسان تعیین کننده است.عنصر تکنولوژی می تواند به عنوان یک عامل بیگانه ساز،فرهنگهای غیر پویا را دستخوش بحران و استحاله کند،اتفاقی که در کشورهای جهان سوم در شرف وقوع است(همان منبع).
۲-۲۵-۴- نقش ها
نقشها چگونگی ارتباطات فردی و اجتماعی را نشان می دهند.شرایط اجتماعی و نقش های اجتماعی باعث ایجاد رفتارهای خاص می شود.نقشها همان الگوهای رفتاری قابل انتظاری هستند که برای مشاغل و موقعیتها ی اجتماعی وجود دارند،برای مثال،رفتاری که انسان از یک استاد دانشگاه در برخوردهای اجتماعی انتظار دارد ،متفاوت از یک راننده تاکسی،دستفروش،یا مشاور املاک است(بابائی،۱۳۸۷).
۲-۲۵-۵- بینش
بینش از سه مولفه عقاید،ارزشها و آگاهی ها تشکیل می شود (کاظمی،۱۳۷۴: ۲).ایدئولوژی متکی به ایمان و ایقان،در فراسوی شناخت عقلی،علمی و تجربی قرار دارد و به همین لحاظ،بسیاری از الگوهای رفتاری و بینشی افراد را در جامعه شکل می دهد.عقیده و ایمان به ما می گوید چگونه نسبت به مسائل و امور دنیوی و اخروی نگاه و قضاوت کنیم،از قدرت حاکم تبعیت کنیم،نسبت به همنوعان خود رفتار کنیم و در یک کلام ،معیارهای خوب و بد و اخلاقی را برای ما ترسیم می کند.گاهی اوقات ایدئولوژی ها منجر به نوعی جزمی گرایی،عدم تساهل و به اصطلاح ،بنیادگرایی می شود و این زمانی است که فرهنگ جامعه،پویایی خود را از دست داده و به حالت رکود و جمود در آمده و آغوش خود را به محیط بسته باشد(بابائی،۱۳۸۷).ایدئولوژی ها ممکن است منشاء دینی یا غیر دینی داشته باشند،ولی به هر حال تاثیر آنها در کنش و بینش جامعه،قطعی و مسلم است ایدئولوژی هم باعث اتحاد ووفاق می شود و هم می تواند تفرقه انگیز باشد(همان منبع).به عبارت دیگر،ایدئولوژی،در صورتی که هماهنگ با سنتها و فرهنگ یک ملت باشد،می تواند در تحکیم وضع موجود کمک کند،ولی اگر جز این باشد،ممکن است به تبعیض،جدایی و تنش در جامعه دامن بزند. وقتی فرهنگ جامعه را از منظر ایدئولوژی تحلیل می کنیم، به آسانی می توانیم به منشاءبسیاری از نارسایی ها پی ببریم(بابائی،۱۳۸۷).
۲-۲۵-۶- ارزش ها
عمده ترین قسمت فرهنگ را ملاکها و معیارها تشکیل می دهند.داوری ما از رفتار و گفتار و پندار دیگران بر اساس ارزشها انجام می شود.انتخاب اهداف ،شیوه ها و وسیله نیل به آنها در جامعه با ملاکها ی ارزشی سنجیده می شوند.اصولا انسان قبل از هر چیز یک موجود ارزشی است و اگر این ویژگی را از او بگیریم،دیگر تفاوتی با حیوان ندارد.آدمی همواره در چالش با نفس خویش است و آنچه در محیط او می گذرد و به نحوی مربوط به او میشود،مورد ارزشیابی قرار می دهد.ارزش مالک چیزی بودن،ارزش خوشبخت و موفق بودن،ارزش افعال و اعمال نیکو،ارزش زیبایی،ارزش زندگی و……همه به غایات زندگی و جامعه مربوط می شود.(دیویس[۵۰]،۱۳۷۳: ۱۷ )
۲-۲۶- اهمیت فرهنگ و نقش نظام آموزش عالی
الف . فرهنگ و روابط دنیای جدید
به غیر از تأثیر فرهنگ در توسعه و تمدن سازی، شاید بتوان یکی از مهم ترین شاخصه های کلان تمایز جامعه قرن ۱۹ و ۲۰ با قرون گذشته را در قرار گرفتن «فرهنگ» به عنوان یکی از کلیدی ترین و کاربردی ترین عناصر ارتباطی بین جوامع و دولت ها و در یک کلمه،کلیه ارتباطات انسانی به حساب آورد. دست کم اینکه بخش وسیعی از ارتباطات نوین، از این منظر و با بهره بری از نقش و توان مسائل فرهنگی انجام می پذیرد.و بی دلیل نیست که عصر امروز، عصر تبادل ارتباطات فرهنگی نامیده می شود(حسینی،۱۳۹۰).
یکی از نمونه های عینی که می تواند نشانگر تحلیل مزبور باشد در نظر گرفتن شیوه های استعمار کهنه و قدیم و مرز بین آن دو در اهمیت یافتن مسائل فرهنگی و تغییر مشی از منظر ارتباطات فرهنگی است(همان منبع). به این معنا که اگر در شیوه های استعمار قدیم و کهنه، بیشتر از راه کارهای فیزیکی و عملیات نظامی و مشابه آن استفاده می شد،استعمار نو، بهره گیری از راه های ارتباطی فرهنگی را مدنظر قرار داده; چرا که این شیوه در عین پنهانی و ناآشکار بودن، دارای تأثیر نفوذ بسیار بیشتر و ماندگارتری در جوامع خواهد بود. پیش تر هم اشاره شد که یکی از مهم ترین بسترهای ایجاد و پدیدآوری هر تمدنی از قالب و در مجرای فرهنگ سازی یک جامعه صورت می پذیرد. بنابراین، استعمار نو از این طریق می تواند به سه نتیجه دست یابد:
۱ . تأثیرگذاری مخفی;
۲ . تأثیرگذاری ماندگار;
-
- تأثیرگذاری تمدنی.
هر یک از سه هدف مزبور به تنهایی نیز مطلوب است،اما با اصل قرار دادن ارتباطات فرهنگی،سه هدف یک جا به دست می آید(حسینی،۱۳۹۰).
ب. فرهنگ و تمدن
از سوی دیگر،نباید از تأثیر مهم فرهنگ در تمدن سازی نیز غفلت ورزید.هر تمدنی برای پایداری خود نیازمند فرهنگ سازی است; چرا که بدون عنصر فرهنگ یکی از اصلی ترین شالوده های تمدن بشری استوار نخواهد شد. بی تردید،از آن رو که نظام آموزش عالی نیز یکی از ارکان مهم فرهنگی و جزئی از آن به حساب می آید، باید به نقش کلیدی آن در تمدن سازی توجه ویژه داشت(حسینی،۱۳۹۰).
ج . اهمیت تمدن سازی
در دنیای امروز دو راه پیش روی ملت ها و جوامع بشری وجود دارد:یا باید منفعلانه مرعوب ساخت روابط امروز تمدن حاکم غربی شدو یا اینکه برخوردی فعال را پیش گرفت و در صدد تمدن سازی برآمد.راه نخست، به از دست دادن هویت و ملیت و فرهنگ خودی می انجامد و راه دوم،مسیر بازیابی هویت ملی و بازسازی ریشه های فرهنگی را به روی یک ملت می گشاید(همان منبع).
برای بشر کنونی انتخاب سومی مطرح نیست; چنانچه جامعه و ملتی به سمت تمدن سازی حرکت نکند و در صدد ریشه یابی وضعیت موجود خود و طراحی مهندسی آرمانی اش برنیاید،به ناچار باید تن به پذیرش حاکمیت تمدن غربی و سیطره آن بر تمامی قلمروهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه خودی بدهد.در نتیجه،اگر به نقش مهم فرهنگ در تمدن سازی پی بردیم، به اهمیت دو چندان فرهنگ سازی برای دست یابی به شالوده های تمدنی جدید نیز رهنمون خواهیم شد(حسینی،۱۳۹۰).
د. فرهنگ و توسعه
امروزه یکی از شاخصه های کشورهای در حال توسعه را مسئله «فرهنگ» و به ویژه نقش نظام آموزش عالی در آن می دانند.فرهنگ و میزان و سطح ارتقای آن،معیاری برای توسعه یافتگی به حساب می آید و در این زمینه،سخن از نقش نظام آموزش عالی به عنوان یکی از ارکان مهم فرهنگ ساز است.نه تنها کشورهای در حال توسعه بلکه هر کشور و جامعه ای در دنیای جدید نمی تواند از تأثیر مهم فرهنگ در رشد و پیشرفت جوامع دور باشد(همان منبع).
ه . دانشگاه امروز
امروزه مهم ترین نقش و حساسیت نظام آموزش عالی و دانشگاه ها،فرهنگ سازی در جوامع است.دست یابی به توسعه جامع و پایدار جامعه اسلامی،ایجاد زمینه برای تمدن سازی آرمانی و مطلوب اسلامی-ایرانی،ذوب نشدن در ساخت روابط موجود تمدن غربی،وحضور فعال در پی ریزی مهندسی ارتباطات فرهنگی دنیای امروز و مقابله در برابر هجمه فرهنگی استعمار مدرن از دیگر تاثیرات آموزش عالی در جامعه ما به شمار می آید(حسینی،۱۳۹۰).فرهنگ؛دانشگاه؛توسعه جامعه؛عصر ارتباطات نو عصر استعمارنو؛ تمدن سازی؛همه موارد مزبور نشان دهنده معیارهایی است که دانشگاه امروز در جامعه ما باید خود را برای آن آماده سازد تا بتوان ادعا کرد نیازهای پیرامونی خود را به درستی شناخته است.به هر میزانی که از این ملاک ها دور شویم،در حقیقت، دانشگاه و نظام آموزش عالی را از دنیای جدید و لوازم ضروری آن دور ساخته ایم.(همان منبع).
۲-۲۷- فرهنگ و دانشگاه
اساساً اثر بخشی دانشگاه به کیفیت کارکنان آن به ویژه به اعضای هیأت علمی آن وابسته است و آن به نوبه خود بستگی به آن دارد که تا چه اندازه از توانمندی اعضای هیأت علمی در اداره امور دانشگاه استفاده می شود.ماهیت پیچیده و غیر خطی تحولات،موجب شده است تا دوران تسلط یک ایده خاص ،نظام سلسله مراتبی کاهش یابد و به تدریج زمینه برای حضور متنوع افراد و گروه ها در تصمیم گیری های سازمانی فراهم آید.(پور شافعی و همکاران،۱۳۸۷: ۲ ).
در طول دهه گذشته دانشگاه های سرتاسرجهان تحت فشار فزاینده ای در جهت سازگاری با تغییر سریع فرهنگی،فنی و فشارهای سیاسی و اقتصادی قرار گرفته اند که ناشی از شرایط محیط وسیع فراصنعتی است.مقابله با این تغییرات محیطی سازگاری بنیادینی دور از دسترس را طلب می کند که شامل دگرگونی اساسی در ساختار تحقیق ،آموزش و مدیریت در آموزش عالی است(کوهن[۵۱] ۱۹۹۷،به نقل از یزد خواستی،۱۳۸۷: ۴۱ ).
فرهنگ دانشگاهی به نظام باورها ،انتظارات و اعمال فرهنگی درباره این که چگونه باید به صورت دانشگاهی عمل کرد گفته می شود(کورتازی[۵۲] و لیکزین[۵۳]،۱۹۹۷: ۷۷).
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 07:50:00 ب.ظ ]
|