دانلود فایل ها با موضوع نقد تطبیقی مکتب رمانتیسم در ... |
سیاوش کسرایی
اسماعیل شاهرودی
۲-۲-۲-۱-۳- دوره سوم از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ه. ش. تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ه. ش.
«از جریانِهای مهم سیاسی و اجتماعی این دوره که بر شعر فارسی میِتوانست تأثیر برجای بگذارد، یکی حضور همه جانبهِی آمریکا و ترویج فرهنگ آمریکایی بود و دیگری گسترش سازمان امنیت و اطلاعات کشور. تشکل نیروهای مذهبی و شکل گیری اندیشه دینی در برابر نفوذ بیگانگان و غارت سرمایهِهای ملی. مبارزات آیت الله خمینی با رژیم پهلوی، برقراری مجدد کاپیتولاسیون (حق قضاوت کنسولی برای اتباع کشورهای بیگانه)، انقلاب سفید (۱۳۴۱ ه.ش.) که قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ را به دنبال داشت جریانِهای شعر نیمایی این دوره ویژگیِِهای شعر نو نیمایی در دههِی سی را، که در واقع جریانِهای عمومی جامعهِی آن روز را درخود منعکس میِکند، عبارتند از:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رسیدن به نوعی یأس و دلمردگی که به جای داشتن پشتوانهِی فکری و فلسفی، بیشتر جنبهِی سیاسی و اجتماعی داشت.
ادامهِی حیات فضای تغزلی که محصول آن شعرهایی غزلی، هوس آلود و فاقد ارزش اجتماعی بود.
رواج و گسترش اندیشهِی غیر مذهبی و توجه به ارزشِهای ظاهری و مادی زندگی.
گسترش آفاق شعر به مسایل خارج از مرزهای ایران و رواج مضمون های انسانی مثل انعکاس جنایات جنگ، مسئلهِی ویتنام، تبعیض نژادی، همدردی با نژاد سیاه و محرومان سراسر گیتی که در مجموع می تواند از نقطهِهای روشن شعر فارسی و گونه ای انسان گرایی اجتماعی به حساب آید» (همان :۶۵-۶۴). ۲-۲-۲-۱-۴٫ دوره چهارم، از ۱۵ خرداد ۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷ ه. ش.
بدون تردید این دوره هم از نظر تاریخی و اجتماعی و هم از نظرگاه شعر نیمایی یکی از مهمِترین دورهِهای تاریخ ادبیات معاصر ایران است. قیام پانزده خرداد (۱۳۴۲ ه.ش.)، تبعید آیت الله خمینی، مخالفت با رژیم هم از جانب نیروهای مذهبی و هم از طرف گروهِهای روشنفکر و تحصیل کرده، همهِی این عوامل منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ شد.
دستاوردهای ادبی دوره ی چهارم عصر نیمایی
«در چهارچوب شعر نیمایی، این دوره را باید دورهِی کمال جریانِهای ادبی دورهِی پیشین بهِحساب آورد. مسیر عمدهِی شعر همِچنان اجتماعی و حماسی است و شاعران بر روی هم بهتر وهنریِتر از گذشته به جوهر شعر دست یافتهِاند و بیشتر از گذشته در مسایل اجتماعی تأمل میِکنند،همواره در پی آنند که برای مشکلات راه حلِهای عاقلانهِای بیندیشند. زمینهِی اصلی شعر این دوره را بیشتر نوعی نقد اجتماعی تشکیل میِدهد. هیجانِهای فردی و سطحی جای خود را به گونهِای تفکر زلال عاطفی داده است. زبان شعری این دوره در ادامهِی راهی که قبلا آغاز کرده بود، بارورتر وصیقلیِتر شده است. کلمات با یکدیگر مفاهیم انس و الفت بیشتری دارند و روابط و معانی تازهِای برای آنِها پدید آمده است » (همان:۱۰۵)
۲-۳٫ گفتار سوم: رمانتیسم در ادبیات ایران
مقدمه
داستان رمانتیسم در ایران در مقایسه با خاستگاه اروپایی آن به گونهِِِی دیگر است و با آن تفاوت بنیادین دارد بارزترین تفاوت این امر را میِِتوان بدین شرح بیان کرد:
همهِِی پس زمینهِِهای وسیع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که منجربه فروپاشی نظام اشرافی و فئودالیته در اروپا گردید و رشد نظام سرمایه داری و روی کار آمدن طبقهِِی بورژوازی و در نهایت نهضت رمانتیسم را به ارمغان آورد، هرگز کشور ما آن را تجربه نکرد.هرچند که در دورهِِی مشروطیّت اندک نظم نوینی بر ساختار ارباب – رعیتی یا شبان رمگی ایران آن دوران حاکم میِِشود و تا حدودی اشراف و زمین داران جای خودرا به طبقهِِی متوسط میِِدهند، ولی این گونه تحولات ناچیز با آن همه دگرگونی زیر ساختِهای جوامع غربی هرگز قابل مقایسه نیست، دیگر این که محدودهِی رمانتیسم در ایران، تنها ادبیات بود و بس؛ درحالی که در اروپا به عنوان یک جنبش عظیم حوزهِهای متعددی از قبیل جهان بینی، فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی تفکّرات سیاسی و حقوقی، ادبیّات،موسیقی، نقّاشی، معماری و… را در برمیِگرفت. از سوی دیگر رمانتیسم زمانی در ایران وارد قلمرو ادبیّات میِشود که سالِها پیش پروندهِی آن در اروپا بسته شده و جای خود را به طرز تفکر دیگری داده است. نهایت این که الگوهای فرهنگی و زیرساختِهای آن در غرب و ایران متفاوت هستند و همین امر موجب تمایز برجستهِای میان رمانتیسم ایرانی و اروپایی میِگردد. مثلا عشق که یکی از محوریِترین موضوعات مکتب رمانتیسم است، شکل ایرانی و شرقی آن، با نوع غربی آن تفاوت ماهوی دارد. هرچند که خود غربیان فرهنگ و ادبیّات شرق و ایران را از جهتی یکی از منابع و آبشخورهای کهن رمانتیسم دانستهِاند.«چنان که میِدانیم، شعر عربی از قدیمِترین ایّام با وصف معشوق و تغزّل پیوند داشته است و بعدها این میراث در غزل فارسی و شعر صوفیانه نیز تداوم یافته است. از سوی دیگر مفهوم عشق افلاطونی با سنّت عشق عذری در ادب عربی درهم آمیخته است و نوعی آیین ستایش عشق پاک را پدید آورده است. محققان اروپایی در پی جوی ریشهِهای شرقی ادب پروانسی مستقیما به سنّت عربی – ایرانی اشاره کردهِاند» (جعفری ،۱۳۷۸: ۹۶-۹۵).
در هر حال با اندک تسامح و تساهل میِتوان شباهتِهایی میان رمانتیسم ایرانی و اروپایی یافت. مجتبی بشر_ دوست در کتاب « موج و مرجان »، دربارهِی رمانتیسم ایرانی میِگوید: «رمانتیسم جریانی است مبتنی بر اراده احساس، تخیل و شهود. رمانتیسم ایرانی نه اراده گر، بلکه احساسگرا و عرفان زده بود. رمانتیسم آلمان و فرانسه مبانی فلسفی عمیقی داشت. از ایده آلیسم شلینگ، فیخته، هگل و هایدگر تغذیه میِکرد و رمانتیسم فرانسه نیز مبتنی بود بر اراده گرایی برگس، رمانتیسم ایرانی از شعر غنایی و ادبیات عرفانی تغذیه میِکرد »
(بشردوست، ۱۳۹۰: ۵۶۵).
به عنوان مثال شرایط اجتماعی حاکم بر دوران مشروطیّت که سرآغاز شکلِِگیری شعر جدید فارسی است تا حدودی مثل شرایط اجتماعی دوران رمانتیسم اروپایی است. به این معنا هر دو از دل تحوّلات اجتماعی سردر میِآورند؛ در آن جا انقلاب کبیر فرانسه با شعار آزادی، برابری، برادری چهره ی فرانسه و اروپا را دگرگون میِِسازد و در ایران نیز انقلاب مشروطیّت با همان منویّات چند صباحی ظاهر میِشود. به تبع این تحولات و دگرگونیِهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در هر دو قلمرو رمانتیسم، انقلاب ادبی که عبارت بود از جدال میان سنّت و تجدّد به وجود میِآید.
آشنایی ادبای ایرانی با نهضت رمانتیسم اروپایی در دورهِی مشروطه تحت تأثیر عوامل گوناگونی از جمله ترجمه آثار علمی و ادبی غرب بوده است، که در این میان مجلّهِی بهار به سرپرستی یوسف اعتصام الملک، و بعدها مجلّهِی دانشکده، سخن و … در انعکاس آن سهم بسزایی داشتند. «یک علّت عمدهِی توجّه بیشتر شاعران و نویسندگان جدید ایران به آثار رمانتیک [این است] که آثار کسانی چون هوگو، لامارتین و موسه، با ذوق ایرانی بیشتر مطابقت داشته و فهم معنی و بیانشان آسانِتر بوده است» (خانلری،۱۳۶۷ ،ج ۴: ۳).
۲-۳-۱٫شعر رمانتیک ایرانی در دورهِی مشروطه
در شعر دورهِی مشروطه صبغهِی اجتماعی رمانتیسم بر دیگر ابعاد آن غلبه دارد و پربسامدترین مضامین آن عبارت است از دلبستگی شدید آرمانی به انقلاب و آزادی، همدردی با تودهِهای محروم و رنجدیده، امید به افقِِهای روشن و آیندهِی آرمانی، میهن دوستی و ناسیونالیسم و توجّه به ایران باستان و شکوه از دست رفته دراین میان یادآوری دو نکته ضرورت دارد: «نخست اینِکه رمانتیسم و ناسیونالیسم خواهران توٲمانند.» (شفیعی_ کدکنی،۱۳۸۳: ۱۱۰)، و همواره یک گام رمانتیسم به جهت ماهیّت آن به سوی ناسیونالیسم متمایل است. دوم اینِکه ناسیونالیسم و میهن پرستی مطرح شده در دورهِی مشروطه که از ارکان رمانتیسم آن دوره است، در دیدگاه شعرای این دوره یکسان نیست و ناسیونالیسم میرزاده عشقی با سیّداشرف، ادیب الممالک، بهار و … متفاوت است. حوزهِی معنایی ناسیونالیسم در میرزادهِی عشقی همانند عارف قزوینی بر اساس مفهوم ناسیونالیسم در معنای اروپایی آن و مجرد از هر رنگ و بوی اسلامی است، در حالیِکه ناسیونالیسم ادیب_ الممالک و سیّد اشرف با آمیزهِای از ایران و اسلام ترکیب یافته است؛ و نیز میِدانیم در سایرمضامین شعر این دوره از جمله آزادی دیدگاه کم و بیش متفاوتی وجود دارد.
اوّلین و مهمِترین شعر این عصر که پارهِای از مضامین رمانتیک در آن به کار رفته، مسمط معروف “یاد آر ز_ شمع مرده” از علی اکبر دهخدا ( ۱۲۵-۱۳۳۴ ه.ش.) است.این شعر را به دلیل شکل گیری اولیّهِی آن در عالم رؤیا امید به عصر طلایی و افقِهای روشن در آینده، پرداختن به عناصر طبیعت و برخورداری از فرم و قالب و محتوای تازه میِتوان شعری رمانتیک به حساب آورد. «این شعر گویا نخستین شعر فارسی است که
آثار مشخّص اشعار اروپایی را دارد و نه تنها ضرورت جدیدی در ادبیّات منظوم ایران به وجود آورد، بلکه از جهت سمبولیسم عمیق و لحن استوار خود شایان توجّه است» (آرین پور، ۱۳۷۹،ج۲: ۹۵).
«در شعر دورهِی مشروطه میرزادهِی عشقی (۱۲۷۴-۱۳۰۳ه.ش.) در پرداختن به مضامین رمانتیک سرآمد شعرای این دوره است. در اشعار رمانتیک او جلوهِهایی از وصف طبیعت، بازگشت به دوران کودکی، توصیف فضاهای هراس آور و ارواح و اشباح که به وفور در اشعار رمانتیسم احساسات گرای دورهِهای بعدی دیده میِشود، نمایان است. اما عشقی هرگز به دنبال چنین دنیاهایی نبوده و او بلافاصله به موتیفِهای رایج عصر خود یعنی اجتماعیّات بویژه افکار ناسیونالیستی برمیِگردد. اشعاری نظیر “ایده آل” یا “سه تابلوی مریم"، “رستاخیز شهریاران ایران"،” کفن سیاه"، “عید نوروز"، “برگ باد برده"، را میِتوان از بهترین اشعار رمانتیک میرزادهِی عشقی نام برد.
عارف قزوینی (۱۲۵۸-۱۳۱۲ ه.ش.) یکی دیگر از معروفِترین چهرهِهای رمانتیک این عصر بعد از میرزادهِی عشقی است. عاشق پیشگی از نوع کام جوییِها و عشق ورزیِهای بیِپروا، از او یک شخصیّت رمانتیک ساخته است. همین شخصیّت عارف موجب شده است که او به تصریح"مسعود جعفری” به عنوان نخستین چهرهِی ادبی و هنری جدید ایران، ابعاد منفی و شیطانی رمانتیسم را که دردوران بعدی بویژه در اشعار توللی، نادر پور، فروغ، حسن هنرمندی به بالاترین بسامد خود میِرسد، در کنار بعد قهرمانی و انقلابی آن عرضه کرده باشد. رمانتیسم غالب در شعر عارف نیز همِچون دیگر شعرای دورهِی مشروطه، رمانتیسم اجتماعی است که ناسیونالیسم، ستایش آرمانِهای انقلاب، قهرمان گرایی و تجلیل از شهدای انقلاب و مجاهدان مشروطه ارکان آن را تشکیل میِدهند» (جعفری، ۱۴۰:۱۳۸۶).
۲-۳-۲٫ شعر رمانتیک ایرانی درعصر رضاشاه:
انقلاب مشروطیّت ایران به دلایل مختلفی از قبیل افتادن سکان هدایت آن به دست مرتجعان و کهنه درباریِها اختلاف میان مجاهدین، انحلال مجلس ملی، دخالت نیروهای بیگانه، وقوع جنگ جهانی اوّل و تقسیم کشور میان متفقین، عدم آگاهی اقشار مختلف مردم و نداشتن ایدئولوژی نام یافته، بیِآنِکه وعدهِهای خود را برآورده سازد، تاروپودش برای همیشه از هم گسسته میِشود و دوباره نوعی آشفتگی وهرج و مرج بر کشور حاکم میِگردد. همین امر در ایجاد جریانات تازه در شعر فارسی و شکل گیری شعر رمانتیک موثر بوده است.
«دراین دوران، یعنی از سال (۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ ه.ش.)، دو نوع رمانتیسم در شعر فارسی دیده میِشود: رمانتیسم_ اجتماعی و بیشتر متکی بر اندیشهِهای ناسیونالیستی که میراث دوران مشروطیّت بوده و چند مدّتی در این عصر چهره میِنماید. رمانتیسم فردی و متعادل و اخلاقِگرا و بیشِتر متّکی بر عنصر تخیّل و
طبیعت گرایی که نمونهِهای والای آن را میِتوان در کارهای اوّلیّه نیما بویژه افسانه و بعد از نیما در منظومهِهای بلند شهریار دید. نیما (۱۲۷۴-۱۳۳۸ ه.ش.) پرچمدار بلامنازع این شاخه ی رمانتیسم در ادبیّات فارسی است و نمیِِتوان تأثیر مستقیم و مؤثّر افسانهِی او را در شعر جدید تغزلی ایران نادیده گرفت. نیما این منظومه را ثمرهِی آشنایی خود با زبان فرانسه میِداند و تأثر وی از شاعران رمانتیک اروپایی بویژه لامارتین، آلفرد و موسه و لرمانتوف را میِتوان در آن به وضوح مشاهده کرد. چند صدایی بودن این منظومه، هویّت مرموز و ناشناختهِی افسانه، ابهام هنری، طبیعت گرایی و انعکاس احساسات انسانی در آن اظهار ملال و خستگی از عشق، فرم و محتوای تازه، داشتن ساختار ارگانیک، برخورداری از بافت و شکل بلند آن هم چون منظومهِهای بلند رمانتیسم اروپایی مهمِترین عناصر رمانتیک این شعر محسوب میِشود. در سایر کارهای نیما، که اغلب در دههِی اول این دوره سروده شده است، ویژگیِهای رمانتیسم فردی و متعارف و اخلاق گرا دیده میِشود. شعرهای ” قصه ی رنگ پریده"، “خون سرد"، “ای شب"، “یادگار"، “محبس"، “خارکن"، “خانوادهِی سرباز"، “بشارت” “تسلیم شده"، “قو” و “قلب قوی” از ویژگیِهای این نوع رمانتیسم برخوردار هستند» (همان:۲۳۷).
با حاکمیّت ساختار جدید بر ایران آن روزگار، احاطهِی شبه فرهنگ کاذب بر جامعهِی ایرانی و استیلای فضای اختناق و نظام دیکتاتوری، نیما به انزوا و خلوت پناه میِبرد، سرودهِهاِی وی در این دوران نیز نمود چندانی ندارد اهمّیّت کارهای نیما در اشعار نمادین و سمبولیسم اجتماعی اوست که در دوران بعدی دیده میِشود. گفتنی است شعر نیمایی به جهت برخورداری از سرشت اعتراض آمیز خود عملا در این دوران– که دوران فشار و سانسور است – نمیِتواند خود را نشان دهد؛ از طرف دیگر شعرای این دوره که اغلب از نسل مشروطه بودند به نحوی از دنیای شعر و سیاست کنار میِروند، در این میان تنها شاعری که توانست تجربیّات نیما را در عرصهِی تجدد به نسلِهای بعدی انتقال دهد، شهریار (۱۲۸۵-۱۳۶۷ه.ش.) بود و او از این جهت حق بزرگی بر گردن شعر جدید فارسی دارد. «صبغهِی رمانتیسم متعالی و اخلاق گرا و نیز مبتنی بر توصیف طبیعت، بخش قابل توجّهی از اشعار شهریار را در برگرفته است. مقدمهِای که شهریار با عنوان سبکِها و مکتبِهای شعر ایران بر دیوان خود نوشته است، نشان از آشنایی او با مکتب رمانتیک دارد. از طرف دیگر روحیّه و شخصیّت شاعر و نیز تخیّل عمیق و عواطف عظیم و گستردهِی حاکم بر اشعار او که هر یک، از مختصات بنیادین مکتب رمانتیسم است، بر این حقیقت دلالت دارد. همدردی با طبیعت، بازگشت به بدویّت و معصومیّت دوران کودکی نفی مظاهر تمدن جدید، بازگویی خاطرات، اظهار اندوه و ملال دل، عشق و منظومه پردازی، ارکان شعر رمانتیک او را تشکیل میِدهند. برخی از اشعار رمانتیک شهریار عبارتند از: هذیان دل، افسانه ی شب، دو مرغ بهشتی، راز و نیاز و در جستجوی پدر» (خاکپور، ۲۳۸:۱۳۸۹).
۲-۳-۳٫ شعر رمانتیک ایرانی پس از شهریور ۱۳۲۰ ه.ش.:
«از شهریور ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۴۰ یکی از مهمِترین صداهای شعر فارسی، صدای رمانتیسم است و اغلب شعرای آن روزگار به یکی از شاخهِهای سه گانه آن، گرایشی داشتهِاند. نوعی از رمانتیسم طببیعت گرا و متعالی و متعارف که میراث افسانهِی نیما و اشعار رمانتیک شهریار بود، در کارهای کسانی چون"گلچین گیلانی، خانلری” پاره ای از اشعار “توللی” به اوج خود میِرسد. در همین دوران به سبب شرایط اجتماعی خاص حاکم بر جامعهِِی ایرانی از جمله پیدایش حزب توده و کودتای۲۸ مرداد و سایر رویدادهای تاریخی، رمانتیسم اجتماعی رشد قابل توجهی میِیابد و افکار طیف عظیمی از شعرای این دوران را به خود معطوف میِدارد. در کنار این دو شاخه رمانتیسم، نوع سیاه و احساساتِگرا، در کارهای"نادر پور، فروغ، حسن هنرمندی و نصرت_ رحمانی” نمود بسیار بارزی پیدا میِکند. این نوع رمانتیسم همان گونه که از نام آن پیداست، حالت احساساتی و افراطی دارد و علاوه برداشتن همهِی عناصر دو رمانتیسم یاد شده، به جهت برخورداری از پارهِای ویژگیِها، با آنِها متفاوت است. این ویژگیِها عبارتند از: طبیعت گرایی و توصیف و تشریح جزئیات مناظر طبیعی، ایجاد فضاهای آگنده از اشباح و ارواح دهشت انگیز، مرگ اندیشی، حزن و ناامیدی شدید، خلق فضاهای کابوس وار و پر از خشونت و پرخاش، پرداختن به مسایل گناه آلود و شیطانی»
(همان:۲۴۰).
۲-۳-۴٫ مشیری و رمانتیسم
مشیری از مطرحِترین و تأثیرگذارِترین شاعران دهه سی است و علت آن سرودن اشعار عاطفی و تصویری است که با زبانی ساده و محدود در چهار چوب نظم و زیبایی شناسی نو قدمایی ارائه کرد. «برای بررسی شعر مشیری در متن شعر رمانتیک به تعریف شعر از سوی وی میِپردازیم:
مشیری میِگوید: شعر چیزی است که آدمیزاد با خواندن آن به حالتی، شوقی، اشکی، احساسی دچار میِشود و از آن لذت میِبرد، غمگین میِشود. در این جهان بیرون از این گفتارهای روزمره، شعر یکی از زیباترین چیزهای عالم است. هرکس میِتواند هر نوع دلش بخواهد داوری کند. بدون شعر رمانتیک انسان زنده نیست. به رمانتیک به معنای لغت فرانسه آن نگاه نکنید. شعر عاشقانه که از عشق حرف میِزند مقدسِترین شعری است که میِ تواند وجود داشته باشد» (صاحب اختیاری،۱۳۸۱: ۶۹)
شفیعی کدکنی در مقالهِای با عنوان «شاعرانی که با آنِها گریستهِام» نیز ضمن بحث درباره شاعران معاصر به جنبه رمانتیک شعر او اشاره میِکند و میِگوید: وقتی به شعر معاصر نگاه میِکنم مخصوصا در اینِجا که هیچ کتابی و جنگی و سفینهِای هم در اختیار من نیست. شعرا در برابرم در چند صف قرار میِگیرند: یک صف ،صف شاعرانی است که من با آنِها گریستهِام مثل گلچین گیلانی، حمیدی شیرازی، شهریار، لاهوتی، عارف قزوینی، و چند تن دیگر. یک صف، صف گویندگانی است که با آنِها شادمانی داشتهِام و خندیدهِام نه
بر آنِها که با آنِها و بر زمانه و تاریخ و آدمِهای مسخره روزگار از سیاستمدار خائن تا زاهد ریاکار و همه نمایندگان ارتجاع ودشمنان انسانیت شاعرانی مثل سید اشرف، ایرج، عشقی، روحانی و افراشته و بهروز و چند تن دیگر. یک صف، صف شاعرانی است که شعرشان مثل چتری است که روی سرت میِگیری تا از رگبار بختی که روزگار بر سر و روی آدمیزادان پشنگ میِکند، خود را محافظت کنی مثل شعرهای بهار و پروین و عقاب خانلری و شعر چند تن دیگر. یک صف هم صف شاعرانی است که به تحسین سر و وضع هنرشان یا بعضی لحظهِها و تجربهِهای خصوصیِشان میِپردازی مثل توللی (دربافت تاریخی، رها) سپهری (در حجم سبز) فروغ (در تولدی دیگر) و بعضی کارهای کوتاه ژرف نیما.
یک صف هم صف شاعرانی است که هر وقت نامشان را میِشنوی یا دیوانشان را میِبینی با خودت میِگویی: حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم. یک «صف یک نفره» هم هست که ظاهرا در میان معاصران «دومی» ندارد و آن صف مهدی اخوان ثالث است که از بعضی شعرهایش درشگفت میِشوی. من از شعر بسیاری از این شاعران که نام بردم لذت میِِبرم ولی در شگفت نمیِشوم جز از چند شعر اخوان مثل «آنِگاه پس از تندر»، «نماز» و «سبز» فریدون مشیری در نظر من در همان صف شاعرانی است که من با آنِها گریستهِِام.شاعرانی که مستقیما با عواطف آدمی سرو کار دارند، من بارها با شعر گلچین گیلانی گریستهِام با شعر شهریار گریستهِام با شعر حمیدی گریستهِام و با شعر مشیری نیز. شعری که او در تصور مادر کودکیِهای خویش در مشهد سروده است و به جستجوی اجزای تصویر مادر خویش است که در آینهِهای کوچک و بیکران سقف حرم حضرت رضا تجربه شده و او پس از پنجاه سال و بیشتر به جستجوی آن ذرهِهاست همین الآن هم که بندهایی از آن شعر از حافظهِام میِگذرد گریهِام میِگیرد شعر یعنی همین و لاغیر.
(دهباشی، ۱۳۷۸: ۱۱۸ – ۱۱۵).
اشعار وی رمانتیک، احساساتی، ساده و مردم پسند است. عدهِای منتقدان شاید به علت مردمی بودن شعر مشیری خط بطلان بر اشعار وی بکشند اما چنین نیست زیرا مشیری نیاز جامعه را درک میِکرد و میِدانست مردم به ابهام و پیچیده گویی تمایلی ندارند، به همین سبب الفاظ ساده و کلمات رایج را برای بیان احساساتش در خدمت گرفت اما هیچ گاه زبانش به ابتذال راه نیافت.
«از نظر زبانی، زبان بسیار سادهِای دارد. کلمات بسیار محدودی در اختیار اوست اما با قدرت شاعرانهِی کلمات محدود چون موم در دستش نقش آفرینی منحصر به فردی دارند. اشعار او اشعاری عاشقانه است و این یکی از ویژگیِهای بارز رمانتیسم است که شاعر معانی ذهنی را با تصویر به واقعیت در میِآورد و در این راه مشیری از طبیعت استفاده میِکند. تصویرهای شعری او بیشتر از نوع تشبیهِها و ترکیبِهای ساده است.
ویژگیِهای این تصویر و حسی بودنشان بیانگر سادگی و بی تکلفی شاعر است. در عین این سادگی، مهر و محبت مؤلفهِهای شعری وی هستند. مؤلفه عشق بر تمام آثار مشیری سایه انداخته و این مؤلفهِی عاشقانه
شاعر منجر به ترانهِهای عاشقانهِاش میِشود که او را با موسیقی پیوند میِدهد و به جرٲت میِتوان گفت اگر مشیری و ترانهِهایش نبود به گفته سید علی صالحی، درکتاب مشیری شاعر کوچه بر سر هیچ چهار راهی از شهر شعر «سه تارزنی» را نمیِیافتید. در اشعارش بیان عاشقانه را با عناصر طبیعت و ماه، خورشید، ستارگان گل، درخت، کلمات عاطفی همراه میِکند و همواره روحیهِای لطیف و احساسی از خود به نمایش میِگذارد، همه این عناصر در حقیقت اعضای وجودی شاعر را تشکیل میِدهند.
از جاودانهِترین آثار مشیری که مهرتأیید بر رمانتیک بودن شاعر میِزند شعر “کوچه” است. شعر کوچه که یکی از معروفِترین عاشقانهِهای جوان پسند است هم برای جوانان دیروز هم امروز از لحاظ ساخت و محتوا، یک اثر ناب رمانتیسم فردی و عاشقانه است.
کوچه به دلیل دو جنبه مهم عاطفی و بیانی در دل مردم جای گرفته است. کوچه بیان یک عشقی دلپذیر گذرا و در عین حال پایدار است.
بی تو مهتاب شبی
باز آن کوچه گذشتم
وزن و آهنگی که بر شعر کوچه حکم فرماست به خاطر سپردنش را راحتِتر کرده و اکثر آثار مشیری دارای این خاصیتند.
«شعر آهنگین و خوش نوای کوچه که با ساختاری هنرمندانه در ادریبهشت سال ۱۳۳۹ سروده شده، حدیث حرمان دلدادهِای است، که سالهاست یاد حسرت بار خاطرهِای را در نهان خانه روح و روانش با اندوهی عمیق و حسرت روزهای خوش سپری شده با طراوتی مؤمنانه نگه داشته است و شبی مهتابی که آن شوریده منتظر، باز از آن کوچهِی میعاد، شاید خودآگاه و «یار جو» گذر میِ کند، به یاد آخرین شب دیدار خود با معشوق میِِافتد و خلسهِی وهم انگیز آن شب سرنوشت ساز و به یاد ماندنی فرو میِشود و حالات ابدی دیدار یار را در آن مهتاب دلپذیر در پنج نمای کوتاه و بلند تصویر میِنماید.
نمای اول: خود مطلع شعر است که درمصرعی دو جز، دو بعد زمان (شب مهتابی) و مکان (آن کوچه) دو شخصیت اصلی شعر را که یکی عاشق حاضر و راوی و دیگری معشوق غایب است با قید کلمه «باز» به تصویر میِکشد. «بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم»
نمای دوم : بازتاب درونی شده یاد آن خاطرهِی معطر در ذهن شاعر است که در لحظهِی ناب که چکیده زمان و مکان است، شاعر به نقطهِای درخشان از شب مهتاب میِرسد:
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 11:02:00 ق.ظ ]
|