۱-۹٫ابزار جمع آوری اطلاعات
ابزار لازم پرسشنامه است که شامل دوبخش فرهنگ سازمانی وسرمایه ی فکری است.در بخش نخست از پرسشنامه ی استاندارد دنیسون با۶۰ پرسش برای سنجش فرهنگ ودر بخش دوم ازپرسشنامه ای با موضوع سرمایه فکری براساس مدل بونتیس بهره برداری می گردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۱۰٫تعریف عملیاتی واژه‌ها و متغیر‌های تحقیق
۱-فرهنگ سازمانی: دنیسون برای به تصویرکشیدن فرهنگ سازمان از یک مدل استفاده نموده است. این مدل دربرگیرنده چهارویژگی اصلی فرهنگ سازمان است (منوریان وهمکاران ،۱۳۸۷ ،۹۵).
۲-ویژگی مشارکت در کار: فرهنگ سازمانی که ویژگی آن «مشارکت بالای کارکنان درکار » باشد، به طوری قوی درگیری ومشارکت کارکنان درفعالیتهای مختلف سازمان مورد تشویق قرار می دهد وحس مالکیت ومسئولیت رادرآنها به وجود می آورد. حس مالکیت موجب ایجاد تعهد بیشتری به سازمان شده وقابلیتهای استقلال رادرکارکنان افزایش می دهد .دراین گونه فرهنگ ، کارکنان به سیستم های کنترل ضمنی وداوطلبانه تأکیددارندتابه سیستم های رسمی ، روشن وبوروکراتیک (منوریان وهمکاران ،۱۳۸۷ ،۹۷).
۳-ویژگی انطباق پذیری :انطباق پذیری عبارت است از ارزش ها وسیستم هایی که مبنای یک فرهنگ قوی را تشکیل می دهند . سازمانهای یکپارچه به سبب برخورداری از یک فرهنگ باثبات ، هماهنگ ومنسجم گرایش بالایی به اثربخشی دارند .دراین گونه سازمانها رفتار اعضا ریشه درمجموعه ای از ارزشهای مرکزی دارد وپیروان آنان دارای مهارت بالایی برای دستیابی به توافق حتی برسرمسائل پیچیده هستند . (منوریان وهمکاران ،۱۳۸۷ ،۹۶).
۴-ویژگی سازگاری: سازگاری عبارت است از توجه به الزامات محیط کاری درفعالیتها . سازمانهای سازگار دربرگیرنده سیستمی ازهنجارها واعتقاداتی هستند که قابلیت دریافت ، تفسیر واعمال علایم محیطی رادرتغییرات رفتاری درون سازمان افزایش می دهد وشانس بقاء رشد وتوسعه سازمان را بالا می برد . (منوریان وهمکاران ،۱۳۸۷ ،۹۷).
۵-ویژگی رسالت : رسالت شامل تعریف وتعیین جهت های طولانی مدت برای سازمان است . رسالت یک سازمان ارائه دهنده اهداف ، معانی ومفاهیمی از سازمان است که به وسیله تعریف نقش اجتماعی وتعریف اهداف بیرونی سازمان به دست آمده است . (منوریان وهمکاران ،۱۳۸۷ ،۹۸).
۶-سرمایه فکری: سرمایه ی فکری عبارتست از تلاش برای استفاده ی موثر از دانش(بونتیس، ۲۰۰۴).
۷-سرمایه انسانی : سرمایه انسانی نشان دهنده موجودی دانش افراد یک سازمان است(بونتیس و دیگران به نقل از قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵، ۱۲۸).
۸-سرمایه ساختاری: سرمایه ساختاری شامل همه ذخایر غیرانسانی دانش در سازمان می شود(به نقل از قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵، ۱۲۹).
۹-سرمایه رابطه ای: سرمایه رابطه ای ارزشی است که مشتریان سازمان برای سازمان قائل اند(مک گیل، ۲۰۰۶، ۲۷).
۱-۱۱٫روش‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها
برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده خواهد شد که با توجه به این که توزیع داده ها نرمال باشد یا نباشد از آمار پارامتریک یا آمار ناپارامتریک بهره گیری خواهد شد.برای تعیین نرمال یا غیر نرمال بودن از آزمون کلموگروف اسمیرینف استفاده می گردد..این تحقیق در تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه ۱۷ استفاده خواهد کرد و برای آمار توصیفی نیزنرم افزار Excel استفاده خواهد شد.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
بخش اول : مبانی نظری تحقیق
۲-۱ مروری بر ادبیات سرمایه فکری
۲-۱-۱ مقدمه
سرمایه‌‌ی فکری، موضوع جدیدی است که به لحاظ نظری در چندساله‌‌ی اخیر در سطح جهانی مطرح شده‌‌است. اما از آن‌‌جایی‌‌که منبعی پر ارزش برای کشورها و سازمان‌‌ها به‌‌حساب می‌‌آید، میزان رشد و توسعه‌‌ی آن به سرعت در حال تبدیل‌‌شدن به شاخصی در توسعه‌‌یافتگی کشورها است. از سوی دیگر، این منبع نامشهود به‌‌عنوان‌‌‌‌ یکی از ارزش‌‌افزاترین منابع شرکت‌‌ها و سرمایه‌‌ای کلیدی در رشد کارآفرینی مطرح شده‌‌است. از این‌‌رو، امروزه ضرورت توسعه‌‌ و مدیریت سرمایه‌‌ی فکری، به یک الزام جدی در سطح کلان ملی و در عرصه‌‌ی کسب و کار تبدیل شده‌‌و با حرکت به سمت اقتصاد دانش‌‌پایه منجر به تغییر پارادایم حاکم اقتصاد صنعتی شده‌‌است. به گونه‌‌ای که می‌‌توان شاهد پدیداری اقتصادی مبتنی اطلاعات و دانش بود، که اساس و بنیان آن بر محور سرمایه‌‌ی فکری استوار است. به تعبیری ساده شاید بتوان سرمایه‌‌ی فکری را بسته‌‌ای دانشی تشکیل‌‌شده از مجموعه‌‌ منابعی نامشهود و پنهان، اصول، فرهنگ، الگوهای رفتاری، قابلیت، شایستگی‌‌ها، ساختارها، ارتباطات، فرآیندها و پردازش‌‌های منجر به/منتج از دانش، به‌‌حساب آورد. اساس دانش برپایه‌‌ی برداشت‌‌های ذهنی استوار است.برداشت‌‌های مختلف از پدیده‌‌های فیزیکی متمایز، منجر به بروز پدیده‌‌هایی ذهنی می‌‌شود(قلیچ،۱۳۹۱ ،۱۵).
در واقع پدیده‌‌های فیزیکی، تحت بازنمایی ذهنی در قالب رابطه‌‌ای شناختی به شکل پدیده‌‌هایی ذهنی بازنمود می‌‌یابند. این رابطه‌‌ی تبادلی شناختی، رابطه‌‌ای است که از قرن‌‌های گذشته برپایه‌‌ی رویکردهای فلسفی الگوهای تجربه‌‌گرای کلاسیک تا کانت، و از کانت تا فلسفه‌‌ی ذهن برنتانو، و از فلسفه‌‌ی ذهن و نظریه‌‌ی دانش برنتانو تا پدیدارشناسی هوسرل و یا رویکردهای پوزیتیویستی افرادی چون: فرگه، رایل، راسل، ویتگنشتاین و …، مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه به باور کانت، ذهن از طریق فعالیت‌‌های ترکیب، تفسیر، استنتاج و داوری، دریافت، نظم و معنای خود را بر ماده‌‌ی خام اثرپذیری‌‌هایی حسی برجای می‌‌گذارد، که از این دریچه شناخت، آگاهی و در نهایت دانش شکل می‌‌گیرد. شناخت، آگاهی و دانشی که به‌‌عنوان مبنایی برای کنش‌‌های فردی و جمعی عمل کرده، و دوباره از خلال بازخوردهای دریافتی از کنش‌‌ها، در مسیر تفسیر، توسعه و تکامل قرار می‌‌گیرد. این مسیر، در بررسی تاریخی زندگانی بشری، از روایت هابیل و قابیل و یادگیری تدفین از کلاغ و اساطیر ابتدایی تا داستان قوم‌‌های مختلف در کتاب مقدس، شاهنامه و افسانه‌‌های منتقل‌‌شده در شکل‌‌های مختلف از نسلی به‌‌نسل بعدی، قابل شناسایی است. روندی که درمراحل بعدی، ضرورت به کارگیری ابتکاراتی جهت ثبت، کسب، توسعه‌‌ و انتقال دانش را به‌‌عنوان ضرورتی برای بقا و برتری‌‌جویی میان ملل مورد توجه قرار داد. ابتکاراتی که در قالب لوح‌‌های سومری، آثار مکتوب یونانی، ریاضیات هندی، فنآوری چینی، سیستم‌‌های اطلاعاتی و حسابداری پارسی و آثار به‌‌جامانده از زندگی سایر اقوام وملل، همگی نمایانگر جریان آرامی از به‌‌کارگیری دانش است(قلیچ، ۱۳۹۱ ،۲۴).
به مرور زمان با توسعه‌‌ی صورت‌‌های نخستین‌‌ ارتباطات و تجارت میان ملل، شناخت و دانش از محیط پیرامون به‌‌عنوان‌‌‌‌ منبعی برای ایجاد فرصت‌‌های جدید بهبود زندگی و تجارت به‌‌حساب آمد. از طب و فلسفه گرفته تا استخراج آهن و طلا، چوب‌‌بری و کشاورزی همگی در نتیجه‌‌ی توسعه‌‌ی دانش در این دوران رشدیافته و فرصت‌‌های جدیدی را برای بشر فرآهم آوردند. فرصت‌‌هایی که برای پایداری، بیش از پیش مستلزم انتقال و رسمی‌‌سازی دانش بودند. از این‌‌رو، در این دوران تلاش‌‌هایی در جهت رسمی‌‌سازی و نشر دانش در قالب علوم به‌‌ اشکال توسعه‌‌یافته‌‌ی کتابت و یا نمونه‌‌های نخستین دانشگاه‌‌ها بروز نموده و گسترش یافت. توجه پادشاهان به دانشمندان در این دوره و سعی در گردآوری آنها در مراکز حکومتی را شاید بتوان نخستین توجه‌‌ها به سرمایه‌‌ی انسانی به‌‌حساب آورد. در این دوران، اگرچه همچنان قطع درختان، استخراج منابع طبیعی و کشاورزی برای ایجاد ارزش مورد استفاده قرار می‌‌گرفت، اما در عین حال دانش به‌‌عنوان بستری برای کشف و گسترش فنون مختلف مورد استفاده قرار می‌‌گرفت. (محمدی، ۱۳۹۱ ،۱۱).
با آغاز رنسانس و توسعه‌‌ی اهمیت‌‌دهی به علوم و رشد رویکردهای انسان‌‌محور، به‌‌ مرور توجه به‌‌ دانش فردی از شکل گسترش یافته‌‌تری برخوردار شد. از سوی دیگر توجه به انسان در قالب رشد علم اقتصاد، تجارت و جامعه‌‌شناسی در سده‌‌های منتهی به انقلاب صنعتی، به‌‌‌‌بهبود نقش دانش در توسعه‌‌ی ابزار ایجاد ارزش کمک بیشتری نمود. برای نمونه، در اواخر قرن هفدهم نخستین تلاش‌‌ها در جهت محاسبه‌‌ی نیروی کار در ثروت ملی توسط ویلیام پتی انجام گرفت. این روند با آغاز انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، از رشد افزون‌‌تری برخوردار شد. توجه به ارزش سرمایه‌‌ی انسانی و نیروی کار توسط آدام اسمیت و یا طرح روش‌‌های ارزش‌‌گذاری سرمایه‌‌ی انسانی توسط ویلیام فارر تا متد هزینه‌‌ی تولید انگل، را می‌‌توان نمونه‌‌هایی از بروز توجهات جدید به سرمایه‌‌ی انسانی و به‌‌‌‌تبع آن بسترسازی برای ایجاد مفهومی جدید به‌‌‌‌نام سرمایه‌‌ی فکری دانست.
اما نیمه‌‌ی نخست قرن بیستم میلادی بیش از پیش بر تدبیر مفاهیم جدید اقتصادی و تجارت تاثیرگذار بوده‌‌است. چرا که به‌‌سبب‌‌‌‌ جنگ‌‌ جهانی و رکود اقتصادی، کشورها به فکر ایجاد چارچوب‌‌ها و راه‌‌کارهای جدید اقتصادی و توسعه‌‌ی ظرفیت‌‌های انسانی موجود، در جهت جبران خسارات ناشی از جنگ پرداختند. این موضوع منجر به رقابت شدید در دستیابی به منابع و بازارهای رقابتی شد. اما متناسب با افزایش تقاضا برای منابع فیزیکی و محدودیت منابع، میزان دسترسی سازمان‌‌ها به منابع فیزیکی نیز محدود بود. از این‌‌رو سازمان‌‌ها و پژوهش‌‌گران مختلف به فکر جایگزین نمودن منابع موجود با منابع جدید افتادند. نیمه‌‌ی دوم قرن بیستم را می‌‌توان نقطه‌‌ی عطف در تغییر رویکردهای سازمانی به‌‌حساب آورد. چرا که از یک‌‌سو با طرح نظریه‌‌های جدید سازمانی، سازمان‌‌هایی که در نیمه‌‌ی نخست قرن بیستم به‌‌‌‌دنبال راه‌‌کارهای جایگزین کسب و کاری می‌‌گشتند، به بنیان‌‌های نظری جدید دست‌‌یافتند. از سوی دیگر، نیازهای جدیدی در شکل خدمت بازارها ظاهر شد که ارزش‌‌افزوده‌‌ی بیشتری را برای سازمان‌‌ها به ارمغان می‌‌آورد. در واقع، اقتصاد علاوه بر صنعت وکشاورزی، بخش سومی را تجربه کرد که به‌‌‌‌زودی توانست برتری قابل توجهی نسبت به آن دو بخش سنتی پیدا کند. با طرح نظریه‌‌های جدید پیرامون نقش اطلاعات در سازمان، و به‌‌‌‌تبع آن گسترش توجه به فنآوری اطلاعات و شکل‌‌گیری اشکال جدید کارآفرینی دامنه‌‌ی دستیابی و فرصت‌‌های ایجاد ارزش برای سازمان‌‌ها توسعه‌‌ یافت. اشکال جدید خدمت‌‌رسانی درترکیب با اطلاعات، سازمان‌‌ها را به دو بخش فیزیکی و مجازی تقسیم نمود و پیوستاری از واقعیت فیزیکی مطلق تا واقعیت مجازی صد درصد را برای سازمان‌‌ها قابل تصور کرد. از این‌‌رو، آن‌‌چه که به‌‌عنوان منبع ثروت برای جوامع یا سازمان‌‌ها مطرح بود، دچار تغییر و تحول شده و این تغییر بنیادین منجر به تغییر در اصول اقتصادی و کسب و کار جوامع گردید. این موضوع به‌‌‌‌مرور منجر به بیشترشدن تفاوت میان ارزش دفتری و ارزش بازار شرکت‌‌ها شد، که بر ضرورت توجه به منابع نامشهودی موثر بر ایجاد ارزش‌‌افزوده‌‌‌‌ای فراتر از محاسبات معمول، بیش از گذشته افزود). رمضان ، ۱۳۹۰،۱۳) شاید بتوان مطالعات مچلاپ در اوایل دهه‌‌ی شصت میلادی پیرامون دانش را، از نخستین توجهات نظری به مفاهیم مرتبط با سرمایه‌‌ی فکری به‌‌حساب آورد. اما پیدایش عبارت سرمایه‌‌ی فکری داستان جالبی دارد. در اواخر دهه‌‌ی شصت میلادی، اقتصاددانی به‌‌‌‌نام گالبرایس در طی نامه‌‌نگاری با دوست اقتصاددان خود کالسکی، از دِین خود و دیگران به کالسکی به‌‌سبب‌‌‌‌ سرمایه‌‌ی فکری که توسط او در دهه‌‌ی شصت ایجاد شده، سخن به میان می‌‌آورد. از این‌‌رو است که امروزه، پیدایش عبارت سرمایه‌‌ی فکری به گالبرایس نسبت داده می‌‌شود. در دهه‌‌ی هفتاد میلادی، با بروز نگرش‌‌های جدید در حوزه‌‌ی علم اقتصاد، توجه صرف به منابع مشهود به‌‌عنوان‌‌‌‌ مواد نخستین ایجاد ارزش در سازمان‌‌ها، به مرور جای خود را به توجه هم‌‌زمان به تمامی داشته‌‌ها اعم از: منابع مالی و فیزیکی و منابع غیرفیزیکی و سرمایه‌‌ی انسانی داد. چرا که مدیران سازمان‌‌ها احساس کردند با کسب عناصر دانشی از خلال نوآوری و توجه به سرمایه‌‌ی انسانی می‌‌توانند به ارزش‌‌افزوده‌‌ی بیشتری دست‌‌ یابند. اما به طور روشن‌‌تر توجه به سرمایه‌‌ی فکری را می‌‌توان به تلاش‌‌های نظریه‌‌پردازان و پژوهش‌‌گران در دهه‌‌ی هشتاد میلادی نسبت داد. نخستین اثر نظری در حوزه‌‌ی دارایی‌‌های نامشهود در سال‌‌های نخستین دهه‌‌ی هشتاد توسط ایتامی در ژاپن منتشر شد. اما نکته‌‌ی جالب توجه این موضوع است که این اثر تا مدت‌‌ها به زبان‌‌‌‌های دیگر ترجمه نشد. اما از نیمه‌‌ی دوم دهه‌‌ی هشتاد توجه به دارایی‌‌های نامشهود و سرمایه‌‌ی فکری شکل جدی‌‌تری به خود گرفت. توجه به سرمایه‌‌ی دانشی، طرح طبقه‌‌بندی مولفه‌‌های سرمایه‌‌ی فکری، تجاری‌‌سازی نوآوری، توجه به ارزش سرمایه‌‌ی فکری و محاسبه‌‌ی ارزش برند و علامت‌‌های تجاری، از مهم‌‌ترین تلاش‌‌های حوزه‌‌ی پیدایش و اهمیت سرمایه‌‌ی فکری به حساب می‌‌آیند.
دهه‌‌ی نود میلادی را می‌‌توان سرآغاز توجه گسترده‌‌تر به مفهوم سرمایه‌‌ی فکری به حساب آورد. در این دهه‌‌ با توسعه‌‌ی نظریه‌‌پردازی در حوزه‌‌ی سرمایه‌‌ی فکری، توجه سازمان‌‌ها نیز به به این موضوع جلب شد. طرح مباحث مدیریت سرمایه‌‌ی فکری و دانش، تعریف مولفه‌‌های جدید چون سرمایه‌‌ی مشتری، معرفی مدل‌‌های سنجش و گسترش توجه به موضوعاتی چون: مالکیت فکری، حقوق انحصار معنوی، امتیازات مالکیت فکری، برند، علامت‌‌های تجاری و … از ویژگی‌‌های این دهه به شمار می‌‌روند. توجهات مالی و حسابداری به ارزش سرمایه‌‌ی فکری نیز در این دهه به شدت مورد توجه قرار گرفت. در دهه‌‌ی نود میلادی، توجهات ملی به سرمایه‌‌ی فکری و طرح چارچوب‌‌های محلی برای گزارش سرمایه‌‌ی فکری در برخی از کشورها در پیش گرفته شد. (دیفن باخ ،۲۰۰۶).
با توجه به تحقیقات و تلاش‌‌هایی که در دهه‌‌های گذشته و دهه‌‌ی جاری صورت‌‌پذیرفته است، به نظر می‌‌رسد سال‌‌های پایانی این دهه و آغازین دهه‌‌ی آینده، سال‌‌های سرنوشت‌‌سازی برای کشورها و سازمان‌‌های مختلف در حوزه‌‌ی مدیریت سرمایه‌‌ی فکری باشد. چرا که مفاهیم سرمایه‌‌ی فکری امروزه دیگر مراحل نخستین آزمایشگاهی و تحقیقاتی خود را سپری نموده و به ضرورتی در مدیریت سازمان‌‌ها و در سطح گسترده‌‌تر، راهبری توسعه‌‌ی کشورها تبدیل شده‌‌است. از سوی دیگر، بازارهای مالی وسرمایه‌‌گذاری‌‌ها به شدت معطوف به سرمایه‌‌ی فکری شده و بسیاری از تنظیم‌‌کنندگان این بازارها بر ضرورت ایجاد چارچوب‌‌هایی برای گزارش سرمایه‌‌ی فکری شرکت‌‌ها، در کنار گزارش‌‌های مالی تاکید دارند. در واقع اگر تا سال‌‌های قبل، سرمایه‌‌ی فکری و سنجش آن، تنها موضوعی تحقیقاتی و محدود به کشورهای توسعه‌‌یافته بوده، امروزه عرصه‌‌ی رقابت جهانی، سرمایه‌‌ی فکری را به عنصری جهانی برای رقابت تبدیل نموده است. به‌‌طوری‌‌که سازمان‌‌های بین‌‌المللی ضمن تلاش برای طرح چارچوب‌‌های جهانی مدیریت سرمایه‌‌ی فکری برای کشورها، میزان رشد و توسعه‌‌ی این سرمایه را به‌‌عنوان‌‌‌‌ شاخصی از توسعه‌‌یافتگی کشورها در نظر می‌‌گیرند. لذا پایش، مدیریت و سنجش سرمایه‌‌ی فکری چه در سطح کلان و ملی آن، و چه در سطح سازمانی آن ضرورتی غیرقابل انکار است. بررسی‌‌ها نشان می‌‌دهد که ضعف مدیریت و سنجش سرمایه‌‌ی فکری منجر به از دست‌‌دادن پنجاه و گاه هفتاد درصدِ پتانسیل حقیقی ارزش شرکت‌‌ها می‌‌گردد. دور از ذهن نخواهد بود که در سال‌‌های آینده تهیه‌‌ی اظهارنامه‌‌ی(صورت) سرمایه‌‌ی فکری شرکت‌‌ها به‌‌عنوان‌‌‌‌ ضرورتی برای پذیرش و رقابت در بازارهای بین‌‌المللی و به‌‌عنوان‌‌‌‌ پیش‌‌شرطی برای سرمایه‌‌گذاری به‌‌حساب آید. از سوی دیگر، مدیریت و سنجش سرمایه‌‌ی فکری به‌‌عنوان‌‌‌‌ ضرورتی درون سازمانی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. روزگاری تنها داشتن دارایی‌‌های فیزیکی، و بعدترها کارکنانی حرفه‌‌ای و سپس بهره‌‌مندی از فنآوری‌‌های نوین و روزآمد به‌‌عنوان‌‌‌‌ ملاکی برای ارزش شرکت‌‌ها به حساب می‌‌آمد. اما امروزه به وضوح می‌‌توان گفت که دارایی‌‌های فیزیکی مستهلک می‌‌شوند، کارکنان حرفه‌‌ای سازمان‌‌ها را ترک می‌‌کنند و فنآوری‌‌ها همواره نسبت به فنآوری آینده ناکارآمدتر و عقب‌‌مانده به‌‌حساب می‌‌آیند. از این‌‌رو، هنر مدیریت و سنجش سرمایه‌‌ی فکری، هنر توسعه‌‌ی دارایی‌‌های نامشهود و فکری غیر قابل استهلاک و پر ارزش‌‌تر، توسعه‌‌ی ظرفیت ارزش‌‌افزایی دارایی‌‌های مالی فیزیکی، انتقال قابلیت‌‌های و دانش کارکنان حرفه‌‌ای و تبدیل آن به دانش سازمانی و یا دارایی‌‌های تحت مالکیت فکری سازمان، ایجاد فنآوری‌‌های درون‌‌زا یا توسعه‌‌ی قابلیت‌‌های به‌‌کارگیری فنآوری‌‌های خریداری‌‌شده و روزآمدسازی درونی آن‌‌ها است. و در نهایت ایجاد ارزش‌‌افزوده‌‌ی بیشتر و پایدارتر برای سازمان و ذینفعان آن، و ترغیب سرمایه‌‌گذاران به سرمایه‌‌گذاری در سازمان و بهبود اعتماد و اطمینان بازارهای مالی و سرمایه‌‌ای است. (رمضان ، مجید ،۱۳۹۰،۵۲)
بدین ترتیب ملاحظه می شود که جوامع دانش‌‌محور در حال شکل گیری و تکوین هستند، و هژمونی این جوامع غیرقابل انکار و قطعی است. شاید بتوان گفت که پیش‌‌بینی دراکر به واقعیت نزدیک می‌‌شود. دراکر پیش‌‌بینی کرد، سازمان‌‌های آینده بیش از پیش دانش‌‌پایه خواهند بود و بر پایه‌‌ی منابع دانشی و شبکه‌‌های دانشی که برای خود ایجاد خواهند کرد، با یکدیگر رقابت خواهند کرد. از این‌‌رو تحول به‌‌سوی اقتصاد دانش‌‌پایه تاثیرات بسیار گسترده‌‌‌‌تری را در پی خواهد داشت. به همین سبب، ارزش بازاری شرکت، بیش از پیش معطوف به سرمایه‌‌ی فکری آن است و همان‌‌گونه که کارآفرینان و مدیران ارشد اجرایی به دارایی‌‌های فیزیکی توجه می‌‌کنند، بایستی به مدیریت دارایی‌‌های نامشهود و سرمایه‌‌ی فکری به‌‌عنوان یک ضرورت توجه کنند.
حرکت کردن به سمت اقتصاد دانشی به‌ مفهوم افزایش سهم دانش به‌عنوان یک عامل تولید است. دانش یک عامل جدید تولید نیست، بلکه اهمیت نسـبی دانـش در مـقایـسـه بـا زمـین، نیروی کار و سـرمـایـه در طـول چـنـد ‌دهـه گـذشتـه افزایـش‌ یـافـته‌است .(Weggeman, 2000)در سال‌های اخیر، سازمان‌ها و شرکت‌های مختلف، پیوستن به روند دانش را آغاز کرده‌اند و مفاهیم جدیدی مانند کار دانشی[۱]، کارگر دانشی[۲]، مدیریت دانش[۳] و سازمان‌های دانش بنیان[۴] خبر از شدت یافتن این روند می‌دهند. پیتر دراکر با به‌کارگیری این واژگان، خبر از ایجاد نوع جدیدی از سازمان‌ها می‌دهد که در آن‌ها به‌جای قدرت بازو، قدرت ذهن حاکمیت دارد؛ سازمانی که در آن، ارزشمندترین دارایی، سرمایه فکری می‌باشد و دارایی‌های فیزیکی مانند ماشین‌آلات از اهمیت کمتری برخوردار هستند (Edvinsson and Malone, 1997, 10). جمع‌ آوری و به‌کاربردن دانش و اطلاعات جدید و توجه بیشتر به سرمایه‌های فکری برای موفقیت این سازمان‌ها ضروری می‌باشد..
۲-۱-۲ تعریف سرمایه فکری
محققین، تعاریف مختلفی از سرمایه فکری ارائه کرده‌اند که برخی از آن‌ها عبارتند از:
استوارت سرمایه فکری را از لحاظ منابع سازمانی، مربوط به ثروت‌آفرینی از راه سرمایه‌گذاری در دانش، اطلاعات، دارایی فکری و تجربه تعریف می‌کند (Stewart, 1997).
بونتیس معتقد است سرمایه فکری منبعی فرار و گریزان است اما زمانیکه کشف شود و مورد استفاده قرار گیرد، سازمان ‌را قادر می‌سازد تا با بهره گرفتن از یک منبع جدید در محیط رقابت کند. بونتیس در ادامه پژوهش‌های خود به این نکته رسیده‌است که سرمایه فکری، جستجو و پیگیری استفاده مؤثر از دانش (کالای ساخته شده) در مقایسه با اطلاعات (مواد خام) است (Bontis, 2004, 13).
سرمایه فکری از دید سی‌تارامان و همکاران، تفاوت بین ارزش بازاری یک شرکت و هزینه جایگزینی کلیه دارایی‌های آن می‌باشد (Seetharaman, Sooria, Saravanan, 2002, 128).
مر معتقد است سرمایه‌های فکری به‌صورت گروهی از دارایی‌های دانشی تعریف می‌شوند و جزء ویژگی‌های آن سازمان محسوب شده و به‌طور قابل ملاحظه ای از طریق افزایش سطح ارزش افزوده برای ذینفعان کلیدی سازمان، به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر می‌شوند (Marr, 2005).
علاوه بر موارد فوق، تعاریف دیگری نیز توسط محققین ارائه شده‌است. در جدول شماره ۲-۳ مهم‌ترین تعاریف مربوط به سرمایه فکری آورده شده‌است. بر اساس تعاریف اغلب محققین، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که سرمایه فکری، دارایی غیر پولی و بدون حضور فیزیکی است اما دارای ارزش بوده و تولید کننده مزایا و سود در آینده است.
جدول شماره ۲-۳: تعریف سرمایه فکری از دیدگاه محققین مختلف ( رمضان ، مجید ،۱۳۹۰، ۱۹)

تعریف منبع سال
سرمایه فکری می‌تواند به‌عنوان دارائی‌ها (مانند مارک تجاری) یا مهارت‌ها (مانند دانش فنی پرسنل، فرهنگ سازمانی) طبقه‌بندی شود. هال
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...