(سعدی،۱۳۷۴: ۱۳۹)
سعدی معتقد است، برای آنکه حقیقی را که ممکن است منشاَ مفسده‌های فراوان گردد به صاحب قدرتی گوش زد کرد؛ باید با احتیاط جوانب کلام را سنجید و بیان را چنان به نوش سخن آراست که ضمن در گرفتن در مستمع موجب برباد دادن جان او نگردد. بنا براین کسانی که ملازم فرمانروایان هستند باید به شدّت به نتیجه گفتار خود مطمئن باشند که جان خود را با گفتار ناسنجیده در معرض تلف و نابودی قرار ندهد. او در این مورد می‌گوید:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«پادشه را بر خیانت کسی واقف مگردان، مگر آنگه که بر قبول کلی واثق باشی و گرنه در هلاک خویش سعی می‌کنی.»
بـِســیــج ســخــن گفــتــن آنــگاه کن           که دانی که در کــار گــیرد ســخــن
(همان:۱۷۵)
۵-۲-۲- سکوت در برابر افراد دانشمند
سعدی معتقد است، در هر سکوتی حکمتی است .سکوت در برابر افراد دانشمند که علم وآگاهی آنان نسبت به مسایل بر همه کس آشکار می باشد از نظر سعدی واجب است. کسانی که در این مورد پافشاری می‌کنند تنها نادانی و جهل خود را به دیگران ثابت می‌کنند. پس بهتر است انسان با قرار گرفتن در چنین جایی کمتر سخن بگوید و بیشتر بشنود. آدم نباید نسبت به موضوعی که جاهل است و اصول و فروع آن را نمی‌داند با متخصص امر به مباحثه و مجادله برخیزد .او در این باره می‌گوید:
«هر که با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست، بدانند که نادان است. (همان: ۱۷۸)
۵-۲-۳- سکوت برای جلوگیری از جنگ و دعوا
نوع دیگری از سکوت که سعدی به جدّ دیگران را به آن دعوت می‌کند سکوت برای جلوگیری از فساد و شّر انگیزی است. او معتقد است هر گاه سخنی اگرچه درست هم باشد ولی موجب اختلاف و ستیز در بین افراد گردد نباید بر زبان آید. انسان فهیم نباید هیزم کش آتش اختلافات باشد. سخن چینی یکی از نکوهیده‌ترین خصایلی است که سعدی به شدّت بر آن می‌تازد و آن را مورد نکوهش قرار می‌دهد. بنا براین سخنی که دامنه آن موجب فساد و بر انگیختن افراد و ستیزه‌گری باهم باشد بهتر است بر زبان نیاید و آتش فتنه را بین افراد شعله ور نکند. او در ابیات زیر این مفهوم را به زیبایی روشن می‌کند:
یـکی گــــفت با صوفــیــی در صـــفــا ندانی فلانت چـــــه گفــت از قــفا
بــگفــتا خمـــش ای بـــرادر بـــخــفت ندانسته بهتر که مــردم چه گــفــت؟
(همان: ۳۶۷)
۵-۲-۴- سکوت برای پرهیز از عواقب سخن
سعدی معتقد است، انسان تا سخنی را بیان نکرده است در برابر آن نیز مسؤلینی ندارد. لیکن هرگاه سخنی را بیان کرد در برابر آن مسؤلیت دارد و باید برای آن دلایل لازم را داشته باشد. سعدی می‌خواهد به انسان‌ها بیاموزد که هرکس دربرابر گفتارش مسؤل است و به قول معروف سخن فقط باد هوا نیست. مسؤلیت سخن باعث قانون مداری و پایبندی افراد به مقررات اجتماعی می‌گردد و در نتیجه مدنیت و توسعه فرهنگی را در پی خواهد داشت. سعدی در این خصوص می‌گوید:
نـــدارد کســـی بــا تـو نــاگفـــته کــار و لــیـــکــن چــو گفتی دلیلش بیار
(همان: ۳۶۷)
سعدی بر این باور است که انسان اگر تاب و تجمل شنیدن سخنی سخت و ناخوش را ندارد خود نیز باید از بیان این گونه سخنان خودداری ورزد.
مـــگوی آنچـــه طــــاقت نداری شنود کــه جـو کشته گندم نخواهی درود
(همان: ۳۶۷)
سعدی معتقد است، انسانی که نتواند زبان خودرا نگه دارد، و در هرکجا و پیش هرکسی راز زندگی خود را فاش کند ممکن است در آینده از گفتن این اسرار و رازها دچار ندامت و پشیمانی شود .انسان آگاه و دانا باید بر زبان خود چیره باشد و هرکجا راز خود را بیان نکند. سخن تا بیان نگشته می‌توان در باره آن اندیشید امّا چون گفته شد دیگر نمی‌وان کاری انجام داد و از آسیب آن در امان بود. سعدی در باب هشتم گلستان در این خصوص می‌فرماید:
«هر آن سری که داری با دوست در میان مَنِه چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر گزندی که توانی به دشمن مَرسان که باشد که وقتی دوست شود. رازی که نهان خواهی با کس در میان مَنه وگر چه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشد، همچنین مسلسل:
خـــامـــشی بــه کـه ضمیر دل خویش       با کـــسی گفتن و گفتن که مگوی
ای ســـلیم آب ز ســـر چشـــمه بـبند          که چــــو پر شد نتوان بستن جوی
ســـخنی در نهـــــــان نبــاید گــفت             کــــــه بــــر انجمن نشاید گفت»
(همان: ۱۷۱)
۵-۲-۵- سکوت برای جلوگیری از زخم زبان مردم
سعدی می‌گوید، نمی‌توان از زخم زبان مردم در امان بود. به قول معروف جلوی دروازه را می‌توان بست ولی جلوی زبان مردم را نمی‌شود بست. بنابراین از نظر سعدی بهتر است انسان برای محفوظ ماندن از طعن زبان حاسدان باسکوت و کناره‌گیری از آنان آرامش خود را فراهم آورد.
کــســی گـــیــرد آرام دل در کنـــــار که از صــحبــت خـــلق گیرد کنار
چو ســـعدی کــه چندی زبان بسته بود ز طـــعن زبــان آوران رســـته بود
(همان: ۳۰۷)
۵-۲-۶- سکوت برای دوری از عیب جویی
یکی از رذایل تربیتی که سعدی به شدّت بر آن می‌تازد عیب‌جویی نسبت به دیگران و در نظر نگرفتن معایب خود است. سعدی معتقد است ناحفاظی‌ که نمی‌تواند بر زبان و گفتار خود تسلط داشته باشد، سزاوار هم صحبتی و هم کلامی نیست. حکم مسلم و مقرون به منفعت آن است که از چنین آدمیانی دوری اختیار کنیم و هرآن جا که آنان زبان به گفتار و غیبت می‌گشایند از آنان دوری کنیم و باسکوت خود آنان را نسبت به کردار بدشان آگاه سازیم:
مکن عیــــب خلـــق ای خـــردمند فاش به عیــــب خود از خلق مشغول باش
چـــــو باطــــــل سراینـــد مگمار گوش چوبی ستـــر بیـــــنی بصیرت بپوش»
(همان: ۳۶۷)
۵-۲- ۷- سکوت و سلامتی
گشودن دهان به ناسزا و صب دیگران، ضمن آنکه بیانگر شخصیت حقیر گوینده است و درپیش همه کس حرکتی ناستوده و زشت می‌باشد، ممکن است باعث تحریک طرفین درگیری شود و در این رهگذر صدمات جانی سخت و دردآوری نیز در پی داشته باشد. سعدی ضمن فراخواندن شنونده‌ی نصایح خود به تأمّل در گفتار و کردار، داستان شخصی را به تصویر می‌کشد که در هنگام بر افروخته شدن جنگ و جدال به علت بد زبانی و فحاشی به شّدت کتک خورده و نادم و پشیمان به گوشه‌ای می‌خلد:
هر کـه گــــردن بـــه دعـــوی افــــرازد             دشمن از هــــر طـــرف بــدو تــازد
ســـــــعــــدی افتــــاده ایســـت آزاده                 کس نیاید بـــــــه جـنگ افــتــاده
اول آنــدیشــــه وآنـــگــهــی گفـــتــار                پای بــست آمـده اســـت پـس دیوار
(‌همان‌: ۲۱)
۵-۲-۸- سکوت برای جلوگیری از آسیب های زبان
سعدی معتقد است بسیاری از بلا و گرفتاری‌هایی که برای انسان به وجود می‌آید در اثر عدم کنترل زبان می‌باشد. پرخاشگری با زبان و فحاشی کردن یکی از موجباتی است که باعث وارد آمدن آسیب و صدمات سختی می‌گردد. سعدی با مثالی زیبا نشان می‌دهد که اگر انسان چون غنچه دهانش رابسته نگه می‌داشت و به شکوفایی آن را باز نمی‌کرد سر انجام چون گل پیرهن را بر تن چاک نمی‌دید. او در باره عاقبت این عدم خاموشی می‌گوید:
یکـــــی نـــاســزا گــفت در وقت جنگ گریبان دریدند وی را به چنــــــــگ
قفا خـــورد و عریـــان وگــــریان نشست جهاندیده ای گفتش ای خود پرســت
چــو غنــچه گرت بســــته بـــودی دهن دریده ندیدی چـــــــــو گل پیرهن
(همان: ۳۶۷)
۵-۲-۹- سکوت در برابر جاهلان
در غرّرالحکم، به نقل از جابر ابن عبدالله آمده است «جابرابن عبداله انصاری حکایت می‌کند: روزى مولاى متّقیان امیرالمؤمنین، امام علىّ بن ابى‌طالب صلوات اللّه علیه از محلّى عبور مى‌نمود، ناگهان متوجّه شد که شخصى مشغول فحش دادن و ناسزاگوئى، به قنبر غلام آن حضرت است؛ و قنبر مى‌خواست تلافى کند و پاسخ آن مردبى ادب و تحریک شده شیطان و هواى نفس را بدهد. ناگهان امیرالمؤمنین علىّ علیه‌السلام بر قنبر بانگ زد که: آى قنبر! آرام باش و سکوت خود را حفظ کن و دشمن خود را به حال خود رها ساز تا خوار و زبون گردد. سپس افزود: ساکت باش و با سکوت خود، خداى مهربان را خوشنود گردان و شیطان را خشمناک ساز و دشمن خویش را به کیفر خود واگذارش نما. امام علىّ علیه‌السلام پس از آن فرمود: اى قنبر! توجّه داشته باش که هیچ مؤمنى نتواند خداوند متعال را، جز با صبر و بردبارى خشنود سازد. و همچنین هیچ حرکت و عملى همچون خاموشى و سکوت، شیطان را خشمگین و زبون نمى‌گرداند. و بدان که بهترین کیفر براى احمق، سکوت در مقابل یاوه‌ها و گفتار بى‌خردانه او است. وقتى با افراد نادان و بى‌خرد مواجه گشتید، او را بدون پاسخ رها کن» (تمیمی آمدی،۱۳۶۰: ۷۱ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...