کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آبان 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو

 



رود با مطرب و می هر شب آن گل در گلستانی فغـانی با دل سوزان* ره بیـت الحـزن گیرد
(فغانی، ۱۳۴۰: ۲۵۱)
* نسخه بدل «پرخون» است.
ص۱۰۶ـ بهار آمد که بخشد گرمی هنگامه گلشن را / سراپا شاخ گل آتش شود در بلبلان گیرد:
آتش استعاره از گل‌های سرخ است که از انبوهی، سراسر شاخه را پوشانده است.
ص۱۰۶ـ … دوات از خامه انگشت تحیر بر دهان گیرد: شکل قرار گرفتن خامه(قلم) در ظرف مرکّب تشبیه شده به انگشت به دهان بودن.
ص۱۰۶ـ فقیر آسان کند کلک حزین دشوار عالم را… : مصراع دوم بیت از حزین لاهیجی تضمین شده و غزل فقیر به اقتفای غزل اوست:

اگر دست مرا ساقی به یک رطل گران گیرد
سعادتمند را باشد گوارا سختی عالم
  الهی در جهان کام دل از بخت جوان گیرد
هما را در گلو هرگز ندیدم استخوان گیرد
(حزین، ۱۳۸۴: ۳۸۱)

ص۱۰۶ـ سهی سرو تو را لاغرمیانی نقص کی باشد / بلی سکته خلل در مصرع موزون نیندازد:
سکته: از اصطلاحات علم عروض و به معنی مکث و عدم روانی در قرائت شعر است که بهدو نوع ملیح و قبیح تقسیم می‌شود. منظور شاعر در اینجا سکته ملیح است.
مصرع موزون استعاره از قامت یار است.
ص۱۰۷ـ جفامشتاق/ بلاپرورد: مشتاق جفا، پرورده بلا. این نوع ترکیب‌های‎ مقلوب در شعر سبک هندی کاربرد زیادی دارد.
ص۱۰۸ـ هم‌طرحی امید نیاید ز من فقیر:
منظور از امید، قزلباش‌خان امید(متوفی ۱۱۵۹ ه‍ .ق) شاعر همعصر و دوست و همسفر فقیر است.
هم‎طرحی: مقصود از طرح، طرح غزل است. اصطلاح «اشعار طرحی» یا «غزل طرحی» در این دوره به این معنی است که گاه شعری را برای مسابقه یا امتحان جودت طبع طرح می‌کردند و چندین نفر آن را می‌ساختند. (شمیسا، ۱۳۶۹: ۲۲۳)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ص۱۰۸ـ دل عارف چو مرغ قبله‌نما… :
مرغ قبله‌نما: شکلی است خرد به شکل مرغ که از مس سازند و در قبله‎نما به کار برند و به هر طرف که خواهند بگردانند، سر آن مرغ به طرف قبله قرار گیرد.(لغت‎نامه دهخدا)
ص۱۰۹ـ خوبرویان همه سر بر خط فرمان وی‎اند… : سر بر خط فرمان بودن: مطیع و منقاد دستور بودن.
ص۱۰۹ـ از بتکده تا کعبه چه فرقست بپرسید / همسایه دیوار به دیوار نباشد:
وسعت مشرب و تفکر وحدت وجودی در سراسر دیوان فقیر مشاهده می‌شود. نمونه‌های دیگر:

ـ نـزاع شیـخ و برهـمـن ز راه نـادانی اســت بـود ز کـعبـه و بتـخـانه کـوی یـار غـرض
ـ غباری نیست از من خاطر شیخ و برهمن را به کفر و دین ندارد کار ایمانی که من دارم

ص۱۱۰ـ توتیا در چشم گریان کشیدن: کنایه از کار عبث و بی‌حاصل کردن.
ص۱۱۰ـ طغرا: نوعی از خط پیچیدهحروفکهبهآنخطبرفرمانپادشاهانالقابنویسند. (لغت‌نامه دهخدا)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 10:25:00 ق.ظ ]




۲-اثر بخشی و کارایی : این معیار براستفاده از منابع موجود برای تامین نیاز های شهروندان , ارائه خدمات شهری و رضایت مردم استوار است .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-پذیرا و پاسخ ده بودن: این معیار دو نکته مکمل را هم در بردارد . مسولان شهری باید هم نیاز ها و خواسته های شهروندان را در یابند و بپذیرند و هم نسبت به آن واکنش و پاسخ مناسب را از خود نشان دهند . بنابراین همسویی خواسته های شهروندان و اقدام مسولان ضروری است .
۴-مسولیت و پاسخ گویی : این معیار برمسئول بودن و به عبارت گویا تر , حساب پس دادن مسولان وتصمیم گیران در قبال شهروندان استواراست .بنابراین وجود سازو کار هایی برای پاسخ گویی مسولان ضروری است .
۵-شفافیت :شفافیت نقطه ی مقابل پنهان کاری درتصمیم گیری است . پنهان کاری ,امکان بروز فساد در تصمیم گیری را افزایش می دهد حال آنکه شفافیت مانع از گسترش آن می شود . این معیار برگردش آزاد اطلاعات و سهولت دسترسی آسان به آن ,وضوح اقدامات و آگاهی مستمر شهروندان از روند های موجود استوار است .
۶-قانون مندی : منظور از قانون مندی در تصمیم گیری شهری , وجود قوانین کارآمد , رعایت عادلانه چارچوب های قانونی در تصمیم گیری ودور بودن دست افراد غیر مسئول از تصمیم گیری هاست .پایبندی به قوانین , مستلزم آگاهی شهروندان از قانون و همچنین احترام مسولان به قانون است .
۷-جهت گیری توافقی :شهر , عرصه گروه ها و منافع مختلف و گاه در حال ستیز با یکدیگر است . منظور از جهت گیری توافقی مشترک میان سازمان های دولتی , شهروندان و سازمان های غیر دولتی ( نماینده های گروه های مختلف ) است .
۸-عدالت :منظور از عدالت , ایجاد فرصت های مناسب برای همه ی شهروندان در زمینه ی ارتقا وضعیت رفاهی خود , تلاشد در جهت تخصیص عدلانه منابع و مشارکت اقشار محروم در اعلام نظر و تصمیم گیری ها است .
۹-بینش راهبردی : فرارفتن از مسائل روزه مره شهر و پرهیز از غرق شدن در آنها , مستلزم بینشی گسترده و درازمدت نسبت به آینده یا داشتن بینش راهبردی زمینه توسعه شهری است .
۱۰- تمرکز زدایی : طی مطالعات بانک جهانی , بیش از ۶۰درصد کشور های در حال توسعه در حال اجرای برنامه های تمرکز زدایی هستند (شفیعی , ۴۷ :۱۳۷۱ )این مفهوم برواگذاری اختیار به سازمان ها و مراکز مختلف و صلاحیت نهادهای محلی بر انجام وظایف تاکید دارد .تمرکز زدایی برتفویض مسولیت به سطح پایین تر استوار است .
۲-۳-۵-ابعاد مختلف حکمروایی شهری
جدول (۴-۲)ابعاد مختلف حکمروایی شهری , برگرفته از Harpham

بعد هدف موضوعات مربوطه
فنی برقرای تعادل میان توسعه اقتصادی و توسعه انسانی حفظ منابع طبیعی با تغییر در الگوی مصرف ارتقا سطوح آموزشی و مهارت های انسانی
سیاسی خود کفایی از طریق توسعه اجتماعی و سیاسی آزادی گروهای مختلف جامعه شهری در بیان نظریات و استفاده از آرا و عقاید آنها
سازمانی اتحاد سازمانی جهت کاستن از قدرت مرکزی سیاسی رویکرد های مشارکت حقوق شهروندی
فرهنگی دستیابی به زندگی پر بار ( مهم ) ارزش ها عقاید مردم در خلق هویت پویایی و پاسخ گویی به تغییرات

منبع(گلی پور ،۱۳۹۱)
۲-۳-۶-اهداف حکمروایی خوب
شکل(۲-۲) اهداف حکمروایی خوب
هدف اصلی اهداف خرد
محیطی برای برقرای انواع روابط اجتماعی , اقتصادی , سیاسی , فرهنگی , به طور آزاد و بدون نقض حقوق دیگران با کاهش هرینه های ارتباطات
نفوذ و نظارت شهروندان
رهبریت پاسخگو
درگیری در جریان های اجتماعی
کاهش جرم وفساد
توجه به اقشار آسیب پذیر درتصمیم گیری
منبع(گلی پور ،۱۳۹۱)
۲-۳-۷-مراحل اجرای حکم روایی خوب
یک حکمرانی خوب از یک مجموعه به وجود می اید .این حکم روایی خوب در برخی از کشور ها حالت اجرایی به خود گرفته است . از جمله کشور های جهان سوم می توان به مصر , هند , بنگلادش , سنگال , اشاره کرد . پروژه های urban Good Governance شامل سه بخش است
الف ) بهبود زیر ساخت های شهری :که شامل بهبود و توسعه تسهیلات زیر بنایی شهری می شود : را ه ها و پل ها , زهکشی آب های روان , ایجاد بهداشت کم هرینه , مدیریت بازیافت , ایجاد تسهیلات شهری شامل ترمینال های اتوبوس , کامیون ها و بازار تره بار و کشتار گاه ها , بهبود وضعیت مناطق فقیر نشین , بحث شرایط خاص , امداد آبرسانی سالم و برنامه های اسکان مجدد
ب) اجرا کردن یک برنامه عملی : که در موارد پنج گانه زیر متجلی می شود : آگاهی هموطنان و میزان مشارکت آنها , مشارکت زنان , یکپار چگی فقر شهری , مسولیت و پایداری مسائل مالی , شفافیت مدیر اجرایی
ج) افزایش ظرفیت ساخت وساز و کمک های اجرایی موثر : که شامل موارد زیر است : پروژه , نظارت ساختاری, پشتیانی سازمان های دولتی از فعالیت های جامعه و تسهیلات بسیج اجتماعی جامعه
( رفیعیان و حسین پور,۳۰,۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




بنابراین عدم تبعیض جنسیتی و برخورداری زنان از حقوق برابر با مردان در هنگام اشتغال و استخدام، یکی از حقوق اساسی در راه مشارکت اقتصادی زنان می‌باشد. در این قسمت، به بررسی اصل برابری ورود به خدمت عمومی قانون استخدام کشوری می‌پردازیم و سپس ایجاد فرصت‌های یکسان برای اشتغال زنان مورد بررسی قرار می‌گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۲-۱- اصل برابری ورود به خدمت عمومی طبق قانون استخدام کشوری
ورود به خدمت وزارتخانه‌ها و موسسه‌های کشوری در قانون استخدام کشوری و آیین نامه‌های اجرایی آن مشخص شده است. بنابر چارچوب های اولیه و قواعدی که قانونگزار ترسیم کرده است، مقام‌های صلاحیتدار اداری، یک جانبه شرایط ویژه‌ای را برای متقاضیان استخدام اعلام می‌کنند وداوطلب استخدام ناچار است همه این شرایط را بدون چون وچرا بپذیرد. به این ترتیب میان سازمان اداری و داوطلب استخدام، تبادل اراده به عنوان یکی از شروط صحت قرارداد وجود ندارد. بنابراین سازمان‌های دولتی و یا نهادهای عمومی ملزم هستند شرایط کلی پذیرش مستخدم تازه به خدمت را رعایت کنند ولی در چارچوب این شرایط کلی، قدرت عمل تبعیضی اداره، به ویژه هنگام انتصاب بسیار است.( ابوالحمد، عبدالحمید، حقوق اداری ایران، انتشارات توس، ۱۳۷۹، صص ۱۷۵ و۱۷۴).
ماده ۱۴ قانون استخدام کشوری مصوب سال۱۳۴۵، مشکلی برای ورود زنان به خدمات عمومی ایجاد نکرده است این ماده مقرر می دارد:
«برای ورود به خدمت رسمی شرایط ذیل لازم است:
الف - داشتن حداقل ۱۸ سال تمام و نداشتن بیش از ۴۰ سال تمام.
ب – تابعیت ایران
پ – آن‌جام خدمت زیرپرچم یا معافیت قانونی در صورت مشمول بودن
ت – نداشتن سابقه محکومیت جزایی موثر
ث – عدم محکومیت به فساد عقیده و معتاد نبودن به استعمال افیون
ج – حداقل گواهینامه پایان دوره ابتدایی
چ- داشتن توانایی آن‌جام کاری که برای آن استخدام می‌شود…»
به نظر می‌رسد قاعده برابری افراد در ورود به خدمات عمومی، امروز درقوانین ایران اصل پذیرفته‌شده‌ای است.اما در واقعیت و عمل، و در واگذاری سمت‌های بالا به زنان به دیده تردید نگریسته می‌شود و زنان بیشتر در مشاغلی از قبیل دفتری، منشی‌گری و … مشغول به کار هستند و درصد بسیارکمی در پست‌های مدیریتی و سرپرستی فعالیت دارند(مفیدیان، امکان اشتغال زنان از لحاظ حقوقی در ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، ۱۳۸۰،صص ۱۴۷-۱۲۷) که دلیل این امر را می‌توان مبنا قرار ندادن شایسته سالاری در انتصابات دانست.
۴-۲-۲- ایجاد فرصت‌های یکسان برای اشتغال زنان
در اصل بیست وهشتم قانون اساسی مقرر شده است:«.. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید».
همچنین براساس بند دوم اصل چهل وسوم قانون مذکور، دولت موظف است تا شرایط و امکانات کار را برای همه (اعم از زن و مرد) تا رسیدن به اشتغال کامل فراهم کند و وسایل کار را در اختیار همه کسانی که قادر به کارند، ولی وسایل کار ندارند، قرار دهد.
در جامعه ما زنان به سرمایه انسانی تبدیل شده‌اند و باید فرصت بازدهی و ثمردهی
برای این سرمایه انسانی فراهم گردد بنابراین فرصت‌های شغلی باید براساس شایستگی‌ها و توانایی‌ها به متقاضیان عرضه شود و هرکس براساس وجود تناسب بین توانایی‌های فرد و توانایی‌های مورد نیاز شغل به کار گرفته شود.
بررسی آماری و همچنین رقابت بسیار نزدیکی که از نظر کمی میان شرکت‌کنندگان زن و مرد در آزمون‌های استخدامی دوایر دولتی مشاهده می‌شود، مبین میل زنان به مشارکت در بازار کار است، ولی مشاهده می‌شود در آگهی‌های استخدام موسسات دولتی و نهادهای عمومی صراحتاً بر عدم استخدام زنان در برخی از حرفه‌ها تاکید می‌شود(مختاریان، “شیوه های افزایش مشارکت زنان در بازار کار” ، مجموعه مقالات دومین همایش توانمندسازی زنان ،تهران، مرکز امور مشارکت زنان، ۱۳۸۰،ص ۳۱۳) که منجر به نقض قانون اساسی شده است.
نکته‌ای که نمی‌توان از آن چشم پوشی نمود آن است که فرهنگ غالب در ایران، فرهنگ سنتی و مردسالار است و چنین فرهنگی نمی‌تواند به آسانی فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی را در اختیار زنان قرار دهد. هنگام گزینش و مصاحبه استخدامی معمولاً مردان مرجح هستند. برخی علت چنین ترجیحی را تکلیف قانونی مردان به پرداخت نفقه به همسر خود و در حقیقت نان آور بودن آنها می دانند. چنین استدلالی ممکن است صحیح باشد اما فقط قسمتی از حقیقت است نه تمام آن. امروزه در اکثر خانواده‌های ایرانی، تنظیم اقتصاد خانواده بر دوش زن وشوهر، هر دو می‌باشد و از سویی دیگر در استخدام و دست ‌یابی به مشاغل، تنها تخصص وکارآیی باید در نظر گرفته شود نه عوامل اجتماعی.
بنابراین با توجه به این که اکثردانش آموختگان دانشگاههای ایران، زن هستند و طبق آماری که در سال ۱۳۸۰ اعلام شد،حدود ۶۳ درصد از دانشجویان دانشگاه‌ها را دختران تشکیل می‌دهند به جاست سهمیه‌ای برای استخدام زنان در هر وزارت خانه یا موسسه دولتی وغیردولتی در نظر گرفته شود تا به تبعیض عملی در این زمینه خاتمه داده شود.( عبادی، حقوق زن، تهران، انتشارات گنج دانش،چاپ اول، ۱۳۸۱، صص ۶۹ و۶۸).
۴-۳- حق انتخاب آزادانه حرفه وشغل در قوانین موضوعه ایران
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل بیست وهشتم ضمن تاکید بر آزادی انتخاب شغل، دولت را موظف به فراهم کردن امکان اشتغال برای همگان کرده است. در بند دوم اصل چهل وسوم نیز حکمی نظیر اصل بیست و هشتم دیده می‌شود.
در بحث آزادی انتخاب شغل، بحث عدم اجبار و منع تبعیض پیش می ‌آید. بنابراین بند ۴ اصل چهل وسوم قانون اساسی تصریح بر رعایت آزادی انتخاب شغل وعدم اجبار افراد به کاری معین وجلوگیری از بهره کشی از کار دیگری ‌دارد.
ماده ۶ قانون کار (مصوب ۱۳۶۹) در این زمینه چنین بیان نموده است: «براساس بند چهار اصل چهل وسوم وبند شش اصل دوم و اصل نوزدهم، بیستم وبیست وهشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،اجبار افراد به کار معین وبهره‌کشی از دیگران ممنوع و مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ،نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و همه افراد از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و هرکس حق دارد شغلی را که به آن مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند».
همچنین منشور حقوق و مسئولیت‌های زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران مصوب ۳۱/۶/۸۳ در ماده «۱۰۱» خود ضمن تصریح بر آزادی انتخاب شغل، در ماده «۱۰۶» به حق معافیت زنان از کار اجباری، خطرناک،سخت و زیان آور در محیط کار اشاره دارد.
برای تحقق آزادی انتخاب شغل، در جامعه بایستی بیشتر زمینه‌های اشتغال با سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های صحیح برای همگان فراهم آید تا افراد قادر باشند به کاری مشغول و مایحتاج زندگی را از دست رنج خود تحصیل نمایند و دیگر اینکه برخی رسوم اجتماعی مانند کار اجباری و نظایر آن که ذاتاً با حیثیت، شان و مقام انسان مغایرت دارند منسوخ شوند.( طباطبایی موتمنی، آزادیهای عمومی وحقوق بشر،تهران، انتشارات دانشگاه تهران،چاپ دوم، ۱۳۷۵،ص ۱۵۸).
۴-۴- محدودیت‌های موجود بر آزادی انتخاب شغل زنان
۴-۴-۱- محدودیت‌های عمومی
۱- عدم مخالفت با اسلام
اصل بیست وهشتم قانون اساسی دو محدودیت را در مورد حق اشتغال درنظر گرفته است: یکی اینکه شغل انتخابی نباید مخالف اسلام باشد، مانند اشتغال به معاملات مواد مضر و ناپاک نظیر خرید و فروش مشروبات الکلی، گوشت خوک، حیوانات مرده و … .
۲- عدم مخالفت با مصالح عمومی
محدودیت دیگری که در اصل بیست وهشتم قانون اساسی ذکر گردیده اینکه شغل انتخابی مخالف مصالح عمومی وحقوق دیگران نباشد. به عنوان مثال اشتغال به فروش اسلحه به دشمنان دین که با مسلمانان می‌جنگند و یا به دزدان و راهزنان و یا اشتغال به خرید و فروش مواد مخدر علاوه برآنکه خلاف اسلام است مضر به حال جامعه نیز بوده، و مخالف مصالح عمومی و حقوق دیگران است.( رئیسی ، کنوانسیون زنان ،قم،انتشارات نسیم قدس، چاپ اول، ۱۳۸۲،ص ۹۴).
۴-۴-۲- محدودیت های اختصاصی
- اشتغال به کارهای زیان آور، خطرناک،سخت وحمل باربیش ازحد
ماده ۷۵ قانون کار مقرر می‌دارد: « آن‌جام کارهای خطرناک، سخت و زیان آور ونیز حمل بار بیش از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگران زن ممنوع است…»
به موجب ماده یک آیین نامه کارهای سخت وزیان آور ( مصوب ۲۹/۹/۱۳۷۱) «کار سخت و زیان آور کارهایی است که درآنها عوامل فیزیکی،شیمیایی،مکانیکی و بیولوژیکی محیط کار غیراستاندارد بوده که در اثر اشتغال کارگر تنشی به مراتب بالاتر از ظرفیت‌های طبیعی(جسمی و روانی) در وی ایجاد می‌گردد که نتیجه آن بیماری شغلی وعوارض ناشی از آن می‌باشد».
طبق ماده ۷۵ قانون کار، حمل بار بیش از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگران زن ممنوع است. حداکثر وزن مجاز برای حمل بار متعارف با دست وبدون استفاده از ابزارمکانیکی برای کارگر زن حدود۲۰ کیلوگرم می‌باشد، حمل بار برای زنان درطول مدت بارداری و هم‌چنین ده هفته پس از زایمان ممنوع می‌باشد.
فلسفه این ممنوعیت را باید در حمایت از زنان و نیز کوشش برای بالا نگه داشتن بازده کار جستجو کرد نه محروم نمودن و ممنوع کردن زنان از برخی مشاغل. آن‌جام کارهای سخت وزیان آور که با قوای جسمانی کارگر ارتباط مستقیم دارد برای زنان، هر چند که از لحاظ نیروی دماغی در سطح مساوی با مردان هستند چون از نظر نیروی جسمانی به هر حال ضعیف تر از آنان می‌باشند، مناسب نیست و بسیار اتفاق افتاده که احتیاج مادی یک زن او را وادار به آن‌جام کاری نموده که جسماً برای وی نامناسب است و لذا ماده مذکور، با ممنوعیت ارجاع کارهای خطرناک،سخت، زیان آور به زنان درواقع سعی کرده سدی در راه بهره برداری کارفرما از موقعیت بد اقتصادی کارگر ایجاد کند.
ایرادی که بر ماده ۷۵ قانون کار گرفته می‌شود این است که آن‌جام کار شبانه را برای حمایت زنان با توجه به شرایط فرهنگی وخانوادگی حاکم درجامعه ایران ممنوع ندانسته است، در حالی که بیشتر توصیه نامه‌ها ومقاوله نامه های بین المللی هم با این ممنوعیت نظر موافق دارند.
- اشتغال به شغل منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات زن
به موجب ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی: «شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.» براین اساس برای این که زن بتواند در خارج از خانه کار کند باید دوشرط وجود داشته باشد:
اولاً – کار زن مخالف با مصالح خانوادگی نباشد.
ثانیاً – با حیثیت خود او یا حیثیت شوهر منافاتی نداشته باشد.
البته باید توجه داشت مصلحت خانواده امری جدا از حیثیت زن وشوهر است، حیثیت را از مقایسه شغل زن با شئون اجتماعی و خانوادگی او یا شوهرش می سنجند، اما درمقابل ممکن است شغلی به خودی خود با حیثیت وشئون هیچ کدام مخالف نباشد اما به سبب آن که مثلاً غیبت طولانی مادر از محیط را به همراه دارد، با مصلحت فرزندان و در نتیجه مصلحت خانه منافات داشته باشد.( عراقی، آیا می دانید حقوق زن در دوران ازدواج چیست؟، تهران، انتشارات راهنما، چاپ دوم، ۱۳۶۲،ص ۱۰۰). تشخیص منافی بودن یا نبودن شغل با مصالح خانوادگی یا حیثیت زن و مرد با عرف است و طبق این ماده، اختیار شوهر در این زمینه مطلق می باشد وا گر زن با این نظر موافق نباشد، می‌تواند به دادگاه مراجعه کند و با ارائه دلایل لازم، خلاف نظر شوهر را ثابت کرده و به کار خود ادامه دهد.
از دیدگاه فقهی، خارج شدن زن از خانه به هر عنوان که باشد ( جز برای امور واجب شرعی مانند حج)،باید با موافقت شوهر آن‌جام گیرد. از این رو بدیهی است پرداختن زن به کار حتما باید با اجازه شوهر باشد.در این ارتباط گفته شده، چنانچه در هنگام ازدواج، زن شاغل نبوده و با شرط اشتغال، ازدواج آن‌جام نگرفته باشد از نظر شرعی شوهر می‌تواند مطلقا زن را از اشتغال به هر گونه حرفه در بیرون از منزل منع نماید. حتی اشتغال به حرفه هایی که منافی با استمتاعات زوج باشد، در داخل منزل نیز باید با جلب موافقت شوهر باشد ونسبت به اشتغالات غیر منافی نیز (‌اعم از داخل یا خارج از منزل) چنانچه با مصالح و حیثیت خانوادگی شوهر منافات داشته باشد می‌تواند مورد ممانعت قرار گیرد که در صورت عدم اطاعت، زوجه ناشزه محسوب می‌شود.( محقق داماد، بررسی حقوق خانواده،تهران، نشر علوم اسلامی، ۱۳۷۶،ص ۳۱۶).
اغلب فقهایی که این گونه قوانین را ناشی از ولایت شوهر بر زن تلقی می‌کنند،مستندشان آیه «الرجال قوامون علی النساء» می‌باشد. در تفسیر این آیه آیت الله موسوی بجنوردی گفته‌اند: «در این آیه مقصود این نیست که طبیعت مرد به طبیعت زن قوام است، ذیل آیه مشخص می‌کندکه شوهرها قوام بر زن‌های خود هستند «بما فضل الله بعضهم علی بعض» اینجا «فضل» به معنای امتیاز است؛ یعنی امتیاز به زن داده شده،«قوام» را به معنای قوامیت نه قیمومت می‌گیرند؛ یعنی مدیریت اقتصادی مخارج در خانه با مرد است. چون اینجا نفقه با مرد است،طبیعی است که مدیریت اقتصادی هم با خود اوست دیگر بیش از این چیز دیگری از این آیه به دست نمی آید و این آیه اصلاً به اینکه زن می‌تواند به مسایل اجرایی یا حکومتی وارد بشود یا نه ارتباطی ندارد»( کار، رفع تبعیض از زنان، ص ۳۳۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




اما در جهان اسلام بیشترین نزاع و اختلاف مصلحان، با قدرتهای سیاسی بود که عامل انحطاط فرهنگی و دینی و اجتماعی شمرده میشدند و کمترین مناقشه و اعتراض به جریانهای دینی یا حتی نگرشهای دینی و مبانی کلامی و الهیاتی بود. البته مشابه نگاه همدلانه با قدرت که در مسیحیت وجود داشت، در میان بسیاری از هواداران نظری حکومت در جهان اهل سنت نیز وجود داشته است و به همین علت است که بسیاری از حاکمان، از جمله حاکمان بنیامیه و به طور خاص یزید در ماجرای کربلا، برای اثبات مشروعیت خود و رفتارشان، مسئله امنیت را مطرح کردند و با همین بهانه، صداهای مخالف را خفه کردند. در این جا چیزی به نام عدالت و تساوی اصلاً جایگاهی ندارد. البته در بحث پیوند دین و دولت گاهی کفه سیاست بر دین میچربیده و این دین بوده که تابع سیاست و ابزاری در دست آن بوده و گاه به عکس.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در میان متفکران شیعی البته در باب رابطه دین و دولت اختلافنظرهای زیادی هست. عدهای قائل به ارتباط کامل میان آن دو هستند و شعار سیاست ما عین دیانت ماست، اصلی است حاکم بر دیدگاه آنان. استدلال اصلی این گروه آن است که عملی شدن اهداف اسلام به عنوان آخرین دین که متکفل امر دنیا و آخرت است، بدون بهره گرفتن از عنصر قدرت سیاسی ناشدنی است. خواجه نصیر طوسی معتقد است: «… و از این سبب باشد تعلق دین و ملک به یکدیگر چنانکه پادشاه و حکیم فرس اردشیر بابک گفته است الدین و الملک توامان لا یتم احدهما الا بالاخر؛ چه دین قاعده است و ملک ارکان و چنانکه اساس بیرکن ضایع بود و رکن بیاساس خراب، همچنان که دین بیملک نامنتفع باشد و ملک بیدین واهی.»[۵۱۰]
وی معتقد است که هم برای بقا و کمال شخصی و هم برای بقا و کمال نوع، انسانها به یکدیگر محتاجاند و گوشهگیری یعنی مرگ، و همین تعاون برای اجرای عدالت نیز لازم است. وی در پایان اینگونه نتیجه گرفته است که حفظ عدالت در میان خلق به این سه چیز صورت بندد: ناموس الهی (که ظاهر مراد التزام به شریعت است)، حاکم انسانی و دینار (همان، ص ۱۳۴). مشابه این، عقیده ابوریحان بیرونی (۳۶۲-۴۴۲) است که به گمان وی، اتحاد دین و دولت عالیترین مرحله تکامل جامعه انسانی است که مردم در جهت اجرای آن بکوشند.[۵۱۱]
از سوی دیگر، گروهی از دانشمندان شیعی، چندان به ارتباط میان دولت و دین قائل نیستند و چه بسا آن را مضر بدانند، با این توجیه که زمانی که دین متولی امر مدیریت جامعه میشود، اولاً باری اضافی را به عهده گرفته است و ثانیاً چه بسا توان حمل این بار را نداشته باشد و در نتیجه، با قبول مسئولیت مدیریت جامعه، خود را در معرض همه انتقادات قرار میدهد و چه بسا در شرایطی، این ضربه به همان رسالت دینی بزند و بدبینیهای حاصله حتی موجب نگرشهای منفی در میان توده مردم به اصل دین شود: «…تشکیل حکومتی مبتنی برعلایق دینی شیعی که در رأس آن علما باشند، برای ما کمال مطلوب است، اما همین پیروان سایر ادیان و مذاهب را ترغیب خواهد کرد تا آنان نیز حکومتهایی مبتنی بر تعصبات ضد شیعی بر سر کار آورند و آنگاه، خطر آن حکومتها برای ما از خطر حکومتهای فعلی بیشتر است؛[۵۱۲] زیرا الان اگر نزاعی هم باشد، بر سر مواردی است که میان دین ما و سیاست آنها تعارض است. ثانیاً ما وقتی که خود وارد تشکیلات حکومتی شدیم، فسادها و کاستیهای آن را به خوبی نمیبینیم و نمیتوانیم با آن مبارزه کنیم. ثالثاً سیاست به معنای اداره امور مملکت، یک فن است و دوام ریاست و قوام رعیت در گرو آشتی کامل با این فن است و با ناآگاهی از دقایق سیاست، محال است که بهتر از سیاستپیشگان غیرروحانی و حتی غیرمتدین بتوان عمل کرد. بسیاری از ما تصور نادرستی داریم و میپنداریم که چون چند کلمه فقه و اصول بلدیم، صلاحیت اشتغال به همه مشاغلی را داریم که لازمۀ تصدی هر یک از آنها تسلط بر یک یا چند رشته از علوم قدیم یا جدید است. خاتم مجتهدین، شیخ انصاری با همه تسلط بینظیر خود بر علوم دینی، هرگاه پرسشی در باب مسائل حکمی از او میکردند، میفرمود من وزیر داخلهْ اسلام هستم. این سؤال را از حاجی سبزواری بکنید که وزیر خارجه اسلام است.»[۵۱۳]
البته در اینجا باید به نکتهای مهم در فرق میان جهان اسلام و غرب اشاره کرد که به نظام اجتماعی حاکم در این مناطق برمیگردد. در غرب در قرون وسطی یا قبل آن، به دلیل وجود نهادهای اجتماعی و سیاسی مستقل از دولت، حاکمیت و دولت با محدودیتهایی روبرو بوده و همان موجب زوال تمرکز قدرت بوده است. در جهان اسلام و در شرق، تمرکز قدرت در دست حاکمان بوده و فقدان نهادهای اجتماعی و سیاسی مستقل از دولت، موجب شکلگیری حکومتهای تمامیتخواه در ادوار مختلف بوده است، به ویژه که موضوعاتی دیگری نیز مانند وسعت جغرافیایی و پراکندگی جمعیتی و دور بودن مردم از یکدیگر امکان هر گونه تعامل و هماندیشی و تضارب آراء و همبستگی اجتماعی و همگرایی سیاسی به حداقل رسانده است، در حالی که در اروپا به دلیل قلمرو جغرافیایی نه چندان زیاد و زیستن جوامع مختلف در کنار همدیگر، زمینه مراودات فکری بیشتر فراهم بوده است. البته در اینجا باید از نقش مهم پارهای از نهادهای مستقل دینی در مشرق زمین، مانند حوزه های دینی در نجف و قم و نیز نهاد مرجعیت دینی یاد کرد که در ادواری که از قدرت نسبی برخوردار بودهاند، توانستهاند بر بعضی از تمامیتخواهیها فائق آیند و امروزه نیز نه تنها نباید از نقش ارزنده این نهاده کاسته شود، که نهادهای مدنی و اجتماعی دیگری نیز شکل گیرند و در عرصه اجتماع فعال باشند.
در پایان باید به این نکته نیز توجه داشت که در جهان اسلام از جمله در مصر و هند در ده های ۱۹۲۰تا ۱۹۴۰، نیز رویکردهای بنیادگرایانهای به دنبال شکستهای خفتبار از ارتشهای اروپایی شکل گرفت که این شکستها را شکست اسلام میدانست و ضمن مقصر دانستن حکومتهای موجود، چاره راه را علاوه بر بازگشت به نوعی اسلام سنتی و ناب، و احیاناً تندرو و افراطی، و ایجاد حکومتی اسلامی میدیدند. از پرچمداران این اندیشه میتوان از حسن البنا، مؤسس جماعه اخوان المسلمین، و نیز ابوالحسن مودودی، مؤسس جماعت اسلامی، نام برد که الگوهای اولیه گروه های امروزی بنیادگرا در جهان اسلام هستند. [۵۱۴]

    1. اعتقاد به نوعی بازگشت. در هر دو جریان و نیز در جریانها و سنتهای دینی دیگر، اصلاحات مرادف با نوعی رجعت و بازگشت و احیای دوره طلایی گذشته است. در این نگرش، دیگر نگاه به جای آنکه به آینده باشد – شبیه آنچه در جریان مدرن هست- به گذشته است. البته نگاه به گذشته لزوماً نگاهی متحجرانه نیست؛ به ویژه اگر گذشته گذشتهای درخشان و طلایی باشد. در این نگاه، فرض بر این است که همه امور در گذشته به سامان بوده و در مرور زمان و بر اثر حوادث مختلف نوعی آلودگی و تحریف رخ داده که موجب انحراف شده است. بر همین اساس، دورۀ گذشته، دوره مرجع شناخته میشود؛ یا بدین سبب که دوره مذکور، دوره تکوین است یا بدین علت که دوره قدرت و شکوه است. معمولاً در یهودیت دورانهای قدرت را دوران مرجع میگیرند و در مسیحیت و اسلام دوره تکوین را. دوران تکوین در مسیحیت با سادگی کلیسا و همبستگی گروهی مؤمنان و فقدان جدایی در آنها از نظر ثروت و قدرت مشخص میشود. بازگشت به این سادگی و اخوت مفروض آغازین مفهوم مشخص اصلاحگری مسیحی است.[۵۱۵] البته در همینجا میتوان آخرتاندیشی را نیز ذکر کرد. در هر دو نظام فکری، هدف آخرت بوده و کمترین بها از آن دنیا و جهان حاضر بوده است.

محورهای تفاوتها و مفارقات:
به رغم همه شباهتها میان این دو جریان اصلاحی، نباید تصور کرد که نوعی اینهمانی و شباهت کامل و یا اقتباس میان آنها وجود دارد و این موضوع معلول علل دینی و سیاسی و جغرافیایی حاکم بر این دو نهضت است. در ادامه بحث، به بررسی پارهای از این تفاوتها میپرازیم:
نوع نگاه به دین و مسئله تجربهگرایی. یکی از تفاوتهای مهم میان شرق – که خاستگاه نهضتهای اصلاحی در جهان اسلام است – با غرب مسیحی – که خاستگاه نهضت پروتستانی است - همین نوع نگاه به همه چیز از جمله دین است. روح تفکر غربی در مجموع نظریهپردازی بعد از تجربه است. این بدان معناست که غربی چه مطلبی را بپذیرد یا نپذیرد، چه از اصول دینی بداند یا نداند، به بررسیهای تجربی بها میدهد. نوع نگاه غربی به دین از این جهت مهم است. از نگاه غربی، فلسفه وجودی دین کل زندگی نیست، بلکه دین به کار آخرت میپردازد و در نتیجه، وارد حوزه زندگی عادی نمیشود . بر این پایه، دین اگر نکتهای بیان کند، بر اساس تجربه سخن به میان میآورد و اگر خطایی در این وادی باشد، ربطی به دین ندارد. در این صورت، نگاه الهیاتی و ایدئولوژیک در مرحلۀ متأخر قرار دارد.
زمانی که نگرش الهیاتی بر تجربه مقدم دانسته میشود، نتیجه آن، همان است که در رواج قرون وسطی رواج داشت. اما آنگاه که تجربه بر نگرش الهیاتی مقدم شود، در بسیاری از مسائل میتوان تردید کرد. اصلاً روح تجربهگرایی، تردید در همه چیز است. مثلاً اشرف بودن انسان به چه دلیل است؟ آیا حجاب بهتر به عفاف کمک میکند یا نقشی در آن ندارد؟ برای مثال باید بررسی کرد که قبایل آفریقایی که عادت به زندگی برهنه دارند از دیگران در درجه پایینتری از عفاف قرار دارند؟ یا اگر آیه شریفه میفرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: ۲۸) باید به صحنه اجتماع رفت و ملاحظه کرد که بر اساس واقعیتهای خارجی، یاد خدا چنین اثر سودمند را دارد یا نه. زمانی و طبق استدلالاتی گفته میشد دایره، اکمل اشیاء است و بر پایه آن، حرکت افلاک به همین شکل توضیح داده میشد، اما زمانی به این اشتباه اعتراف خواهیم کرد که به تجربه مجال دهیم و در علم نجوم دریابیم که حرکت ستارگان در مسیری بیضی شکل است. در این صورت است که بر این سخن ناصواب اصرار نخواهیم کرد. پس روح تجربهگرایی تردید در همه چیز است و در این تفکر، دین جای خاصی دارد. البته این طرز تلقی، دیگر به موضوع بهداشت مانند مسواکزدن یا کشاورزی وارد نمیشود. در حالی که بر اساس نگاه، ما اگر از مسواک با چوب اراک سخن به میان آمده، باید هم چنان تا قیامت آن را به عنوان اصل و قاعدهای فراگیر و عام پذیرفت و در این صورت دیگر نمیتوان گفت که امروزه مسواکهایی با کیفیتتر، ارزانتر و بهتر عرضه شده است و اصلاً نباید به دنبال ابتکار و تولید این ابزار متفاوت رفت، چون بر اساس منقولات دینی تکلیف مسواک یک بار برای همیشه حل شده است. مثال دیگر، آیا باید در مورد نخلکاری به آنچه در روایت آمده، به دیده راه حل بدیلناپذیر نگریست و اگر امروزه راه های بهتری یافت شد، بدان تن نداد یا آن که آن توصیهها بر اساس مشی و روش موجود است و در نتیجه، منافاتی ندارد که راه های دیگر و بهتری ابداع شود و دین نیز با آن مخالفتی نداشته باشد؟ مثال دیگرکه میتواند ابعاد مبحث را روشنتر کند، در مورد رؤیت ماه و حلول ماه های قمری است. در اینجا آیا دیدن ماه با چشم غیرمسلح موضوعیت دارد یا آنکه خود دیدن ماه به هر شکلی کافی است؟ اما وضعیت در جهان اسلام همه به این شکل نبود.
البته در جهان اسلام نیز بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، هوادار تجربهگرایی بودند و مسائل را با سنجۀ تجربه میسنجیدند که آیا واقعاً واقعیتهای خارجی نیز مانند منقولات است یا نه. این مطلب را بعضی از محققان مغرب زمین پذیرفته اند که تخم علوم به روش تجربی و ریاضیات و غیر آن، از مشرق به مغرب آمده و در قرون وسطی علم به وسیله شرقیان بسط یافته است. پس علم تجربی فقط فرزند مغرب زمین نیست، بلکه باید شرق را پدر و غرب را مادر آن دانست،[۵۱۶] ولی این جریان با جریان مقابلی در تعارض بوده که از پیشگامان آن، بزرگانی چون شیخ صدوق است که همزمان با شیخ مفید است ولی مسیر متفاوتی را طی میکرد. در هر حال، به نگاه تجربهگرایانه به امور از جمله دین، چندان بهایی در جهان اسلام داده نشده و بخش مهمی از رکود فکری و علمی و نیز تعصب و جمود و رکود ناشی از آن، معلول چنین نگرشی است.
افزون بر این، تحول و تردید در درستی اندیشه های رایج در زمینه نجوم و جغرافیا و دهها موضوع علمی دیگر، درستی یافتهها و نظریات مختلف در حوزه های مختلف علوم را دچار تردید کرد. لیکن شکل افراطی این شک و تردید موجب واکنشی متقابل بود که در برابر دستاوردهای علمی واکنشی تند و منفی نشان میداد. یکی از انتقادات شدید ضدروشنفکری که در سال ۱۵۲۶ منتشرشد، در این کار تا ان جا پیش رفت که اعلام کرد دانش بیماری بسیار همهگیری است که تمام افراد بشر را به نابودی میکشاند و باعث شده است گناهان گوناگون مرتکب شویم و این گونه توصیه شد که بهتر است که احمق بمانیم و هیچ ندانیم تا آن که مغزمان را از اندیشه های زیانبار پر کنیم.[۵۱۷] شاید بحث و اختلاف لوتر و اراسموس در موضوع اراده آدمی را بحثی در شک و یقین بدانیم. اراسموس در عصر تردید میگفت که امور مربوط به آدمی به قدری پیچیده است که هیچ گونه معرفت یقینی درباره آنها نمیتوان به دست آورد و ذهن بشر به گونهای است که برای پذیرش سخن کاذب آمادگی بیشتری دارد تا سخن صادق.[۵۱۸] لوتر اصرار داشت که مسیحیان باید از شک رها و به گونهای به یقین برسند، ولی طرفه اینکه لوتر و اصلاحطلبان پروتستان بودند که بیش از هر کس دیگری بیماری شک را منتشر کردند، زیرا آنان با خشم اعتبار مقامات دین را مورد تردید قرار دادند و بر این اساس، پرسش «از کجا میدانید؟» را به مهمترین پرسش آن عرصه تبدیل کردند. لوتر نمیپذیرفت که حق همیشه با دستگاه کلیساست: من هیچ اعتمادی به مرجعیت بیپایه پاپ یا شوراها ی کلیسایی ندارم، زیرا روشن است که آنها اغلب اشتباه و بارها حرفهای خودشان را نقض کردهاند. در مقابل، وی در زمینه مسائل دینی وجدان فردی را داور حقیقت میدانست. هر مسیحی خوب باید کتاب مقدس را در نظر داشته باشد، آن را در پرتو وجدان خویش و تجربه مذهبی شخصیاش تفسیر کند تا دریابد که به چه چیز باید اعتقاد داشته باشد. این جوهر آیین پروتستان بود… پس از آنکه لوتر اساس معرفت دینی را مورد تردید قرار داد، هیچ پاسخ سادهای برای این معما وجود نداشت که برای پشتیبانی از دیدگاه خویش باید به کحا روآوریم.[۵۱۹]

    1. نگاهی جدید به خدا، جهان و انسان. اسلام و مسیحت در موضوع خداشناسی، جهانشناسی و انسان شناسی کاملاً متفاوتی دارند که در مبانی الهیاتی و کلامی آنها ریشه دارد. بر خلاف خدای پروتستانی که به ارادهاش عمل میکند و کارش جای بحث ندارد و با ملاکهای بشری نمیتوان آن را سنجید و ارزیابی کرد، خدای کاتولیکی خدایی است عقلانی که انسان با عمل میتواند در داوری او اثرگذار باشد. این خدا در تعامل مستقیم با بشر در زمین است. اما خدای نقطه مقابل که خدای نومینالیستها و فرقههایی چون فرانسیسیهاست، خدایی است که از دخالتها و رندیهای بشر خشمناک است و نمیخواهد او از کارش سر درآورد. این خدا کاری به امر زمین ندارد و پنهان از آن است ( که لازمه این کار، نوعی به خود وابسته شدن است و مسئولیتپذیری بیشتر. خدای دانز اسکوت و اکام و فرانسیسیها خدایی است که ملاکهای خاص خود را دارد و از این جهت، نگرش این گروه شبیه نگرش اشاعره است که ملاک خیر و شر را خود خدا میدانند. همه چیز مقدر خداست. البته در نگرش فیلسوفان هوادار این نظریه گرچه تقدیر الهی هست، اما بشر نیز آزاد است به خواست و تقدیر خداوند. و انسان به خاطر همین اراده است که قدرت اننخاب میان خیر و شر و توبه یا خلاف آن را دارد. این مضمون در الهیات «راه نو» وجود دارد که مقابل الهیات «راه قدیم» است که به توماس آکویناس نسبت داده میشود. لوتر به این نحله فکری تعلق داشت و همین اعتقادش در مورد خداوند موجب میشد که دیگر جایی برای اراده آزاد قائل نباشد و در نقطه مقابل اومانیستهایی مانند اراسموس باشد.[۵۲۰]

اما در خصوص انسان، در مسیحیت انسان موجودی ضعیف و گرفتار در زندان گناه است که حتی نمیتواند بند اسارت را از پای خود برکند و لازم است که نیرویی فوق طبیعی این مشکل او را حل کند. به رغم همه اختلافات فکری، کلیسای کاتولیک و پروتستان در موضوع مقام انسان و عقیده به فساد و انحطاط او و غضب خداوند و کیفر ابدی، احتیاج شدید انسان به نجات که به وسیله فداکاری مسیح انجام شد و نظریه قدیمی دربارۀ عمل مسیح به عنوان نجاتدهنده، مشترک بودند و با اومانیسم در موضوع مقام و ارزش انسان کاملاً مخالف بودند.[۵۲۱] البته در مسحیت مفهوم تجسد نوعی خداگونگی به بشر میدهد و راه را برای گونهای از اومانیسم باز میکند و به انسان جایگاهی خدایی میدهد[۵۲۲] که این خود نقطه مثبتی محسوب میشود. این نوع نگاه در کاتولیسیزم نیز وجود داشت و رابطهای خاص میان خدا و انسان به خصوص در نگرش منظم و موزون توماسی شکل گرفته بود. تفکر نومینالیستی صرف نظر از جنبه تخریبی، جنبه های اثباتی نیز داشت که ضمن برهم زدن چشمانداز ترسیمشده، علاوه بر تغییر نوع نگاه به خداوند، دیدگاه جدیدی در باب انسان مطرح کرد که بر اراده او تأکید فراوانی دارد. تا پیش از این، بنا به تفکرات مدرسی، اراده خدایی یا باید قادر به همه چیز میبود یا هیچ چیز که آکویناس دومی را برگزید، اما جان اسکات با بهرهگیری از این دیدگاه بناونتوره که معتقد به استقلال خدا از خلقت عرضی بود، و نیز اکام ضمن تأکید بر اصل بودن اراده خداوند و این که هیچ حد و مرزی برای اراده او نیست، برای اراده انسانی اعتبار تازهای قائل شدند؛ زیرا انسان در صورت خدا آفریده شده است و همانند خدا بیشتر دارای اراده است تا عقلانی.[۵۲۳] اگر انسانها حقیقتاً آزاد باشند، میتوانند کرداری را برگزینند که احتمال نجات آنها را افزایش دهد. این نگرش تا حدی به نظریه پلاگیوس(۳۵۴-۴۲۰/۴۴۰) نزدیک بود که برای انسان تا حدی اختیار قائل بود، ولی نومینالیستها بسیار از این برچسب گریزان بودند و لذا تأکید داشتند که افعال الهی هیچگاه تحت تأثیر اراده انسانی قرار نمیگیرد. با این حال، این پرسش مطرح بود که اگر کسی هر آنچه داشته در طبق اخلاص نهاده و با تمام توانش سعی کرده است، دیگر خداوند نمیتواند او را از سعادت محروم کند.
در این جا اصلی شکل گرفت که به اصل (facientibus) معروف است و بر پایه آن، اگر هر کس هر آنچه را در توانش هست انجام دهد، از فیض محروم نخواهد شد. این نگاه تازه بدان معنا بود که برای نجات و سعادت آدمی علاوه بر معیارهای عام، معیارهایی خاص نیز هست که متناسب با وضعیت وشرایط و توان خاص هر کسی است. در این صورت، تعیین اینکه کدام کس نجات یافته و قدیس است و کدام نیست و شقی است، از دست کلیسا خارج است و از آنجا که خداوند با قدرت مطلق خود میتواند کسی را نجات دهد و عمل کمارزش یا بیارزشی را بهانه نجات و سعادت کند (مانند آنچه در حدیت آمده است که خداوند کسی را برای برداشتن سنگی از سر راه نجات داد و در مقابل، زنی را به دلیل زندانی کردن گربهای در عذاب مخلد کرد)[۵۲۴] و بر پایه آن شخصی را نجات دهد؛ در این صورت به صدقهدادن به کلیسا یا هر گونه واسطهگری نیازی نیست. این اصل مرجعیت معنوی کلیسا را سلب میکرد. البته با همه این احوال، و به رغم تأکید بر اهمیت اراده انسانی و اینکه انسان میتواند سعادت را برای خود به ارمغان آورد، این اعتقاد راسخ وجود داشت که همه حوادث و انتخابها از قبل صورت گرفته و به وسیله خدا تعیین شده است و نتیجه اجتنابناپذیر آن این بود که خدا اخلاقاً مسئول اعمال بشر و نیز همه شرور است و کسانی نیز تصریح کردند که خداوند خود علت گناه است.
به هر حال، نومینالیستها با کنار زدن حجاب عقلانیت از چهره خداوند، کوشیدند تا مسیحیت راستین را تأسیس کنند اما نتیجه کار آنها خدایی بود دمدمی مزاج[۵۲۵] و فاقد ثبات و پر از هراس و پیشبینیناپدیر. این تفکر نظم منطقی ترسیمشده را به هرج و مرج موجودات منفرد تبدیل کرد و البته حوادث اجتماعی نیز پذیرش این نگرش در مورد خدا را توجیه میکرد؛ حوادثی مانند قحطی شدید، طاعون سیاه و شقاق بزرگ و جنگهای مذهبی طولانی و پر از کشتار. این حوادث گاه چنان سخت بود که بنا به آمار، میانگین طول عمر در انگلستان از ۳۵ به ۳۰ سال کاهش یافت و بعد از شیوع طاعون همین به ۱۷ سال تنزل یافت و بروز جنگ، در طی یک دوره صد ساله موجب کاهش ۴۰ درصدی جمعیت آلمان و ۵۰ درصدی مناطقی دیگر شد.[۵۲۶] شاید هراس لوتر از خداوند نیز ریشه در همین نگرشها داشت، هراسی که سرانجام با الهام از کتاب مقدس به شکل دیگری به امید تبدیل شد.
اما در خصوص جهان، در مابعدالطبیعه مدرسی، جهانشناسی خاصی وجود داشت که بر پایه آن، خداوند عالیترین وجود است و جهان آفرینش را نظمی عقلانی است که دامنهاش در نهایت به خدا میرسد. در این جهانشناسی ترکیبی ارسطویی و الهیات مسیحی، عالم ملکوت عالم مستقل و برتر است و هر چیزی جایگاهی دارد که مخصوص خودش است و سراسر جهان را قانونمندی فراگرفته است. اما قوانین این جهان بیشتر اخلاقی است. علم جدید با این تصور به مخالفت برخاست و البته تحولات دینی اصلاحی در اینجا سهم کمتری دارد و شاید وارد این حوزه نشده باشد. جهان آفریده شده و کامل است و همه انوع موجودات طبیعی آفریده شده و هیچ تازگی و تنوع اساسی به جز صنع و مشیت الهی در آن راه ندارد.[۵۲۷] بر پایه نگاه نومینالیستی، هر موجودی در اصل منفرد است و ثانیاً خود خداوند وجودش از دیگر موجودات متفاوت است و این نگاهی بود که بیش از هر کس اکام، پترارک و اکهارت (۱۲۶۰-۱۳۲۸)، عارف آلمانی بدان پرداخت.
در مجموع، طی دو قرن شانزدهم و هفدهم، تحولاتی اساسی در نگرش به مفهوم خدا و انسان و طبیعت از جمله شیوه شناخت آن پدید آمد و در موضوعاتی مانند روش های علم و روش های الاهیات و رابطه خدا و انسان و رابطه انسان با طبیعت تغییرات مهمی صورت گرفت. جالب اینجاست که علم جدید مانند فیزیک تأثیرات مهمی بر استنباطهای متافیزیکی و معرفتشناسانه نهاد و بر همین اساس بود که خدای نیوتون به عنوان ساعتساز جهان آفرینش، ‌با تصویرش از جهان به مثابه ساعتی منظم هماهنگ است.[۵۲۸]

    1. نبود پشتوانه های فکری و فلسفی لازم در جریانهای اصلاحی جهان اسلام و به عبارتی خلا فکری و ضعف اندیشه. واقعیت آن است که زیربنای فکری هر نوع تحولی فلسفه است[۵۲۹] و دلیل و شاهد بر این مطلب آن است که در مغربزمین، تحولات مهم در همه عرصه ها با تحولاتی در ناحیه فلسفه رخ داد. در جریان اصلاحی غرب،‌ همان لوتر با آن قلم و بیان نیرومند،‌ از فلسفه و الهیات به خوبی آگاهی داشت و اصلاً با همین دو ابزار به میدان جنگ با اندیشه های مخالف رفت. افزون بر این،‌ جریانهای فلسفی نیرومندی در غرب شکل گرفته بود که بر کل روند فکری و فلسفی و اجتماعی در مغرب زمین حکم میراند و جریان اندیشه دینی نمیتوانست بیگانه با آن پیش رود. در جهان اسلام، متأسفانه این عقبه و همراه فکری نیرومند وجود نداشت. بحران نداشتن عقبه فکری نه در ساحت دین بلکه در ساحتهای دیگر نیز مضر بوده است. برای مثال،‌ ایران اولین یا جزء اولین کشورهایی بود که خیزش اجتماعی با هدف نوسازی و تجدد در آن شکل گرفت و کشور ژاپن تقریباً همزمان یا با تآخیر به این کاروان پیوست. کشورهای جنوب شرق آسیا و نیز کره بسیار دیرتر به این فکر افتادند اما هنوز بعد از یک سده از خیزش عمومی در میان جامعۀ ما، هنوز آرمانمان “ژاپن اسلامی” (تعبیر بعضی از سیاسیون جدید)‌ است. این بدان معنا که ما هنوز نتوانستهایم نوسازی را حتی به شکل بیبنیادش - مانند بعضی دیگر از کشورهای فاقد تفکر واندیشه فلسفی - پدید آوریم.

به هر حال، اصلاحات دینی در غرب در بستر تفکری فلسفی و نیرومند شکل گرفت که با عناصر دینی نیز امتزاج کافی داشت. اما در جهان اسلام، فقر نگرش فلسفی بزرگترین مشکل ماست: فلسفه اساس و شرط پدید آمدن وضعی بوده است که به آن نام مدرنیته نهادهاند. اصلاً مدرنیته تحقق فلسفه و عقل جدید است. بشر غربی با تعرض به عقل جدید، تجدد را بنیان گذاشته است ولی ما اکنون طالب تجدیدیم و میخواهیم بدانیم که از چه راهی میتوان به آن رسید. فیلسوفانی که در غرب مدرنیته را بنیان نهادند، غرضشان رسیدن به میوه تجدد نبود و فلسفه را وسیله رسیدن به آن مقصد قرار ندادند، بلکه مدرنیته نتیجه تفکرشان بود. با وسیله قرار دادن فلسفه به هیچ جا نمیتوان رسید، زیرا فلسفه این را برنمیتابد که وسیله برای نیل به مقصودی باشد. اگر بیفلسفه مدرنیته حاصل نمیشود و فلسفهای که برای مقصودی بیرون از آن خوانده شود، سود ندارد، از چه راه و چگونه میتوان به تجدد راه پیدا کرد؟ مشکل این است که به تعبیر یکی از بزرگان معاصر، صدر تاریخ تجدد یا تجددزدگی ما ذیل تاریخ غرب بوده است؛ یعنی ما وقتی قدم در راه تجدد گذاشتیم که غرب به پایان راه خود رسیده بود.[۵۳۰]
این اصلاحات توانست اخلاق و روحیهای را در میان عامه مردم ایجاد کند که منشأ تحولات مهمی بود و این همان چیزی است که وبر تحت عنوان «اخلاق پروتستانی» بر آن تأکید دارد. چنین نگاه و اخلاقی تبعات گوناگونی داشت. از جمله، کالون مانند لوتر این تصور را که پیشههای دینی از مشاغل دنیوی برترند، رد کرده بود. هر دو بر این باور بودند که انسان نه با پناه بردن به زندگی راهبانه بلکه با پیش گرفتن هر شغل شرافتمندانه و مفیدی که از دل و جان در آن بکوشند، ‌به خداوند خدمت کرده است. این اعتلای شأن عامۀ مردم و حرمت و شأن کار از نتایج یکی از آموزههای نهضت اصلاح دینی بود که میگفت که انسان به دستگیری عنایت الهی آمرزیده میشود، نه به اتکا به عمل خویش. معالوصف، آدمی میتواند با تلاش معاش خویش در این جهان به ندای الهی پاسخ دهد. مذهب کالونی بیش از مذهب لوتری در تشویق فعالیتهای اینجهانی کوشا بود، چه معتقد بود هرگاه کار به شیوهای منظم و معقول پیش برده شود،‌ هم مرضی خداوند است و هم رفاه همگانی را میافزاید. هر مؤمن مسیحی باید با کارکردن توأم با صحت عمل و متانت و فایده، در تعظیم امر و شأن خداوند بکوشد. به طور کلی، اخلاق پروتستانی با اعتقاد جازم به مسئله تقدیر و برگزیدگی و ایجاد احساس رسالت دینی برای باورمندان به آن، نوعی احساس برتری و بلندی و شوق به کار و انضباط اجتماعی و سختکوشی و ریاضتطلبی و سرمایه داری را ایجاد کرد.
در مجموع، از جمله مفاهیمی که در نهضت اصلاح دینی و کلاً در تفکر غرب متحول شد و منشأ تحولات دیگر شد، مسئله کار بود. در تفکر رسمی در قرون وسطی کار کردن امری مکروه و نوعی اشتغال به امر دنیا محسوب میشد که البته در شرایطی برای کسانی تجویز و توصیه میشد، از این باب که مبادا به فساد بزرگتر تمایل پیدا کنند. نکته دیگر در باب منشأ مالکیت است که در فرهنگ عمومی تلقی بر این بود که منشأ ثروت، طبیعت است اما رفته رفته این تفکر شکل گرفت که کار است که منشأ ثروتهای مادی و مالکیت است. در نوشته های متجددان به ویژه آثار مهم کلاسیک‌، کار عنصر آغازین و سازنده دنیای اقتصادی تلقی میشود. در اندیشه مدرن، از کار نه تنها به عنوان فعالیت با شان و منزلت اجتماعی ستایش میشود، بلکه آن را پایه و اساس جامعه مدرن و متمدن میدانند، به گونه که انسان را نه حیوان ناطق و فکرکننده، که حیوان کارکننده معرفی میکنند. کار در دنیای قدیم، خاصۀ بردگان و حیوانات بود اما در سبز فایل مهمترین ویژگی ممتاز انسان متمدن تلقی شد. در قدیم نبود فعالیت و بیکاری را منشأ فساد میدانستند و تأکید کلیسای کاتولیک بر کار از همین منظر بود، یعنی انتخاب میان بد و بدتر. اما کار در اندیشه مدرن یک فضیلت تلقی شد. هیرشمن تأکید دارد که ادبیات قرن هفدهم پر است از آثاری که در مورد هواهای نفسانی بحث میکند و در میان آنها،‌ مالدوستی ننگینترین میل و هوس است، اما زمانی که نام نفع بر آن مینهند وضع عوض میشود و کمتر سرزنش میشود. تأیید مالدوستی و نفع شخصی نزد اندیشمندان جدید به معنای کنار نهادن اصول اخلاقی سنتی نبود، بلکه به منظور مهار کردن هواهای نفسانی ویرانگر و جامعه ستیز بود. آدام اسمیت در کتاب معروفش نشان داده است که ثروتمند شدن جامعه تنها در سایه ثروتمند شدن افراد و جستجوی نفع شخصی امکان پذیر است. در نظام اقتصادی اسمیت، جستجوی نفع شخصی به خیر عمومی میانجامد و در نتیجه، رفتار سودجویانه و مبتنی بر نفع شخصی از لحاظ اقتصادی توجیه اخلاقی پیدا میکند. هدف شدن اقتصاد تنها هدف اقتصادی ندارد.[۵۳۱]
در اندیشۀ فلسفی و سیاسی نیز به کار نگاه دیگر شده است. جان لاک معتقد است که کار انسان منشأ اصلی ثروت مادی است. مالکیت از کار ناشی میشود و بدین لحاظ دارای مشروعیت متعالی است. قدیمیها طبیعت را منشأ ثروت میدانستند و چون ثروتهای طبیعی معین و تغییرناپذیر است، تملک آنها به منزله محروم کردن دیگران دانسته میشد. آلبرت هیرشمن نشان داده است که از پایان قرون وسطی خاصه در قرن ۱۷ و ۱۸ با شیوع جنگهای داخلی و خارجی پایانناپذیر، این اندیشه نزد متفکران بروز نمود که با اتکا به موعظههای اخلاقی و مذهبی، باید قواعد رفتاری تازهای برای تنظیم روابط اجتماعی و سیاسی انسانها پیدا کرد. بدین وسیله توسعه تجارت و منفعت که موجب صلح آمیزشدن روابط انسانهاست، ‌به عنوان درمانی برای نابسامانیهای سیاسی و جایگزینی واقعگرایانه برای اصول اخلاقی غیرکارامد مورد استقبال قرار گرفت.[۵۳۲] برای جلوگیری از هواهای نفسانی ویرانگر باید تدابیری جدید ابداع کرد. تحلیلهای فلاسفه قرن هفدهم به این راه حل انجامید که باید بین هواهای نفسانی تمایز ایجاد کرد و مبارزه یکی را علیه دیگری برانگیخت. به بیان دیگر، برای تضعیف و رام کردن هواهای نفسانی، بین آنها باید مبارزه درونی ایجاد کرد. بیکن در کتاب معروف خود به نام پیشرفت علوم، اخلاقیون گذشته را به باد انتقاد میگیرد که همیشه بر اصول اخلاقی خود تأکید کردهاند اما هیچ گاه روش دست یافتن و تحقق آنها را بیان ننمودهاند. بیکن در ارائه این اندیشه که هواهای نفسانی را باید با دسته دیگری از هواها کنترل کرد، از منتقدان اسپینوزا و دیوید هیوم است. اسپینوزا در کتاب اخلاق نظریه هواهای نفسانی جبرانکننده را مطرح میکند.
در اینجا توجه به این نکته اهمیت دارد که برخی مانند ماکس وبر میان اخلاق پروتستانی و پیدایی و رشد نوعی تازه از سرمایه داری پیوندی وثیق دیدهاند. وی معتقد بود که در گذشته و در بسیاری از جاها، شرایط مادی برای سرمایه داری وجود داشته، اما در سبز فایل و در نظام غرب است که روحی جدید به وجود آمد که به گسترش سرمایه داری انجامید و مفهوم رسالت در تفکر لوتر و پارسامنشی دنیوی کالون و پیرایشگران بود که زمینه را برای اخلاق اقتصادی عقلانی فراهم کرد. البته بعضی از محققان مانند تاونی بر تفکر کالون و به خصوص پیرایشگران در این موضوع تأکید دارند و سهم چندانی برای تفکر لوتری قائل نیستند.[۵۳۳]
البته در فهم مراد وبر بدفهمیهایی نیز روی داده است، به گونهای که تصور شده منظورش وامدار بودن کل جریان سرمایه داری به آیین پروتستان است. اخلاق پروتستانی که ممیزه اساسیاش سختکوشی و فایدهرسانی است،‌ برای کوششهای سوداگرانه جدید لازم بود. مؤمنان مسیحی اگر کار و بارشان رونق میگرفت، میتوانستند آن را لطف خدا بدانند. این مفهوم که در آن واحد میتوان هم به خدا خدمت کرد و هم به خلق و هم به خود. حس امانتداری یعنی مسئولیت در قبال خداوند در مورد زندگی و مایملک خویش.[۵۳۴] سرمایه داری جدید در اندیشه باروری کار انسانی، با نیرویی سرسخت به نام سنتگرایی مواجه بود. در نظام کهنه سرمایه داری و کار، هدف فرد این بود که چگونه میتواند با کمترین تلاش و راحترین شکل، بیشترین دستمزد را به دست آورد، اما در سرمایه داری جدید به نیروی کاری احتیاج است که کار را تکلیف خود بداند. با این حساب تنها باورهای دینی است که میتواند روحیه سرمایه داری را به وجود آورد.
البته در این جا نباید تصور کرد که همه جریانهای پروتستانی به یک اندازه در این امر سهیم بوده اند. لوتر با اعتقادی مشابه با آنچه در نگرش سنتی در مورد تقدیر وجود داشت، بر این باور بود که شغل چیزی است که انسان باید مانند فرمان خدا آن را بپذیرد و خود را با آن سازگار کند و در نتیجه فرد باید در همان شغل و وضعیت مقدر از سوی خدا باقی بماند و در همان وضعیت تعیینشده خدایی تکاپو کند. این نگرش البته پیامدهای منفی برای روح سرمایه داری جدید دارد. این در حالی است که نگرش کالونیستی – که کاتولیکها و لوتریها از آن بیزارند- بر پیوند میان حیات دینی و کسب و کار دنیوی دارد و عرق ریختن مومن را مانند جهاد در راه خدا می داند. تفکر کالونی تفکری است کاملاً تقدیرگرا که سرنوشت بشر را محتوم و از قبل تعیین شده میداند اما کلیسای لوتری میپذیرد که میتوان با توکل و خضوع در برابر خدا، آمرزیده شد. البته در هر دو فرض این فرد است که مسیر سعادت خود را طی میکند و نه شعایر دینی و نه واسطهای چون کشیش در این راه فایدهای دارند. فرد است که خود تصمیم میگیرد و میکوشد که خود را در صف نیکوکاران جای دهد یا نشان دهد که در این صف قرار دارد و همین سختکوشی است که فرد میتواند آن را نشانهای بداند بر این که یقین کند که از برگزیدگان است.
تفاوت زهد لوتری و کالون در اینجا آن است که اولی بر مبنای دستیابی به وحدت عرفانی با خدا، زندگی دینی و مذهبی را به سوی عرفان و احساسگرایی میکشاند و به فرد این احساس را میدهد که او ظرف روحالقدس است. اما تفکر کالونی میگوید که فرد باید وسیله اراده الهی باشد تا یقین به رستگاری خود کند.[۵۳۵] در نتیجه، در تفکر کالونی با نوعی ریاضتکشی عقلانی روبرو هستیم که از ریاضتکشی قرون وسطا در «این جهانی بودن» متفاوت است. این نوع سلوک اخلاقی بر پایه ایده اثبات ایمان در زندگی دنیوی قرار گرفت و به گروه های وسیعتری از مردم که دارای تمایلات مذهبی بودند، انگیزهای مثبت برای ریاضت کشی داد و شانی برای ثروت قائل شد که مذموم بودنش در صورتی است که در جهت لذت دنیایی و تن آسایی باشد، اما اگر در جهت اثبات عظمت خدا باشد، نه تنها مطلوب که مانع اتلاف وقت است و در این صورت، به دست آوردن ثروت که لازمه شغل است، نه فقط دارای توجیه اخلاقی بلکه نشانه آمرزیدگی فرد است. در این ریاضتکشی، افراط در مصرف ثروت و لذت گرایی محکوم است که همین خود موجب انباشت ثروت است.[۵۳۶]
نقطه مثبت دیگر در اخلاق پروتستانی آن بود که کار علمی را مثل کار بدنی و عادی تأیید میکرد. مطالعه طبیعت از چند جهت مورد تحسین بود، زیرا هم پرده از دقایق خلقت برمیداشت و هم نمونه کار معقول ومنظم بود. این جمله رابرت برتن خیلی پخته است که آیین پروتستان با تدوین و تقنین ارزشهای اخلاقی تا حد زیادی نادانسته به پیشبرد علم جدید کمک کرد.[۵۳۷] برنارد باربر نیز معتقد است:
پیرایشگران بر این باور بودند که انسان میتواند با شناختن طبیعت به معرفت خداوند نائل شود، زیرا خداوند خود را در آثار و آیات طبیعت عیان ساخته است. بنابرین، علم مخالف با دین نیست، بلکه شالوده محکمی برای ایمان است. استنباطشان این بود که چون توفیق کارهای نیک دلیل بر، یا لااقل دال بر، استحقاق رستگاری است، و چون انسان میتواند با کارهای عام المنفعه در اطاعت و تعظیم امر خداوند بکوشد، در این صورت علم خوب است، چرا که وسیله مؤثری برای انجام کارهای نیک و بهسازی اجتماعی است. اینان برای عقل اعتبار والایی قائل بودند، زیرا خداوند فقط بشر را ارزانی این تشریف داشته بود و از آن روی که عقل انسان را از تن آسایی و هواپرستی باز میداشته است.[۵۳۸]
محور قرار گرفتن انجیل بدان معنا بود که همه به سوی خواندن و فهم آن بروند و همین موجب تشویق و ترغیب به ایجاد مدارس و سوادآموزی شد. از سوی دیگر، تغییر نگرش اخلاقی به صنعت و اقتصاد نیز مزید بر علت شده بود. این مفهوم جدید دربارۀ اهمیت انسان که میگفت همه روش های زندگی در اساس و مایه، درست است و صنعت و اقتصاد و کار تولیدی از فضایل عالی است، گر چه در گفته های لوتر به روشنی بیان شده، اما خیلی کم و فقط از لحاظ منفی به پروتستانتیزم مدیون است. مردم به رفاه و موفقیت دلبستگی پیدا کردند و گوشهگیری را خودپسندی، تفکر را تنبلی و فقر را کیفر زندگی خانوادگی و کار و کوشش را خدایی میشمردند. اصلاحات پروتستانی به دست لوتر و پیروانش هرگز یک نهضت اخلاقی نبود که برای بهبود اخلاق جامعه انجام گرفته باشد، بلکه از نخستین نتایج اخلاقی آن سقوط و فرومایگی بود تا این که در نسل بعد که تلاش صمیمانه کالون در راه تقدس و دلبستگی به نصرانیت را تجدید کرد، نیروهای مختلف اومانیستها مانند اراسموس و مصلحان حقیقی زندگی مسیحیگری و مبشران فضیلت، انجیل را به کناری رانده بود.[۵۳۹] این خود یکی از وجوه افتراق اصلاحات در جهان اسلام و جهان غرب است. به عبارت دیگر، در غرب نگاهی جدید به جهان و انسان و عملش ایجاد شد، اما آیا جریان اصلاحات دینی در جهان اسلام توانست نقشه تازهای برای جهان جدیدی ترسیم کند و راهی را برای وصول به آن تسهیل نماید؟ در غرب جهان جدیدی ظهور یافت که متفاوت از قبل بود. آرمانهای، ارزشها و اهداف گر چه برسرمایههای قبل اصرار داشت، اما راه تازهای را طی میکرد.[۵۴۰] داشتن نگاه و فکر فلسفی بسیار مهم است و این چیزی است که دغدغه چند قرن غرب بود. مهم، فلسفهورزی هدفمند است؛ فلسفهای که زاینده باشد. فلسفۀ عقیم هر چند عمیق باشد،‌ ناکارآمد است و ضعیف اگر درست باشد، سازنده است و به مرور زمان ضعفهای خود را جبران خواهد کرد. ثانیاً این نگاه باید نگاهی سالم و سازنده باشد و به رگه های جوشندۀ اندیشه متصل باشد و البته اندکی از این هم میتواند منشأ حرکات مهمی باشد. برای نمونه، پیامبر (ص) فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین» یا «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد»[۵۴۱] یا در رفتارش برای مثال به قشرهایی مانند زنان و کودکان یا مخالفان و دشمنان و ناهمدینان شکل و مدلی خاص را ترویج کرد، ولی همان تحولی در نگاه به زن در جهان ایجاد کرد.

    1. نبود پاره از معضلات الهیاتی در نگرش اسلامی. در نگرش اسلامی در باب انسان و نجات دیدگاههایی وجود دارد که اتفاقاً مشکل مصلحان و نواندیشان و تجدیدنظرطلبان در همان بود. برای مثال، کافی است میان نگاه مسیحیت به انسان با نگاه اسلام به خصوص با توجه به آیاتی چون «لقد کرمنا بنیآدم و حملناهم فی البر و البحر» (اسراء:‌۷۰) یا آیه «و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبؤنی باسماء هولاء ان کنتم صادقون» (بقره: ۳۱) مقایسه کنیم که این خود نوعی اومانیسم است اما نه از قسم مسیحی که به نوعی شورش علیه خداست.[۵۴۲] البته جهان اسلام به رغم داشتن این مزیت فکری، به خوبی نتوانست از آن استفاده کند و دلیل آن همان وضعیت اسفناک اندیشه در جهان اسلام است. مطلب دیگر، وجود عناصر اثباتی و سازنده مثل توکل، تقوا و اجتهاد است که در هر نظام و سیستم سالم و فعال میتواند منشأ آثار خوب و ارزشمندی شود. این در حالی است که باور به گناه ازلی و اولیه و نیز موضوعاتی مانند تقدیر مشکلات زیادی را میتواند فراروی هر سیستم فکری و عقیدتی کند. نمونه دیگر، مسئله تقدیرگرایی در الهیات مسیحی است که در جهان بینی اسلامی دیگر نیازی به آن آموزه تا شکل خاصی از آن نداریم، زیرا سعادت و رستگاری در اسلام چیزی است که باید به دست آورد و البته این رهین ایمان و عمل هر دوست. در اینجا هم با تفکر کاتولیکی فاصله وجود دارد و هم با تفکر پروتستانی اعم از کالونی و لوتری. مستند ما هم آیاتی از قرآن از این دست است: «الا من اتی الله بقلب سلیم» (شعراء:‌۸۹) یا «ان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم:‌۳۹). لذا انسان لوح سپیدی است که آلوده نشده است (کل مولود یولد علی الفطره) و ثانیاً نباید نگرانی و خوفی از آینده خود داشته باشد و صرفاً با توکل و رجا باید به ساختن آینده خود مشغول باشد. این سخن را که برای آخرت چنان کن که فردا در آن هستی و برای دنیایت چنان عمل کن که همیشه در این جهانی، در همین سیاق باید فهمید و تفسیر کرد. در تفسیر مفاهیم نیز این مزیت در اندیشه اسلامی وجود دارد که بسیاری از مفاهیم، شکل توسعهیافته و اجتماعیتری دارد که از باب نمونه، میتوان به توسعه در مفهوم رهبانیت یا زهد اشاره کرد؛ چنانکه پیامبر (ص) فرمودند «انما رهبانیه امتی الجهاد». امام علی در مورد زهد میفرماید: «الزهد بین کلمتین من القرآن؛ قال الله سبحانه لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح باللآتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه» (نهج البلاغه، حکمت ۴۹۳).
    1. اصلاحات در جهان اسلام اولاً بیشتر صبغه اجتماعی و کمتر جنبه الهیاتی داشت و ثانیاً حرکتی از بالا بود که توده مردم، در این ماجرا چندان دستی نداشتند. در غرب البته جریانهای اصلاحی روش های گوناگونی را در پیش گرفتند. در جهان مسیحی، رهبران اصلاحی بیشتر اصلاحات دینی را مدنظر داشتند و شاید توجه به مسائل و مشکلات اجتماعی در مرحله دوم قرار داشت و شاید گاهی اصلاً جایگاهی نداشت. البته باید دید که کجای دین باید اصلاح شود. در اینجا سه فرض قابل پیشبینی است. اول اینکه اصلاح در نصوص اولیه دین مراد باشد. تقریباً به قطع میتوان گفت که هیچ یک از مصلحان در سه دین بزرگ ابراهیمی معتقد به چنین نوع اصلاحی نبودند، زیرا نوعی عصمت و قدسیت برای آن قائل بودند که امکان هر نوع تغییر و اصلاح در آن را منتفی میکرد. دوم میراثی که حول این نصوص پدید آمده بود که شامل تفاسیر و شروح عالمان بزرگ دین میشود و سوم سیره عملی متولیان دین و سردمداران آن. در خصوص قسمت دوم باید گفت که موضوع تلقی و برداشت شارحان و مفسران چیزی است که مورد انتقاد همه مصلحان در سه دین بوده است. در یهودیت، کسانی مانند اسپینوزا سردمدار این گونه انتقاداتند و در مسیحیت و اسلام هم در میان طیفی از مصلحان نقد به برداشتهای دینی وجود دارد. در اسلام منتقدانی بودهاند که با برداشتها از مفاهیمی چون تقوا و توکل و قضا و تقدیر سر مخالفت داشتهاند. برای نمونه، در تفسیر متون و نصوص مقدس این مناقشات بوده است که الفاظ و عبارات حمل به معانی ظاهری شود یا معانی تأویلی، یا این بحث که الفاظ عین کلام الهی است یا صرفاً محتوای آن این گونه است. محور بعدی این است که پیشفرضهای مفسران تا چه اندازه درست است و آنان تا چه اندازه در شرح مشکلات و توضیح الفاظ کلیدی موفق بودهاند و تا چه اندازه توانستهاند مرز میان خرافات و مطالب نادرست را از مطالب اصیل و درست برجسته کنند. موضوع بعدی در اصلاحات عبارت از این است که چقدر در نگرش به انسان و اصلاح انگارهها موفق عمل کرده است. احساس پوچی و ناچیزی و محدود ساختن خود در زندگی اجتماعی یا خودشیفتگی و دیگران را ناچیز دانستن و نیز پیشداوری در باره دیگران و عدم تساهل و تسامح از محورهایی است که باید بدان توجه داشت. البته در دوره های مختلف و در نحلههای مختلف، موضوع متفاوت است. مثلاً در میان جناح روشنفکر دینی، نقد آموزههای دینی به شکل جدیتری دیده میشود، گر چه نقدها عمدتاً سطحی است و کسانی به نقد پرداختهاند که آگاهی چندانی از مبانی دینی نداشتهاند، اما محل مناقشه و نزاع آنها جدی و اساسی است در حالی که مننقدان و مصلحان دینی کمتر به دخل و تأثیر مبانی دینی پرداختهاند و بیشتر از منظر اجتماعی به موضوع نگریستهاند. به بیان دیگر، در مغربزمین، اصلاحات بیشتر اصلاح در مفهوم کلیسایی بود تا در مفهوم اجتماعی و اخلاقی، و به همین علت بود که جریان خواهان اصلاحات، که برخاسته از متن دین بود، با خواسته ها و تمایلات اومانیستها و روشنگران اجتماعی و پرچمداران اصلاحات اجتماعی چندان همراهی نکردند. اگر مارتین لوتر در اعلامیه نود و پنج مادهای خود به موضوع سوءاستفاده از آمرزشنامهها پرداخت، از این باب بود که از جهت نظری با تعالیم انجیل در این باب مغایرت دارد و نه به دلیل قدرتطلبی و خالیکردن کیسه داشته های مردم.[۵۴۳] در مجموع، به نظر میرسد که یکی از تفاوتهای دو جریان اصلاحی، وجود نگاه عامتر و عمیقتر به مبانی فکری و الهیاتی در غرب، در برابر نگاه صرفاً اجتماعی مصلحان اسلامی بود که همه مشکل را در مسلمانی ما میدانستند. نکتهای که در مغربزمین اتفاق افتاد، آن بود که مبانی فلسفی بیشتر مؤثر بود. توجه دکارت به سوبژه با شحصمحوری لوتری به گونهای جمع شده بود. در نتیجه، روح جدید حاکم شد که خودمحوری، شخصمحوری و نفی آتوریته از هر چیز از جمله دین و کتاب مقدس را میطلبید. این تفکر در اقتصاد نیز اثر خود را گذاشت. در ریشهیابی علل پیشرفت در غرب، عدهای بر این باورند که این تحولات در الهیات ریشه داشت و عدهای نیز آن را کاملاً بیگانه از الهیات فرض میکنند. در میان متأخران، از کارل اشمیت میتوان نام برد که معتقد است دستگاه مفاهیم اندیشه جدید به ویژه مفهوم حاکمیت، از مبانی الهیات استنساخ شده است. به باور او، همه مفاهیم معنادار نظریه دولت جدید، وجه عرفیشدۀ مفاهیم الهیات است، چنانکه برای مثال، خدای قادر به قانونگذار قادر تبدیل شده است.
    1. توجه تازه به زندگانی طبیعی انسان و محیط و دنیای تازه و حیرتانگیزی که مکتشفان مردم را به آن رهبری میکردند، بر دستگاه دینی نیز که نفوذی تام بر همه مراحل زندگی داشت و مدعی بود که همۀ کارهای شخصی را سامان میدهد، اثری فوقالعاده داشت. علت اصلی انقلاب دینی نه به خود کلیسای قرون وسطی، بلکه به عواملی بسیاری بود که مهتر از همه، رشد اقتصادی بزرگ اروپا و پیدایش طبقه متوسط شهری بود که به استقلال و سرمایه داری و تمایلات ملی انجامید. مردم هنوز آماده نبودند که دنیای قدیمشان را رها کنند و از راه های مختلف میکوشیدند که راه حل میانهای پیدا کنند. جنبش اصلاح دینی این راه حل میانه بود. جنبش اصلاح دینی از لحاظ اعتقادات، وابسته به قرون وسطی بود ولی هدفهای والا و روش های عملی آن به سبز فایل وابسته بود.[۵۴۴] مصلحان بزرگی کلیسا فرزندان سبز فایل نبودند و تمام همتشان این بود که مشکلاتی را که در اطرافشان بود، از راه تازه حل کنند.
    1. یکی از مطالب مهم در مقایسه میان نهضت اصلاح دینی در غرب با مسئله اصلاحات در جهان اسلام، سنخشناسی مخالفان روندهای موجود است. در جهان اسلام و در ایران بودند اندک کسانی که عقبماندگی را ناشی از عنصر اسلام میدانستند، اما در جهان غرب این روند بسیار عامتر و تندتر است. تمامی دعوای علم و دین و نیز مخالفتهای دانشمندان بر سر همین موضوع بود. یکی از مهمترین حلقه های علمی و مؤثر در اروپای قرن هیجدهم، جریان فیلسوفان (شامل گروهی از اندیشمندان، نویسندگان، روحانیان، اشراف و دیگران ناراضی) بود که به تدوین دایرهالمعارف به سرپرستی دنیس دیدرو در ۲۸ جلد مشغول بودند. این نوشته عظیم، محلی بود برای بیان آزادنه مطالب ۱۴۰ فیلسوف فرانسوی که به رغم همه اختلافات فکری بر اهمیت عقل در برابر سنت و گفتار دینی در رشد و پیشرفت انسان تأکید داشتند و بر این باور بودند که «همه چیز را باید بررسی و غربال کرد. باید روی تمامی اعتقاداتمان بیرحمانه پای گذاریم و موانعی را که عقل اصلاً نمیپذیرد، فروریزیم.»[۵۴۵] به عقیده آنان، مهمترین چیز اصلاح دینی است. آنان کلیسا را مانع اصلی بر سر راه حل مسائل اجتماعی میدانستند. به باور آنان، مسیحیت یک بیماری مسری مقدس و یک عفونت و رؤیای انسان بیمار و میکروبی است که گاهی غیرفعال، اما همیشه خطرناک است. آنان معتقد بودند عقل و علم به تنهایی به کشف حقیقت راه میبرد و کلیسا از طریق بسیاری از آموزههای خود به جامعه آسیب فراوانی رسانده است. به عقیده فیلسوفان، راه و روش سردمداران کلیسا هم غیرطبیعی و هم فتنهانگیز است. اما غیرطبیعی است، زیرا عقاید گمراهکنندهای را به افراد تلقین میکردند و از سوی دیگر، فتنهانگیز است؛ زیرا آنان بیرحمی را ترویج میکردند و خرافات را زنده نگه میداشتند.

نظریه گناه اولیه از جملۀ عقایدی بود که آنان به شدت با آن مخالفت میکردند. نیز این آموزه سلسله هستیی که اشکال هستی را بر اساس سلسله مراتب نزولی بزرگی تقسیم میکردند که خدا در رأس نردبان هستی قرار داشت و سپس فرشتگان و بعدش پادشاهان و اشراف تا این که نوبت به طبقات پایین اجتماع برسد و بعدش حیوانات و بهایم قرار داشتند. انتقاد دیگر فیلسوفان آن بود که ایمان مذهبی نباید بر اطاعت بیچون و چرای کلیسا - حتی در صورت ناسازگاری با تجربه روزمره - استوار باشد؛ اما اکثر فیلسوفان از جمله نیوتن و لاک خواستار آن بودند که همه دعاوی مذهبی بر مبنای عقل و تجربه بررسی شود. توماس جفرسون، سیاستمدار امریکایی، در نامه به برادرش در سال ۱۷۸۵ به همین نکته اشاره کرده، میگوید که عقل را محکم سرجایش قرار ده و برای هر نکته و هر نظری او را به داوری فرابخوان. با جسارت وجود خدا را مورد سؤال قرار بده؛ چرا که اگر خدایی باشد، باید از بزرگداشت عقل بیش از تکیه بر ایمان کورکورانه راضی باشد.[۵۴۶] در همین فضا بود که شکاکان این سؤالات را مطرح میکردند که آیا موسی به راستی دریای سرخ را شکافت؟ آیا مسیح حقیقتاً برخاست؟ آیا کتابمقدس کلمه خداست؟ فیلسوفان در این انتقادات حامیان و همفکران خوبی هم داشتند. بعضی از مورخان خواستهاند انتقادات این دسته دانشمندان به خصوص فرانسوی از مسیحیت را صرفاً از سر لجبازی با کلیسای کاتولیک و استفاده ابزاری از اسلام علیه مسیحیت بدانند. اما این اتهام چه درست باشد یا نباشد، نمیتواند اصل مشکل اعتقادی و رفتاری – منظور رفتار اشرافی کشیشان است- کلیسای کاتولیک روم را حل کند.
جریان دئیسم نیز در همین فضا شکل گرفت که بر این باور بود که انسانها برای شناخت حقیقت دین نمیتوانند به کتاب مقدس اتکا کنند و به جای آن به چند عقیده اساسی باید باور داشته باشند که در همه ادیان هست: ایمان به یک وجود متعالی، نیاز به پرستش مذهبی، زندگی شرافتمندانه، ندامت از خلافکاری و وجود یک نظام پاداش و جزا.[۵۴۷] البته جریان دئیسم جریانی بود که کمتر توجه توده مردم را به خودش جلب کرد و بیشتر خاص نخبگان و اصحاب دانش روز بود، ولی این جریان بر تفکر دینی بسیار تأثیر گذاشت. نحوۀ مواجهه این گروه از دئیستها با اعتقادات دینی با رنجش متدینانی روبرو بود که نه از رفتار کلیسای کاتولیک خشنود بودند، و نه منش دئیستها در تمسخر اعتقادات دینی را میپذیرفتند. این گروه از مؤمنان که از تهیشدن مراسم دینی از روح و معنویت ناراضی بودند، از شرکت در شعایر دینی چشم پوشیدند و چندین جنبش دینی را تأسیس کردند که متدیسم یکی از آنها بود. آنان به سرعت در روستاها نیز به تبلیغ اعتقاداتشان پرداختند.
جنبش دیگر جنبش پایتیسم یا زهدگرایی در آلمان قرن هیجدهم بود که دغدغه مشترکی با فرقه قبل داشت و بر توبه، ایمان و ارتباط مستقیم با خدا بدون کمک گرفتن از کشیشان و نیز بر مذهب دل به جای مذهب عقل تأکید میکرد. اما شبیه این جریان در میان روشنفکران جهان اسلام به شکل بسیار ضعیف و ناقصی وجود داشته است. به بیان دیگر، همان گونه که اصل تفکر در جهان اسلام رو به ضعف بوده، در میان روشنفکران نیز وضعیت بهتر از این نبود. ضعف اندیشه و اندیشیدن بلای عام و خوره فراگیری بود که به بخش یا جریان خاصی تعلق نداشت. به عبارتی، در حالی که مصلحان پروتستان در مجموع، با همه افت و خیزهایی که در اندیشههایشان بود، پایهگذار فکری بودند که میتوانست در صحنه اجتماع مؤثر باشد، چنین تمایل و گرایش در جهان اسلام وجود نداشت. اصلاً در غرب، داعیهدار اصلاحات چه دینی و چه اجتماعی، روحانیون برجسته و الهیدانان درجه یک بودند و در یک جامعه دینی، بدیهی است هر تحولی که میخواهد صورت گیرد، باید به نوعی هماهنگ و همراه با دین باشد. در جهان اسلام، بسیاری از پرچمداران اصلاحات اجتماعی کسانی بودند که اولاً از دین و جامعه و سنت خود گریزان بودند و لذا سخن آنها در میان توده مردم خریدار نداشت؛ ثانیاً از سنت دینی بریده بودند و جایگاه علمی چندانی نداشتند. میگفتند که از فرق سر تا نوک پا باید غربی شد ولی حداکثر تلاش علمیشان نه ایجاد دارالحکمه، بلکه صرف نظامیگری یا نوشتن رمان سه تفنگدار بود.[۵۴۸] در مغربزمین، لوتر و کالون روحانیانی بودند که نظریانی خاص در باب تقدیر خدا، انسان، ضرورت کار و امثال آن داشتند. افزون بر این، مصلحان مذهبی ما بعضاً به جای رفتن در میان توده ها و تهییج آنان، در صدد اصلاح رویه سلاطین برآمدند و عدهای هم کنج عزلت گزیدند و حرفهای خود را با عدهای محرم سر در میان میگذاشتند. حال بیاییم این را مقایسه کنیم با قلم تیز و کوبنده لوتر که شلاق کلماتش چنان سنگین و کوبنده است که خواننده را به واکنش و اقدام وامیدارد؛ البته آنها با نگاهی انحصاری و شمولگرایانه تفکر دینی خود را عالی و برتر و فاقد هر گونه عیب و نقصی میدانستند. مصلحان مغربزمین بیشتر اختلاف و مشکلشان همردیفهای خودشان بود و بیشترین اعتراض، اعتراض به الهیات رایج بود. اما در جهان اسلام،‌ مصلحان دینی الهیات را فاقد هر گونه نیازی به تغییر و تحول میدیدند، در حالی که در نهضت اصلاح دینی قضیه تا حدی به عکس است و آنان با کنار آمدن با قدرت سیاسی و حتی حمایت از آن کوشیدند تا اندیشه های خود را، که علیه گفتمان غالب دینی بود، به میان مردم ببرند.

  1. نوع مطالب مطرحشده در میان مصلحان دینی در غرب در سده شانزدهم با مصلحان و تجدیدنظرطلبان در جهان اسلام معاصر خودش قابل تامل است. با مروری بر اندیشه های مصلحان مسلمان درمییابیم که عناصری مهمی در اندیشه های آنان وجود داشته است مانند اجتهاد و انتظار. به علاوه، مسئله ناسیونالیسم و قانون و مشروطیت، آزادی، تفکیک قوا، عدالت و انتقاد از روند امور تا جایی که فقیه و اصولی بزگی چون نائینی رساله مهمی درباره دموکراسی پارلمانی نوشت. البته موضوع ناسیونالیسم در هر دو سو وجود داشته است. هم مصلحان غرب از این فایده جستند و هم شرق. در غرب یکی از نارضایتیهای مردم و فرمانرویان این بود که چرا باید خراج و مالیات از شمال اروپا برای ایتالیا و رم فرستاده شود. همین بدبینی به مقام پاپی و نارضایتی از آنان موجب شد که هنگامی که مخالفتهای دینی با حکومت پاپی درگرفت، هم از ناحیه توده مردم و هم از ناحیه فرمانروایان تا حد زیادی مورد حمایت قرار گیرد و این موضوع به پیشبرد اهداف مصلحان به خصوص در جاهایی مثل آلمان بسیار کمک کرد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




شافر، کوین و لازرواس[۴۶](۱۹۸۱) با تأکید بر ادراکات ذهنی فرد، حمایت اجتماعی را عبارت از ارزشیابیها یا ارزیابیهای فرد از این که تا چه حد یک تعامل یا الگوی تعاملات یا روابط برای وی سودمند است، میدانند (شافر، کوین و لازاروس، ۱۹۸۱: ۷۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کسلر[۴۷] و همکاران بین دو نوع از حمایت اجتماعی تمایز قائل میشوند: حمایت اجتماعی ساختاری و حمایت اجتماعی کارکردی. حمایت اجتماعی ساختاری بر جنبه های ساختاری روابط اجتماعی دلالت میکند. این جنبه ها به طور کلی عبارتند از ترتیب و برنامه زندگی (بدین معنی که آیا شخص به تنهایی زندگی میکند یا با دیگران)، فراوانی تعاملات اجتماعی، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی یا درگیری در شبکه اجتماعی (گروهی از افراد که ممکن است سطوح متنوعی از تماس با یکدیگر داشته باشند). حمایت اجتماعی کارکردی نیز اصولاً به کارکردهای متعددی که حمایت ممکن است فراهم کند اشاره دارد. از جمله این نوع حمایت میتوان به ابراز حالات روانی مثبت یا حمایت عاطفی، اظهار موافقت با عقاید و یا احساسات شخص، ابراز احساس تشویقآمیز و دلگرمکننده و یا کارکردهای دیگر مانند تأمین مشورت، ارائه اطلاعات و تأمین کمکهای اطلاعاتی اشاره کرد (داپسند و همکاران،۱۳۹۱ :۱۲).
راتوس[۴۸]راتوس (۱۹۸۹)، عقیده دارد که حمایت اجتماعی از طریق فرایندهای زیر فشارهای روانی را تعدیل میکند:
۱- توجه عاطفی شامل: گوش دادن به مشکلات فرد و ابراز احساس همدلی، مراقبت، فهم و قوت قلب دادن.
۲- یاریرسانی یعنی ارائه حمایت و یاری که به رفتار انطباقی میانجامد.
۳- اطلاعات: ارائه راهنمایی و توصیه جهت افزایش توانایی مقابهای افراد.
۴- ارزیابی: ارائه پسخوراند از طرف دیگران در زمینه عملکرد منجر به تصحیح عملکرد.
۵- جامعهپذیری: دریافت حمایت اجتماعی معمولاً به واسطه جامعهپذیری به دست میآید در نتیجه نتایج سودمندی به دنبال میآورد (بخشیپور رودسری و همکاران، ۱۳۸۴: ۱۴۷- ۱۴۶).
از منظر راتوس میتوان چنین استدلال نمود که حمایت اجتماعی با کاهش منابع فشار و تعدیل آنها به مثابه یک عامل بازدارنده در برابر آسیبهای اجتماعی عمل میکند (دلپسندو همکاران ،۱۳۹۱: ۱۲).
مازلو[۴۹] به عنوان یک روانشناس، معتقد است که پویایی و بی پایانی، تابع قانونمندی ویژه ای است. وی نیازهای انسانی را نوع ویژه ای از غرایز می داند که در حیوانات یافت نمی شوند. بیشتر روانشناسان درباره نیازها سخن گفته اند، اما نظریه درباره نیازها و سلسله مراتب آن ها در انسان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر اساس نظریه مازلو نیازهای انسانی به ۵ دسته تقسیم می شود:
نیازهای فیزیولوژیک یا جسمانی
نیاز به امنیت و اطمینان
نیازهای اجتماعی یا تعلق به دیگران
نیازهای من یا صیانت ذات، نیاز به احترام
نیازهای خودیابی و تحقق خویشتن (سلحشوری،۱۳۹۱ :۱۲).
بر مبنای این چهارچوب نیاز به امنیت (اشتغال، رفاه، سلامت) به عنوان یکی از عوامل اجتماعی موثر بر میزان رضایت از زندگی مورد بررسی قرار می گیرد. بر اساس این نظریه که نیازهای اجتماعی احساس تعلق به دیگران و نیاز به احترام و نیاز به تحقق خویشتن در چارچوب حمایت اجتماعی قابل بررسی می باشند.
در دیدگاه روان تحلیل گری فروید، مراقبت مادر از کودک، بدون قید و شرط است، به عبارت دیگر، حمایت مادر، حمایت عاطفی، تاییدی یا بیانی است و حمایت پدر، ناظر بر حمایت اطلاعاتی، حمایت ارزیابی و راهنمایی شناختی است که به تهدید، درک و مقابله با وقایع مشکل زا، کمک می کند(آخوندی،۱۳۷۶ :۳۷).
مطابق دیدگاه آدامز، کینگ و کینگ[۵۰](۱۹۹۶) در میان منابع غیرکاری حمایت اجتماعی، حمایت از زوج، اعضاء خانواده و دوستان مهم است. در واقع اعضای خانواده، منبع اولیه در ارائه ی حمایت عاطفی و ابزاری به افراد به ویژه در خارج از محیط کاری محسوب می شوند و می توانند نقش مهمی را در کنترل روند تنش زای شغلی بازی کنند (هاشمیان،۱۳۹۱ :۳۷).
در دیدگاه پدیدار شناختی هم راجرز[۵۱] و هم مازلو[۵۲]، عملا بر حمایت تاییدی،عاطفی و بیانی تاکید دارند. در دیدگاه یادگیری، به نظر می رسد حمایت ابزاری و ملموس، بیشتر مورد توجه باشد(آخوندی، ۱۳۹۱ :۳۸).
در دیدگاه شناختی با اشاره به نظر لازاروس[۵۳] و فولکمن درباره ی راهبردهای مشکل مدار و هیجان مدار، حمایت اجتماعی ناظر بر حمایت اطلاعاتی، عاطفی و ابزاری است (هاشمیان،۱۳۹۱: ۳۸).
۲-۳-۴-چارچوب نظری حمایت اجتماعی
در بحث مربوط به متغیر مستقل یعنی حمایت اجتماعی رایج ترین تعریف مربوط به لیندزی[۵۴] است که به در دسترس بودن و کیفیت روابط با افرادی که منابع حمایتی را در مواقع مورد نیاز فراهم می کنند که موجب می شود یک فرد احساس مراقبت، دوست داشته شدن، عزت نفس و ارزشمند بودن کند و خود را جزیی از شبکه ارتباطی بداند و اظهار می دارد که حمایت اجتماعی برای هر فرد یک ارتباط امن به وجود می آورد که احساس محبت و نزدیکی از ویژگی های اصلی این ارتباط است و نیازهای افراد از طریق منابعی که جامعه در اختیارشان می گذارد تامین می شود که این منابع شکل های متفاوت دارند که عبارت اند از ابزاری، اطلاعاتی و عاطفی. افراد بر اساس روابط اجتماعی و نوع پیوندهایی که دارند از منابع حمایتی برای برطرف کردن نیازهایشان استفاده می کنند به طور که هر اندازه روابط اجتماعی گسترده تر باشد میزان دسترسی بر منابع حمایتی را بیشتر می کند (هاشمیان،۱۳۹۱: ۳۸).
ساراسون و دیگران حمایت اجتماعی را دارای ابعاد پنج گانه می دانند.
حمایت عاطفی: داشتن مهارت لازم در کمک گرفتن از دیگران هنگام برخورد با دشواری ها است.
حمایت ابزاری : دسترسی داشتن به منابع مالی و خدماتی در سختیها و دشواری ها گفته می شود.
حمایت اطلاعاتی: می تواند اطلاعات مورد نیاز خود را برای درک موقعیت به دست آورد.
حمایت خودارزشمندی: اینکه دیگران در دشواری ها یا فشارهای روانی به وی بفهمانند که او فردی ارزشمند است و می تواند با به کارگیری توانایی ها ویژه خود بر دشواری ها چیره شود.
حمایت شبکه اجتماعی: به معنای دسترسی به عضویت در شبکه های اجتماعی است (همان:۳۹)
۲-۴ رضایت شغلی
۲-۴-۱- سیر تاریخی رضایت شغلی
از دهه ۱۹۲۰ تاکنون، رضایت شغلی به گونه وسیعی مورد بررسی قرار گرفته و نظریه های متعددی درباره آن ارائه شده است. تنوع رویکردها و نظریه های مربوط به رضایت شغلی را می توان ناشی از سه دیدگاه یا حرکت اساسی دانست که در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شکل گرفت و بیش از هر چیز مفهوم رضایت شغلی را تحت تأثیر قرار داد:

    1. نهضت روابط انسانی: نظریه پردازان دیدگاه روابط انسانی در مطرح کردن رضایت شغلی نقش بسزایی داشته اند. این نهضت در دهه ۱۹۳۰ پای گرفت که به رویداد بزرگی برمی گردد که در مطالعات هاثورن[۵۵]معروف است . این رویداد عبارت بود از مجموعه آزمایش هایی که در کارخانه هاثورن وابسته به شرکت اثر این بررسی تا حدی بود که آن را نقطه عطف حرکت روابط انسانی الکتریکی غربی در شیکاگو انجام گرفت در مدیریت می دانند. نظریه پردازان این مکتب با پژوهش های خود نشان دادند که کارگر خوشحال، کارگری سودآور است و رضایت شغلی بیش از هر چیز تحت تأثیر نقش گروه های کاری و سرپرستان است.
    1. اتحادیه های کارگری: تعارض ها و درگیری های فراگیر بین مدیران کارخانه ها و مراکز تولیدی و صنعتی با کارگران و سرانجام رشد اتحادیه گرایی، تأثیر زیادی در بررسی مقوله رضایت شغلی داشت .در سال ۱۹۳۲نخستین پژوهش مربوط به رضایت شغلی منتشر شد. علاوه برآن، مدیران نیز به عنوان بخشی از برنامه های بلندمدت خود، شروع به استخدام روانشناسان کردند تا با زمینه یابی و افزایش رضایت شغلی، از ایجاد اتحادیه ها جلوگیری کنند. در اواخر دهه ۱۹۳۰ ، این روند سبب شد که جامعه مطالعات روانشناختی مسائل اجتماعی در آمریکا، کتابی در زمینه اندیشه های روانشناختی مسائل کارگری منتشر کند.
    1. دیدگاه رشد یا ماهیت کار: بسیاری از صاحب نظران رشته های مدیریت و روانشناسی، بر پایه پژوهش های متعدد دریافتند که فهم رفتار در محیط کار، مستلزم چیزی بیش از مطالعه خصوصیات افراد و سپس متناسب ساختن آن با یک سازمان است. ازاین رو سازمان ها، باید راه تحول و دگرگونی را در پیش گیرند و عقاید تاز ه ای نسبت به مفاهیم موقعیت کار، رضایت شغلی و مانند آن پدید آید. نیاز به این تحول، هم در زمینه های فردی و هم در زمینه های سازمانی احساس می شد که سرانجام سبب شد دیدگاه های روشنفکرانه ناشی از مدیریت، روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی، بر مفاهیم سنتی گذشته غلبه کند. ازاین رو اهمیت نظامهای مدیریتی، تأثیر رفتاری و نگرشی سازمان ها و نیز تکامل آن با فرایندهای اجتماعی و روانی بیش از پیش مشخص شد و این حقیقت پذیرفته شد که سلامت و موفقیت کسانی که به این سازما نها متکی اند، به سلامت و موفقیت آنها وابسته است و موفقیت و رضایت در کار، اغلب برای عزت نفس و سلامت روانی اشخاص ضروری به حساب می آید. بیشتر حرکت های صورت گرفته در این زمینه، مانند نهضت آزادی زنان و خواست مردان برای بررسی مجدد مشاغل و فنی ساختن آنها، شواهدی بر درستی این ادعاست (کورمن[۵۶]،ترجمه فارسی، ۱۳۸۴).

با بررسی این سه دیدگاه مشخص می شود که درباره مفهوم رضایت شغلی و عوامل ایجاد آن، اتفاق نظر وجود ندارد و نظریه های گوناگونی در زمینه رضایت شغلی وجود دارد. به اعتقاد رولینسون [۵۷]، برادفیلد[۵۸] و ادواردز[۵۹] ، مرور پیشینه مطالعاتی و پژوهشی رضایت شغلی نشان می دهد که بیشتر صاحب نظران و نظریه پردازان، به طورکلی این مفهوم را از دو دیدگاه نگرشی و انگیزشی مورد بررسی قرار داده اند. برای مثال هلریگل[۶۰] ، اسلوکام [۶۱]و وودمن[۶۲] ، رضایت شغلی را بازخورد عمومی فرد نسبت به شغل یا حرفه خویش تعریف می کنند، درحالی که برخی دیگر مانند لوکه[۶۳] ، رضایت شغلی را، حالت هیجانی لذت بخش یا مثبتی تعریف می کنند که ناشی از ارزیابی شغلی یا تجربه های شغلی فرد است (سپهری، ۱۳۸۳).
۲-۴-۲- تعاریف رضایت شغلی
تعریف رضایت شغلی را می توان به تلاش کلاسیک که در سال ۱۹۳۵ توسط رابرت هاپاک[۶۴] تعریف شد، نسبت داد . وی درباره پیچیدگی رضایت شغلی هشدار داد و آن را به عنوان ترکیبی از موارد روا نشناختی، فیزیولوژیک و محیطی که باعث می شود شخص اظهار نماید که ” من ا ز شغل خود رضایت دارم تعریف کرده است ” (هوی و میسکل[۶۵]، ترجمه فارسی، ۱۳۸۲)
- رضایت شغلی را میتوان نگرش کلی فرد نسبت به شغلش تعریف کرد (رابینز[۶۶]، ترجمه فارسی، ۱۳۷۴).
- لوک[۶۷] معتقد است رضایت مندی شغلی ناشی از ارزیابی شغل به عنوان امری است که رسیدن یا امکان رسیدن به ارزش های مهم شغلی را فراهم می آورد. بنابراین فرد زمانی به طور مؤثر سازمان را در جهت رسیدن به اهداف آن یاری می رساند که ابتدا از شغل و حرفه خود راضی و خشنود باشد و نیز به کاری بپردازد که به آن علاقه مند است (فروغی و همکاران، ۱۳۸۶).
- ایوانویچ و دانلی[۶۸] (۱۶۹۸) نگرش فرد نسبت به شغل را یک نگرش کلی ارزیابی می کنند. در کنار این تفکر رویکرد روی های رضایت شغلی را مجموعه ای از نگرش های فرد نسبت به جنبه های مختلف شغل در نظر می گیرد.
- شفیع آبادی (۱۳۷۶) به نقل از هاپاک رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چند بعدی می داند که با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود .بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می گردد که فرد شاغل در لحظه معینی از زمان از شغلش احساس رضایت نماید و از آن لذت ببرد.
- فرد لوتانز[۶۹]، رضایت شغلی را حالت عاطفی مثبت و خوشایندی می داندکه حاصل ارزیابی فرد از شغل یا تجارب شغلی او است. وی اضافه میکند رضایت شغلی، نتیجه ادراک کارکنان از آنچه به نظرشان مهم است و شغل آنها را به خوبی فراهم کرده است (عباس زادگان، ۲۰۰۰).
بطورکلی، بعضی افراد به شغل خود نگرش مثبت و برخی، نگرش منفی دارند و برخی دیگر در شرایطی بین این دو حالت می باشند. چه عاملی یا عواملی موجب رضایت یا عدم رضایت از شغل می گردد؟ برای پاسخ به این سؤال، نظریه پردازان تئوری هایی را ارائه نموده اند که در ذیل بطور مختصر به بررسی برخی از تئوری های موجود در این زمینه پرداخته می شود.
جدول ۲-۱: تعاریف مفهوم رضایت شغلی بر اساس تحلیل محتوای متون. منبع (راوی و همکاران، ۶۴:۱۳۹۱).

۲-۴-۳- ماهیت رضایت شغلی
رضایت شغلی به طور نوعی به نگرش های کارکنان اشاره دارد. رضایت شغلی ابعاد بسیاری دارد و ممکن است نمایانگر نگرش کلی نسبت به شغل باشد یا فقط به قسمت هایی از شغل بازگردد. رضایت شغلی به عنوان مجموعه ای از احساسات فرد، ماهیتی پویا دارد،. یعنی به همان شدتی که پدید می آید، از میان می رود (شاید با شدت بیشتر). بنابراین برای تداوم آن، توجه مستمر مدیران، ضرورت دارد از طرف دیگر، رضایت شغلی بخشی از رضایت از زندگی است، به نحوی که سرشت محیط بیرونی، بر احساسات فرد درکارش اثر می گذارد. به همین ترتیب، چون شغل بخش مهمی از زندگی انسان است، رضایت از شغل بر رضایت کلی از زندگی تأثیر دارد (خدایاری فرد، ۱۲:۱۳۸۸).
۲-۴-۴- ابعاد رضایت شغلی
با توجه به نظریه های یادشده، به طور کلی سه بعد مهم در رضایت شغلی تشخیص داده شده است که عبارتند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم