کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آبان 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو

 



حدثنا ابو سعید الاشج، حدثنا الفضل بن دکین ابو نعیم الاحول، حدثنا موسی بن قیس الحضرمی عن سلمه بن کهیل قال: تصدق علی بخاتمه وهو راکع فنزلت: «انما ولیکم الله . . .»
افراد این سند عبارت اند از:
الف) ابو سعید بن الاشج (م: ۲۵۷ ق)
ابو حاتم درباره او می گوید: «ثقه صدوق امام اهل زمانه: وی مورد اطمینان، راستگو، پیشوای عصر خود است » و النسائی می گوید: «صدوق: راستگوست » برخی دیگر با جمله: «ما رایت احفظ منه: دانشمندتر از او ندیده ام » از او یاد کرده اند. [۴۸۴]
ب) الفضل بن دکین ابو نعیم (م: ۲۱۹ ق)
وی از مشایخ محمد بن اسماعیل بخاری (مؤلف صحیح) می باشد . یحیی بن معین درباره او می گوید: «ما رایت اثبت من رجلین، ابو نعیم و عفان»: انسانی آگاه تر و درست از بر کننده تر از ابو نعیم و عفان ندیدم.
و دیگری می گوید: «ما رایت محدثا اصدق من ابی نعیم»: حدیث گویی راستگوتر از ابو نعیم ندیده ام[۴۸۵]
ج) موسی بن قیس الحضرمی
یحیی بن معین، در مورد او می گوید: «ثقه، مورد وثاقت و اطمینان است » و ابو حاتم می گوید: «لا باس به»: مورد ایراد نیست و عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل می کند که درباره او گفته است: «لا اعلم الا خیرا»: چیزی جز نیکی درباره اش نمی دانم.»[۴۸۶]
د) سلمه بن کهیل (م: ۱۲۱ ق) از تابعین
جملگی او را توثیق کرده اند از جمله: ابو زرعه که می گوید: «ثقه، مأمون، ذکی» : موثق، مطمئن و با هوش. ابو حاتم درباره اش می گوید: «ثقه متقن»: مورد وثوق و استوار گفتار است. [۴۸۷]
هفتم: سیوطی در در المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبد الرزاق از ابن عباس، این حدیث را آورده[۴۸۸] و ابن کثیر نیز از عبد الرزاق این حدیث را نقل کرده است.[۴۸۹]
بنابراین، کلام ابن تیمیه که می گوید افرادی مانند ابن حمید و عبد الرزاق ذکری از این گونه احادیث به میان نیاورده اند ، بی اساس است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هشتم: آن مفسری که از ثعلبی آگاه تر است و احادیثی آورده که اجماع مفسران را بر نزول آیه درباره امام علی نقض می کند، کیست؟ ابن تیمیه تنها به نام ابن ابی حاتم اشاره می کند غافل از آن که همین ابن ابی حاتم همان طور که بیان شد روایت صحیح السند در مورد نزول آیه درباره تصدق امام علی نقل کرده است و روایتی که، ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان، از ابوجعفر الباقر(ع) نقل می کند، افزون بر آن که، امام باقر هرگز نزول آیه را درباره امام علی(ع) انکار نکرده اند، خبری واحد است و در کتاب های تراجم و رجال نیز، عبد الملک، به عنوان یکی از راویان امام باقر(ع) [۴۹۰] و امام باقر(ع) از مشایخ او[۴۹۱] شمرده نشده است، ابن جریر طبری و ثعلبی نیز مانند ابن ابی حاتم تنها از وی این حدیث را از امام باقر(ع) نقل کرده اند و سندی دیگر ندارد.
نهم: هیچ کس از بزرگان تفسیر در نزد ابن تیمیه مانند طبری، ابن ابی حاتم و دیگران به نقل از ابن عباس نگفته است رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابابکر است بلکه این ادعای ابن تیمیه است که به ثعلبی نسبت می دهد ، تنها خبری واحد مقطوع غریب بدون شاهد و متابع از عکرمه نقل شده که تصدق انگشتر را به ابا بکر نسبت داده است.[۴۹۲]
عکرمه هم در نزد بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست و از همین رو مسلم بن حجاج در صحیح خود از وی هیچ روایتی جز یک حدیث آن هم برای شاهد حدیثی دیگر نقل نکرده است.[۴۹۳]
دهم: ابن تیمیه که بیهوده دست و پا می زند در آخرین نقد بر روایات شان نزول آیه درباره
تصدق انگشتر به وسیله امام علی(ع)، به روایت ابن ابی حاتم از ابن عباس، تشبث می جوید که گفته است: «کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنوا: هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت می پذیرد» غافل از آن که این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد.
ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانی که باید ولایتشان را پذیرفت چه کسانی هستند. بلکه تنها در صدد بیان این نکته است که هر مؤمنی باید ولایت خدا و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن اینکه مؤمنان چه کسانی اند، هرگز در این حدیث اشاره نشده است . البته ابن عباس در احادیث متعددی که پیش از این بیان شد، با صراحت این آیه را درباره امام علی(ع) می داند که به این معنی است، آن مؤمنان که ولی دیگران هستند جز امیر مؤمنان امام علی(ع) کسی دیگر نیست.
بنا بر این، آیا موضع ابن تیمیه و پیروان او در این موارد چیزی جز تعصب خشک ویرانگر، پندارهای بی مبنا و اتهام به دانشمندان چیزی دیگر است; اگر ما بخواهیم با احادیث مأثور این گونه برخورد کنیم از دین چه می ماند؟ به قول علامه طباطبایی که می گوید:
«اگر درست باشد از این همه روایاتی که درباره شان نزول این دو آیه وارد شده، چشم پوشی شود و این همه دلیل های روایی نادیده گرفته شود، باید به طور کلی از تفسیر قرآن چشم پوشید: چه ، وقتی با این همه روایات اطمینان پیدا نکنیم چگونه می توانیم به یک یا دو روایتی که در تفسیر هر کدام از آیات وارد شده است، وثوق و اطمینان پیدا کنیم؟ . . . اگر انسان دچار عناد و مبتلا به لجاجت نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینان آور باشد و جا برای اشکال ها و خرده گیری و تضعیف آن ها نیست.» [۴۹۴]
حاصل آن که ، با جمع بندی احادیث در این باره به این نتیجه می رسیم: تصدق انگشتر از ناحیه امام علی(ع) در حال نماز واقعیت داشته و آیات ۵۵ و ۵۶ سوره مائده درباره این رویداد تاریخی نازل شده است. [۴۹۵]
اما در مورد ادعای ابن تیمیه در خصوص مفهوم ولایت باید گفت:برخی دانشمندان لغت، تفاوتی بین معنای وِلایت و وَلایت نمی نهند. مانند فیومی، سیبویه، زجاج و فرّاء
فرّاء می گوید: «ولایت، به فتح واو و کسر واو، در هر دو معنای دوستی و سرپرستی شنیده ایم.[که] متبادر از لفظ “ولیّ ” همان معنای سرپرستی است هر چند به کمک قرائن باشد.» [۴۹۶] لذا این آیه تنها مربوط به ولایت امیرالمؤمنین(ع) است و روایات متواتر بر این مطلب دلالت دارد و هرگز ارتباطی به تمام مؤمنان ندارد تا به این جهت در معنای ولایت تصرف کنیم که شامل همه مؤمنان شود.
۳٫افضلیت:
نظر ابن تیمیه:
ابن‌ تیمیه‌ در وهله اول همچون سایر علماء اهل تسنن،اصل امامت بعد از پیامبر اکرم (ص) را منکر است‌ و مى‌گوید: «اهم‌ مطالب‌ دین‌ ایمان‌ به‌ خدا و رسالت‌ حضرت‌ رسول‌(ص) است‌، چنانکه‌ هر کس‌ با اقرار به‌ شهادتین‌ مسلمان‌ مى‌گردد، ولى‌ هیچ‌ کس‌ امامت‌ را شرط اسلام‌ ندانسته‌ و اگر چنین‌ بود، حضرت‌ رسول‌ خود این‌ مطلب‌ را صریحاً در زمان‌ حیات‌ خود بیان‌ مى‌کرد.» [۴۹۷]
او در پاسخ‌ اینکه‌ امامت‌ و رسالت‌ یکى‌ است‌، مى‌گوید: «رسالت‌ برای‌ ابلاغ‌ دین‌ اسلام‌ است‌ و امامت‌ برای‌ اجرای‌ احکام‌ اسلام‌، و اجرای‌ احکام‌ اسلام‌ از هر کسى‌ که‌ واجد شرایط باشد، ساخته‌ است‌، چنانکه‌ حضرت‌ رسول‌ در زمان‌ حیات‌ خود عده‌ای‌ را برای‌ اجرای‌ احکام‌ به‌ نقاط دور و نزدیک‌ مى‌فرستاد و پس‌ از او نیز چنین‌ است‌ و هر کس‌ احکام‌ الهى‌ را اجرا کند، امام‌ است.»[۴۹۸]‌ یعنی از دیدگاه ابن تیمیه لزومی بر افضلیت امام بر سایرین وجود ندارد.
دلایل افضیلت امام:
الف) آیه «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی»[۴۹۹]
خداوند متعال در این آیه از قرآن کریم افضلیت را شرط تبعیت می داند. و فرموده است آیا کسی که به حق هدایت می کند، سزاوارتر است که تبعیت شود، یا کسی که هدایت نمی شود مگر اینکه او را هدایت کنند؟
این آیه یکی از واضحترین آیات قرآن است که بر افضلیت امام دلالت دارد. [۵۰۰]‌ و از آن استفاده می شود که تقدیم مفضول (کسی که به واسطه دیگری هدایت می شود یا اصلاً هدایت پذیر نیست) بر فاضل (که دارای هدایت ذاتی است) قبیح است.[۵۰۱]‌ و امام برترین انسانها در انجام مسئولیتهای امامت وکمالات ظاهری است. در دلالت بر این آیه بر افضلیت امام توجه به نکات زیر ضروری می باشد:
الف) مراد از هدایت به حق، رساندن به مطلوب است، نه نمایاندن راهی که منتهی به حق می شود.
ب) مراد از «أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی» کسی است که به خودی خود هدایت نمی شود، که هم شامل کسانی است که به وسیله دیگری هدایت می شوند و هم کسانی که اصلاً هدایت نمی شوند، نه بنفسه و نه بواسطه غیر، نظیر بتها و خدایان دروغین که قابلیت هدایت به واسطه غیر را نیز ندارند.
ج) هدایت به حق به معنای رساندن به مقصد، تنها شأن خدا و کار کسی است که بنفسه هدایت شود و هدایتش به واسطه غیر نباشد. یعنی بین او و خدا واسطه ای در امر هدایت نباشد که این شامل انبیا و اولیا می شود. [۵۰۲]
د) امام باید معصوم از گناه و اشتباه باشد والا مهتدی بنفس نبوده و خود راه را نیافته و در هدایت محتاج به غیر است.[۵۰۳]
با توجه به نکات فوق می توان گفت آیه ذکر شده دلالت دارد بر این که تنها کسی لیاقت و شایستگی برای امامت و پیشوایی دیگران را دارد که “خود هدایت ذاتی و بدون واسطه داشته و عمل او به هدایت خود و به تأیید الهی و تسدید ربانی صورت گرفته باشد." [۵۰۴]‌ که چنین شخصی سعید و پاک و معصوم و افضل و برترین انسانهاست و اوست که میتواند هدایت گر جامعه باشد، نه کسانی که یا اصلاً هدایت شدنی نیستند و یا به واسطه دیگری هدایت می شوند که در هر دو صورت، معصوم نبوده و مفضول هستند.
ب) آیه: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»[۵۰۵]‌ :
معنای آیه چنین است: بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟
این آیه به خردمندان یادآور می شود که چگونه امکان دارد یک شخص عالمتر، پرهیزکارتر و شریف تر از نظر حسب و نسب، فرمانبر و مطیع کسی باشد؛ که از او، در این موارد پایین تر و پست تر است. [۵۰۶]
بنابراین، با توجه به این آیه می توان گفت امام باید افضل از دیگر افراد امت باشد.
ج)روایت امام رضا(ع):
امام رضا(علیه السلام) می فرماید: «امام یگانه زمان است، کسی به مقام او نمی رسد، هیچ دانشمندی با او برابری نمی کند، بدل و مانند و همتایی ندارد، و همه فضایل را دارد؛ بدون آن که آنها را درخواست نماید، بلکه داشتن آن فضایل امتیازی است که خداوند به فضل خود به او عطا فرموده است و… .» [۵۰۷]
این روایت گواهی است بر این که فضایل امام در بالاترین سطح خود است به گونه ای که هیچ یک از انسانها و خلایق به پای او نمی رسند و جایگاه او، هم در ظاهر و هم در نزد خداوند، بالاتر از همگان است، البته گفتنی است این روایت ارشاد به حکم عقل و مؤید آن است. [۵۰۸]
بخش پنجم: معاد
معاد در لغت از ریشه عود به معنای رجوع و بازگشت است و در اصطلاح به معنای بازگشت انسان و زنده‌شدن دوباره او بعد از مرگ است تا جزای اعمالی را که در دنیا به اختیار خود مرتکب شده در آخرت مشاهده کند. [۵۰۹]
برهمین مبنا مسائلی که به حیات پس از مرگ بر می گردد از قبیل عالم قبر، برزخ ، قیامت و حساب و کتاب ، صراط ، صور، میزان پاداش و عذاب ، بهشت و جنهم و مواردی از این دست در حوزه موضوع معاد مورد بحث قرار می گیرند.
دیدگاه ابن تیمیه و ابن قیم در خصوص معاد:
آنچه در این خصوص می توان گفت این است که: عمده اختلاف دیدگاه های تفسیری ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم با دیگر مفسرین در مسأله معاد، به مباحثی چون شفاعت، توسل، زیارت قبور، نذر و صدقه برای مردگان و ارواح گذشتگان برمی گردد. در واقع اینان با برداشتی ظاهرگرایانه از آیات قرآن ، ضمن مردود دانستن این مسائل، به مخالفت با نظر اکثریت مفسران اسلامی اعم از شیعه وسنی پرداخته اند. اما از آنجا که این موارد در مباحث گذشته-توحید عبادی- به صورت مبسوط مورد بررسی قرار گرفت؛ در این جا از ذکر آن خودداری می کنیم. در مورد سایر مباحث مربوط به معاد هم ، اختلاف نظر ابن تیمیه و ابن قیم با سایرین، در حد اختلاف اقوال بین علماء و تا حدودی طبیعی می نماید. موضوعی که حتی در بین مفسران شیعه نیز وجود دارد. به همین دلیل و برای خودداری از اطناب و زیاده گویی، لزومی به ادامه بحث در این فصل نمی باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 06:18:00 ب.ظ ]




زن و مردی که نسب کودک به آنها منتسب است، زن و شوهر باشند.
طفل در اثر نزدیکی آن دو بوجود آمده باشد.
نزدیکی و انعقاد نطفۀ طفل، بعد از نکاح، واقع شده باشد.
نسب ناشی از شبهه، به نسب ولد شبهه گفته می شود. هر گاه مردی با زنی نزدیکی نماید، به تصور اینکه بین آنان، رابطۀ زوجیت وجود دارد، لیکن در واقع، رابطه ای وجود نداشته است، این عمل را نزدیکی به شبهه یا وطی به شبهه و فرزند ناشی از این نزدیکی را ولد شبهه و نسب چنین فرزندی را نسب ناشی از شبهه می نامند.[۱۶۵] پس نزدیکی به شبهه، نزدیکی است که شخص، استحقاق آن را ندارد، ولی عالم به تحریم آن نیست.[۱۶۶] این نسب مطابق فقه امامیه و قانون مدنی ایران ،از مادۀ ۱۱۶۴ الی ۱۱۶۶، نسب مشروع شناخته شده و فرزند حاصل از این نزدیکی فرزند مشروع تلقی می گردد. با این تذکر که در فقه عامه، فرزند ناشی از شبهه را در صورتی به اشتباه کننده ملحق می دانند که این شخص، اقرار به نسب نماید و صرف نزدیکی کفایت نمی نماید.[۱۶۷] در صورتی که در فقه امامیه، صرف نزدیکی کافی برای اثبات نسب است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نسب ناشی از تلقیح مصنوعی، نسبی را گویند که در آن، زن را با وسایل مصنوعی و بدون اینکه نزدیکی صورت گیرد، آبستن کنند و به تعبیر دیگر؛ اسپرماتوزوئید را با وسایل پزشکی وارد رحم زن کرده، از این راه او را باردار نمایند.[۱۶۸] در قبول یا رد تلقیح مصنوعی، نظرات متعدد فقهی و حقوقی، بیان گردیده که ارتباطی به بحث حاضر ندارد. در گفتار آتی، صرفا ًبه نسب طفل متولد شده از این راه، می پردازیم.
نسب نامشروع یا نسب ماشی از زنا، نسبی است که از رابطۀ نامشروع یک زن و مرد که علم به عدم وجود رابطۀ زوجیت و علم به حرمت این رابطه با همدیگر دارند، ناشی می شود. این فرزند، فرزند طبیعی نیز نامیده می شود و مطابق حقوق اسلام و قانون ایران، به رسمیت شناخته نمی شوند.[۱۶۹] مطابق مادۀ ۱۱۶۷ قانون مدنی طفل متولد از زنا، ملحق به زانی نمی شود. به عبارت دیگر؛ رابطۀ قانونی بین طفل و زناکار بوجود نمی آید زیرا قانون از نزدیکی نامشروع بین زن و مرد نامحرم، حمایت نمی نماید. البته در سال ۱۳۷۶ ، دیوانعالی کشور، به موجب یک رأی وحدت رویه؛ این کودکان را به غیر از مورد ارث، با کودکان مشروع در یک سطح قرار داده است. رأی وحدت رویۀ مذکور، به شرح ذیل است : «به موجب بند الف مادۀ ۱ قانون ثبت احوال مصوب ۱۳۵۵، یکی از وظایف سازمان ثبت احوال، ثبت ولادت و صدور شناسنامه است و مقنن در این مورد بین اطفال متولد از رابطۀ مشروع و نامشروع، تفاوتی قائل نشده است و تبصرۀ مادۀ ۱۶ و مادۀ ۱۷ قانون مذکور، نسبت به مواردی که ازدواج پدر و مادر به ثبت نرسیده باشد و اتفاق در اعلام ولادت و صدور شناسنامه نباشد یا اینکه ابوین طفل، نامعلوم باشند، تعیین تکلیف کرده است؛ لیکن در مواردیکه طفل ناشی از زنا باشد و زانی، اقدام به اخذ شناسنامه ننماید، با بهره گرفتن از عمومات و اطلاق مواد یاد شده و مسألۀ ۳ و مسألۀ ۴۷ از موازین قضائی از دیدگاه امام خمینی (رض)زانی، پدر عرفی طفل تلقی و نتیجتا ًکلیۀ تکالیف مربوط به پدر از جمله اخذ شناسنامه، بر عهدۀ وی می باشد و حسب مادۀ ۸۸۴ قانون مدنی، صرفا ًموضوع توارث بین آنها، منتفی است و لذا رأی شعبۀ ۳۰ دیوانعالی کشور، که با این نظر مطابقت دارد، به نظر اکثریت اعضای هیأت عمومی دیوانعالی کشور، موجه و منطبق با موازین شرعی و قانونی تشخیص می گردد.»
به غیر از مورد زنا، حتی اگر طفل در زمان زوجیت، متولد شده باشد ، اما تاریخ وقوع نزدیکی فی مابین مادر و پدر او، مربوط به زمان قبل از ازدواج آنها باشد، دارای نسب مشروع نبوده و نسب نامشروع دارد.[۱۷۰] در فقه نیز چنین طفلی را نامشروع می دانند. صاحب جواهر در خصوص این موضوع چنین می نویسد : «اگر مردی با زنی، زنا کند و زن آبستن شود و پس از آن، با آن زن، ازدواج کند، بچه، ملحق به او نمی شود.»[۱۷۱] شهید ثانی نیز در توجیه این عقیده، چنین می گوید : «برای اینکه او از زنا متولد شده است و متولد از زنا، به زانی، ملحق نمی شود و ازدواج و نکاح بعد، نمی تواند این حکم را منتفی سازد.»[۱۷۲] ممکن است گفته شود که این نظر با مادۀ ۱۱۵۸ که مقرر داشته است : «طفل متولد در زمان زوجیت، ملحق به شوهر است، مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد، کمتر از ۶ ماه و بیشتر از ۱۰ ماه، نگذشته باشد.»، مغایرت دارد. اما باید گفت که اولا ً: از فحوای کلام این ماده، بر می آید که نزدیکی باید در زمان زوجیت باشد و لاغیر. ثانیا ً: در خواندن این ماده نباید مادۀ ۱۱۶۷ همین قانون را فراموش کرد. مبانی تاریخی و مذهبی یاد شده در فوق، بر این استدلالات، تأیید می نمایند.[۱۷۳]
گفتاردوم : قاعدۀ فراش و آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در این قاعده
اثبات نسب همواره در جائی مطرح می شود که یکی از زوجین، فرزند متولد شده را فرزند خود نمی دانند. در این قسمت، اثبات نسب مادری و پدری مطرح می شود.
در اثبات نسب مادری، با اثبات اینکه اولا ً: طفل متولد شده را همان زنی به دنیا آورده که خود را مادر او معرفی می نماید و ثانیا ًاین همان بچه ای است که اثبات نسب او مدنظر طرفین است.[۱۷۴] در اثبات نسب پدری این موضوع باید ثابت شود که طفل مد نظر، از اسپرم همان مردی که او را پدر طفل می خوانند، بوجود آمده است.[۱۷۵] آنچنانکه از لحاظ عقلی، پرواضح است، اثبات نسب مادری به دلیل وجود شواهد ظاهری در مادر و زایمان طفل، راحتتر از اثبات نسب پدری است. از این رو، حقوقدانان، دست به دامان آزمایشات پزشکی شده اند که معمولاً نتایج این آزمایشات، نسب را نفی کرده و به جرس قاطع، نسب را به فلان مرد، ملحق نمی نماید. از این رو، فقها، بر مبنای حکم قرآن، قاعدۀ فقهی به نام قاعدۀ فراش یا امارۀ ابوت، وضع نمودند که استناد به این اماره، راحتترین و ساده ترین راه برای اثبات نسب پدر است. در ذیل به نحو جداگانه، به تعریف این قاعده، شرایط اجرای این قاعده و آثار زناشوئی در اجرای این قاعده، خواهیم پرداخت.
بند اول : تعریف قاعدۀ فراش و شرایط اجرای این قاعده
فراش، به معنای بستر آمده است و در اصطلاح، در کنایه از شوهر آمده است.[۱۷۶] قاعده یا امارۀ فراش در اصطلاح حقوقی، به این معنی است که طفلی که از یک زن شوهر دار به دنیا آمده است، فرزند شوهرش تلقی می شود و ملحق به اوست.[۱۷۷] برخی از حقوقدانان، معتقدند که شرط صدق فراش ، وقوع عقد ازدواج و احتمال انزال است و علم به دخول شرط نیست حتی علم به عدم دخول نیز شرط نیست.[۱۷۸]
مادۀ ۱۱۵۸ قانون مدنی درخصوص این قاعده چنین مقرر می دارد : «طفل متولد در زمان زوجیت، ملحق به شوهر است، مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد، کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه، نگذشته باشد.»
بنابراین مطابق این ماده، وجود دو شرط ذیل برای اجرای این قاعده، ضروری است :
۱ – بین زن و شوهر، نزدیکی واقع شده باشد. در قانون مدنی، مقصود از نوع نزدیکی بیان نشده است، اما حقوقدانان، به تبعیت از مشهور فقها، معتقدند که آن نزدیکی ،مد نظر بوده است که احتمال انعقاد نطفه و شکل گیری طفل در آن وجود داشته باشد.[۱۷۹]
۲ – از تاریخ آخرین نزدیکی تا تولد طفل، کمتر از ۶ ماه و بیشتر از ۱۰ ماه نگذشته باشد.
بنابراین، آنچنانکه مشاهده می شود؛ در هر دو شرط فوق الذکر، عامل نزدیکی، نقش تعیین کننده ای در سرنوشت طفل و اثبات نسب او دارد. در بند آتی، به این دو شرط به طور مفصل خواهیم پرداخت.
بند دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در قاعدۀ فراش
گفته شد که اولین شرط اجرای قاعدۀ فراش، نزدیکی میان زوجین است، به نحویکه از نحوۀ آن نزدیکی، احتمال بوجود آمدن طفل و انعقاد نطفه داده شود. بنابراین، اگر ثابت شود که میان آن زن و مرد، به جهت وضعیت ایشان، اساسا ً نزدیکی واقع نشده است، محلی برای اجرای قاعدۀ فراش نمی باشد. به عنوان مثال؛ اگر مرد ثابت نماید که از زمان وقوع عقد نکاح، در خارج از کشور به سر برده و عقد او عقد غیر حضوری بوده است و یا ثابت شود که یکی از زوجین در زندان به سر برده و اساسا ًدر طی این مدت، از زندان، بیرون نیامده است.
سئوالی که در این قسمت مطرح می شود، آن است که برای اثبات نزدیکی، بار اثبات دلیل بر عهدۀ کیست؟ آیا با اثبات رابطۀ زوجیت، وقوع نزدیکی مفروض است یا مدعی وقوع نزدیکی، باید دلیل بر وقوع آن ارائه نماید؟
این موضوع، در میان فقها، اختلافی است:
برخی معتقدند که اثبات نزدیکی، الزامی است.[۱۸۰]
برخی دیگر معتقدند که با اثبات زوجیت، فرض بر نزدیکی است و علم به دخول با امکان تولد بچه از شوهر، شرط نیست. بنابراین اصل بر دخول است، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.[۱۸۱]
اختلاف فقها، به حقوقدانان ایران نیز تسری یافته است و نتوانسته اند برای آن، یک جوا ب واحد، ارائه نمایند.
برخی معتقدند که با استناد به ظاهر مادۀ ۱۱۵۸ قانون مدنی، مدعی نسب باید وقوع نزدیکی را ثابت نماید. در ایراد این نظر می توان گفت که نزدیکی یک زن و مرد امری است نهان که دور از انظار عمومی انجام می شود و مدعی وقوع نزدیکی باید چگونه وقوع آن را اثبات نماید.
در مقابل عده ای دیگر معتقدند که اثبات رابطۀ زوجیت، حاکی از آن است که بین این زن و مرد، به طور معمول و عادتا ًرابطۀ جنسی، برقرار می شود. با تحقق نکاح، امارۀ قضائی بر وقوع نزدیکی، دلالت دارد، مگر اینکه خلاف آن اثبات شود. طرفداران این دسته برای تأیید نظر خویش به مادۀ ۱۱۵۹ قانون مدنی استناد نموده اند که چنین مقرر می دارد : «هر طفلی که بعد از انحلال نکاح، متولد شود، ملحق به شوهر است ، مشروط بر اینکه مادر هنوز شوهر نکرده باشد و از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت طفل، بیش از ۱۰ ماه نگذشته باشد، مگر آنکه ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت، کمتر از ۶ ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.» این دسته در تفسیر این ماده چنین می نویسند : «این ماده، طفلی را که پس از انحلال نکاح به دنیا آمده، در صورتیکه از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت، بیش از ۱۰ ماه نگذشته باشد، ملحق به شوهر می داند و بدین سان، در مورد طفلی که درست ۱۰ ماه بعد از انحلال نکاح متولد شده باشد، فرض می کند که یک لحظه قبل از انحلال نکاح، نزدیکی واقع و نطفۀ طفل، از آن منعقد شده است، مگر اینکه خلاف آن، ثابت گردد.»[۱۸۲]
شرط دیگری که برای اجرای قاعدۀ فراش، لازم است، این است که از تاریخ وقوع نزدیکی تا تولد طفل مورد نظر، نباید کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه، گذشته باشد.
اگر جزو آن دسته از حقوقدانانی باشیم که اثبات وقوع نزدیکی را لازم ندانسته و صرفاً، اثبات رابطۀ زوجیت را کافی می دانند، باید گفت که طفل متولد در زمان زوجیت، در صورتی ملحق به شوهر است که از تاریخ عقد نکاح تا زمان ولادت طفل، لااقل ۶ ماه گذشته باشد. البته این نتیجه گیری نمی تواند در این قسمت صحیح باشد، زیرا قانونگذار، صراحتا ً از لفظ نزدیکی استفاده کرده است و اگر منظور قانونگذار، انعقاد عقد بود، در متن ماده، عبارت «از تاریخ انعقاد عقد نکاح» آورده می شد.
بنابراین نمی توان طفلی را که کمتر از ۶ ماه مذکور در این ماده، بدنیا بیاید، ملحق به شوهر دانست، چراکه نسب او حتما ًناشی از زنا یا شبهه خواهد بود و این نسب، نسب مشروع نیست، زیرا برای نسب مشروع، شرط آن است که در زمان نزدیکی زن و مرد و انعقاد نطفه، عقد نکاح، صحیحا ًبین آنها وجود داشته باشد. این نظر مشهور فقهای امامیه است و حتی برخی ادعای اجماع نیز کرده اند.[۱۸۳] البته بر خلاف نظر اکثریت، برخی از فقها همچون؛ شیخ طوسی و شیخ مفید، معتقدند که در این حالت، شوهر مخیر است که طفل را از خویش، نفی نماید و یا اقرار به نسب او نماید که در این صورت، طفل ملحق به او می شود.[۱۸۴] البته مطابق قانون مدنی ایران، این نظر مورد پذیرش نمی باشد. البته در این قسمت، ذکر این نکته الزامی است که تمامی این موارد، در خصوص طفلی است که سالم بدنیا آمده باشد، والاّ در خصوص طفلی که ناقص بدنیا آمده و فقط با دستگاه های مخصوص امروزی، قابلیت بقاء دارد تا رشد جنینی او کامل شود، وضع فرق می کند. در این خصوص، حقوقدانان معتقدند که هر چند که قاعدۀ فراش، بدلیل عدم وجود برخی از شرایط، در این مورد قابلیت اجرا ندارد، اما با بهره گرفتن از دلایل دیگر می توان نسب پدری طفل را تعیین نمود.[۱۸۵]
در مورد اجرای قاعدۀ فراش، در قانون مدنی ایران، دو مادۀ دیگر نیز وجود دارد که بررسی آن در این پایان نامه به جهت ارتباط با بحث پایان نامه، ضروری می باشد.
مادۀ ۱۱۵۹ قانون مدنی ایران که چنین مقرر می دارد : «هر طفلی که بعد از انحلال نکاح، متولد شود، ملحق به شوهر است، مشروط بر اینکه مادر هنوز شوهر نکرده باشد و از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت طفل، بیش از ۱۰ ماه نگذشته باشد، مگر آنکه ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت، کمتر از ۶ ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.» این ماده در خصوص اجرای قاعدۀ فراش، بعد از انحلال ازدواج و قبل از ازدواج مجدد زوجه، می باشد.
مطابق این ماده، اگر بعد ازانحلال نکاح طفلی متولد شود، ملحق به شوهر می باشد، مشروط بر آنکه؛
اولا ً: از تاریخ انحلال نکاح تا تولد طفل، بیشتر از ۱۰ ماه نگذشته باشد،
ثانیا ً: زن هنوز شوهر نکرده باشد.
البته یک استثناء بر این ماده وارد شده است و آن این است که ثابت شود از تاریخ نردیکی تا روز ولادت طفل، کمتر از ۶ ماه و یا بیشتر از ۱۰ ماه گذشته باشد، که در این صورت ملحق به شوهر سابق نمی شود.
دلیل آنکه قانونگذار در صدر ماده، ملاک احتساب ۱۰ ماه را تاریخ انحلال نکاح اعلام کرده نه تاریخ نزدیکی، آن است که قانونگذار همواره فرض را بر این نهاده که زوجین تا آخرین لحظۀ برقراری رابطۀ زوجیتشان، امکان برقراری زناشوئی را دارند، بنابراین ملاک و مناط را بر تاریخ انحلال نکاح قرار می دهد، اما اگر منکر نسب، بتواند ثابت نماید که از تاریخ آخرین نزدیکی تا روز ولادت طفل، بیتر از ۱۰ ماه یا کمتر از ۶ماه، گذشته است، طفل به شوهر سابق، ملحق نمی شود.
مادۀ دیگری که مربوط به اجرای این قاعده است، مادۀ ۱۱۶۰ قانون مدنی است که بازهم در خصوص اجرای این قاعده، پس از انحلال نکاح است، اما با این تفاوت که در این ماده، مادر بعد از مدتی ازدواج نموده است. در این ماده، چنین می خوانیم : «در صورتیکه عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجددا ًشوهر کند و طفلی از او متولد گردد، طفل به شوهری ملحق می شود که مطابق مواد قبل، الحاق او به آن شوهر، ممکن است. در صورتی که مطبق مواد قبل، الحاق طفل به هر دو شوهر، ممکن باشد، طفل ملحق به شوهر دوم است، مگر آنکه امارات قطعیه، بر خلاف آن دلالت کند».
این ماده، در خصوص سه حالت، تعیین تکلیف نموده است :
حالت اول : جائیکه فقط الحاق طفل به شوهر اول، امکان دارد.
به عنوان مثال در جائیکه زن پس از طلاق در اول تیرماه ، بعد از ۴ ماه در اول آبان ماه، ازدواج می نماید و بعد از انقضای ۵ از تاریخ ازدواج دوم، یعنی در اول فروردین سال بعد، وضع حمل می نماید. در این حالت، هر چند که طفل در زمان رابطۀ زوجیت با شوهر دوم، متولد شده است، اما به جهت آنکه تاریخ تولد طفل، تا تاریخ این ازدواج، از ۶ ماه کمتر است، نمی تواند به شوهر دوم، ملحق شود. اما با توجه به اینکه از تاریخ انحلال عقد نکاح اول( اول تیرماه) تا تاریخ ولادت طفل( اول فروردین)، کمتر از ۱۰ ماه می باشد، به شوهر سابق ملحق می شود. نتیجۀ دیگر آنکه ازدواج دوم، به جهت اجرای صیغۀ عقد در زمان عده، باطل است و در صورت وقوع نزدیکی فی مابین این دو و در صورت جهل هر دو به این موضوع، آثار نزدیکی به شبهه اجرا خواهد شد.
حالت دوم : جائیکه فقط الحاق طفل، به شوهر دوم، ممکن است.
به عنوان مثال زن در اول تیرماه از شوهر خویش طلاق می گیرد و پس از ۷ ماه، در اول بهمن ماه، مجدداً ازدواج می نماید و پس از ۹ ماه از تاریخ این ازدواج یعنی در اول آبان ماه سال بعد، بچه ای بدنیا می آورد. در این حالت، با توجه به حداقل و حداکثر مقرر حمل، بچه نمی تواند به شوهر اول، ملحق شود و فقط از آن شوهر دوم است.
حالت سوم : جائیکه الحاق طفل، به هر دو شوهرسابق و فعلی، ممکن باشد.
حالتی را تصور نمائید که زنی در اول تیرماه از شوهر خویش طلاق می گیرد و سه ماه بعد در اول مهرماه به تصور اینکه عده سپری شده است، ازدواج می نماید و ۷ ماه بعد یعنی در اول فروردین ماه سال بعد، بچه ای بدنیا می آورد. در این حالت، از آنجائیکه از مدت ازدواج دوم تا تاریخ تولد طفل، بیشتر از ۶ ماه گذشته است، طفل ملحق به شوهر دوم است و از طرف دیگر چون از تاریخ انحلال نکاح تا تاریخ تولد طفل، ۱۰ ماه گذشته است، طفل می تواند ملحق به شوهر اول نیز باشد. در این حالت، قانونگذار و شارع مقدس، بنا بر مصلحت خانواده و طفل، شوهر دوم را پدر طفل می داند ، مگر آنکه به قرائن قویّه، بتوان خلاف آن را اثبات کند. به عنوان مثال، شوهر دوم بتواند ثابت نماید که اسپرم او، توانائی برور کردن تخمک زن را ندارد یا اختلاف گروه خونی او و فرزند به نحوی زیاد است که با هیچ احتمالی نمی توان آن دو را پدر وفرزند، تلقی نمود. تنها در این حالت است که بچه به شوهر اول، ملحق می شود.
به علاوه برخی از حقوقدانان، در تأیید این نظر، به اصل تأخر حادث نیز استناد می نمایند.[۱۸۶]
بنابراین، آنچنانکه مشاهده می شود، اجرای قاعدۀ فراش، کاملا ًمبتنی بر وقوع زناشوئی و تعیین دقیق تاریخ وقوع نزدیکی فی مابین زن و مرد و ارتباط آبستنی زن به آن، بوده و بسته به آن، حالتهای مختلفی برای این قاعده، بوجود می آید.
بند سوم : اجرای قاعدۀ فراش در مورد شبهه و آثارحقوقی زناشوئی بر آن
مادۀ ۱۱۶۴ قانون مدنی، مقرر می دارد : «احکام مواد قبل، در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است، اگر چه مادر طفل مشتبه نباشد».
بنابراین مطابق این ماده، اگر مردی به شبهه، با یک زن نزدیکی نماید و طفلی از این نزدیکی، متولد شود، در اثبات نسب پدری او، می توان به امارۀ فراش، استناد نمود، حتی اگر مادر این طفل، عالم به حرام بودن این نزدیکی بوده باشد.
برای توضیح اجرای این قاعده در نزدیکی به شبهه، حالات ذیل قابل تصور می باشد :
نزدیکی به شبهه با زن شوهر دار
در این حالت، باید حداقل و حداکثر مدت حمل با توجه به زمان نزدیکی مورد بررسی قرار گیرد. در این حالت، چهار فرض ذیل، قابل تصور است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




گفتمان پهلویسم به دنبال قبضه قدرت و حذف کلیه مخالفان، با برجسته کردن نقاط ضعف گفتمان چپ، جنگ روانی شدیدی را علیه حزب توده به راه انداخت و آن را به اتخاذ مواضع تحریک به شورش، آشوب، اعتصاب، حمایت از تجزیه طلبی، جاسوسی برای شوروی، تشکیل سازمان‌های غیر قانونی، ایجاد جمهوری های مستقل در آذربایجان در سال ۱۳۲۵ و طراحی جمهوری‌های مشابهی در آینده و تقسیم ایران به شماری دولت کوچک وابسته به شوروی متهم کرد. حتی در مخالفت با مرامنامه حزب، اعلام کرد که این گفتمان الحاد را گسترش می‌دهد، مذهب را افیون توده‌ها دانسته و به قرآن کریم و علمای شیعه حمله می‌کند. در ادامه حزب را دشمن قسم خورده نه تنها سلطنت و مالکیت خصوصی، بلکه ایران و اسلام معرفی نمود (رهبری، ۱۳۸۴ :۲۷۴-۲۷۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همان طور که بیشتر بیان کردیم اساس‌نامه و مرام‌نامه‌های یک گفتمان نشان از برجسته‌سازی دال‌های شناور و مرکزی آن دارد که درمراحلی با ایجاد زنجیره هم‌ارزی در کنار هم به مفصل‌بندی دست یافته و تبدیل به هژمون می شوند، اما در مواقعی ممکن است به دلیل عدم انسجام معنایی میان این دال‌ها که در اساس نامه و یا مرامنامه یک حزب نمودار می‌گردد ، توان تبدیل به هژمونی را نداشته باشد. از همین‌رو حزب توده نیز نتوانست در چارچوبه‌های مرامنامه و اساس‌نامه خویش رفتار کند.
ناتوانی تشکیلاتی، ناکارآمدی، سردرگمی تحلیلی، تناقضات فکری و رفتاری، غفلت و اشتباه کاری، وابستگی به شوروی کمترین توضیحی است که می‌توان در این برهه از زمان به حزب توده وارد دانست. همکاری تقریباً همه رهبران بازداشت شده با فرمانداری تهران و امضاء تنفر نامه‌ها در زندان که به دستور رهبری حزب صورت گرفت (برهمان، همان: ۴۹). تأثیر منفی در میان هواداران در بیرون داشت. به رغم تصریح فعالان چپ مستقل و ملی به خطاها و خیانت‌های توده، باز هم جنبش چپ نتوانست در میان مردم از جایگاه قابل قبول توجهی برخوردار گردد. گرچه تلاش‌هایی برای احیاء جنبش انجام گرفت، اما این فعالیت جز در سطح برخی روشنفکران جایگاهی نیافت.
آنچه در مجموع در رابطه با افول گفتمان چپ طی سال‌های ۲۰ تا ۱۳۳۲ گفته شد باید به این نکته اشاره که ؛ در شرایطی که اوضاع سیاسی- اقتصادی کشور گفتمان هژمون در ارتباط با مسائل اجتماعی خصوصاً در توزیع عدالت اجتماعی دچار بی‌قراری شدند، دال برابری جمعی به عنوان دال مرکزی گفتمان چپ در چنین شرایطی ایجاد شد تا محبوبیت ایجاد نماید و قابلیت دسترسی پیدا کند اما، به تدریج مشخص شد که این دال در مفصل بندی با سایر دال ها از جمله مالکیت اشتراکی معنایی را ایجاد نمود که آن معنا، معنایی مورد انتظار جامعه ایران به عنوان عدالت اجتماعی تأمین کننده نیاز جامعه باشد، نبود بلکه معنایی را ایجاد می کرد که با ارزش های اجتماعی از جمله مالکیت خصوصی و حوزه های دینی ناسازگار بود از همین رو، می توان نتیجه‌گیری کرد که دالی که در شرایطی خاص و بدو امر به گفتمان قابلیت دسترسی داد با آشکار شدن ابعادش برای اذهان عمومی موجب تزلزل قابلیت اعتبار و مشروعیت آن گردید. علاوه برآن، گفتمان چپ از یک سو با فدا کردن منافع ملی در راه اهداف و آرمان های کمونیسم بین الملل و از سوی دیگر با تأکید بر ابعاد و زوایای ماتریالیستی دیالکتیک تاریخ و فعالیت های ضد مذهبی، از درک آرمان ها و باورهای مذهبی جامعه ایران ناتوان بود، که همین امر ضعف و به حاشیه راندن گفتمان چپ را فراهم نمود.
از همین رو، جوانان روشن‌فکر که در دستیابی به اهداف دچار نوعی سرخوردگی شده بودند، ضمن ناکارآمد خواندن حزب توده به عنوان برترین سوژه گفتمان چپ، با به چالش کشیدن برخی از دال‌های این گفتمان از جمله حمایت بی چون و چرا از شوروی، تغییر رویه داده و با مفصل بندی دال های جدیدی سعی نمودند یک نظام معنایی خاص را ارائه دهند، تا منطبق با شرایط داخلی و بین المللی بتوانند ناکامی سوژه سیاسی گفتمان چپ را جبران و در راستای هژمونی آن گام بردارند. در زیر به برخی از آنها اشاره می‌گردد.
سازمان انقلابی حزب توده
از جمله سوژه‌های گفتمان چپ که از حزب توده منشعب گردید، سازمان انقلابی حزب توده می‌باشد. بعد از سرکوبی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از سوی گفتمان حاکم، جریانات بین المللی و سازشکاری حزب توده، بخشی از جوانان به این نتیجه رسیدند که ادامه همکاری با رهبران حزب، به خاطرمشی سازشکارنه آنان میسر نیست (حسینیان، ۱۳۸۸ :۴۴۸).
در این زمان، افکار و «ایدئولوژی مائوئیسم» در میان دانشجویان ایرانی مقیم غرب رشد یافت. که این امر منجر به انشعاب دو تن از رهبران از حزب توده و پیدایش سازمان انقلابی گردید. این گروه موضع خود را در اعتراض به حزب توده بیان نمودند؛ «اعتقاد به اینکه شوروی سوسیال امپریالیست شده است، چین مرکز انقلاب جهانی‌‌است، رهبری حزب توده خائن است و باید با جنگ مسلحانه پیروز شد» (کیانوری، ‌۱۳۷۱ :۴۲۹) در همان حالی که حکومت کمونیستی شوروی سیاست خارجی خود را بر مبنای همزیستی مسالمت‌آمیز انجام می داد، مائو شعار انقلاب مستمر در سراسر جهان علیه بقایای امپریالیسم را سر می‌داد. این بار ایدئولوژی و افکار «مائو» بود که به عنوان سنبل و نشانه در میان جوانان سازمان انقلابی جذابیت پیدا کرده بود (حسینیان، همان :۴۴۸ -۴۴۹).
سازمان برای اثبات نظرات خود، اعزام بهمن قشقاوی و پس از آن، ایرج کشکولی به ایران را برای پیوستن به شورش عشایر و ایلات کوچ در استان فارس و گسترش جنگ مسلحانه را در دستور کار قرار داد. همچنین پرویز نیکخواه برای طرح نظریه انتقال رهبری به ایران اعزام شد. نتیجه هردو اقدام با شکست مواجه شد علاوه بر اینکه اعترافات و همکاری نیکخواه با دستگاه موجب بهت همرزمان وی گردید، به زودی سازمان انقلابی نیز دچار انشعاب گردید. سه توده ایی منشعب از توده که به سازمان پیوسته بودند با اخراج از سازمان انقلابی، در دهه ۵۰ «سازمان مارکسیستی طوفان» را به وجود آوردند که بیشتر در خارج از کشور فعال بود(بهروز،۱۳۸۵: ۴۶). بزودی سازمان انقلابی نیز بدون آنکه کاری از پیش ببرد دچار شکست شد و به بن بست رسید. آنها می‌خواستند تجربه چین را در ایران تکرار کنند بدون آنکه بدانند که دهقانان ایران دست کم در سبز فایل فاقد خصلت انقلابی بودند و اکثر جنبش‌های اجتماعی در ایران قرن بیستم، در مناطق شهری متمرکز بودند (بهروز، همان :۹۳). علاوه بر آن، بزرگترین ضربه‌ایی که به این گروه در دهه ۵۰ وارد شد. گسترش رابطه چین با غرب و روابطه حسنه با شاه ایران بود. نیروهای انقلابی که تا این زمان شوروی را سرزنش می‌کردند و از چین دفاع می‌نمودند، از این تغییر سیاست چین متحیر شدند. «در نتیجه این سازمان به علت سردگمی در تغییر موضع خود، فقدان رهبری لایق، بی‌تجربگی و ناآگاهی از مسایل ایران دچار آشفتگی و انشعاب شدند». (حسینیان، ۱۳۸۸ :۴۵۱).
سازمان همچنان با همان نظام معنایی حاصل از مفصل‌بندی دال‌های گفتمان چپ به فعالیتش ادامه داد. با این تفاوت که به دلیل عدم توفیق دستیابی به اهداف و هژمونی گفتمان خود در مقابل گفتمان پهلویسم، مشی مسلحانه را جایگزین روش مسالمت آمیز با گفتمان حاکم نمود.
سازمان چریک‌های فدایی خلق:
یکی دیگر از سوژه‌های فعال گفتمان چپ، سازمان چریک های فدایی خلق می باشد.این سازمان در اواخر دهه ۱۳۴۰ از پیوست دو گروه مارکسیستی جزنی- ظریفی و احمدزاده- پویان تشکیل گردید. ایدئولوژی مارکسیسم– لنینیسم، استقلال از شوروی و سایر کشورهای کمونیستی و سرنگونی گفتمان پهلویسم از طریق همگانی کردن مشی مسلحانه، از جمله اهداف اصلی این گروه بود. (حسینیان، همان: ۴۵۱).
سازمان در آغاز به ارائه تحلیلی از تاریخ سی‌ساله (توسط جزنی) ایران و اصلاحات ارضی و وضع طبقه ی کارگر وضعیت سرمایه‌داری وابسته ، جامعه روستایی ایران و امپریالیسم پرداخت. گروه برای انجام مبارزه مسلحانه نیازمند اسلحه و انتخاب شیوه مخفیانه بود. اما به دلیل بی‌تجربگی در مبارزه مخفی و به دنبال تماس با عامل نفوذی ساواک در حزب توده یعنی عباس شهریاری در سال ۱۳۴۶ دستگیر شدند. بیژن جزنی در سال ۱۳۵۴ به همراه شش تن دیگر از همبندان در زندان کشته شدند.
دیدگاه بیژن جزنی با احمدزاده در مواردی با یکدیگر متفاوت بود. از جمله احمد زاده به تئوری مبارزه مسلحانه و جزنی به تبلیغ مسلحانه اعتقاد داشت. همچنین در مورد امپریالیسم و دیکتاتوری و تقدم و تأخّر آن‌ها اختلاف وجود داشت. شعار جزنی سرنگونی دیکتاتوری و حامیان امپریالیستی آن بود. یعنی ابتدا دیکتاتوری بعد امپریالیسم در حالی که شعار احمدزاده سرنگونی امپریالیسم بود اما هر دو قبول داشتند که اصلاحات ارضی تحولات عمیقی در جامعه به وجود آورده است و آنچه جانشین صورت‌بندی اجتماعی–اقتصادی پیشین سرمایه داری شده سرمایه‌داری وابسته است. آنها نظام سرمایه داری وابسته ایران را در پیوند دیکتاتوری دولتی ارزیابی می‌کردند. جزنی از شکاف میان احزاب شوروی و چین آگاهی داشت و معتقد بود که گفتمان چپ در ایران در این خصوص باید بی طرف باشد. (بهروز، همان منبع: ۱۰۹-۱۱۸)
نظرات احمدزاده نیز که معتقد به تئوری مسلحانه بود در مقابل نظریه تبلیغ مسلحانه جزنی بود نیز راه به جایی نبرد. بالاخره این سوژه گفتمان چپ، در عملیات حمله به پاسگاه سیاهکل که مهترین عملیات آنها بود از سوی رژیم شناسایی و دستگیر شدند. «این گروه به سبب تفکر کلیشه‌ایی، عدم ارتباط فرهنگی با مردم، نداشتن پایگاه اجتماعی و وابستگی به اندیشه‌های وارداتی و بیگانگان نتوانستند در دستیابی به اهداف توفیق یابند. با بروز مشکلات جدی‌تر، دچار انشعاب شدند و گروهی به دیدگاه حزب توده نزدیک شده و گروهی نیز به مبارزه چریکی وفادار ماندند.» (نظری،۱۳۸۷: ۸۴)
بالاخره با گسترش موجب بیداری اسلامی و ظهور گفتمان اسلام سیاسی در ایران، موجب بی‌اعتباری نظریات مارکسیستی– لنینیستی و مائویستی که برپایه افکار ضدمذهبی شکل گرفته بود را فراهم آورد. و بدین‌ ترتیب گفتمان چپ که نماینده‌ی طیف محدودی از چپ سنتی را رهبری می‌نمود، ضمن درک ناتوانی خود در برانداختن ایدئولوژی فراگیر و ترسیم هویتی متشکل از تمام گروه‌ها ناچار شد که با موج برآمده از مردم همراه شود. (نظری، همان‌ منبع :۸۵)
ناکارآمدی گفتمان ملی‌گرای لیبرال
همان‌طور که در فصل گذشته به طور مشروح توضیح داده شد، «در اواخردهه‌ی ۲۰ بحران‌های شدیدی بین گروه‌های مختلف سیاسی آغاز شد. ائتلاف بین نیروهای غالب به زودی پس از تحقق اهداف مورد نظر از هم پاشید و بحران‌های شدیدی بین گروه های مختلف سیاسی از سر گرفته شد. با وجود این، اگر چه پویایی گفتمان پهلویسم به شکست خواسته های قومیت‌گرا برای خودمختاری و نیز جنبش های طبقات تحت سلطه در اواسط و اواخر دهه۲۰ کمک کرد اما با این حال، کمی بعد مسائل قومی و تعارضات طبقاتی تحت‌الشعاع بهره برداری نفت ایران به وسیله انگلیس قرار گرفت. علاوه بر آن، مالکین بزرگ و بازرگانان از حکومت مستبدانه رضا شاه آزرده خاطر بودند و مایل به ظهور دیکتاتوری جدیدی نبودند. در این میان سیاست‌مداران و هر کسی که بیشتراز دیگران قادر بود مفاهیم ملی‌گرایی و محدودیت‌های قدرت مستبدانه شاه را به گونه‌ایی تشریح و بیان کند از اقبال بیشتری برای رهبری توده و وارد عمل کردن آنها برخوردار بود. در درون چنین حوزه گفتمانی تقابل منافع ملی و منافع خارجی و دموکراسی در مقابل استبداد موجب ظهور گفتمان ملی‌گرای لیبرال و تبدیل آن به قدرتمندترین سوژه‌ی سیاسی کشور در ابتدای دهه ۲۰گردید.» ( معدل، ۱۳۸۲: ۵۲).
گفتمان مخالف غالباً بر دال هایی چون ملی گرایی، سکولاریسم، جدایی دین از سیاست و اتخاذ شیوه غربی تاکید می ورزید. «رهبران ملی بر آن بودند تا مشکلات اجتماعی– اقتصادی و سیاسی جامعه را بر اساس پارامترهای جهان ایدئولوژیکی که در بر گیرنده گفتمان دولت نیز بود حل کنند ( معدل، همان۶۶). اما طولی نکشید که به دلایلی چند جبهه ملی از هم پاشید: کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ نقطه پایانی بر فعالیت‌های پس از شهریور ۱۳۲۰ بود.
اما آنچه که زمینه انجام کودتا و حاشیه‌رانی گفتمان ملی‌گرای لیبرال را فراهم نمود، ناکارآمدی درون گفتمانی بود. بر همین اساس، مسأله اصلی پیش از دخالت آمریکا و انگلیس، ضعف داخلی مجموعه نیروهای ملی و مذهبی و ناکارآمدی احزاب سیاسی، بدلیل ضعف و ناتوانی ساختاری گفتمان ملی‌گرای لیبرال بود. شرایطی که انجام کودتا را با کمترین هزینه و به سهولت برای دربار رقم زد. نهضت مقاومت ملی شدن نفت که می توانست آغازی بر تحقق واقعی آرمان‌های ملت بر سرنوشت خویش باشد و از حمایت گسترده بی‌نظیر مردم نیز برخوردار بود، بدلیل فقدان انسجام ایدئولوژیک، برنامه‌ای و تشکیلاتی و بروز اختلافاتی آشتی ناپذیر در میان رهبران نهضت، پیامدی جز ضعف و سستی و انفعال در مردم را به همراه نداشت، به سهولت رهبران و مردم تسلیم قدرت کودتاگران گردیدند.
زمینه وشرایط بی‌قراری ناشی از کودتا، تثبیت هژمونی گفتمان مطلقه پهلویسم را در پی‌داشت و خفقان ایجاد شده تا سال‌ها بعد فضای سیاسی کشور را در سکوت فرو برد. در این میان تنها گروه انگشت شمار از فعالان سیاسی به تلاش‌های سیاسی - نه چندان تاثیرگذار– ادامه دادند. در شرایط پس از کودتا مصدق و یارانش دستگیر، برخی از شخصیت‌های سیاسی متواری، شبکه سازمان افسران نظامی حزب توده دستگیر و تعداد قابل توجهی از افسران اعدام و یا به زندان‌های طولانی مدت گرفتار شدند، دکتر حسین فاطمی که یکی از سوژه‌های گفتمان ملی‌گرای- لیبرال بود، دستگیر و اعدام شد. (شهبانی،۱۳۷۷: ۷۵).
در چنین شرایط بی‌قراری جامعه، فضا برای فعالیت‌های گفتمان‌های چپ و ملی‌گرایی لیبرال و دینی کاملاً بسته شد وتنها در اواخر دهه ۳۰ با روی کار آمدن دولت کندی در آمریکا و نیز حمایت از دکتر امینی، نشانه‌هایی از فضای نسبتاً باز سیاسی ظاهر گشت.
نهضت مقاومت ملی در بیانه‌ای که پی‌ریزی کرده بود، اهدافش را ادامه‌ی نهضت ملی و اعاده استقلال و حکومت ملی ، مبارزه علیه هر گونه استعمار خارجی و مبارزه علیه حکومت های دست نشانده خارجی اعلام نمود. درواقع این اهداف، همان دال‌های این گفتمان بودند که توانستند با ایجاد ارتباط معنایی بین دال‌ها به انسجام دست یافته و هژمون گردد. اما به دلایلی همچون ، ضعف رهبری و تشکیلاتی توان جذب بسیج نیروهای سیاسی و مردم را به میزان قابل توجهی از دست دادند.
در بررسی این جدایی مهدی بازرگان به ۱- اختلافات درونی گفتمان ۲- اختلاف میان سوزه های سیاسی گفتمان ملی گرای لیبرال ۳- عدم توجه اعضاء به اصل رازداری در عملیات مخفی نهضت مقاومت ملی ۴- وجود خود بینی، برتری طلبی و توقعات و انتظارات بی جا در احراز عناوین حزبی اشاره می‌کند.(بازرگان،۱۳۷۵: ۳۰۷). در واقع سوژه های رانده شده از گفتمان ملی‌گرای لیبرال و ضعیف که خود زمینه پیروزی کودتا را ، ناخواسته فراهم ساخته بودند، در این برهه نیز به دلیل اضافه شدن ضربات مربوط به کودتا، به طریق اولی ، قادر به ایجاد انسجام و سازمان‌دهی موثر نبودند.
بنابراین، نکته‌ایی که در بیانیه فوق مطرح شد، تأکید بر دال استقلال و بیگانه ستیزی بود. موضوعی که مورد اجماع سوژه های این گفتمان گردید و منجر به شکل‌گیری آن، یعنی جبهه ملی شد. در حقیقت در این بیانیه سخنی از نظام معنایی ملی گرایی لیبرال به میان نیامد. در واقع این دال به صورت انفرادی از سوی سوژه ها بیان گردید و در مفصل بندی با سایر دال‌های این گفتمان قرار نگرفت. زیرا اگر از ابتدای امر تأکید بر نظام معنایی گفتمان مذکور می گردید، ایجاد و تداوم اتحاد در قالب سوژه سیاسی از همان بدو امر دارای سرنوشت غیر قابل پیش‌بینی بود و شاید حتی چنین اجماعی هرگز شکل نمی گرفت. احزاب نیروی سوم، حزب ایران، حزب ملت ایران و حزب مردم ایران، هیچکدام قادر به ایفای نقش در این شرایط حساس نبودند. انفعال احزاب سیاسی و سایر رهبران جبهه ملی باعث شد که بخش مذهبی نهضت یعنی آیت الله سید رضا زنجانی، آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان– دکتر سحابی و جوانان وابسته به آنان چون عزت الله سحابی عملا رهبری نهضت مقاومت را در دست بگیرند. در واقع باید گفت با خروج حزب ایران و پس از آن با کنار کشیدن اعضای حزب مردم یعنی تشکیلات نخشب عملاً بار نهضت مقاومت بردوش نیروهای مذهبی افتاد که در فصل‌های بعد طور جداگانه در خصوص شکل‌گیری گفتمان‌های مبارز دینی توضیح خواهیم داد.
با توجه به مطالب ارائه شده فوق در خصوص افول و تحول در گفتمان ملی گرای لیبرال در ذیل به عوامل ناکارآمدی و عدم هارمونی گفتمان مذکور خواهیم پرداخت.
عوامل ناکارآمدی گفتمان ملی‌گرای لیبرال
غلام‌حسین صدیق، وزیر کشور وقت دولت مصدق معتقد بود که خمیر مایه‌ی کودتای ۲۷ مرداد در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۲ آماده شد، زیرا عملاً گرایش مردم وطبقات مختلف مردم به دولت مصدق در این روز که به مناسبت سالگرد واقعه‌ی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تظاهراتی بر پا شده بود، تظاهرکنندگان طرفدار جبهه ملی حضور ضعیف داشتند و از ضعف تشکیلاتی شدید برخوردار بودند. وی می‌نویسد این تقسیم قوا نشانه ای به وجود آورد که دولت های غربی اولاً در ارزیابی قدرت دکتر مصدق به تضعیف پایگاه دولت معتقد شدند زیرا، تظاهرات توده‌ایی در آن روز ظاهراً چند برابر طرفداران نهضت ملی بود. دکتر مصدق خود در کتاب خاطرات می نویسد احزاب چپ هر موقع که اراده می‌کردند توانایی استفاده از آخرین افراد خود را داشتند ولی احزاب ملی چون تشکیلات منسجمی نداشتند از این استفاده محروم بودند. دولت مصدق برای توجیه عدم توجه به این امر معتقد است که در صورت امکان بدبینی شاه و دربار نسبت به وی افزایش می یافت و ممکن بود از همان ابتدا برای حفظ نظام خود از پیشرفت نهضت جلوگیری به عمل آورد.
البته علاوه بر مصدق سهم شخصیت های مهم ملی در عدم سازماندهی نیروهای جبهه ملی نیز قابل توجه است اگر چه مصدق خود به دلیل احراز پست نخست وزیری و مشاغل فراوان در ایجاد سازماندهی توانا نبود اما یاران و شخصیت های دیگر جبهه ملی در این امر چندان کوشا نبودند. حجازی در این مورد می نویسد: «رهبران طراز اول به علت اشتغال تمام وقت در امور سیاسی و مشاغل مهمی که تصدی آن را به عهده داشتند فرصتی برای پرداختن به این امر نداشتند سایر رهبران و مسئولان حزبی نیز غالبا علاقه به مسأله تشکیلات نداشتند و اصولا اهمیتی را که لازمه توجه به آن بود درباره سازماندهی احزاب سیاسی نمی‌کردند». (حجازی ، ۱۳۷۵: ۹۶). از مطالب فوق چنین برداشت می شود که سوژه سیاسی گفتمان ملی‌گرای لیبرال به لحاظ تشکیلاتی از انسجام لازم برخوردار نبوده و دارای ضعف تشکیلاتی بودند.
۱- ضعف ایدئولوژیک
از منظر فنی هر سازمان باید دارای حداقل اصول کلی باشد که نقش ایدئولوژی را برای سازماندهی بازی کند. از همین رو ایدئولوژی در یک سازمان منوط به تصلب و ثبات بوده و ضامن نیروی وفادار است به همین دلیل سازمان نباید و نمی تواند از مواضع ایدئولوزیک خود عقب نشینی کند و آن را دچار روزمرگی سازد. در غیر این صورت نیروهای وفادار دچار شک و شبهه خواهند شد و از طرفی دیگر، مسائل سیاسی و اجرایی سازمان بر خلاف مسائل ایدئولوژیک بسیار سیال بوده و به انعطاف در هنگام اجرا نیازمند است. در صورتی که سازمان بدون پی‌ریزی واضع ایدئولوژیک، دست به عمل بزند ممکن است در اندک زمانی بر اثر فعل و انفعالات جامعه شناختی بعضی از الگوهای رفتاری و سیاسی سازمان را در نزد نیروهای وفادار به ایدئولوژی تبدیل کرده و جای خالی آن را در سازمان پر کند در این مرحله که سازمان شدیداً به انعطاف در معامله نیازمند است به دلیل ایدئولوزیک شدن آن‌ها نمی‌تواند دست به اقدام بزند(عیوضی،۱۳۸۵: ۲۴۸). «این الگو در مورد جبهه ملی اتفاق افتاد و به دلیل ضعیف بودن پایه‌ی ایدئولوژیک قانون نه ماده‌ایی صنعت نفت به یک ایدئولوژی تبدیل شد و کوچک‌ترین انعطاف در اجرای آن به خیانت به نهضت ملی هم معنی می‌شد. از طرف دیگر آن میزان اصول ایدئولوژیک که برای جبهه ملی عنوان شد نیز دچار مشکلات خاص خود بود که نهضت را به سمت غیرواقع بینانه سوق داد.» (زارعشاهی،۱۳۸۰: ۸۴)
در مورد ضعف پایه ایدئولوژیک جبهه‌ی ملی این نکته قابل توجه است که حتی رهبران جبهه خود نیز به این ضعف ایمان داشتند. اما، به دلیل تنوع در ترکیب داخلی جبهه ارائه مطلق هر ایدئولوژی در کوتاه مدت نه تنها امکان پذیر نبود بلکه، این مسأله در آن مرحله‌ی حساس باعث انقباض شدید جبهه شد. و در نتیجه انشعابات و اختلافات را تشدید می‌کرد و به همین دلیل تلاش معتبری توسط رهبران نهضت برای این امر صورت نگرفت. دکتر مصدق خود چنین می گوید: «هر چه در طول زندگی‌ام گفته‌ام برنامه من است» (کی استوان،۱۳۵۵: ۸۶)و باز در نامه‌ایی تشکرآمیز به بازرگان بعد از کودتای ۲۸ مرداد می‌نویسد: «شما کاری را که ما فرصت و توجه نکرده بودیم یعنی پایه‌ریزی ایدئولوژیک و سازمانی برای مبارزه ملی انجام داده‌اید» (بازرگان،۱۳۶۲: ۱۶-۱۷). خلیل ملکی در مجله نبرد زندگی در سال ۱۳۳۵ به بررسی علل ناکامی جبهه ملی می‌پردازد وی در خصوص ضعف ایدئولوژیک آن می نویسد: «منظور ما این است که شکست نهضت ملی ایران از این گونه حوادث تاریخی نیست که وقوع آن حوادث جبری است بلکه از نوع آن حوادثی است که با رهبری صحیح و داشتن یک ایدئولوژی مناسب می شد از آن اجتناب کرد وی که از فعالان نهضت ملی بود ادامه می دهد «نهضت ملی ایران به خصوص در اول کار از تناقض و یا اختلاف سیاسی که بین آمریکا و انگلیس بود به نفع نهضت ملی استفاده کرد اما متاسفانه بی بند باری دستگاه دولتی و بالا تر از آن بی بند وباری افکار سران نهضت که ما آن بی بند و باری را به لیبرالیسم و عدم تمرکز تعبیر می کنیم نهضت ملی را در بن بست هایی قرار داد.» (مجله نبرد زندگی، ش۱۰، ۱۳۳۵: ۳۴).
چنان‌که گفته شدیک سازمان باید پایه ایدئولوژیک داشته باشدو اعضاء و رهبران آن باید برمبنای یک ایدئولوژیکی فعالیت نمایند. در تحلیل گفتمانی، نظام معنایی حاصل از مفصل بندی دال ها، جای ایدئولوژی را می گیرد.به عبارتی در تحلیل گفتمانی، ایدئولوژی همان مفصل بندی حاصل از دال های یک گفتمان می باشد. بنابراین اگر اجماع نظر و تشریک مساعی برمحور نظام معناییِ واحد حاصل از گفتمان واحد صورت نگیرد ساختارشکنی گفتمان مود نظر توسط گفتمان رقیب بسیار آسان خواهد بود و متعاقب آن گفتمان مذکور هژمونی خود را از دست خواهد داد. برای نمونه همان طور که خلیل ملکی گفته است؛ بی‌بندوباری دستگاه دولتی (یعنی سوژه گفتمان هژمون) و حتی سران نهضت به یکی از دال های گفتمان یعنی لیبرالیسم نسبت داده می شد. این امر نشانگر عدم توافق بر سر نظام معنایی حاصل از مفصل بندی دال ها در بین سوژه های سیاسی گفتمان لیبرال می باشد. در واقع مفصل بندی دال‌هاست که به گفتمان هویت می بخشد. سوژه های سیاسی گفتمان برای تداوم هژمونی خود می بایستی با هویت مشترک و واحد فعالیت نمایند. در غیر این صورت نمی توانند در دراز مدت پایدار بمانند.
۲- اشتباهات رهبری جبهه ملی:
رفتار مصدق خصوصاً در روزهای نزدیک به کودتا به گونه ای بود که اساساً اجرای کودتا را عملی تر ساخت تا جایی که محمدرضا پهلوی درکتاب مأموریت برای وطنم می نویسد: «واقعاً چنان به مصدق خوشبین نبودم و سوابق وی را نمی دانستم هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوانم ثابت کنم که وی مخالف انجام کودتای ۲۸ مرداد بوده است» (پهلوی،۱۳۵۳: ۴۸). خلیل ملکی می نویسد: «فقدان رهبری قاطع و صریح به آن‌هایی که نقشه و برنامه و هدف قاطعی داشتند اجازه می داد که از بی بند و باری استفاده کنند و علی رغم تمایلات عمومی مردم نهضتی را که همه پشتیبان آن بودند بارها با شکست مواجه کنند. مردم همواره وظیفه خود را انجام می دادند و رهبران خود را در مسند حکومت می نشاندند باز هم بی بند وباری و بی‌نقشگی وضع را متزلزل می کند». بعضی از نویسندگان نیز در مورد مشی سیاسی مصدق ایراد گرفته‌اند و معتقدند باید از قدرتی که منبعث از مردم بود با شاه و توطئه گران با قدرت و قاطعیت بیشتری برخورد می کرد کار را یکسره می نمود (نجاتی،۱۳۷۳: ۴۱۵).
نیروهای چپ روحیه محافظه کارانه دکتر مصدق را عامل شکست وی می دانستند و معتقد بودند که وی به اندازه کافی انقلابی نبوده است. آن‌ها معتقدند که مصدق به غلط تنها اقشار متوسط شهری و روشنفکران را مخاطب قرار داده و توده مردم ایران را که ۷۵% آنها کشاورز بوده از نظر دور داشته است. بیژن جزنی یکی از رهبران سازمان چریکی خلق ایران مدعی است که جبهه ملی در بسیج توده ها و رهبری آنها نقش داشت. مصدق با پیروانش رابطه پدر سالاری داشته است. (بیل، ۱۳۶۸ :۴۹۵ .(از سوی دیگر ریچارد کاتم نویسنده کتاب ناسیونالیسم در ایران معتقد است «اگر چه نهضت توده‌ایی به گستردگی و عمق نهضت ملی ایران ناچار به نوعی جذابیت غیر عقلانی تکیه زده بود اما اگر رهبری آن از سطح احساس گرایی توده ایی فراتر می رفت و به آن جهتی عقلانی می داد نهضت می‌توانست جنبه معقول پیدا کند. ولی مصدق نیز همانند طرفداران کم نهضت اسیر جنبه های غیر عقلانی شد» (کاتم،۱۳۷۱: ۵۹). در حقیقت، مصدق به عنوان رهبر نهضت ملی و سوژه گفتمان ملی‌گرای لیبرال نتوانست با ایجاد تعادل بین دال‌های گفتمان، نظام معنایی متعادلی خلق نماید تا اتحاد و همراهی دیگر سوژه های سیاسی پایدار بماند.

    1. حل نشدن قضیه نفت:

شرکت نفت ایران و انگلیس در دوران مبارزه برای ملی شدن این صنعت در ایران به عنوان تجسم استعمار خارجی محسوب می‌شد لذا وجود این شرکت و در اصل این نوع روابط اقتصادی نشان‌دهنده عدم استقلال ایران بوده وعمده فعالیت های جبهه ملی در این دوران، در قطع روابط نابرابر در جهت تامین استقلال و آزادی مهمترین اهداف نهضت دانسته می شد(زارعشاهی ، ۱۳۸۰: ۹۱). مصدق در جلسه دادگاه دفاعی در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۳۲ صراحتاً می‌گوید هدف ملت ایران این است که هیچ دولتی در امور مملکت دخالت نکند و ملت ایران از آزادی و استقلال کامل بهره مند شوند(بزرگ‌مهر،۱۳۶۳: ۱۳۶). به هرحال، کوتاه کردن دست استعمار از تاروپود سیاست و اقتصاد ایران از طریق لغو امتیاز نفت و شرکت مربوطه و سعی در ابتدای نهضت قرین توفیقاتی بود اما همین امر در بلند مدت به محوریترین تنش تبدیل شد. حل نشدن قضیه نفت و دست نیافتن مصدق و انگلیس به یک راه حل مشترک عاملی برای پایه ریزی کودتا توسط انگلیس و امریکا در۲۸ مرداد گردید.
با توجه به مطالب ارائه شده در فصل گذشته شکل‌گیری جبهه ملی، فعالیت ائتلافی از بخش‌های مختلف جامعه اعم از مذهبی و غیر مذهبی و چپ و راست بود که در مقابل غیر یا دگر- که همان بیگانه ستیزی بود- به عنوان عامل وحدت بخش توانست به هژمونی برسد، اما بعد ها همین عامل باعث شد تا جبهه ملی نتواند یک دکترین اجتماعی یا مکتبی اجتماعی برای خود تبیین نماید و آن ورود طیف ها و گروه‌های مختلف بویژه تاثیرگذاری نیروهای مذهبی درجبهه ملی بود علیرغم تمایلات غیر استعماری و ناسیونالیستی، از نظر داخلی جبهه ملی به هیچ وجه به مقابله با مظاهر داخلی وابستگی و عناصر وابسته به بیگانگان نپرداخت (امیری، ۱۳۸۳: ۲۰۳). از نگاه خلیل ملکی این جبهه هر چه در مقابل قدرت های متنفذ و سلطه جو قاطع بود، در مقابل فئودالیته و سرمایه داران با نفوذ که اغلب، هم دست همان قدرت های خارجی بودند، معتدل، سست و عاری از قاطعیت بود (ملکی، ۱۳۷۷: ۷). علاوه بر آن به دلیل نامتجانس بودن گروه ها، نامشخص بودن تشکیلات و وجود افکار و عقاید مختلف و گاه متناقض در آن یک ائتلاف شکننده ایجاد کرده بود که با هر اقدام عمل یا انتصابی مورد مخالفت طیف مقابل قرار می‌گرفت.
علی رغم همکاری نزدیک روحانیون و اقدامات فداییان اسلام در ملی‌ کردن نفت، ملی‌گراها و دکتر مصدق هیچ گرایش و توجهی به دین و نقش آن در تحولات سیاسی و اجتماعی نداشتند(امیری، همان: ۲۰۷-۲۰۸) ودر اواخر حکومت خود حمایت علما و روحانیون و افراد مذهبی فعال را هم از دست داد. همان میزان که حرکت های مذهبی و همگام شدن با نیروهای ملی در جهت استقلال، آزادی و قطع دست انگلیسی‌ها و موفقیت در ملی کردن نفت موثر بود به همان میزان به دلیل ضعف مصدق و نگرش وی در جذب این نیروها باعث ضعف و در نهایت عدم هارمونی گفتمان مذکور گردید (امیری، همان :۲۱۴).
این مطلب نشانگر آن است که برخی سوژه‌های گفتمان ملی‌گرای لیبرال که صرفاً به صورت تاکتیکی به سوژگی این گفتمان درآمده بودند به شدت با برخی از دال‌های آن به‌ویژه سکولاریسم و لیبرالیسم سر ناسازگاری داشتند و نسبت به سایر دال‌ها از قیبل آزادی، ناسیونالیسم به معنای دیگری غیر از معنای مد نظر این گفتمان پایبند بودند. به عبارت دیگر، سوژه‌های مذبور با طرد برخی از دال های گفتمان ملی‌گرای لیبرال و به چالش کشاندن آنها، تصمیم به ارائه تعریف جدیدی از دال‌ها برآمدند و نظام معنایی گفتمان خود را براساس آن شکل دادند.
تشکیل جبهه ملی دوم، سوم و چهارم و تحول در دال‌های گفتمان ملی‌گرای لیبرال
بهار سال ۱۳۳۹ و نطق شاه که در آن سخن از آزادی انتخابات به میان آورده بود، مجدداً زمینه فعال شدن اعضاء جبهه ملی سابق را فراهم ساخت. رهبران نهضت مقاومت طالقانی، بازرگان، سحابی و رهبران سابق جبهه ملی طی نشستی، به فعال‌سازی سازمانی جدید از همه نیروهای ملی برآمدند. پیامدهای این تلاش مجدد، تشکیل جبهه ملی دوم بود. در درون این گفتمان چهره های شاخصی چون، دکتر غلام‌حسین مصدق، دکتر عبدالله معظمی، الهیار صالح، سید محمود نریمان، دکتر کریم سنجابی، داریوش فروهر و … حضور داشتند. ۳۰ تیر ۱۳۳۹ طی بیانیه‌ایی خبر تشکیل و آغاز فعالیت جبهه ملی دوم انتشار یافت. با شکل‌گیری جبهه ملی دوم، نهضت مقاومت ملی نیز، تعطیل گردید. استراتژی جبهه ملی دوم در تداوم سیاست مصدق و مبتنی بر مشی مسالمت آمیز و پارلمانی بود. گرچه مصدق نیز همین سیاست را دنبال می‌کرد. اما تفاوت اساسی در میزان نفوذ شخصی مصدق و اتخاذ تاکتیک های مناسبی بود که مصدق اتخاذ می‌نمود.
مصدق هیچگاه سیاستی رادیکالی در قبال سلطنت اتخاذ ننمود، اما در قبال دخالت‌ها و زیاده‌خواهی‌های دربار وخانواده سلطنتی به صورتی صریح و قاطع سخن می‌گفت و شاه را نیز به صورتی زیرکانه و در چارچوب ملاحظات قانونی کنترل می‌کرد، اما اعضاء جبهه ملی، نه از جاذبه و نفوذ چندانی در میان مردم برخوردار بودند و نه توان و ظرفیت بسیج مردمی را داشتند، در این میان آنان نیز فردی با صلاحیت‌ها و ویژگی های قدرت رهبری وجود نداشت و هم سطحی رهبران جبهه و اختلافات درونی، موضع آنان را ضعیف نگه می‌داشت. به همین دلیل جبهه ملی نتوانست در این فضای نسبی باز شده– حتی در میان خود از نظری یکدست و موثر در برخورد با دولت امینی و سپس رفراندم اصلاحات ارضی شاه برخوردار گردد.
جان فوران در مقاومت شکننده معتقد است در این وضعیت که امینی خواستار انجام اصلاحات ارضی بدون حضور مجلس بود، اصرار جبهه ملی بر برگزاری انتخابات خطا و اشتباه بوده است. زیرا از اختلافات امینی و جبهه ملی این شاه بود که سود می برد و به شاه کمک می کرد تا امینی را برکنار کند (فوران،۱۳۸۲: ۵۴۰). میان دو جناح جبهه ملی دوم بر سر نحوه برخورد با دولت امینی اختلاف به وجود آمد. اما مسأله‌ی مهم ، تغییر اساسی شرایط سیاسی کشور بود، گرچه در قالب برنامه امریکایی اصلاحات توسط دولت امینی یا شخص شاه نمایی از فضای تصنعی باز سیاسی به نمایش گذاشته می‌شد، ولی این امر به هیچ عنوان، به معنای کمترین تردیدی برای شاه، در ممانعت از بازگشت به شرایط حتی نسبی آزادی‌ها درکشور نبود به‌همین دلیل مهدی بازرگان بعدها اظهار نمود که ما باید اپوزیسیون همه نیروها را در جهت مبارزه با شاه بسیج کنیم.(بازرگان،۱۳۷۵ : ۳۵۳)
جبهه ملی دوم با مفصل بندی مجدد دال‌ها، نظام معنایی جدیدی از گفتمان ملی‌گرای لیبرال ارائه نمود. به ویژه آن‌که با ساختارشکنی سلطنت پیش از بیش تأکید داشت و آن را همپایه‌ی بیگانه ستیزی و استقلال قرارداد. به عبارتی این گفتمان با تأکید بر سلطنت مشروطه و لزوم اصلاحات در ساختار سیاسی کشور به عنوان دال‌های گفتمان ملی‌گرای لیبرال، آنها را به موازات دال بیگانه‌ستیزی و استقلال برجسته نمود. از همین رو، گفته بازرگان مبنی بر این‌که «ما باید اپوزیسیون همه نیروها را بسیج کنیم»، را باید نتیجه مفصل‌بندی جدید گفتمانی به حساب آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




۲عامل مسئول ایجاد علاقه  جهت مشارکت در امر بازاریابی بین الملل عبارت اند از:
۱)  تحصبلات( بخصوص دانش اقتصاد)
۲)  تجربه: تجربه ای که کارآفرین های خصوصی و کارمندان دولتی ازمسافرت های خارج از کشور بدست می آورند. (Eroglu ، ۱۹۹۵ )
بعلاوه یک مرور از متون اصلی بازاریابی بین الملل نشان می دهد که اکثر مضامین ها علاقه مند به توضیح  اختلاف جزئی جهت درخواست اصول بازاریابی محلی در بازارهای کشورهای دیگر با تفاوت فرهنگی،اقتصادی و سیاسی  هستند و این چالش ها در اینجا قادر به تعیین ماهیت و درجه لازم تعدیلات با برنامه ها و یا تکنولوژی های موجود  هستند. (Eroglu,1995)
در پاسخ به افزایش تجارت بین مرزها محققان مطالعاتشان را در جهت اقدامات پیچیده ی بازاریابی محصولات و خدمات، در حوزه های کشورها، شرایط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مختلف هدایت کردند. از دیگاه آلبام و پیترسون بازاریابی بین المللی عبارت است از: فعالیت های بازاریابی که مستقیم و غیر مستقیم در میان مرزهای ملی، با محصولات و خدمات مرتبط می باشد. این تعریف به طور کلی تفاوت بین بازاریابی بین الملل و بازاریابی را مشخص می کند ( به طور مثال طبیعت میان قومی بودن بازاریابی بین الملل). (ناکاتا و هوانگ[۳۷] ، ۲۰۰۳)
بازاریابی داخلی و خارجی، دارای تفاوت‌هایی هستند که از جمله آنها می‌توان تفاوت‌های محیطی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نام برد. تفاوت‌های موجود در آب و هوا، محیط طبیعی، فرهنگ، منابع و تکنولوژی، نیازهای تولیدی و خدماتی متفاوتی را ایجاد می‌کند. از آنجا که برای یک بنگاه اقتصادی رفع تمام نیازهای مصرف‌کنندگان امکان‌پذیر نیست، لذا مدیریت بازاریابی می‌بایستی فرصت‌های موجود را از طریق تقسیم بازار تجزیه و تحلیل کند تا بتواند کالا و خدمات مورد نیاز مصرف‌کنندگان مورد نظر را با توجه به منابع خود تأمین کند. (Rundh ،۲۰۰۳ : ۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۲-۴- استراتژی توسعه جغرافیایی محصول
شرکت ها به این دلیل محصولات خود را به بازارهای خارجی صادر می کنند تا از مزایای رقابتی خاص مناطق جغرافیایی بهره مند شوند، به مزایای ناشی از افزایش اندازه بازارشان دست پیدا کنند و موقعیت بهتری نسبت به رقبای داخلی و خارجی خود به دست آورند ( الیس، [۳۸]۲۰۰۷ )
زمانی که فاصله جغرافیایی زیاد است، هزینه انتقال ممکن است خیلی بالا برود و رقابت با محصولات محلی در بازار هدف را غیر ممکن کند. در نتیجه هزینه های بالای انتقالات روش های ورود از قبیل عملیات مونتاژ را بجای صادرات مستقیم و غیر مستقیم که در این حالت غیر مؤثر و گران خواهند شد را مطلوب نماید.
محیط جغرافیایی ، بستر حیات بوده است ، شواهد و آثار باقی مانده از زندگی انسان های اولیه ( دوران چهارم زمین شناسی ) نشان می دهد که محیط طبیعی برای آن ها ، خالی از تهدید و خطر نبوده و انسان های اولیه برای رفع نیازهای خود مجبور به کوچ بوده اند .این امر ، آنها را وادار می کرد که برای برطرف کردن نیازهای اولیه زیستی و نیازهای جدید تلاش تازه ای را آغاز کنند . حاصل این فعالیت ها ، یا سازش با محیط طبیعی یا پیدا کردن راه حلی برای مشکلات طبیعی ، یا کوچ به منطقه جدید بود . کوچ ، مسائل تازه ای را برای انسان های اولیه به همراه می آورد که باید آن ها را از سر راه بر می داشت . نیاز به مسکن ، لباس ، غذا و غیره ،آن ها را وادار به مبارزه ای بی وقفه با طبیعت می کرد .( سیف الهی ۱۳۸۸ ،۹۹-۹۸)
پس محیط طبیعی در تشکیل اجتماعی انسان تأثیر داشته است هر چند در این میان نباید از تفکر و اندیشه انسانی غافل ماند چراکه اگر تمام امکانات زیستی برای انسانهای اولیه فراهم بود جامعه انسانی پدید نمی آمد زیرا انسان برای کسب و تحقق خواسته های زیستی ، روانی و اجتماعی ، تلاش ومبارزه می کند . اگر این خواسته ها در طبیعت به صورت رایگان در اختیارانسان ها قرار می گرفت ، دیگر او نیازی به کار و فعالیت و به کار گرفتن نیروهای بالقوه اش نداشت و به این ترتیب امکان تحول و تکامل زیستی او فراهم نمی شد. انسان با بکارگیری اندام و مغز خود توانست طبیعت را رام سازد ، از نیروهای آن به نفع خود بهره ببرد و از آن ها در جهت سازندگی زندگی اجتماعی بهره گیرد .
( سیف الهی ۱۳۸۸ ،۹۹-۹۸)
در توسعه محصول تحقیق بازار و سایر کمکها ی تحلیلی لازم و ضروری اند به منظور تو سعه محصول معمولا سه نوع اگاهی باید کسب شود . این سه دسته اگاهی عبارتند از :
۱- آگاهی و هوشمندی نسبت به مصرف کننده که در آن به نیازهای برآورده نشده مصرف کننده توجه می شود.
۲- آگاهی و هوشمندی نسبت به صنعت که در آن عوامل و سابقه موثر در موفقیت ها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در جهت دستیابی به انها تلاش می شود.
۳- آگاهی و هوشمندی نسبت به رقبا که در آن به کسب اطلاعات در بنگاههای رقیب و استراتژیهای آنان پرداخته و به منظور رسیدن به آن ، پیشی گرفتن و در صورت امکان عقب راندن تلاش می شود.
(گوهریان، ۱۳۷۹ )
در نمودار زیر مراحل توسعه استراتژی ورود به بازارهای بین المللی و ارتباط آن ها با هم مشخص شده است .

      استراتژی داخلی      
               
      استراتژی توسعه بازار  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




مدیریت دانش فرایند خلق، ذخیره، سازماندهی، و بکارگیری دانش، با هدف استفاده از خاصیت اهرمی خردجمعی جهت افزایش و بهبود پاسخگویی و نوآوری می باشد (وظیفه دوست و همکاران،۱۳۹۳: ۱۶۴).
برایان برگرن[۲۳]، مدیریت دانش را از چشم انداز تجاری و کاربردی، این چنین تعریف می کند: «مدیریت دانش راهبرد بهینه سازی نظام مند و حساب شده تجاری است که به انتخاب، تلخیص، ذخیره سازی، سازماندهی، دسته بندی و انتقال اطلاعات ضروری برای کسب و کار شرکت می پردازد، به گونه ای که عملکرد کارکنان و مزیت رقابتی شرکت را بهبود ببخشد» (بامداد جهانیار صوفی و طاهری،۱۳۹۰: ۴۲).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نوناکا و تاکه اوچی[۲۴] با هدف یکپارچه کردن دو بعد فنی و اجتماعی مدیریت دانش، نظریه دانش آفرینی خود را که ناظر بر فرایند تعامل و تبادل بین دو نوع دانش ضمنی و صریح است، مطرح کردند. آنان دانش آفرینی را به مثابه، « قابلیت یک سازمان برای خلق دانش، نشر آن در سراسر سازمان و گنجاندن آن در قالب کالا، خدمات و سیستم ها » معرفی می کنند (حسینقلی زاده،۱۳۸۷: ۱۵).

۲-۳-۱٫ مفهوم مدیریت دانش

مالهوترا [۲۵]بیان می دارد که مدیریت دانش، فرآیندی است که به واسطه آن سازمان ها در زمینه یادگیری )درونی کردن دانش (، کدگذاری دانش )بیرونی کردن دانش(، توزیع و انتقال دانش، مهارت هایی را کسب می کنند (ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۵: ۳۴).
مدیریت دانش فرآیندی است که مبتنی بر چهار رکن زیر است:
الف محتوا: که به نوع دانش (آشکار یا نهفته بودن) مربوط می شود.
ب مهارت: دستیابی به مهارت هایی جهت استخراج دانش.
ج فرهنگ: فرهنگ سازمان ها باید مشوق توزیع دانش و اطلاعات باشد.
د سازماندهی: سازماندهی دانش های موجود.
مدیریت دانش معروفیت خود را از طریق به کارگیری دانش و اطلاعات به منظور ایجاد هماهنگی و تغییرات پویا در سازمان و رشد و توسعه نظام هایی جهت تسریع انطباق پذیری سیستم با تغییرات محیط پیرامون کسب نموده است. امروزه همه سازمان ها در محیط های تازه ای فعالیت می نمایند، بنابراین باید قادر به خلق و به کارگیری دانش جدید و بازآفرینی دانش پیشین به منظور دستیابی به اهداف خویش باشند (بامداد جهانیار صوفی و طاهری،۱۳۹۰: ۶۸).
دانش و قابلیت های سازمانی اشکالی از دارایی های استراتژیک هستند که اهداف بلند مدت سازمان را از حیث رقابتی و اقتضائات محیط ارتقاء داده و در محیط های پویا کاربرد استراتژیک دارند. تبدیل دانش ذهنی(ضمنی) به دانش ثبت شده رسمی (صریح)، یکی از اهداف کلیدی مدیریت دانش است که باعث کاهش ریسک از دست رفتن دانش با ارزش سازمان به واسطه افت کارکنان و کاهش خطر از دست دادن حافظه سازمان به هنگام تعدیل نیروی انسانی می­ شود. مدیریت دانش به تلاش هایی اشاره دارد که به طور سیستماتیک برای یافتن، ساماندهی، قابل دسترس نمودن سرمایه های نامشهود سازمان، تقویت فرهنگ یادگیری مستمر و تسهیم دانش در سازمان صورت می گیرد. بسیاری از سازمان­ها با تمرکز بر مدیریت دانش و سرمایه گذاری گسترده در زمینه فن آوری اطلاعات به دنبال دسترسی به مزایای حاصل از مدیریت دانش هستند ( رهنورد و محمدی،۱۳۸۸: ۳۸).
توصیف مدیریت دانش فرایند تشویق مردم در به اشتراک گذاشتن اطلاعات، دانش و ایده ها، با هدف نهایی ایجاد محصولات با ارزش افزوده و خدمات می باشد. لی و یانگ توضیح دادند که مدیریت دانش یک مجموعه ی در حال ظهور طراحی سازمانی و اصول عملیاتی، فرآیندها، ساختار سازمانی، برنامه های کاربردی و فن آوری است که به طور چشمگیری به نیروی خلاقیت و توانایی و به ایجادکنندگان دانش برای ارائه ارزش در کسب و کار کمک می کند ( اولوسولا و همکاران، ۲۰۱۳: ۱۳۰ ). مدیریت دانش برنامه ریزی شده، رویکرد ساخت یافته برای مدیریت ایجاد، اشتراک گذاری، بدست آوردن و اعمال نفوذ دانش به عنوان یک دارایی سازمانی، به منظور ارتقاء توانایی، سرعت شرکت و اثربخشی در ارائه محصولات و یا خدمات به نفع مشتریان می باشد. مدیریت دانش پرورش فرهنگ نوآوری و خلاقیت می باشد که نقش موثری در ایجاد یک فرهنگ نوآوری از طریق در دسترسی به دانش دارد که می تواند به یک عنوان ورودی در فرایند نوآوری از طریق پاداش دادن، و به رسمیت شناختن ایده های جدید در سازمان باشد. مدیریت دانش می تواند با ایجاد محیط یادگیری به گسترش مهارت های کارکنان، از طریق ارائه دانش درسطح خاصی از تخصص استراتژیک به کسب و کار کمک کند.
مدیریت دانش ابزار، فرآیندها و سیستم عامل را برای کارکنان جهت به اشتراک گذاشتن دانش در مشتریان فراهم می کند و آنها را قادر به پی بردن ارزش ادغام دانش مشتری می سازد که از طریق آن مشتریان می­توانند خدمات برتر دریافت کنند (دی پلاسیا و بون،۲۰۰۴: ۸۰-۷۵).
مدیریت دانش برای بدست آوردن موثر، به اشتراک گذاری و انتشاردانش مشتری در سازمان تاکید دارد. دانش یک دارایی و عنصر مهم برای شرکت در ایجاد ارزش است و آن شامل مشتری برای محصولات، بازار و تأمین کننده است. شرکت می تواند به صورت پایدار از طریق تعامل با مشتریان و با جمع آوری دانش، رشد کند (الدن وای و همکاران، ۲۰۱۳: ۲). مدیریت دانش می تواند توانایی سازمان­ها و شرکت­ها را در انجام چهار مفهوم فوق بهبود بخشد، به عبارتی می­توان گفت مدیریت دانش رویکرد سیستماتیک خلق، دریافت سازماندهی، دستیابی و استفاده از دانش و آموخته ها در سازمان ها و شرکت ها است و از فواید آن می توان به بهبود تصمیم گیری، انعطاف پذیری بیشتر و بهبود انگیزه کارکنان اشاره کرد (جعفری و همکاران،۱۳۸۸: ۱۵).
مدیریت دانش وسیله ای برای هدف می باشد نه خود هدف. پس راه های ابتکاری مدیریت دانش باید با استراتژی ها مرتبط باشند. استراتژی بر تولید و مصرف دانش به وسیله ی فراهم آوردن زمینه ای برای برداشت و تغییر محیط برای تصمیم گیری تاثیر می گذارد همچنین سازمان­ها به کانون یک استراتژی مدیریت دانش کاملا مشخص برای تعیین اولویت­های مناسب نیاز دارند، پس موسسات اقتصادی باید استراتژی­ های مدیریت دانش فعالانه را بسازند، پیاده کنند و بهبود بخشند (باسی، ۱۹۹۸: ۳۱).

۲-۳-۲٫ نظریه ها در مورد مدیریت دانش

برخی از محققان نظیر استاربوک[۲۶]( ۱۹۸۳ )، نلسون و ویتنر[۲۷]( ۱۹۸۲)، بر این عقیده اند که سازمان ها از طریق قابلیت های یادگیری خود تکامل می یابند. سازمان­ها یاد می گیرند و دانش را از طریق مستندات و برنامه های روزمره خود کسب می­ کنند که در سوابق سازمانی خاصی قراردارند. روشی که از طریق آن دانش مستندات و برنامه های روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق می شود به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل می گیرد (صلواتی و همکاران،۱۳۹۰: ۱۷).
نوناکا[۲۸](۱۹۹۱) دانش را تنها مزیت رقابتی پایدار برای یک سازمان می­داند به تعبیر او در شرایطی که بازار ها مرتبا تحول می­یابند، فناوری های قدیمی منسوخ می شوند، رقبا متنوع و چند برابر می­گردند، و محصولات و خدمات دچار تحولات بنیادین می شوند، سازمان­های موفق آن هایی هستند که مرتباً به تولید دانش جدید پرداخته، آن را در سطح سازمان گسترانده، بالاخره با سرعت زیاد از آن در فناوری ها و محصولات جدید استفاده می کنند. بر همین اساس بود که نخستین گام ها برای ایجاد ساز وکارهای تحصیل، ذخیره سازی و استفاده از دانش در سازمان­ها در اوایل دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت، مجموعه فعالیت هایی که سپس تحت عنوان مدیریت دانش شناخته شد. مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی کاری و شغلی بطور همزمان بر روی مرزهای چند گانه سازمان عمل کرده و نیز ابزاری جهت پیشرفت کلی برنامه یک سازمان محسوب می گردد. مدیریت دانش با ایجاد قدرت داخلی در سازمان های کشور، سعی در برطرف نمودن چالش های خارجی دارد و این امر با بهره برداری از منابع دانش موجود در کارکنان، منابع اطلاع رسانی، تکنولوژی اطلاعاتی و کاربردهای آن و همچنین ارتباط آن ها با مشتریان و تأمین کنندگان انجام خواهد شد. مفهوم مدیریت دانش تعیین کننده ابزاری برای انجام و پیشرفت های کاری است که می تواند شامل اجزای مختلف کار، توزیع و توسعه محصولات و خدمات باشد و توانایی اجرای فعالانه برای توسعه و بهبود مستمر را نیز در برداشته باشد (اخوان و حیدری،۱۳۸۶: ۲۶). رولی [۲۹]در سال ۲۰۰۲ مدیریت دانش را به صورت زیر تعریف نمود ( مدیریت دانش در رابطه با بهره برداری و توسعه دارایی های دانش یک سازمان با توجه به پیشبرد اهداف سازمان است. دانشی که مدیریت می شود شامل: دانش صریح (مستند شده) و دانش نهان (ذهنی) است ( عاشوری و همکاران،۱۳۹۳: ۶۴).
همچنین سانگ[۳۰] معتقد است مدیریت دانش فرآیندی است که سازمان­ها از آن طریق اطلاعات جمع آوری شده خود را بکار می­گیرند (صلواتی و همکاران، ۱۳۹۰: ۶۲). ماهیت دانش و میزان عینی بودن یا ذهنی بودن نقش مهمی در تعیین راهبرد مناسب دارد. دانش عینی به دانشی اطلاق می شود که ملموس باشد، این دانش مستند شده یا امکان مستند سازی آن به آسانی وجود دارد دانش ذهنی در ذهن افراد قابل انتقال است. این دانش شکلی ناملموس دارد. بیان و مستند سازی این دانش گاهی آسان است (گزنی، ۱۳۸۶: ۱۰۴).
دانش آفرینی منبع کلیدی نوآوری در هر سازمان تلقی شده و فرایند توسعه محصول جدید در درون فرایند دانش آفرینی سازمانی محقق می­ شود. دانش آفرینی سازمانی به منزله بسط خطوط تولید فعلی سازمان و توسعه محصول جدید است. مدیریت دانش با فراهم ساختن مکانیزم های هماهنگی برای تبدیل منابع به توانمندی ها و در نهایت ایجاد نوآوری در سازمان (تولید، محصول، رویه ها، فرآیندها وغیره) نقش مهمی در این مورد ایفا می کند (محمدی فاتح و همکاران،۱۳۹۰: ۱۱۴و ۱۱۳). مدیریت دانش شرکت را قادر به سازماندهی، جستجو، استفاده صریح از پیکره دانش در پاسخ به نیازهای در حال تغییر مشتریان در شرایط و فن آوری جدید می کند (ون زیل،۲۰۰۳: ۸ و۷). مدیریت دانش یک نقش تعیین کننده در پیاده سازی استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان عامل تغییر در چشم انداز سازمانی، یادگیری و نوآوری در سازمان دارد ) ایورا گاردیو و همکاران، ۲۰۱۰ :۸۱). مدیریت دانش، تمرکز بر گرفتن دانش کارکنان در مورد مشتریان، رقبا، محصولات و خدمات تولید شده در سازمان است، که این دیدگاه مدیریت دانش، در داخل سازمان می باشد (رولینز و هالینن،۲۰۰۵: ۴).

۲-۳-۳٫ اهداف مدیریت دانش

۱- تدوین راهبردهای مشخص برای تحقق مبادلات آنی دانش ، مبادله دانش می تواند از طریق مشارکت در دانش، تدوین و برقراری روابط استاد ـ شاگردی صورت بگیرد.
۲- تسریع انتقال دانش
۳- تبدیل مدیریت دانش به جزئی از وظایف کارکنان از طریق انجام وظیفه تمام وقت تعدادی از کارکنان ستادی دانشور که می تواند به پدیده فراگیر تبدیل شود.
۴- ایجاد نوعی فرهنگ سازمانی فوق العاده تا دانش، آزادانه و راحت بر سازمان مسلط شود.
۵- مدیریت دانش در پی انجام کارهای جالب و جدید است.
۶- مدیریت دانش شکل خاصی از دانش را سازمان داده و فعالیت­های خاص مربوط به دانش را بهبود می بخشد.
۷- مدیران دانش موجب تسلط بر مدیریت پروژه، مدیریت تغییر و فن آوری می شوند (ایمانی،۱۳۹۱: ۱۳۰).
مدیریت دانش، مشتریان و جامعه را نیز منتفع می کند. استفاده از راهبرد تدوین دانش در سازمان ها انجام بهتر رسالت سازمانی را به همراه خواهد داشت و در سایه استفاده مجدد از دانش و تجربیات سازمانی، آنچه به مشتریان سازمان ارائه می شود قابل اعتمادتر، باکیفیت تر، ارزان تر و سریع تر خواهد بود (گزنی،۱۳۸۶: ۱۰۰).

۲-۳-۴٫ انواع مدل های استراتژی مدیریت دانش

بلود گود (۲۰۰۱) سه استراتژی عمومی برای مدیریت دانش را چنین معرفی می کند:
۱- استراتژی ایجاد دانش
۲- استراتژی انتقال دانش
۳- استراتژی محافظت از دانش
استراتژی اول بر ایجاد دانش جدیدی متمرکز است که می تواند جهت توسعه محصولات و خدمات جدید بکار رود. استراتژی دوم بر انتشار سریع دانش در سازمان به منظور بهره برداری کامل از آن متمرکز است. استراتژی سوم بر کد گذاری دانش به نحوی متمرکز است که از تکثیر و استفاده شدن آن توسط رقبا محافظت نماید.

(اخوان و باقری، ۱۳۸۹ : ۱۷۳ و ۱۷۲). استراتژی­ های مدیریت دانش.شکل شماره ۲-۳

استراتژی یکپارچه مدیریت دانش مشتری و مدیریت دانش فرصت ایجاد یک پیوند پایدار بین شرکت و مشتری در بازارهای در حال تغییر سریع اقتصاد را فراهم می کند ( وان زیل،۲۰۰۳: ۳ ). استراتژی مدیریت دانش به فرآیندها و زیرساخت­های سازمانی که در کسب، خلق و تسهیل دانش به کارگرفته می­ شود، اطلاق می­گردد ( زاک، ۲۰۰۲: ۱۳۱).

۲-۳-۵٫ کاربردی های مدیریت دانش

چهار کاربرد کلیدی مدیریت دانش مبتنی بر مدلی است که اولین نقش مدیریت دانش را به عنوان اشتراک دانش در تمامی سازمان در نظر می گیرد به نحوی که هر فرد و یا گروهی دانش را با عمق کافی درک کند. این چهار کاربرد مدیریت دانش عبارتند از:
۱- واسطه گری ـ پیوند صاحب دانش به جوینده دانش؛
۲- بیرونی ساختن ـ کسب و مقوله بندی کردن دانش؛
۳- درونی ساختن ـ بازیابی در یک حالت شخصی؛
۴- شناخت ـ بکار بردن دانش در فرایند کسب و کار.
این کاربردها در میان همه اقسام دانش از عیان تا نهان تحت تأثیر قرار می­گیرند.
مدیریت دانش در ارتباط با محرک پیش بینی نشده و واکنش های طراحی شده خلاق است ( فراپائولو، ۱۳۸۸: ۴۰-۳۶). مدیریت دانش، داده های مشتری را قادر می­سازد تا به طور موثر به دانش مشتری با ارزش تبدیل شود که می ­تواند به صورت مناسب ذخیره و به اشتراک گذاشته شود.
توانایی زیر ساخت های مدیریت دانش کارآمد: ۱- بدست آوردن دانش بسیار از مکان­های مختلف۲- حفظ و انتشار دانش۳- ارائه قابلیت های گروه افزار مانند: یاداشت های لوتوس برای به اشتراک گذاری، توزیع و ارائه دانش در صفحات خانگی و سایت های مختلف، اینترانت مختلف در داخل بخش های مختلف۴- سازماندهی آن به منابع و یا منبع متمرکز به همراه ساختار خوب، طبقه بندی برای جستجو و بازیابی کارآمد (ون زیل،۲۰۰۳: ۵).

۲-۳-۶٫ عوامل کلیدی مدیریت دانش

عوامل کلیدی مدیریت دانش عبارتند از:
۱- سازمانی مبتنی بر دانش
۲- فرهنگ
۳- استراتژی
۴- سیستم و زیر ساخت تکنولوژی اطلاعات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم